صفحه 44 از 123 ... 3442434445465494 ...
نمایش نتایج: از 2,151 به 2,200 از 6148

موضوع: مشاعره

274476
  1. بالا | پست 2151


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست

    سخن شناس نه‌ای جان من خطا این جاست

    سرم به دنیی و عقبی فرو نمی‌آید

    تبارک الله از این فتنه‌ها که در سر ماست

    در اندرون من خسته دل ندانم کیست

    که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

    دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب

    بنال هان که از این پرده کار ما به نواست

    مرا به کار جهان هرگز التفات نبود

    رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست

    نخفته‌ام ز خیالی که می‌پزد دل من

    خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست

    چنین که صومعه آلوده شد ز خون دلم

    گرم به باده بشویید حق به دست شماست

    از آن به دیر مغانم عزیز می‌دارند

    که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست

    چه ساز بود که در پرده می‌زد آن مطرب

    که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست

    ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند

    فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست


  2. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2152


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    خیال روی تو در هر طریق همره ماست

    نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست

    به رغم مدعیانی که منع عشق کنند

    جمال چهره تو حجت موجه ماست

    ببین که سیب زنخدان تو چه می‌گوید

    هزار یوسف مصری فتاده در چه ماست

    اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد

    گناه بخت پریشان و دست کوته ماست

    به حاجب در خلوت سرای خاص بگو

    فلان ز گوشه نشینان خاک درگه ماست

    به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است

    همیشه در نظر خاطر مرفه ماست

    اگر به سالی حافظ دری زند بگشای

    که سال‌هاست که مشتاق روی چون مه ماست




  4. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 2153


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست

    که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست

    من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق

    چارتکبیر زدم یک سره بر هر چه که هست

    می بده تا دهمت آگهی از سر قضا

    که به روی که شدم عاشق و از بوی که مست

    کمر کوه کم است از کمر مور این جا

    ناامید از در رحمت مشو ای باده پرست

    به جز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد

    زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست

    جان فدای دهنش باد که در باغ نظر

    چمن آرای جهان خوشتر از این غنچه نبست

    حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد

    یعنی از وصل تواش نیست به جز باد به دست


  6. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 2154


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست

    صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست

    اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود

    ببین که جام زجاجی چه طرفه‌اش بشکست

    بیار باده که در بارگاه استغنا

    چه پاسبان و چه سلطان چه هوشیار و چه مست

    از این رباط دودر چون ضرورت است رحیل

    رواق و طاق معیشت چه سربلند و چه پست

    مقام عیش میسر نمی‌شود بی‌رنج

    بلی به حکم بلا بسته‌اند عهد الست

    به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش می‌باش

    که نیستیست سرانجام هر کمال که هست

    شکوه آصفی و اسب باد و منطق طیر

    به باد رفت و از او خواجه هیچ طرف نبست

    به بال و پر مرو از ره که تیر پرتابی

    هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست

    زبان کلک تو حافظ چه شکر آن گوید

    که گفته سخنت می‌برند دست به دست

  8. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 2155


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست

    پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست

    نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان

    نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست

    سر فرا گوش من آورد به آواز حزین

    گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست

    عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند

    کافر عشق بود گر نشود باده پرست

    برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر

    که ندادند جز این تحفه به ما روز الست

    آن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم

    اگر از خمر بهشت است وگر باده مست

    خنده جام می و زلف گره گیر نگار

    ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست




  10. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 2156


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست

    مست از می و میخواران از نرگس مستش مست

    در نعل سمند او شکل مه نو پیدا

    وز قد بلند او بالای صنوبر پست

    آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست

    وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست

    شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست

    و افغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست

    گر غالیه خوش بو شد در گیسوی او پیچید

    ور وسمه کمانکش گشت در ابروی او پیوست

    بازآی که بازآید عمر شده حافظ

    هر چند که ناید باز تیری که بشد از شست


  12. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 2157


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست

    که مونس دم صبحم دعای دولت توست

    سرشک من که ز طوفان نوح دست برد

    ز لوح سینه نیارست نقش مهر تو شست

    بکن معامله‌ای وین دل شکسته بخر

    که با شکستگی ارزد به صد هزار درست

    زبان مور به آصف دراز گشت و رواست

    که خواجه خاتم جم یاوه کرد و بازنجست

    دلا طمع مبر از لطف بی‌نهایت دوست

    چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست

    به صدق کوش که خورشید زاید از نفست

    که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست

    شدم ز دست تو شیدای کوه و دشت و هنوز

    نمی‌کنی به ترحم نطاق سلسله سست

    مرنج حافظ و از دلبران حفاظ مجوی

    گناه باغ چه باشد چو این گیاه نرست

  14. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 2158


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    ما را ز خیال تو چه پروای شراب است

    خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است

    گر خمر بهشت است بریزید که بی دوست

    هر شربت عذبم که دهی عین عذاب است

    افسوس که شد دلبر و در دیده گریان

    تحریر خیال خط او نقش بر آب است

    بیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بود

    زین سیل دمادم که در این منزل خواب است

    معشوق عیان می‌گذرد بر تو ولیکن

    اغیار همی‌بیند از آن بسته نقاب است

    گل بر رخ رنگین تو تا لطف عرق دید

    در آتش شوق از غم دل غرق گلاب است

    سبز است در و دشت بیا تا نگذاریم

    دست از سر آبی که جهان جمله سراب است

    در کنج دماغم مطلب جای نصیحت

    کاین گوشه پر از زمزمه چنگ و رباب است

    حافظ چه شد ار عاشق و رند است و نظرباز

    بس طور عجب لازم ایام شباب است

  16. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 2159


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست

    راه هزار چاره گر از چار سو ببست

    تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان

    بگشود نافه‌ای و در آرزو ببست

    شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو

    ابرو نمود و جلوه گری کرد و رو ببست

    ساقی به چند رنگ می اندر پیاله ریخت

    این نقش‌ها نگر که چه خوش در کدو ببست

    یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم

    با نعره‌های قلقلش اندر گلو ببست

    مطرب چه پرده ساخت که در پرده سماع

    بر اهل وجد و حال در های و هو ببست

    حافظ هر آن که عشق نورزید و وصل خواست

    احرام طوف کعبه دل بی وضو ببست



  18. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 2160


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است

    یا رب این تأثیر دولت در کدامین کوکب است

    تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد

    هر دلی از حلقه‌ای در ذکر یارب یارب است

    کشته چاه زنخدان توام کز هر طرف

    صد هزارش گردن جان زیر طوق غبغب است

    شهسوار من که مه آیینه دار روی اوست

    تاج خورشید بلندش خاک نعل مرکب است

    عکس خوی بر عارضش بین کآفتاب گرم رو

    در هوای آن عرق تا هست هر روزش تب است

    من نخواهم کرد ترک لعل یار و جام می

    زاهدان معذور داریدم که اینم مذهب است

    اندر آن ساعت که بر پشت صبا بندند زین

    با سلیمان چون برانم من که مورم مرکب است

    آن که ناوک بر دل من زیر چشمی می‌زند

    قوت جان حافظش در خنده زیر لب است

    آب حیوانش ز منقار بلاغت می‌چکد

    زاغ کلک من به نام ایزد چه عالی مشرب است

  20. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 2161


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    خدا چو صورت ابروی دلگشای تو بست

    گشاد کار من اندر کرشمه‌های تو بست

    مرا و سرو چمن را به خاک راه نشاند

    زمانه تا قصب نرگس قبای تو بست

    ز کار ما و دل غنچه صد گره بگشود

    نسیم گل چو دل اندر پی هوای تو بست

    مرا به بند تو دوران چرخ راضی کرد

    ولی چه سود که سررشته در رضای تو بست

    چو نافه بر دل مسکین من گره مفکن

    که عهد با سر زلف گره گشای تو بست

    تو خود وصال دگر بودی ای نسیم وصال

    خطا نگر که دل امید در وفای تو بست

    ز دست جور تو گفتم ز شهر خواهم رفت

    به خنده گفت که حافظ برو که پای تو بست (32)

  22. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 2162


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    خدا چو صورت ابروی دلگشای تو بست

    گشاد کار من اندر کرشمه‌های تو بست

    مرا و سرو چمن را به خاک راه نشاند

    زمانه تا قصب نرگس قبای تو بست

    ز کار ما و دل غنچه صد گره بگشود

    نسیم گل چو دل اندر پی هوای تو بست

    مرا به بند تو دوران چرخ راضی کرد

    ولی چه سود که سررشته در رضای تو بست

    چو نافه بر دل مسکین من گره مفکن

    که عهد با سر زلف گره گشای تو بست

    تو خود وصال دگر بودی ای نسیم وصال

    خطا نگر که دل امید در وفای تو بست

    ز دست جور تو گفتم ز شهر خواهم رفت

    به خنده گفت که حافظ برو که پای تو بست

  24. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  25. بالا | پست 2163


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است

    چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است

    جانا به حاجتی که تو را هست با خدا

    کآخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است

    ای پادشاه حسن خدا را بسوختیم

    آخر سؤال کن که گدا را چه حاجت است

    ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست

    در حضرت کریم تمنا چه حاجت است

    محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست

    چون رخت از آن توست به یغما چه حاجت است

    جام جهان نماست ضمیر منیر دوست

    اظهار احتیاج خود آن جا چه حاجت است

    آن شد که بار منت ملاح بردمی

    گوهر چو دست داد به دریا چه حاجت است

    ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست

    احباب حاضرند به اعدا چه حاجت است

    ای عاشق گدا چو لب روح بخش یار

    می‌داندت وظیفه تقاضا چه حاجت است

    حافظ تو ختم کن که هنر خود عیان شود

    با مدعی نزاع و محاکا چه حاجت است

  26. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  27. بالا | پست 2164


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    رواق منظر چشم من آشیانه توست

    کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست

    به لطف خال و خط از عارفان ربودی دل

    لطیفه‌های عجب زیر دام و دانه توست

    دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد

    که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست

    علاج ضعف دل ما به لب حوالت کن

    که این مفرح یاقوت در خزانه توست

    به تن مقصرم از دولت ملازمتت

    ولی خلاصه جان خاک آستانه توست

    من آن نیم که دهم نقد دل به هر شوخی

    در خزانه به مهر تو و نشانه توست

    تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار

    که توسنی چو فلک رام تازیانه توست

    چه جای من که بلغزد سپهر شعبده باز

    از این حیل که در انبانه بهانه توست

    سرود مجلست اکنون فلک به رقص آرد

    که شعر حافظ شیرین سخن ترانه توست

  28. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  29. بالا | پست 2165


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    برو به کار خود ای واعظ این چه فریادست

    مرا فتاد دل از ره تو را چه افتادست

    میان او که خدا آفریده است از هیچ

    دقیقه‌ایست که هیچ آفریده نگشادست

    به کام تا نرساند مرا لبش چون نای

    نصیحت همه عالم به گوش من بادست

    گدای کوی تو از هشت خلد مستغنیست

    اسیر عشق تو از هر دو عالم آزادست

    اگر چه مستی عشقم خراب کرد ولی

    اساس هستی من زان خراب آبادست

    دلا منال ز بیداد و جور یار که یار

    تو را نصیب همین کرد و این از آن دادست

    برو فسانه مخوان و فسون مدم حافظ

    کز این فسانه و افسون مرا بسی یادست

  30. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  31. بالا | پست 2166


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست

    دل سودازده از غصه دو نیم افتادست

    چشم جادوی تو خود عین سواد سحر است

    لیکن این هست که این نسخه سقیم افتادست

    در خم زلف تو آن خال سیه دانی چیست

    نقطه دوده که در حلقه جیم افتادست

    زلف مشکین تو در گلشن فردوس عذار

    چیست طاووس که در باغ نعیم افتادست

    دل من در هوس روی تو ای مونس جان

    خاک راهیست که در دست نسیم افتادست

    همچو گرد این تن خاکی نتواند برخاست

    از سر کوی تو زان رو که عظیم افتادست

    سایه قد تو بر قالبم ای عیسی دم

    عکس روحیست که بر عظم رمیم افتادست

    آن که جز کعبه مقامش نبد از یاد لبت

    بر در میکده دیدم که مقیم افتادست

    حافظ گمشده را با غمت ای یار عزیز

    اتحادیست که در عهد قدیم افتادست

  32. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  33. بالا | پست 2167


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    بیا که قصر امل سخت سست بنیادست

    بیار باده که بنیاد عمر بر بادست

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبود

    ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست

    چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب

    سروش عالم غیبم چه مژده‌ها دادست

    که ای بلندنظر شاهباز سدره نشین

    نشیمن تو نه این کنج محنت آبادست

    تو را ز کنگره عرش می‌زنند صفیر

    ندانمت که در این دامگه چه افتادست

    نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر

    که این حدیث ز پیر طریقتم یادست

    غم جهان مخور و پند من مبر از یاد

    که این لطیفه عشقم ز ره روی یادست

    رضا به داده بده وز جبین گره بگشای

    که بر من و تو در اختیار نگشادست

    مجو درستی عهد از جهان سست نهاد

    که این عجوز عروس هزاردامادست

    نشان عهد و وفا نیست در تبسم گل

    بنال بلبل بی دل که جای فریادست

    حسد چه می‌بری ای سست نظم بر حافظ

    قبول خاطر و لطف سخن خدادادست


  34. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  35. بالا | پست 2168


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    بی مهر رخت روز مرا نور نماندست

    وز عمر مرا جز شب دیجور نماندست

    هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم

    دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست

    می‌رفت خیال تو ز چشم من و می‌گفت

    هیهات از این گوشه که معمور نماندست

    وصل تو اجل را ز سرم دور همی‌داشت

    از دولت هجر تو کنون دور نماندست

    نزدیک شد آن دم که رقیب تو بگوید

    دور از رخت این خسته رنجور نماندست

    صبر است مرا چاره هجران تو لیکن

    چون صبر توان کرد که مقدور نماندست

    در هجر تو گر چشم مرا آب روان است

    گو خون جگر ریز که معذور نماندست

    حافظ ز غم از گریه نپرداخت به خنده

    ماتم زده را داعیه سور نماندست

  36. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  37. بالا | پست 2169


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است

    شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است

    ای نازنین پسر تو چه مذهب گرفته‌ای

    کت خون ما حلالتر از شیر مادر است

    چون نقش غم ز دور ببینی شراب خواه

    تشخیص کرده‌ایم و مداوا مقرر است

    از آستان پیر مغان سر چرا کشیم

    دولت در آن سرا و گشایش در آن در است

    یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب

    کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است

    دی وعده داد وصلم و در سر شراب داشت

    امروز تا چه گوید و بازش چه در سر است

    شیراز و آب رکنی و این باد خوش نسیم

    عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است

    فرق است از آب خضر که ظلمات جای او است

    تا آب ما که منبعش الله اکبر است

    ما آبروی فقر و قناعت نمی‌بریم

    با پادشه بگوی که روزی مقدر است

    حافظ چه طرفه شاخ نباتیست کلک تو

    کش میوه دلپذیرتر از شهد و شکر است

  38. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  39. بالا | پست 2170


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    المنة لله که در میکده باز است

    زان رو که مرا بر در او روی نیاز است

    خم‌ها همه در جوش و خروشند ز مستی

    وان می که در آن جاست حقیقت نه مجاز است

    از وی همه مستی و غرور است و تکبر

    وز ما همه بیچارگی و عجز و نیاز است

    رازی که بر غیر نگفتیم و نگوییم

    با دوست بگوییم که او محرم راز است

    شرح شکن زلف خم اندر خم جانان

    کوته نتوان کرد که این قصه دراز است

    بار دل مجنون و خم طره لیلی

    رخساره محمود و کف پای ایاز است

    بردوخته‌ام دیده چو باز از همه عالم

    تا دیده من بر رخ زیبای تو باز است

    در کعبه کوی تو هر آن کس که بیاید

    از قبله ابروی تو در عین نماز است

    ای مجلسیان سوز دل حافظ مسکین

    از شمع بپرسید که در سوز و گداز است

  40. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  41. بالا | پست 2171


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    اگر چه باده فرح بخش و باد گل‌بیز است

    به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است

    صراحی ای و حریفی گرت به چنگ افتد

    به عقل نوش که ایام فتنه انگیز است

    در آستین مرقع پیاله پنهان کن

    که همچو چشم صراحی زمانه خون‌ریز است

    به آب دیده بشوییم خرقه‌ها از می

    که موسم ورع و روزگار پرهیز است

    مجوی عیش خوش از دور باژگون سپهر

    که صاف این سر خم جمله دردی آمیز است

    سپهر برشده پرویزنیست خون افشان

    که ریزه‌اش سر کسری و تاج پرویز است

    عراق و فارس گرفتی به شعر خوش حافظ

    بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است

  42. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  43. بالا | پست 2172


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    حال دل با تو گفتنم هوس است

    خبر دل شنفتنم هوس است

    طمع خام بین که قصه فاش

    از رقیبان نهفتنم هوس است

    شب قدری چنین عزیز شریف

    با تو تا روز خفتنم هوس است

    وه که دردانه‌ای چنین نازک

    در شب تار سفتنم هوس است

    ای صبا امشبم مدد فرمای

    که سحرگه شکفتنم هوس است

    از برای شرف به نوک مژه

    خاک راه تو رفتنم هوس است

    همچو حافظ به رغم مدعیان

    شعر رندانه گفتنم هوس است

  44. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  45. بالا | پست 2173


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است

    وقت گل خوش باد کز وی وقت میخواران خوش است

    از صبا هر دم مشام جان ما خوش می‌شود

    آری آری طیب انفاس هواداران خوش است

    ناگشوده گل نقاب آهنگ رحلت ساز کرد

    ناله کن بلبل که گلبانگ دل افکاران خوش است

    مرغ خوشخوان را بشارت باد کاندر راه عشق

    دوست را با ناله شب‌های بیداران خوش است

    نیست در بازار عالم خوشدلی ور زان که هست

    شیوه رندی و خوش باشی عیاران خوش است

    از زبان سوسن آزاده‌ام آمد به گوش

    کاندر این دیر کهن کار سبکباران خوش است

    حافظا ترک جهان گفتن طریق خوشدلیست

    تا نپنداری که احوال جهان داران خوش است

  46. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  47. بالا | پست 2174


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    کنون که بر کف گل جام باده صاف است

    به صد هزار زبان بلبلش در اوصاف است

    بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گیر

    چه وقت مدرسه و بحث کشف کشاف است

    فقیه مدرسه دی مست بود و فتوی داد

    که می حرام ولی به ز مال اوقاف است

    به درد و صاف تو را حکم نیست خوش درکش

    که هر چه ساقی ما کرد عین الطاف است

    ببر ز خلق و چو عنقا قیاس کار بگیر

    که صیت گوشه نشینان ز قاف تا قاف است

    حدیث مدعیان و خیال همکاران

    همان حکایت زردوز و بوریاباف است

    خموش حافظ و این نکته‌های چون زر سرخ

    نگاه دار که قلاب شهر صراف است ( 45 )


  48. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  49. بالا | پست 2175

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Apr 2018
    شماره عضویت
    38164
    نوشته ها
    603
    تشکـر
    288
    تشکر شده 407 بار در 290 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاعره

    از لعل لب توس که در حاشیه قم... هی شعبه زده حاج حسین و پسرانش

  50. 7 کاربران زیر از heh_heh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  51. بالا | پست 2176


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    گل در بر و می در کف و معشوق به کام است

    سلطان جهانم به چنین روز غلام است

    گو شمع میارید در این جمع که امشب

    در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است

    در مذهب ما باده حلال است ولیکن

    بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است

    گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ است

    چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است

    در مجلس ما عطر میامیز که ما را

    هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام است

    از چاشنی قند مگو هیچ و ز شکر

    زان رو که مرا از لب شیرین تو کام است

    تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است

    همواره مرا کوی خرابات مقام است

    از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است

    وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است

    میخواره و سرگشته و رندیم و نظرباز

    وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است

    با محتسبم عیب مگویید که او نیز

    پیوسته چو ما در طلب عیش مدام است

    حافظ منشین بی می و معشوق زمانی

    کایام گل و یاسمن و عید صیام است

  52. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  53. بالا | پست 2177


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    به کوی میکده هر سالکی که ره دانست

    دری دگر زدن اندیشه تبه دانست

    زمانه افسر رندی نداد جز به کسی

    که سرفرازی عالم در این کله دانست

    بر آستانه میخانه هر که یافت رهی

    ز فیض جام می اسرار خانقه دانست

    هر آن که راز دو عالم ز خط ساغر خواند

    رموز جام جم از نقش خاک ره دانست

    ورای طاعت دیوانگان ز ما مطلب

    که شیخ مذهب ما عاقلی گنه دانست

    دلم ز نرگس ساقی امان نخواست به جان

    چرا که شیوه آن ترک دل سیه دانست

    ز جور کوکب طالع سحرگهان چشمم

    چنان گریست که ناهید دید و مه دانست

    حدیث حافظ و ساغر که می‌زند پنهان

    چه جای محتسب و شحنه پادشه دانست

    بلندمرتبه شاهی که نه رواق سپهر

    نمونه‌ای ز خم طاق بارگه دانست

  54. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  55. بالا | پست 2178


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    صوفی از پرتو می راز نهانی دانست

    گوهر هر کس از این لعل توانی دانست

    قدر مجموعه گل مرغ سحر داند و بس

    که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست

    عرضه کردم دو جهان بر دل کارافتاده

    بجز از عشق تو باقی همه فانی دانست

    آن شد اکنون که ز ابنای عوام اندیشم

    محتسب نیز در این عیش نهانی دانست

    دلبر آسایش ما مصلحت وقت ندید

    ور نه از جانب ما دل نگرانی دانست

    سنگ و گل را کند از یمن نظر لعل و عقیق

    هر که قدر نفس باد یمانی دانست

    ای که از دفتر عقل آیت عشق آموزی

    ترسم این نکته به تحقیق ندانی دانست

    می بیاور که ننازد به گل باغ جهان

    هر که غارتگری باد خزانی دانست

    حافظ این گوهر منظوم که از طبع انگیخت

    ز اثر تربیت آصف ثانی دانست


  56. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  57. بالا | پست 2179


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    روضه خلد برین خلوت درویشان است

    مایه محتشمی خدمت درویشان است

    گنج عزلت که طلسمات عجایب دارد

    فتح آن در نظر رحمت درویشان است

    قصر فردوس که رضوانش به دربانی رفت

    منظری از چمن نزهت درویشان است

    آن چه زر می‌شود از پرتو آن قلب سیاه

    کیمیاییست که در صحبت درویشان است

    آن که پیشش بنهد تاج تکبر خورشید

    کبریاییست که در حشمت درویشان است

    دولتی را که نباشد غم از آسیب زوال

    بی تکلف بشنو دولت درویشان است

    خسروان قبله حاجات جهانند ولی

    سببش بندگی حضرت درویشان است

    روی مقصود که شاهان به دعا می‌طلبند

    مظهرش آینه طلعت درویشان است

    از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی

    از ازل تا به ابد فرصت درویشان است

    ای توانگر مفروش این همه نخوت که تو را

    سر و زر در کنف همت درویشان است

    گنج قارون که فرو می‌شود از قهر هنوز

    خوانده باشی که هم از غیرت درویشان است

    حافظ ار آب حیات ازلی می‌خواهی

    منبعش خاک در خلوت درویشان است

    من غلام نظر آصف عهدم کو را

    صورت خواجگی و سیرت درویشان است


  58. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  59. بالا | پست 2180


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است

    بکش به غمزه که اینش سزای خویشتن است

    گرت ز دست برآید مراد خاطر ما

    به دست باش که خیری به جای خویشتن است

    به جانت ای بت شیرین دهن که همچون شمع

    شبان تیره مرادم فنای خویشتن است

    چو رای عشق زدی با تو گفتم ای بلبل

    مکن که آن گل خندان برای خویشتن است

    به مشک چین و چگل نیست بوی گل محتاج

    که نافه‌هاش ز بند قبای خویشتن است

    مرو به خانه ارباب بی‌مروت دهر

    که گنج عافیتت در سرای خویشتن است

    بسوخت حافظ و در شرط عشقبازی او

    هنوز بر سر عهد و وفای خویشتن است

  60. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  61. بالا | پست 2181


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است

    وز پی دیدن او دادن جان کار من است

    شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز

    هر که دل بردن او دید و در انکار من است

    ساروان رخت به دروازه مبر کان سر کو

    شاهراهیست که منزلگه دلدار من است

    بنده طالع خویشم که در این قحط وفا

    عشق آن لولی سرمست خریدار من است

    طبله عطر گل و زلف عبیرافشانش

    فیض یک شمه ز بوی خوش عطار من است

    باغبان همچو نسیمم ز در خویش مران

    کآب گلزار تو از اشک چو گلنار من است

    شربت قند و گلاب از لب یارم فرمود

    نرگس او که طبیب دل بیمار من است

    آن که در طرز غزل نکته به حافظ آموخت

    یار شیرین سخن نادره گفتار من است


  62. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  63. بالا | پست 2182


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    روزگاریست که سودای بتان دین من است

    غم این کار نشاط دل غمگین من است

    دیدن روی تو را دیده جان بین باید

    وین کجا مرتبه چشم جهان بین من است

    یار من باش که زیب فلک و زینت دهر

    از مه روی تو و اشک چو پروین من است

    تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد

    خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است

    دولت فقر خدایا به من ارزانی دار

    کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است

    واعظ شحنه شناس این عظمت گو مفروش

    زان که منزلگه سلطان دل مسکین من است

    یا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیست

    که مغیلان طریقش گل و نسرین من است

    حافظ از حشمت پرویز دگر قصه مخوان

    که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است

  64. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  65. بالا | پست 2183


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    منم که گوشه میخانه خانقاه من است

    دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است

    گرم ترانه چنگ صبوح نیست چه باک

    نوای من به سحر آه عذرخواه من است

    ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله

    گدای خاک در دوست پادشاه من است

    غرض ز مسجد و میخانه‌ام وصال شماست

    جز این خیال ندارم خدا گواه من است

    مگر به تیغ اجل خیمه برکنم ور نی

    رمیدن از در دولت نه رسم و راه من است

    از آن زمان که بر این آستان نهادم روی

    فراز مسند خورشید تکیه گاه من است

    گناه اگر چه نبود اختیار ما حافظ

    تو در طریق ادب باش گو گناه من است

  66. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  67. بالا | پست 2184


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است

    ببین که در طلبت حال مردمان چون است

    به یاد لعل تو و چشم مست میگونت

    ز جام غم می لعلی که می‌خورم خون است

    ز مشرق سر کو آفتاب طلعت تو

    اگر طلوع کند طالعم همایون است

    حکایت لب شیرین کلام فرهاد است

    شکنج طره لیلی مقام مجنون است

    دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است

    سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است

    ز دور باده به جان راحتی رسان ساقی

    که رنج خاطرم از جور دور گردون است

    از آن دمی که ز چشمم برفت رود عزیز

    کنار دامن من همچو رود جیحون است

    چگونه شاد شود اندرون غمگینم

    به اختیار که از اختیار بیرون است

    ز بیخودی طلب یار می‌کند حافظ

    چو مفلسی که طلبکار گنج قارون است

  68. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  69. بالا | پست 2185


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    خم زلف تو دام کفر و دین است

    ز کارستان او یک شمه این است

    جمالت معجز حسن است لیکن

    حدیث غمزه‌ات سحر مبین است

    ز چشم شوخ تو جان کی توان برد

    که دایم با کمان اندر کمین است

    بر آن چشم سیه صد آفرین باد

    که در عاشق کشی سحرآفرین است

    عجب علمیست علم هیئت عشق

    که چرخ هشتمش هفتم زمین است

    تو پنداری که بدگو رفت و جان برد

    حسابش با کرام الکاتبین است

    مشو حافظ ز کید زلفش ایمن

    که دل برد و کنون دربند دین است

  70. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  71. بالا | پست 2186


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست

    چشم میگون لب خندان دل خرم با اوست

    گر چه شیرین دهنان پادشهانند ولی

    او سلیمان زمان است که خاتم با اوست

    روی خوب است و کمال هنر و دامن پاک

    لاجرم همت پاکان دو عالم با اوست

    خال مشکین که بدان عارض گندمگون است

    سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست

    دلبرم عزم سفر کرد خدا را یاران

    چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست

    با که این نکته توان گفت که آن سنگین دل

    کشت ما را و دم عیسی مریم با اوست

    حافظ از معتقدان است گرامی دارش

    زان که بخشایش بس روح مکرم با اوست

    (57)

  72. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  73. بالا | پست 2187


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    سر ارادت ما و آستان حضرت دوست

    که هر چه بر سر ما می‌رود ارادت اوست

    نظیر دوست ندیدم اگر چه از مه و مهر

    نهادم آینه‌ها در مقابل رخ دوست

    صبا ز حال دل تنگ ما چه شرح دهد

    که چون شکنج ورق‌های غنچه تو بر توست

    نه من سبوکش این دیر رندسوزم و بس

    بسا سرا که در این کارخانه سنگ و سبوست

    مگر تو شانه زدی زلف عنبرافشان را

    که باد غالیه سا گشت و خاک عنبربوست

    نثار روی تو هر برگ گل که در چمن است

    فدای قد تو هر سروبن که بر لب جوست

    زبان ناطقه در وصف شوق نالان است

    چه جای کلک بریده زبان بیهده گوست

    رخ تو در دلم آمد مراد خواهم یافت

    چرا که حال نکو در قفای فال نکوست

    نه این زمان دل حافظ در آتش هوس است

    که داغدار ازل همچو لاله خودروست

  74. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  75. بالا | پست 2188


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    دارم امید عاطفتی از جناب دوست

    کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست

    دانم که بگذرد ز سر جرم من که او

    گر چه پریوش است ولیکن فرشته خوست

    چندان گریستیم که هر کس که برگذشت

    در اشک ما چو دید روان گفت کاین چه جوست

    هیچ است آن دهان و نبینم از او نشان

    موی است آن میان و ندانم که آن چه موست

    دارم عجب ز نقش خیالش که چون نرفت

    از دیده‌ام که دم به دمش کار شست و شوست

    بی گفت و گوی زلف تو دل را همی‌کشد

    با زلف دلکش تو که را روی گفت و گوست

    عمریست تا ز زلف تو بویی شنیده‌ام

    زان بوی در مشام دل من هنوز بوست

    حافظ بد است حال پریشان تو ولی

    بر بوی زلف یار پریشانیت نکوست

  76. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  77. بالا | پست 2189


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    آن پیک نامور که رسید از دیار دوست

    آورد حرز جان ز خط مشکبار دوست

    خوش می‌دهد نشان جلال و جمال یار

    خوش می‌کند حکایت عز و وقار دوست

    دل دادمش به مژده و خجلت همی‌برم

    زین نقد قلب خویش که کردم نثار دوست

    شکر خدا که از مدد بخت کارساز

    بر حسب آرزوست همه کار و بار دوست

    سیر سپهر و دور قمر را چه اختیار

    در گردشند بر حسب اختیار دوست

    گر باد فتنه هر دو جهان را به هم زند

    ما و چراغ چشم و ره انتظار دوست

    کحل الجواهری به من آر ای نسیم صبح

    زان خاک نیکبخت که شد رهگذار دوست

    ماییم و آستانه عشق و سر نیاز

    تا خواب خوش که را برد اندر کنار دوست

    دشمن به قصد حافظ اگر دم زند چه باک

    منت خدای را که نیم شرمسار دوست


  78. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  79. بالا | پست 2190


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست

    بیار نفحه‌ای از گیسوی معنبر دوست

    به جان او که به شکرانه جان برافشانم

    اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست

    و گر چنان که در آن حضرتت نباشد بار

    برای دیده بیاور غباری از در دوست

    من گدا و تمنای وصل او هیهات

    مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست

    دل صنوبریم همچو بید لرزان است

    ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست

    اگر چه دوست به چیزی نمی‌خرد ما را

    به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست

    چه باشد ار شود از بند غم دلش آزاد

    چو هست حافظ مسکین غلام و چاکر دوست

  80. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  81. بالا | پست 2191


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست

    بیار نفحه‌ای از گیسوی معنبر دوست

    به جان او که به شکرانه جان برافشانم

    اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست

    و گر چنان که در آن حضرتت نباشد بار

    برای دیده بیاور غباری از در دوست

    من گدا و تمنای وصل او هیهات

    مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست

    دل صنوبریم همچو بید لرزان است

    ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست

    اگر چه دوست به چیزی نمی‌خرد ما را

    به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست

    چه باشد ار شود از بند غم دلش آزاد

    چو هست حافظ مسکین غلام و چاکر دوست

  82. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  83. بالا | پست 2192


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست

    تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست

    واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس

    طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست

    زلف او دام است و خالش دانه آن دام و من

    بر امید دانه‌ای افتاده‌ام در دام دوست

    سر ز مستی برنگیرد تا به صبح روز حشر

    هر که چون من در ازل یک جرعه خورد از جام دوست

    بس نگویم شمه‌ای از شرح شوق خود از آنک

    دردسر باشد نمودن بیش از این ابرام دوست

    گر دهد دستم کشم در دیده همچون توتیا

    خاک راهی کان مشرف گردد از اقدام دوست

    میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق

    ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست

    حافظ اندر درد او می‌سوز و بی‌درمان بساز

    زان که درمانی ندارد درد بی‌آرام دوست

  84. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  85. بالا | پست 2193


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست

    در غنچه‌ای هنوز و صدت عندلیب هست

    گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست

    چون من در آن دیار هزاران غریب هست

    در عشق خانقاه و خرابات فرق نیست

    هر جا که هست پرتو روی حبیب هست

    آن جا که کار صومعه را جلوه می‌دهند

    ناقوس دیر راهب و نام صلیب هست

    عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد

    ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست

    فریاد حافظ این همه آخر به هرزه نیست

    هم قصه‌ای غریب و حدیثی عجیب هست

  86. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  87. بالا | پست 2194


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    اگر چه عرض هنر پیش یار بی‌ادبیست

    زبان خموش ولیکن دهان پر از عربیست

    پری نهفته رخ و دیو در کرشمه حسن

    بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبیست

    در این چمن گل بی خار کس نچید آری

    چراغ مصطفوی با شرار بولهبیست

    سبب مپرس که چرخ از چه سفله پرور شد

    که کام بخشی او را بهانه بی سببیست

    به نیم جو نخرم طاق خانقاه و رباط

    مرا که مصطبه ایوان و پای خم طنبیست

    جمال دختر رز نور چشم ماست مگر

    که در نقاب زجاجی و پرده عنبیست

    هزار عقل و ادب داشتم من ای خواجه

    کنون که مست خرابم صلاح بی‌ادبیست

    بیار می که چو حافظ هزارم استظهار

    به گریه سحری و نیاز نیم شبیست


  88. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  89. بالا | پست 2195


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست

    ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست

    هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار

    کس را وقوف نیست که انجام کار چیست

    پیوند عمر بسته به موییست هوش دار

    غمخوار خویش باش غم روزگار چیست

    معنی آب زندگی و روضه ارم

    جز طرف جویبار و می خوشگوار چیست

    مستور و مست هر دو چو از یک قبیله‌اند

    ما دل به عشوه که دهیم اختیار چیست

    راز درون پرده چه داند فلک خموش

    ای مدعی نزاع تو با پرده دار چیست

    سهو و خطای بنده گرش اعتبار نیست

    معنی عفو و رحمت آمرزگار چیست

    زاهد شراب کوثر و حافظ پیاله خواست

    تا در میانه خواسته کردگار چیست

  90. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  91. بالا | پست 2196


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    بنال بلبل اگر با منت سر یاریست

    که ما دو عاشق زاریم و کار ما زاریست

    در آن زمین که نسیمی وزد ز طره دوست

    چه جای دم زدن نافه‌های تاتاریست

    بیار باده که رنگین کنیم جامه زرق

    که مست جام غروریم و نام هشیاریست

    خیال زلف تو پختن نه کار هر خامیست

    که زیر سلسله رفتن طریق عیاریست

    لطیفه‌ایست نهانی که عشق از او خیزد

    که نام آن نه لب لعل و خط زنگاریست

    جمال شخص نه چشم است و زلف و عارض و خال

    هزار نکته در این کار و بار دلداریست

    قلندران حقیقت به نیم جو نخرند

    قبای اطلس آن کس که از هنر عاریست

    بر آستان تو مشکل توان رسید آری

    عروج بر فلک سروری به دشواریست

    سحر کرشمه چشمت به خواب می‌دیدم

    زهی مراتب خوابی که به ز بیداریست

    دلش به ناله میازار و ختم کن حافظ

    که رستگاری جاوید در کم آزاریست

  92. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  93. بالا | پست 2197


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست

    جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست

    حالیا خانه برانداز دل و دین من است

    تا در آغوش که می‌خسبد و همخانه کیست

    باده لعل لبش کز لب من دور مباد

    راح روح که و پیمان ده پیمانه کیست

    دولت صحبت آن شمع سعادت پرتو

    بازپرسید خدا را که به پروانه کیست

    می‌دهد هر کسش افسونی و معلوم نشد

    که دل نازک او مایل افسانه کیست

    یا رب آن شاهوش ماه رخ زهره جبین

    در یکتای که و گوهر یک دانه کیست

    گفتم آه از دل دیوانه حافظ بی تو

    زیر لب خنده زنان گفت که دیوانه کیست


  94. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  95. بالا | پست 2198


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست

    حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست

    مردم دیده ز لطف رخ او در رخ او

    عکس خود دید گمان برد که مشکین خالیست

    می‌چکد شیر هنوز از لب همچون شکرش

    گر چه در شیوه گری هر مژه‌اش قتالیست

    ای که انگشت نمایی به کرم در همه شهر

    وه که در کار غریبان عجبت اهمالیست

    بعد از اینم نبود شائبه در جوهر فرد

    که دهان تو در این نکته خوش استدلالیست

    مژده دادند که بر ما گذری خواهی کرد

    نیت خیر مگردان که مبارک فالیست

    کوه اندوه فراقت به چه حالت بکشد

    حافظ خسته که از ناله تنش چون نالیست

  96. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  97. بالا | پست 2199


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست

    در رهگذر کیست که دامی ز بلا نیست

    چون چشم تو دل می‌برد از گوشه نشینان

    همراه تو بودن گنه از جانب ما نیست

    روی تو مگر آینه لطف الهیست

    حقا که چنین است و در این روی و ریا نیست

    نرگس طلبد شیوه چشم تو زهی چشم

    مسکین خبرش از سر و در دیده حیا نیست

    از بهر خدا زلف مپیرای که ما را

    شب نیست که صد عربده با باد صبا نیست

    بازآی که بی روی تو ای شمع دل افروز

    در بزم حریفان اثر نور و صفا نیست

    تیمار غریبان اثر ذکر جمیل است

    جانا مگر این قاعده در شهر شما نیست

    دی می‌شد و گفتم صنما عهد به جای آر

    گفتا غلطی خواجه در این عهد وفا نیست

    گر پیر مغان مرشد من شد چه تفاوت

    در هیچ سری نیست که سری ز خدا نیست

    عاشق چه کند گر نکشد بار ملامت

    با هیچ دلاور سپر تیر قضا نیست

    در صومعه زاهد و در خلوت صوفی

    جز گوشه ابروی تو محراب دعا نیست

    ای چنگ فروبرده به خون دل حافظ

    فکرت مگر از غیرت قرآن و خدا نیست

  98. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  99. بالا | پست 2200


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست

    دل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست

    اشکم احرام طواف حرمت می‌بندد

    گر چه از خون دل ریش دمی طاهر نیست

    بسته دام و قفس باد چو مرغ وحشی

    طایر سدره اگر در طلبت طایر نیست

    عاشق مفلس اگر قلب دلش کرد نثار

    مکنش عیب که بر نقد روان قادر نیست

    عاقبت دست بدان سرو بلندش برسد

    هر که را در طلبت همت او قاصر نیست

    از روان بخشی عیسی نزنم دم هرگز

    زان که در روح فزایی چو لبت ماهر نیست

    من که در آتش سودای تو آهی نزنم

    کی توان گفت که بر داغ دلم صابر نیست

    روز اول که سر زلف تو دیدم گفتم

    که پریشانی این سلسله را آخر نیست

    سر پیوند تو تنها نه دل حافظ راست

    کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست(71 )
    ویرایش توسط Saltanat : 04-24-2020 در ساعت 01:59 AM

  100. 9 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


صفحه 44 از 123 ... 3442434445465494 ...

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد