جان؟؟؟؟ انا لا اعلم الغة العربیة
در دفتر شعر من صدا پنهان است
یک رود پر از ستاره در جریان است
جان؟؟؟؟ انا لا اعلم الغة العربیة
در دفتر شعر من صدا پنهان است
یک رود پر از ستاره در جریان است
خودمم یک کلمشو نفهمیدم
تو را به حرمت شب گریه های غریب
برای مرحم این زخم، شبانه بیا
آن چنان غرق تو بودم که خودم یادم رفت
خیره در چشم تو آنقدر که غم یادم رفت
نذر چشمان تو هر شب به حرم می رفتم
محو چشمان تو بودم که حرم یادم رفت
تو چنان باغِ گلى تازه ...وَ شب ها در خواب
منم و اينهمه گل دسته به دسته ، تو و عشق
قفس شیــر نگشته است نیستان هرگز
عشق آن نیست که بر هم نزند عالم را
از خودت چیزی بگو عشقم که دلتنگ توام
شور و شوق لحظه ی دیدار، از این بیشتر
راهی به خدا دارد خلوتگه تنهایی...
آنجا که روی از خود ، آنجا که به خود آیی...
هر جا که سری بردم در پرده تو را دیدم...
تو پرده نشینی و من گمشده هر جایی...
یا رب این بوی خوش از روضه جان میآید
یا نسیمیست کز آن سوی جهان میآید
دلم وقتی که می گیرد تو می آیی به دیدارم
به من آهسته میگویی " عزیزم دوستت دارم "
سرم بر شانه ات ، باور ندارم پیش من باشی
تورا در خواب میبینم بگو یا این که بیدارم ؟
منطق لب های تو شد علت اشعار من
می شود با بوسه ای اثبات علیت کنی
یار من خوشبو شدی بوی زلیخا میدهی ..
یک اشاره سوی من باچشم شهلا میدهی..
یا رب این آب حیات از چه وطن میجوشد
یا رب این نور صفات از چه مکان میآید
دارم از زلـف تـو اسـبـاب پـریـشـانـی جـمع
ای ســر زلــف تــو مــجــمــوع پـریـشـانـیـهـا
آن دم که با توام ، پُِرم از شعر و از شراب
میریزد آبشار غزل از زبان من
نــدار عــشــقــم و بــا دل سـر قـمـارم نـیـسـت
کـه تـاب و طـاقـت آن مـسـتـی و خـمـارم نـیست
تو بدنامی عاشق را منه با خواری دونان
که هست اندر قفای او ز شاه عشق رایتها
آن شیر دلاور که زبهر طمع نفس
در خوان جهان پنجه نیالود، علی بود
دور از اندیشه ی نامحرمان دراوج عشق
میشوداندیشه ای هم پاك هم آزاد داشت
تـا دهـن بـسـتـه ام از نـوش لـبـان میبرم آزار
مــن اگـر روزه بـگـیـرم رطـب آیـد سـر بـازار
روی زمین فرشته شدن کار مشکلیست
ای بهتر از ملائک هفت آسمان! بمان
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندي ها (Bookmarks)