صفحه 123 از 123 ... 2373113121122123
نمایش نتایج: از 6,101 به 6,148 از 6148

موضوع: مشاعره

259273
  1. بالا | پست 6101


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    شاد زی با سیاه چشمان، شاد

    که جهان نیست جز فسانه و باد

    زآمده شادمان بباید بود

    وز گذشته نکرد باید یاد

    من و آن جعد موی غالیه بوی

    من و آن ماهروی حورنژاد

    نیک بخت آن کسی که داد و بخورد

    شوربخت آن که او نخورد و نداد

    باد و ابر است این جهان، افسوس!

    باده پیش آر، هر چه باداباد

    شاد بوده‌ست از این جهان هرگز

    هیچ کس؟ تا از او تو باشی شاد

    داد دیده‌ست از او به هیچ سبب

    هیچ فرزانه؟ تا تو بینی داد

  2. بالا | پست 6102


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    جهان به کام خداوند باد و دیر زیاد

    برو به هیچ حوادث زمانه دست مداد

    درست و راست کناد این مثل خدای ورا

    اگر ببست یکی در، هزار در بگشاد

    خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد

    که گاه مردم شادان و گه بود ناشاد

    ... این مصرع ساقط شده ...

    خدای چشم بد از ملک تو بگرداناد

  3. بالا | پست 6103


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    چهار چیز مر آزاده را زغم بخرد:

    تن درست و خوی نیک و نام نیک و خرد

    هر آن که ایزدش این چهار روزی کرد

    سزد که شاد زید جاودان و غم نخورد

  4. بالا | پست 6104


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    از دوست بهر چیز چرا بایدت آزرد؟

    کین عیش چنین باشد گه شادی و گه درد

    گر خوار کند مهتر، خواری نکند عیب

    چون بازنوازد، شود آن داغ جفا سرد

    صد نیک به یک بد نتوان کرد فراموش

    گر خار بر اندیشی خرمانتوان خورد

    او خشم همی گیرد، تو عذر همی خواه

    هر روز به نو یار دگر می‌نتوان کرد

  5. بالا | پست 6105


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    چون بچهٔ کبوتر منقار سخت کرد

    هموار کرد پرّ و بیوکند مویِ زرد،

    کابوک را نخواهد و شاخ آرزو کند

    وز شاخ سوی بام شود باز گردگرد

  6. بالا | پست 6106


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    مرد مرادی، نه همانا که مرد

    مرگ چنان خواجه نه کاری‌ست خرد

    جان گرامی به پدر باز داد

    کالبد تیره به مادر سپرد

    آن ملک با ملکی رفت باز

    زنده کنون شد که تو گویی: بمرد

    کاه نبد او، که به بادی پرید

    آب نبد او، که به سرما فسرد

    شانه نبود او، که به مویی شکست

    دانه نبود او، که زمینش فشرد

    گنج زری بود در این خاکدان

    کاو دو جهان را به جوی می‌شمرد

    قالب خاکی سوی خاکی فکند

    جان و خرد سوی سماوات برد

    جان دوم را، که ندانند خلق

    مصقله‌ای کرد و به جانان سپرد

    صاف بد آمیخته با درد می

    بر سر خم رفت و جدا شد ز درد

    در سفر افتند به هم، ای عزیز

    مروزی و رازی و رومی و کرد

    خانهٔ خود باز رود هر یکی

    اطلس کی باشد همتای برد؟

    خامش کن چون نقط، ایرا ملک

    نام تو از دفتر گفتن سترد

  7. بالا | پست 6107


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    زلف ترا جیم که کرد؟ آن که کرد

    خال ترا نقطهٔ آن جیم کرد

    وآن دهن تنگ تو گویی کسی

    دانگکی نار به دو نیم کرد

  8. بالا | پست 6108


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    فرشته را ز حلاوت دهان پر آب شود

    چو از حرارت می‌دلبرم لبان لیسد

    روان ز دیدهٔ افلاکیان شود جیحون

    نصال تیرت اگر قبضهٔ کمان لیسد

    به خاک خفتهٔ تیغ تو از حلاوت زخم

    زبان برآورد و زخم را دهان لیسد

  9. بالا | پست 6109


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    ملکا، جشن مهرگان آمد

    جشن شاهان و خسروان آمد

    خز به جای ملحم و خرگاه

    بدل باغ و بوستان آمد

    مورد به جای سوسن آمد باز

    می به جای ارغوان آمد

    تو جوانمرد و دولت تو جوان

    می به بخت تو نوجوان آمد

  10. بالا | پست 6110


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    گل دگر ره به گلستان آمد

    وارهٔ باغ و بوستان آمد

    وار آذر گذشت و شعلهٔ او

    شعلهٔ لاله را زمان آمد

  11. بالا | پست 6111


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    هست بر خواجه پیچیده رفتن

    راست چون بر درخت پیچد سن

    این عجبتر که: می نداند او

    شعر از شعر و خنب را از خن

  12. بالا | پست 6112


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    مادر می را بکرد باید قربان

    بچهٔ او را گرفت و کرد به زندان

    بچهٔ او را ازو گرفت ندانی

    تاش نکویی نخست و زو نکشی جان

    جز که نباشد حلال دور بکردن

    بچهٔ کوچک ز شیر مادر و پستان

    تا نخورد شیر هفت مه به تمامی

    از سر اردیبهشت تا بن آبان

    آن گه شاید ز روی دین و ره داد

    بچه به زندان تنگ و مادر قربان

    چون بسپاری به حبس بچهٔ او را

    هفت شباروز خیره ماند و حیران

    باز چو آید به هوش و حال ببیند

    جوش بر آرد، بنالد از دل سوزان

    گاه زبر زیر گردد از غم و گه باز

    زیر زبر، همچنان ز انده جوشان

    زر بر آتش کجا بخواهی پالود

    جوشد، لیکن ز غم نجوشد چندان

    باز به کردار اشتری که بود مست

    کفک بر آرد ز خشم و راند سلطان

    مرد حرس کفک‌هاش پاک بگیرد

    تا بشود تیرگیش و گردد رخشان

    آخر کارام گیرد و نچخد تیز

    درش کند استوار مرد نگهبان

    چون بنشیند تمام و صافی گردد

    گونهٔ یاقوت سرخ گیرد و مرجان

    چند ازو سرخ چون عقیق یمانی

    چند ازو لعل چون نگین بدخشان

    ورش ببویی، گمان بری که گل سرخ

    بوی بدو داد و مشک و عنبر با بان

    هم به خم اندر همی گدازد چونین

    تا به گه نوبهار و نیمهٔ نیسان

    آن گه اگر نیم شب درش بگشایی

    چشمهٔ خورشید را ببینی تابان

    ور به بلور اندرون ببینی گویی:

    گوهر سرخست به کف موسی عمران

    زفت شود رادمرد و سست دلاور

    گر بچشد زوی و روی زرد گلستان

    وانک به شادی یکی قدح بخورد زوی

    رنج نبیند از آن فراز و نه احزان

    انده ده ساله را به طنجه براند

    شادی نو را ز ری بیارد و عمان

    بامی چونین که سالخورده بود چند

    جامه بکرده فراز پنجه خلقان

    مجلس باید بساخته، ملکانه

    از گل و از یاسمین و خیری الوان

    نعمت فردوس گستریده ز هر سو

    ساخته کاری که کس نسازد چونان

    جامهٔ زرین و فرش‌های نو آیین

    شهره ریاحین و تخت‌های فراوان

    بربط عیسی و لون‌های فؤادی

    چنگ مدک نیر و نای چابک جانان

    یک صف میران و بلعمی بنشسته

    یک صف حران و پیر صالح دهقان

    خسرو بر تخت پیشگاه نشسته

    شاه ملوک جهان، امیر خراسان

    ترک هزاران به پای پیش صف اندر

    هر یک چون ماه بر دو هفته درفشان

    هر یک بر سر بساک مورد نهاده

    روش می سرخ و زلف و جعدش ریحان

    باده دهنده بتی بدیع ز خوبان

    بچهٔ خاتون ترک و بچهٔ خاقان

    چونش بگردد نبیذ چند به شادی

    شاه جهان شادمان و خرم و خندان

    از کف ترکی سیاه چشم پریروی

    قامت چون سرو و زلفکانش چوگان

    زان می خوشبوی ساغری بستاند

    یاد کند روی شهریار سجستان

    خود بخورد نوش و اولیاش همیدون

    گوید هر یک چو می بگیرد شادان:

    شادی بو جعفر احمد بن محمد

    آن مه آزادگان و مفخر ایران

    آن ملک عدل و آفتاب زمانه

    زنده بدو داد و روشنایی گیهان

    آنکه نبود از نژاد آدم چون او

    نیز نباشد، اگر نگویی بهتان

    حجت یکتا خدای و سایهٔ اوی است

    طاعت او کرده واجب آیت فرقان

    خلق ز خاک و ز آب و آتش و بادند

    وین ملک از آفتاب گوهر ساسان

    فر بدو یافت ملک تیره و تاری

    عدن بدو گشت تیر گیتی ویران

    گر تو فصیحی همه مناقب او گوی

    ور تو دبیری همه مدایح او خوان

    ور تو حکیمی و راه حکمت جویی

    سیرت او گیر و خوب مذهب او دان

    آن که بدو بنگری به حکمت گویی:

    اینک سقراط و هم فلاطن یونان

    ور تو فقیهی و سوی شرع گرایی

    شافعی اینکت و بوحنیفه و سفیان

    گر بگشاید زبان به علم و به حکمت

    گوش کن اینک به علم و حکمت لقمان

    مرد ادب را خرد فزاید و حکمت

    مرد خرد را ادب فزاید و ایمان

    ور تو بخواهی فرشته ای که ببینی

    اینک اوی است آشکارا رضوان

    خوب نگه کن بدان لطافت و آنروی

    تا تو ببینی بر این که گفتم برهان

    پاکی اخلاق او و پاک نژادی

    با نیت نیک و با مکارم احسان

    ور سخن او رسد به گوش تو یک راه

    سعد شود مر ترا نحوست کیوان

    ورش به صدر اندرون نشسته ببینی

    جزم بگویی که: زنده گشت سلیمان

    سام سواری، که تا ستاره بتابد

    اسب نبیند چنو سوار به میدان

    باز به روز نبرد و کین و حمیت

    گرش ببینی میان مغفر و خفتان

    خوار نمایدت ژنده پیل بدانگاه

    ورچه بود مست و تیز گشته و غران

    ورش بدیدی سفندیار گه رزم

    پیش سنانش جهان دویدی و لرزان

    گرچه به هنگام حلم کوه تن اوی

    کوه سیام است که کس نبیند جنبان

    دشمن اگر اژدهاست، پیش سنانش

    گردد چون موم پیش آتش سوزان

    ور به نبرد آیدش ستارهٔ بهرام

    توشهٔ شمشیر او شود به گروگان

    باز بدان گه که می به دست بگیرد

    ابر بهاری چنو نبارد باران

    ابر بهاری جز آب تیره نبارد

    او همه دیبا به تخت و زر به انبان

    با دو کف او، ز بس عطا که ببخشد

    خوار نماید حدیث و قصهٔ توفان

    لاجرم از جود و از سخاوت اوی است

    نرخ گرفته حدیث و صامت ارزان

    شاعر زی او رود فقیر و تهیدست

    با زر بسیار بازگردد و حملان

    مرد سخن را ازو نواختن و بر

    مرد ادب را ازو وظیفهٔ دیوان

    باز به هنگام داد و عدل بر خلق

    نیست به گیتی چنو نبیل و مسلمان

    داد بیابد ضعیف همچو قوی زوی

    جور نبینی به نزد او و نه عدوان

    نعمت او گستریده بر همه گیتی

    آنچه کس از نعمتش نبینی عریان

    بستهٔ گیتی ازو بیابد راحت

    خستهٔ گیتی ازو بیابد درمان

    با رسن عفو آن مبارک خسرو

    حلقهٔ تنگ است هر چه دشت و بیابان

    پوزش بپذیرد و گناه ببخشد

    خشم نراند، به عفو کوشد و غفران

    آن ملک نیمروز و خسرو پیروز

    دولت او یوز و دشمن آهوی نالان

    عمر بن اللیث زنده گشت بدو باز

    با حشم خویش و آن زمانهٔ ایشان

    رستم را نام گر چه سخت بزرگ است

    زنده بدوی‌ست نام رستم دستان

    رودکیا، برنورد مدح همه خلق

    مدحت او گوی و مهر دولت بستان

    ورچه بکوشی، به جهد خویش بگویی

    ورچه کنی تیز فهم خویش به سوهان،

    ورچه دو صد تابعه فریشته داری

    نیز پری باز و هر چه جنی و شیطان

    گفت ندانی سزاش و خیز و فراز آر

    آن که بگفتی چنان که گفتن نتوان

    اینک مدحی، چنانکه طاقت من بود

    لفظ همه خوب و هم به معنی آسان

    جز به سزاوار میر گفت ندانم

    ور چه جریرم به شعر و طایی و حسان

    مدح امیری که مدح زوست جهان را

    زینت هم زوی و فر و نزهت و سامان

    سخت شکوهم که عجز من بنماید

    ورچه صریعم ابا فصاحت سحبان

    برد چنین مدح و عرضه کرد زمانی

    ورچه بود چیره بر مدایح شاهان

    مدح همه خلق را کرانه پدید است

    مدحت او را کرانه نی و نه پایان

    نیست شگفتی که رودکی به چنین جای

    خیره شود بیروان و ماند حیران

    ورنه مرا بو عمر دلاور کردی

    وان گه دستوری گزیدهٔ عدنان

    زهره کجا بودمی به مدح امیری؟

    کز پی او آفرید گیتی یزدان

    ورم ضعیفی و بی‌بدیم نبودی

    وآن که نبود از امیر مشرق فرمان

    خود بدویدی بسان پیک مرتب

    خدمت او را گرفته چامه به دندان

    مدح رسول است، عذر من برساند

    تا بشناسد درست میر سخندان

    عذر رهی خویش ناتوانی و پیری

    کو به تن خویش از این نیامد مهمان

    دولت میرم همیشه باد بر افزون

    دولت اعدای او همیشه به نقصان

    سرش رسیده به ماه بر، به بلندی

    و آن معادی به زیر ماهی پنهان

    طلعت تابنده‌تر ز طلعت خورشید

    نعمت پاینده‌تر ز جودی و

  13. بالا | پست 6113


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    هان! صائم نوالهٔ این سفله میزبان

    زین بی نمک ابا منه انگشت در دهان

    لب تر مکن به آب، که طلقست در قدح

    دست از کباب دار، که زهرست توامان

    با کام خشک و با جگر تفته درگذر

    ایدون که در سراسر این سبز گلستان

    کافور همچو گل چکد از دوش شاخسار

    زیبق چو آب بر جهد از ناف آبدان

  14. بالا | پست 6114


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    شاهی، که به روز رزم از رادی

    زرین نهد او به تیر در پیکان

    تا کشتهٔ او ازان کفن سازد

    تا خستهٔ او ازان کند درمان

  15. بالا | پست 6115


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    یاد کن: زیرت اندرون تن شوی

    تو برو خوار خوابنیده، ستان

    جعد مویانت جعد کنده همی

    ببریده برون تو پستان

    پیر فرتوت گشته بودم سخت

    دولت او مرا بکرد جوان

  16. بالا | پست 6116


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    یخچه می‌بارید از ابر سیاه

    چون ستاره بر زمین از آسمان

    چون بگردد پای او از پای دار

    آشکوخیده بماند همچنان

  17. بالا | پست 6117


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    ای مج، کنون تو شعر من از بر کن و بخوان

    از من دل و سگالش، از تو تن و روان

    کوری کنیم و باده خوریم و بویم شاد

    بوسه دهیم بر دو لبان پریوشان

  18. بالا | پست 6118


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    خلخیان خواهی و جماش چشم

    گرد سرین خواهی و بارک میان

    کشکین نانت نکند آرزوی

    نان سمن خواهی گرد و کلان

  19. بالا | پست 6119


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    چه چیزست آن رونده تیرک خرد؟

    چه چیزست آن پلالک تیغ بران؟

    یکی اندر دهان حق زبانست

    یکی اندر دهان مرگ دندان

  20. بالا | پست 6120


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    خواهی تا مرگ نیابد تو را

    خواهی کز مرگ بیابی امان

    زیر زمین خیز و نهفتی بجوی

    پس به فلک برشو بی نردبان

  21. بالا | پست 6121


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    ضیغمی نسل پذیرفته ز دیو

    آهویی نام نهاده یکران

    آفتابی، که ز چابک قدمی

    بر سر ذره نماید جولان

  22. بالا | پست 6122


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    جمله صید این جهانیم، ای پسر

    ما چو صعوه، مرگ بر سان زغن

    هر گلی پژمرده گردد زو، نه دیر

    مرگ بفشارد همه در زیر غن

  23. بالا | پست 6123


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    جمله صید این جهانیم، ای پسر

    ما چو صعوه، مرگ بر سان زغن

    هر گلی پژمرده گردد زو، نه دیر

    مرگ بفشارد همه در زیر غن

    ...

  24. بالا | پست 6124


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    لنگ دونده‌ست، گوش نی و سخنیاب

    گنگ فصیح است، چشم نی و جهان بین

    تیزی شمشیر دارد و روش مار

    کالبد عاشقان و گونهٔ غمگین

  25. بالا | پست 6125


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    ترنج بیدار اندر شده به خواب گران

    گل غنوده برانگیخته سر از بالین

    هرآن که خاتم مدح تو کرد در انگشت

    سر از دریچه زرین برون کند چو نگین

  26. بالا | پست 6126


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین

    با هر که نیست عاشق کم گوی و کم نشین

    باشد که در وصال تو بینند روی دوست

    تو نیز در میانهٔ ایشان نه ای، ببین

  27. بالا | پست 6127


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    زه! دانا را گویند، که داند گفت

    هیچ نادان را داننده نگوید: زه

    سخن شیرین از زفت نیارد بر

    بز ببج بج بر، هرگز نشود فربه

  28. بالا | پست 6128


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    سماع و بادهٔ گلگون و لعبتان چو ماه

    اگر فرشته ببیند دراوفتد در چاه

    نظر چگونه بدوزم؟ که بهر دیدن دوست

    ز خاک من همه نرگس دمد به جای گیاه

    کسی که آگهی از ذوق عشق جانان یافت

    ز خویش حیف بود، گر دمی بود آگاه

    به چشمت اندر بالار ننگری تو به روز

    به شب به چشم کسان اندرون ببینی کاه

  29. بالا | پست 6129


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    من موی خویش را نه از آن می کنم سیاه

    تا باز نو جوان شوم و نو کنم گناه

    چون جامه‌ها به وقت مصیبت سیه کنند

    من موی از مصیبت پیری کنم سیاه


    من موی خویش را نه از آن می کنم سیاه

    تا باز نو جوان شوم و نو کنم گناه

    چون جامه‌ها به وقت مصیبت سیه کنند

    من موی از مصیبت پیری کنم سیاه

  30. بالا | پست 6130


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    پشت کوژ و سر تویل و روی بر کردار نیل

    ساق چون سوهان و دندان بر مثال استره

    بر کنار جوی بینم رستهٔ بادام و سرو

    راست پندارم قطار اشتران آبره

  31. بالا | پست 6131


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    رفیقا، چند گویی: کو نشاطت؟

    بنگریزد کس از گرم آفروشه

    مرا امروز توبه سود دارد

    چنان چون دردمندان را شنوشه


    رفیقا، چند گویی: کو نشاطت؟

    بنگریزد کس از گرم آفروشه

    مرا امروز توبه سود دارد

    چنان چون دردمندان را شنوشه

  32. بالا | پست 6132


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    زمانی برق پر خنده، زمانی رعد پر ناله

    چنان مادر ابر سوک عروس سیزده ساله

    و گشته زین پرند سبز شاخ بید بنساله

    چنان چون اشک مهجوران نشسته ژاله بر لاله

  33. بالا | پست 6133


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    مشوشست دلم از کرشمهٔ سلمی

    چنان که خاطر مجنون ز طرهٔ لیلی

    چو گل شکر دهیم در دل شود تسکین

    چو ترش روی شوی وارهانی از صفری

    به غنچهٔ تو شکر خنده نشانهٔ باده

    به سنبل تو در گوش مهرهٔ افعی

    ببرده نرگس تو آب جادوی بابل

    گشاده غنچهٔ تو باب معجز موسی

  34. بالا | پست 6134


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    سپید برف برآمد به کوهسار سیاه

    و چون درونه شد آن سرو بوستان آرای

    و آن کجا بگوارید ناگوار شده‌ست

    و آن کجا نگزایست گشت زود گزای

  35. بالا | پست 6135


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    آن چیست بر آن طبق همی تابد؟

    چون ملحم زیر شعر عنابی

    ساقش به مثل چو ساعد حورا

    پایش به مثل چو پای مرغابی

  36. بالا | پست 6136


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    ای دل، سزایش بری

    باز بر چنگل عقابی

    بی تو مرا زنده نبیند

    من ذره ام، تو آفتابی

  37. بالا | پست 6137


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    بیار آن می که پنداری روان یاقوت نابستی

    و یا چون برکشیده تیغ پیش آفتابستی

    بیا کی گویی: اندر جام مانند گلابستی

    به خوشی گویی: اندر دیدهٔ بی‌خواب خوابستی

    سحابستی قدح گویی و می قطرهٔ سحابستی

    طرب، گویی، که اندر دل دعای مستجابستی

    اگر می نیستی، یکسر همه دل ها خرابستی

    اگر در کالبد جان را ندیدستی، شرابستی

    اگر این می به ابر اندر، به چنگال عقابستی

    ازان تا ناکسان هرگز نخوردندی صوابستی

  38. بالا | پست 6138


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    جعد همچون نورد آب بباد

    گوییا آن چنان شکستستی

    میانکش نازکک چو شانهٔ مو

    گویی از یک دگر گسستستی

  39. بالا | پست 6139


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    این جهان را نگر به چشم خرد

    نی بدان چشم کاندر او نگری

    همچو دریاست وز نکوکاری

    کشتیی ساز، تا بدان گذری

  40. بالا | پست 6140


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    مار را، هر چند بهتر پروری

    چون یکی خشم آورد کیفر بری

    سفله طبع مار دارد، بی خلاف

    جهد کن تا روی سفله ننگری

  41. بالا | پست 6141


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    ای آن که غمگنی و سزاواری

    وندر نهان سرشک همی باری

    از بهر آن کجا ببرم نامش

    ترسم ز بخت انده و دشواری

    رفت آن که رفت و آمد آنک آمد

    بود آن که بود، خیره چه غمداری؟

    هموار کرد خواهی گیتی را؟

    گیتی‌ست، کی پذیرد همواری

    مستی مکن، که ننگرد او مستی

    زاری مکن، که نشنود او زاری

    شو، تا قیامت آید، زاری کن

    کی رفته را به زاری باز آری؟

    آزار بیش بینی زین گردون

    گر تو به هر بهانه بیازاری

    گویی گماشته‌ست بلایی او

    بر هر که تو دل بر او بگماری

    ابری پدید نی و کسوفی نی

    بگرفت ماه و گشت جهان تاری

    فرمان کنی و یا نکنی، ترسم

    بر خویشتن ظفر ندهی باری!

    تا بشکنی سپاه غمان بر دل

    آن به که می بیاری و بگساری

    اندر بلای سخت پدید آید

    فضل و بزرگمردی و سالاری

  42. بالا | پست 6142


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    گل بهاری، بت تتاری

    نبیذ داری، چرا نیاری؟

    نبیذ روشن، چو ابر بهمن

    به نزد گلشن چرا نباری؟

  43. بالا | پست 6143


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    ای غافل از شمار! چه پنداری؟

    کت خالق آفرید پی کاری؟!

    عمری که مر توراست سرمایه

    وید است و کارهات به این زاری!

  44. بالا | پست 6144


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    تا خوی ابر گل رخ تو کرده شبنمی

    شبنم شده‌ست سوخته چون اشک ماتمی

    ... این مصرع ساقط شده ...

    کاندر جهان به کس مگرو جز به فاطمی

    کی مار ترسگین شود و گربه مهربان؟

    گر موش ماژ و موژ کند گاه در همی

    صدر جهان! جهان همه تاریک‌شب شده‌ست

    از بهر ما سپیدهٔ صادق همی دمی

  45. بالا | پست 6145


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    بوی جوی مولیان آید همی

    یاد یار مهربان آید همی

    ریگ آموی و درشتی راه او

    زیر پایم پرنیان آید همی

    آب جیحون از نشاط روی دوست

    خنگ ما را تا میان آید همی

    ای بخارا! شاد باش و دیر زی

    میر زی تو شادمان آید همی

    میر ماه است و بخارا آسمان

    ماه سوی آسمان آید همی

    میر سرو است و بخارا بوستان

    سرو سوی بوستان آید همی

    آفرین و مدح سود آید همی

    گر به گنج اندر زیان آید همی

  46. بالا | پست 6146


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    مآن که نماند به هیچ خلق خدای است

    تو نه خدایی، به هیچ خلق نمانی

    روز شدن را نشان دهند به خورشید

    باز مر او را به تو دهند نشانی

    هر چه بر الفاظ خلق مدحت رفته‌ست

    یا برود، تا به روز حشر تو آنی



    آن که نماند به هیچ خلق خدای است

    تو نه خدایی، به هیچ خلق نمانی

    روز شدن را نشان دهند به خورشید

    باز مر او را به تو دهند نشانی

    هر چه بر الفاظ خلق مدحت رفته‌ست

    یا برود، تا به روز حشر تو آنی

  47. بالا | پست 6147


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب

    چه آب جویم از جوی خشک یونانی؟

    برای پرورش جسم جان چه رنجه کنم؟

    که: حیف باشد روح القدس به سگبانی

    به حسن صوت چو بلبل مقید نظمم

    به جرم حسن چو یوسف اسیر زندانی

    بسی نشستم من با اکابر و اعیان

    بیازمودمشان آشکار و پنهانی

    نخواستم ز تمنی مگر که دستوری

    نیافتم ز عطاها مگر پشیمانی

  48. بالا | پست 6148


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    کسی را چو من دوستگان می چه باید؟

    که دل شاد دارد بهر دوستگانی

    نه جز عیب چیزیست کان تو نداری

    نه جز غیب چیزیست کان تو ندانی

صفحه 123 از 123 ... 2373113121122123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 5 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 5 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد