صفحه 51 از 123 ... 41495051525361101 ...
نمایش نتایج: از 2,501 به 2,550 از 6148

موضوع: مشاعره

259531
  1. بالا | پست 2501


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    غم زمانه که هیچش کران نمی‌بینم

    دواش جز می چون ارغوان نمی‌بینم

    به ترک خدمت پیر مغان نخواهم گفت

    چرا که مصلحت خود در آن نمی‌بینم

    ز آفتاب قدح ارتفاع عیش بگیر

    چرا که طالع وقت آن چنان نمی‌بینم

    نشان اهل خدا عاشقیست با خود دار

    که در مشایخ شهر این نشان نمی‌بینم

    بدین دو دیده حیران من هزار افسوس

    که با دو آینه رویش عیان نمی‌بینم

    قد تو تا بشد از جویبار دیده من

    به جای سرو جز آب روان نمی‌بینم

    در این خمار کسم جرعه‌ای نمی‌بخشد

    ببین که اهل دلی در میان نمی‌بینم

    نشان موی میانش که دل در او بستم

    ز من مپرس که خود در میان نمی‌بینم

    من و سفینه حافظ که جز در این دریا

    بضاعت سخن درفشان نمی‌بینم

  2. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2502


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    خرم آن روز کز این منزل ویران بروم

    راحت جان طلبم و از پی جانان بروم

    گر چه دانم که به جایی نبرد راه غریب

    من به بوی سر آن زلف پریشان بروم

    دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت

    رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم

    چون صبا با تن بیمار و دل بی‌طاقت

    به هواداری آن سرو خرامان بروم

    در ره او چو قلم گر به سرم باید رفت

    با دل زخم کش و دیده گریان بروم

    نذر کردم گر از این غم به درآیم روزی

    تا در میکده شادان و غزل خوان بروم

    به هواداری او ذره صفت رقص کنان

    تا لب چشمه خورشید درخشان بروم

    تازیان را غم احوال گران باران نیست

    پارسایان مددی تا خوش و آسان بروم

    ور چو حافظ ز بیابان نبرم ره بیرون

    همره کوکبه آصف دوران بروم

  4. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 2503


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    گر از این منزل ویران به سوی خانه روم

    دگر آن جا که روم عاقل و فرزانه روم

    زین سفر گر به سلامت به وطن بازرسم

    نذر کردم که هم از راه به میخانه روم

    تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر و سلوک

    به در صومعه با بربط و پیمانه روم

    آشنایان ره عشق گرم خون بخورند

    ناکسم گر به شکایت سوی بیگانه روم

    بعد از این دست من و زلف چو زنجیر نگار

    چند و چند از پی کام دل دیوانه روم

    گر ببینم خم ابروی چو محرابش باز

    سجده شکر کنم و از پی شکرانه روم

    خرم آن دم که چو حافظ به تولای وزیر

    سرخوش از میکده با دوست به کاشانه روم

  6. 7 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 2504


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    آن که پامال جفا کرد چو خاک راهم

    خاک می‌بوسم و عذر قدمش می‌خواهم

    من نه آنم که ز جور تو بنالم حاشا

    بنده معتقد و چاکر دولتخواهم

    بسته‌ام در خم گیسوی تو امید دراز

    آن مبادا که کند دست طلب کوتاهم

    ذره خاکم و در کوی توام جای خوش است

    ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم

    پیر میخانه سحر جام جهان بینم داد

    و اندر آن آینه از حسن تو کرد آگاهم

    صوفی صومعه عالم قدسم لیکن

    حالیا دیر مغان است حوالتگاهم

    با من راه نشین خیز و سوی میکده آی

    تا در آن حلقه ببینی که چه صاحب جاهم

    مست بگذشتی و از حافظت اندیشه نبود

    آه اگر دامن حسن تو بگیرد آهم

    خوشم آمد که سحر خسرو خاور می‌گفت

    با همه پادشهی بنده تورانشاهم

  8. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 2505


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    دیدار شد میسر و بوس و کنار هم

    از بخت شکر دارم و از روزگار هم

    زاهد برو که طالع اگر طالع من است

    جامم به دست باشد و زلف نگار هم

    ما عیب کس به مستی و رندی نمی‌کنیم

    لعل بتان خوش است و می خوشگوار هم

    ای دل بشارتی دهمت محتسب نماند

    و از می جهان پر است و بت میگسار هم

    خاطر به دست تفرقه دادن نه زیرکیست

    مجموعه‌ای بخواه و صراحی بیار هم

    بر خاکیان عشق فشان جرعه لبش

    تا خاک لعل گون شود و مشکبار هم

    آن شد که چشم بد نگران بودی از کمین

    خصم از میان برفت و سرشک از کنار هم

    چون کائنات جمله به بوی تو زنده‌اند

    ای آفتاب سایه ز ما برمدار هم

    چون آب روی لاله و گل فیض حسن توست

    ای ابر لطف بر من خاکی ببار هم

    حافظ اسیر زلف تو شد از خدا بترس

    و از انتصاف آصف جم اقتدار هم

    برهان ملک و دین که ز دست وزارتش

    ایام کان یمین شد و دریا یسار هم

    بر یاد رای انور او آسمان به صبح

    جان می‌کند فدا و کواکب نثار هم

    گوی زمین ربوده چوگان عدل اوست

    وین برکشیده گنبد نیلی حصار هم

    عزم سبک عنان تو در جنبش آورد

    این پایدار مرکز عالی مدار هم

    تا از نتیجه فلک و طور دور اوست

    تبدیل ماه و سال و خزان و بهار هم

    خالی مباد کاخ جلالش ز سروران

    و از ساقیان سروقد گلعذار هم

  10. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 2506


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    دردم از یار است و درمان نیز هم

    دل فدای او شد و جان نیز هم

    این که می‌گویند آن خوشتر ز حسن

    یار ما این دارد و آن نیز هم

    یاد باد آن کو به قصد خون ما

    عهد را بشکست و پیمان نیز هم

    دوستان در پرده می‌گویم سخن

    گفته خواهد شد به دستان نیز هم

    چون سر آمد دولت شب‌های وصل

    بگذرد ایام هجران نیز هم

    هر دو عالم یک فروغ روی اوست

    گفتمت پیدا و پنهان نیز هم

    اعتمادی نیست بر کار جهان

    بلکه بر گردون گردان نیز هم

    عاشق از قاضی نترسد می بیار

    بلکه از یرغوی دیوان نیز هم

    محتسب داند که حافظ عاشق است

    و آصف ملک سلیمان نیز هم

  12. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 2507


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    ما بی غمان مست دل از دست داده‌ایم

    همراز عشق و همنفس جام باده‌ایم

    بر ما بسی کمان ملامت کشیده‌اند

    تا کار خود ز ابروی جانان گشاده‌ایم

    ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده‌ای

    ما آن شقایقیم که با داغ زاده‌ایم

    پیر مغان ز توبه ما گر ملول شد

    گو باده صاف کن که به عذر ایستاده‌ایم

    کار از تو می‌رود مددی ای دلیل راه

    کانصاف می‌دهیم و ز راه اوفتاده‌ایم

    چون لاله می مبین و قدح در میان کار

    این داغ بین که بر دل خونین نهاده‌ایم

    گفتی که حافظ این همه رنگ و خیال چیست

    نقش غلط مبین که همان لوح ساده‌ایم

  14. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 2508


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    عمریست تا به راه غمت رو نهاده‌ایم

    روی و ریای خلق به یک سو نهاده‌ایم

    طاق و رواق مدرسه و قال و قیل علم

    در راه جام و ساقی مه رو نهاده‌ایم

    هم جان بدان دو نرگس جادو سپرده‌ایم

    هم دل بدان دو سنبل هندو نهاده‌ایم

    عمری گذشت تا به امید اشارتی

    چشمی بدان دو گوشه ابرو نهاده‌ایم

    ما ملک عافیت نه به لشکر گرفته‌ایم

    ما تخت سلطنت نه به بازو نهاده‌ایم

    تا سحر چشم یار چه بازی کند که باز

    بنیاد بر کرشمه جادو نهاده‌ایم

    بی زلف سرکشش سر سودایی از ملال

    همچون بنفشه بر سر زانو نهاده‌ایم

    در گوشه امید چو نظارگان ماه

    چشم طلب بر آن خم ابرو نهاده‌ایم

    گفتی که حافظا دل سرگشته‌ات کجاست

    در حلقه‌های آن خم گیسو نهاده‌ایم

  16. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 2509


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم

    از بد حادثه این جا به پناه آمده‌ایم

    ره رو منزل عشقیم و ز سرحد عدم

    تا به اقلیم وجود این همه راه آمده‌ایم

    سبزه خط تو دیدیم و ز بستان بهشت

    به طلبکاری این مهرگیاه آمده‌ایم

    با چنین گنج که شد خازن او روح امین

    به گدایی به در خانه شاه آمده‌ایم

    لنگر حلم تو ای کشتی توفیق کجاست

    که در این بحر کرم غرق گناه آمده‌ایم

    آبرو می‌رود ای ابر خطاپوش ببار

    که به دیوان عمل نامه سیاه آمده‌ایم

    حافظ این خرقه پشمینه بینداز که ما

    از پی قافله با آتش آه آمده‌ایم

  18. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 2510


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم

    به ره دوست نشینیم و مرادی طلبیم

    زاد راه حرم وصل نداریم مگر

    به گدایی ز در میکده زادی طلبیم

    اشک آلوده ما گر چه روان است ولی

    به رسالت سوی او پاک نهادی طلبیم

    لذت داغ غمت بر دل ما باد حرام

    اگر از جور غم عشق تو دادی طلبیم

    نقطه خال تو بر لوح بصر نتوان زد

    مگر از مردمک دیده مدادی طلبیم

    عشوه‌ای از لب شیرین تو دل خواست به جان

    به شکرخنده لبت گفت مزادی طلبیم

    تا بود نسخه عطری دل سودازده را

    از خط غالیه سای تو سوادی طلبیم

    چون غمت را نتوان یافت مگر در دل شاد

    ما به امید غمت خاطر شادی طلبیم

    بر در مدرسه تا چند نشینی حافظ

    خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم

  20. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 2511


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    ما ز یاران چشم یاری داشتیم

    خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم

    تا درخت دوستی بر کی دهد

    حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم

    گفت و گو آیین درویشی نبود

    ور نه با تو ماجراها داشتیم

    شیوهٔ چشمت فریب جنگ داشت

    ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم

    گلبن حسنت نه خود شد دلفروز

    ما دم همت بر او بگماشتیم

    نکته‌ها رفت و شکایت کس نکرد

    جانب حرمت فرونگذاشتیم

    گفت خود دادی به ما دل حافظا

    ما محصل بر کسی نگماشتیم

  22. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 2512


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    صلاح از ما چه می‌جویی که مستان را صلا گفتیم

    به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتیم

    در میخانه‌ام بگشا که هیچ از خانقه نگشود

    گرت باور بود ور نه سخن این بود و ما گفتیم

    من از چشم تو ای ساقی خراب افتاده‌ام لیکن

    بلایی کز حبیب آید هزارش مرحبا گفتیم

    اگر بر من نبخشایی پشیمانی خوری آخر

    به خاطر دار این معنی که در خدمت کجا گفتیم

    قدت گفتم که شمشاد است بس خجلت به بار آورد

    که این نسبت چرا کردیم و این بهتان چرا گفتیم

    جگر چون نافه‌ام خون گشت کم زینم نمی‌باید

    جزای آن که با زلفت سخن از چین خطا گفتیم

    تو آتش گشتی ای حافظ ولی با یار درنگرفت

    ز بدعهدی گل گویی حکایت با صبا گفتیم

  24. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  25. بالا | پست 2513


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم

    فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم

    اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد

    من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم

    شراب ارغوانی را گلاب اندر قدح ریزیم

    نسیم عطرگردان را شِکَر در مجمر اندازیم

    چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش

    که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم

    صبا خاک وجود ما بدان عالی جناب انداز

    بود کان شاه خوبان را نظر بر منظر اندازیم

    یکی از عقل می‌لافد یکی طامات می‌بافد

    بیا کاین داوری‌ها را به پیش داور اندازیم

    بهشت عدن اگر خواهی بیا با ما به میخانه

    که از پای خمت روزی به حوض کوثر اندازیم

    سخندانیّ و خوشخوانی نمی‌ورزند در شیراز

    بیا حافظ که تا خود را به ملکی دیگر اندازیم

  26. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  27. بالا | پست 2514


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    صوفی بیا که خرقه سالوس برکشیم

    وین نقش زرق را خط بطلان به سر کشیم

    نذر و فتوح صومعه در وجه می‌نهیم

    دلق ریا به آب خرابات برکشیم

    فردا اگر نه روضه رضوان به ما دهند

    غلمان ز روضه حور ز جنت به درکشیم

    بیرون جهیم سرخوش و از بزم صوفیان

    غارت کنیم باده و شاهد به بر کشیم

    عشرت کنیم ور نه به حسرت کشندمان

    روزی که رخت جان به جهانی دگر کشیم

    سر خدا که در تتق غیب منزویست

    مستانه‌اش نقاب ز رخسار برکشیم

    کو جلوه‌ای ز ابروی او تا چو ماه نو

    گوی سپهر در خم چوگان زر کشیم

    حافظ نه حد ماست چنین لاف‌ها زدن

    پای از گلیم خویش چرا بیشتر کشیم

  28. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  29. بالا | پست 2515


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم

    سخن اهل دل است این و به جان بنیوشیم

    نیست در کس کرم و وقت طرب می‌گذرد

    چاره آن است که سجاده به می بفروشیم

    خوش هواییست فرح بخش خدایا بفرست

    نازنینی که به رویش می گلگون نوشیم

    ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است

    چون از این غصه ننالیم و چرا نخروشیم

    گل به جوش آمد و از می نزدیمش آبی

    لاجرم ز آتش حرمان و هوس می‌جوشیم

    می‌کشیم از قدح لاله شرابی موهوم

    چشم بد دور که بی مطرب و می مدهوشیم

    حافظ این حال عجب با که توان گفت که ما

    بلبلانیم که در موسم گل خاموشیم

  30. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  31. بالا | پست 2516


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم

    غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم

    دل بیمار شد از دست رفیقان مددی

    تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم

    آن که بی جرم برنجید و به تیغم زد و رفت

    بازش آرید خدا را که صفایی بکنیم

    خشک شد بیخ طرب راه خرابات کجاست

    تا در آن آب و هوا نشو و نمایی بکنیم

    مدد از خاطر رندان طلب ای دل ور نه

    کار صعب است مبادا که خطایی بکنیم

    سایه طایر کم حوصله کاری نکند

    طلب از سایه میمون همایی بکنیم

    دلم از پرده بشد حافظ خوشگوی کجاست

    تا به قول و غزلش ساز نوایی بکنیم

  32. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  33. بالا | پست 2517


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم

    جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم

    عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است

    کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم

    رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنیم

    سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم

    شاه اگر جرعه رندان نه به حرمت نوشد

    التفاتش به می صاف مروق نکنیم

    خوش برانیم جهان در نظر راهروان

    فکر اسب سیه و زین مغرق نکنیم

    آسمان کشتی ارباب هنر می‌شکند

    تکیه آن به که بر این بحر معلق نکنیم

    گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید

    گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم

    حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او

    ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم

  34. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  35. بالا | پست 2518


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    سرم خوش است و به بانگ بلند می‌گویم

    که من نسیم حیات از پیاله می‌جویم

    عبوس زهد به وجه خمار ننشیند

    مرید خرقه دردی کشان خوش خویم

    شدم فسانه به سرگشتگی و ابروی دوست

    کشید در خم چوگان خویش چون گویم

    گرم نه پیر مغان در به روی بگشاید

    کدام در بزنم چاره از کجا جویم

    مکن در این چمنم سرزنش به خودرویی

    چنان که پرورشم می‌دهند می‌رویم

    تو خانقاه و خرابات در میانه مبین

    خدا گواه که هر جا که هست با اویم

    غبار راه طلب کیمیای بهروزیست

    غلام دولت آن خاک عنبرین بویم

    ز شوق نرگس مست بلندبالایی

    چو لاله با قدح افتاده بر لب جویم

    بیار می که به فتوی حافظ از دل پاک

    غبار زرق به فیض قدح فروشویم

  36. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  37. بالا | پست 2519


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم

    که من دلشده این ره نه به خود می‌پویم

    در پس آینه طوطی صفتم داشته‌اند

    آن چه استاد ازل گفت بگو می‌گویم

    من اگر خارم و گر گل چمن آرایی هست

    که از آن دست که او می‌کشدم می‌رویم

    دوستان عیب من بی‌دل حیران مکنید

    گوهری دارم و صاحب نظری می‌جویم

    گر چه با دلق ملمع می گلگون عیب است

    مکنم عیب کز او رنگ ریا می‌شویم

    خنده و گریه عشاق ز جایی دگر است

    می‌سرایم به شب و وقت سحر می‌مویم

    حافظم گفت که خاک در میخانه مبوی

    گو مکن عیب که من مشک ختن می‌بویم

  38. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  39. بالا | پست 2520


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    گر چه ما بندگان پادشهیم

    پادشاهان ملک صبحگهیم

    گنج در آستین و کیسه تهی

    جام گیتی نما و خاک رهیم

    هوشیار حضور و مست غرور

    بحر توحید و غرقه گنهیم

    شاهد بخت چون کرشمه کند

    ماش آیینه رخ چو مهیم

    شاه بیدار بخت را هر شب

    ما نگهبان افسر و کلهیم

    گو غنیمت شمار صحبت ما

    که تو در خواب و ما به دیده گهیم

    شاه منصور واقف است که ما

    روی همت به هر کجا که نهیم

    دشمنان را ز خون کفن سازیم

    دوستان را قبای فتح دهیم

    رنگ تزویر پیش ما نبود

    شیر سرخیم و افعی سیهیم

    وام حافظ بگو که بازدهند

    کرده‌ای اعتراف و ما گوهیم

  40. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  41. بالا | پست 2521


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    فاتحه‌ای چو آمدی بر سر خسته‌ای بخوان

    لب بگشا که می‌دهد لعل لبت به مرده جان

    آن که به پرسش آمد و فاتحه خواند و می‌رود

    گو نفسی که روح را می‌کنم از پی اش روان

    ای که طبیب خسته‌ای روی زبان من ببین

    کاین دم و دود سینه‌ام بار دل است بر زبان

    گر چه تب استخوان من کرد ز مهر گرم و رفت

    همچو تبم نمی‌رود آتش مهر از استخوان

    حال دلم ز خال تو هست در آتشش وطن

    چشمم از آن دو چشم تو خسته شده‌ست و ناتوان

    بازنشان حرارتم ز آب دو دیده و ببین

    نبض مرا که می‌دهد هیچ ز زندگی نشان

    آن که مدام شیشه‌ام از پی عیش داده است

    شیشه‌ام از چه می‌برد پیش طبیب هر زمان

    حافظ از آب زندگی شعر تو داد شربتم

    ترک طبیب کن بیا نسخه شربتم بخوان

  42. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  43. بالا | پست 2522


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    چندان که گفتم غم با طبیبان

    درمان نکردند مسکین غریبان

    آن گل که هر دم در دست بادیست

    گو شرم بادش از عندلیبان

    یا رب امان ده تا بازبیند

    چشم محبان روی حبیبان

    درج محبت بر مهر خود نیست

    یا رب مبادا کام رقیبان

    ای منعم آخر بر خوان جودت

    تا چند باشیم از بی نصیبان

    حافظ نگشتی شیدای گیتی

    گر می‌شنیدی پند ادیبان

  44. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  45. بالا | پست 2523


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    می‌سوزم از فراقت روی از جفا بگردان

    هجران بلای ما شد یا رب بلا بگردان

    مه جلوه می‌نماید بر سبز خنگ گردون

    تا او به سر درآید بر رخش پا بگردان

    مر غول را برافشان یعنی به رغم سنبل

    گرد چمن بخوری همچون صبا بگردان

    یغمای عقل و دین را بیرون خرام سرمست

    در سر کلاه بشکن در بر قبا بگردان

    ای نور چشم مستان در عین انتظارم

    چنگ حزین و جامی بنواز یا بگردان

    دوران همی‌نویسد بر عارضش خطی خوش

    یا رب نوشته بد از یار ما بگردان

    حافظ ز خوبرویان بختت جز این قدر نیست

    گر نیستت رضایی حکم قضا بگردان

  46. 7 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  47. بالا | پست 2524


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان

    وان سهی سرو خرامان به چمن بازرسان

    دل آزرده ما را به نسیمی بنواز

    یعنی آن جان ز تن رفته به تن بازرسان

    ماه و خورشید به منزل چو به امر تو رسند

    یار مه روی مرا نیز به من بازرسان

    دیده‌ها در طلب لعل یمانی خون شد

    یا رب آن کوکب رخشان به یمن بازرسان

    برو ای طایر میمون همایون آثار

    پیش عنقا سخن زاغ و زغن بازرسان

    سخن این است که ما بی تو نخواهیم حیات

    بشنو ای پیک خبرگیر و سخن بازرسان

    آن که بودی وطنش دیده حافظ یا رب

    به مرادش ز غریبی به وطن بازرسان

  48. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  49. بالا | پست 2525


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    خدا را کم نشین با خرقه پوشان

    رخ از رندان بی‌سامان مپوشان

    در این خرقه بسی آلودگی هست

    خوشا وقت قبای می فروشان

    در این صوفی وشان دردی ندیدم

    که صافی باد عیش دردنوشان

    تو نازک طبعی و طاقت نیاری

    گرانی‌های مشتی دلق پوشان

    چو مستم کرده‌ای مستور منشین

    چو نوشم داده‌ای زهرم منوشان

    بیا و از غبن این سالوسیان بین

    صراحی خون دل و بربط خروشان

    ز دلگرمی حافظ بر حذر باش

    که دارد سینه‌ای چون دیگ جوشان

  50. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  51. بالا | پست 2526


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان

    که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان

    مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت

    گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان

    تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود

    بنده من شو و برخور ز همه سیمتنان

    کمتر از ذره نه‌ای پست مشو مهر بورز

    تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان

    بر جهان تکیه مکن ور قدحی می داری

    شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان

    پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد

    گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان

    دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل

    مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان

    با صبا در چمن لاله سحر می‌گفتم

    که شهیدان که‌اند این همه خونین کفنان

    گفت حافظ من و تو محرم این راز نه‌ایم

    از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان

  52. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  53. بالا | پست 2527


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    بهار و گل طرب انگیز گشت و توبه شکن

    به شادی رخ گل بیخ غم ز دل برکن

    رسید باد صبا غنچه در هواداری

    ز خود برون شد و بر خود درید پیراهن

    طریق صدق بیاموز از آب صافی دل

    به راستی طلب آزادگی ز سرو چمن

    ز دستبرد صبا گرد گل کلاله نگر

    شکنج گیسوی سنبل ببین به روی سمن

    عروس غنچه رسید از حرم به طالع سعد

    بعینه دل و دین می‌برد به وجه حسن

    صفیر بلبل شوریده و نفیر هزار

    برای وصل گل آمد برون ز بیت حزن

    حدیث صحبت خوبان و جام باده بگو

    به قول حافظ و فتوی پیر صاحب فن

  54. 7 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  55. بالا | پست 2528


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    چو گل هر دم به بویت جامه در تن

    کنم چاک از گریبان تا به دامن

    تنت را دید گل گویی که در باغ

    چو مستان جامه را بدرید بر تن

    من از دست غمت مشکل برم جان

    ولی دل را تو آسان بردی از من

    به قول دشمنان برگشتی از دوست

    نگردد هیچ کس با دوست دشمن

    تنت در جامه چون در جام باده

    دلت در سینه چون در سیم آهن

    ببار ای شمع اشک از چشم خونین

    که شد سوز دلت بر خلق روشن

    مکن کز سینه‌ام آه جگرسوز

    برآید همچو دود از راه روزن

    دلم را مشکن و در پا مینداز

    که دارد در سر زلف تو مسکن

    چو دل در زلف تو بسته‌ست حافظ

    بدین سان کار او در پا میفکن

  56. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  57. بالا | پست 2529


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن

    مقدمش یا رب مبارک باد بر سرو و سمن

    خوش به جای خویشتن بود این نشست خسروی

    تا نشیند هر کسی اکنون به جای خویشتن

    خاتم جم را بشارت ده به حسن خاتمت

    کاسم اعظم کرد از او کوتاه دست اهرمن

    تا ابد معمور باد این خانه کز خاک درش

    هر نفس با بوی رحمان می‌وزد باد یمن

    شوکت پور پشنگ و تیغ عالمگیر او

    در همه شهنامه‌ها شد داستان انجمن

    خنگ چوگانی چرخت رام شد در زیر زین

    شهسوارا چون به میدان آمدی گویی بزن

    جویبار ملک را آب روان شمشیر توست

    تو درخت عدل بنشان بیخ بدخواهان بکن

    بعد از این نشگفت اگر با نکهت خلق خوشت

    خیزد از صحرای ایذج نافه مشک ختن

    گوشه گیران انتظار جلوه خوش می‌کنند

    برشکن طرف کلاه و برقع از رخ برفکن

    مشورت با عقل کردم گفت حافظ می بنوش

    ساقیا می ده به قول مستشار مؤتمن

    ای صبا بر ساقی بزم اتابک عرضه دار

    تا از آن جام زرافشان جرعه‌ای بخشد به من

  58. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  59. بالا | پست 2530


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    تا نشیند هر کسی اکنون به جای خویشتن

    خاتم جم را بشارت ده به حسن خاتمت

    کاسم اعظم کرد از او کوتاه دست اهرمن

    تا ابد معمور باد این خانه کز خاک درش

    هر نفس با بوی رحمان می‌وزد باد یمن

    شوکت پور پشنگ و تیغ عالمگیر او

    در همه شهنامه‌ها شد داستان انجمن

    خنگ چوگانی چرخت رام شد در زیر زین

    شهسوارا چون به میدان آمدی گویی بزن

    جویبار ملک را آب روان شمشیر توست

    تو درخت عدل بنشان بیخ بدخواهان بکن

    بعد از این نشگفت اگر با نکهت خلق خوشت

    خیزد از صحرای ایذج نافه مشک ختن

    گوشه گیران انتظار جلوه خوش می‌کنند

    برشکن طرف کلاه و برقع از رخ برفکن

    مشورت با عقل کردم گفت حافظ می بنوش

    ساقیا می ده به قول مستشار مؤتمن

    ای صبا بر ساقی بزم اتابک عرضه دار

    تا از آن جام زرافشان جرعه‌ای بخشد به من(۳۹۰)

  60. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  61. بالا | پست 2531

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2020
    شماره عضویت
    43757
    نوشته ها
    75
    تشکـر
    4
    تشکر شده 111 بار در 28 پست
    میزان امتیاز
    4

    پاسخ : مشاعره

    یعنی میشه که شونه هات فقط پناه من باشه؟

    چرا تا حالا نشده ، شاید گناه من باشه

    یعنی میشه که دستامون با هم مثه یه رشته شه؟

    هر کی برای اون یکی درست مثه فرشته شه

    یعنی میشه با هم واسه خوشبختی زحمت بکشیم؟

    یه خواب راحت بکنیم ، یه آه راحت بکشیم

    یعنی میشه بازم بگی دیوونتم من ، دیوونت؟

    دوباره عاشقم بشه اون دل مثل رودخونت

    یعنی میشه با هم باشیم من و خدامون و خودت؟

    درست مثه تولدم ، درست مثه تولدت

    یعنی میشه که جای من فقط روی چشات باشه؟

    تکیه کلام تو بازم ، من میمیرم برات باشه؟

    یعنی میشه فقط یه بار خدا به ما نگا کنه؟

    میگی نمیشه ولی من ، همش میگم خدا کنه

    یعنی میشه تو دفترش یه لحظه اسم ما باشه؟

    یه چیزی بشکنه فقط ، اونم طلسم ما باشه

  62. 5 کاربران زیر از ❤❤❤ بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  63. بالا | پست 2532

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2020
    شماره عضویت
    43757
    نوشته ها
    75
    تشکـر
    4
    تشکر شده 111 بار در 28 پست
    میزان امتیاز
    4

    پاسخ : مشاعره

    دونیانی ترک ایلییپ من دولدوروم پیمانه نی
    بی وفا اولسا نیگاری بیر کسین، بیچاره دیر
    بولبولون حالین دوشونمز گول، دئمه افسانه نی
    اوت توتار عشقین یولوندا جان ورر بیچاره شمع
    اما عاشیق سویلیرهر کیم گوره پروانه نی
    قانلی ************لوم گوزلییر یول تا سنه قوربان اولا
    گل بو هیجراندان خراب ائتمه داها کاشانه نی
    هر ************ول الدن وره یارین او بیر ویرانه دیر
    بیر نظریار ائلسه آباد ائدر ویرانه نی
    گر منی چکسن دارا اولدورسن الدن توتمارام
    اولدور نده اوپ محبتدن دل دیوانه نی
    عاشیقه بیر گون دئدیم ترک ائله او یاری ، دئدی
    بیلمیسن عشق آتشی له یاندیریپ غمخانه نی؟

    هامینی ترک ائلرم هر کیمسه واردیر دونیادا
    اما من ترک ائتمرم او ساقی دوردانه نی
    سنده گل ترک ائله مسجید تا گئدخ میخانه یهتوبه ائد ،سن محرم اول اوپ دیلبر جانانه نی
    سونرا گل با هم "وفا" جاندان اولاخ قوربان اونا
    آغلایاخ شاید اشیدسین گریه ی مستانه نی

  64. 5 کاربران زیر از ❤❤❤ بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  65. بالا | پست 2533

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2020
    شماره عضویت
    43757
    نوشته ها
    75
    تشکـر
    4
    تشکر شده 111 بار در 28 پست
    میزان امتیاز
    4

    پاسخ : مشاعره

    گئت گولوم منه سن جان اولاسان ایسته میرم
    عشوه لی،سئوگیلى جانان اولاسان ایسته میرم
    بیرده گؤزیاشى تؤکوب کویینه گلمم گؤزلیم
    گؤروب احوالیمى خندان اولاسان ایسته میرم
    بى وفالیقدا بوتون عالمه مشهور اولدون
    سن اگر حوری غلمان اولاسان ایسته میرم

  66. 4 کاربران زیر از ❤❤❤ بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  67. بالا | پست 2534

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2020
    شماره عضویت
    43757
    نوشته ها
    75
    تشکـر
    4
    تشکر شده 111 بار در 28 پست
    میزان امتیاز
    4

    پاسخ : مشاعره

    عاشق اولدوم کی یاریم دردیمه درمان ائلیه

    یوخ که هر درده سالا.دیده نی گریان ائلیه

    عاشق اولدوم کی تاپام بلکه غریبلیک داواسین

    نه بیلئیدیم اوزو درد دی.کی پریشان ائلیه

    گوزلریم گونده قان آغلار نه یازمیش بومنه

    کی منی یار گوزونه خار مغیلان ائلیه

  68. 4 کاربران زیر از ❤❤❤ بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  69. بالا | پست 2535

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2020
    شماره عضویت
    43757
    نوشته ها
    75
    تشکـر
    4
    تشکر شده 111 بار در 28 پست
    میزان امتیاز
    4

    پاسخ : مشاعره

    یا رب ز گناه خـویش شرمنده مـنم
    بـر هـر چـه عـقوبت است زیبنده منم
    غـــفار تویی، غنی تویی، الله تویی
    بــد کار مـــنم، گـــدا مــنم، بــنده منم
    الــهی بــا تـــــــــو دارم گــفتگویی
    بـــــسویت آمــــده بـــی آبـــــرویـــی
    مــن آن نــا خوانده مهمان تو هستم
    هــمان کــه بــار هــا پـــیمان شکستم
    چـــو مـــاه رحمت و بخشندگی شد
    گـــدا سـوی تـو بــا شـــرمندگی شـــد
    ز عـــصیان ســینه من تــنگ باشد
    هـــــمه اعـــمال مـــن نـــیرنگ بـاشد
    بــه دل حـــال مـــناجـــــاتم نــباشد
    قـــــبول تــــو عـــــــباداتــــم نــــباشد
    نـماز و روزه من بی حضور است
    ز درگــاهت دلــم بـــسیار دور اســت
    نـــبردم دست خـود یک بار سویت
    شــبی خـود را نــکردم رو بـــــرویت
    سـر شک از دیدگان جاری نکردم
    بـــرای آخـــــــــــرت کـــــاری نکردم
    ولی بــاز آمـــدم بــا سـر به زیری
    کــه یــک بــار دگـــر دســـتم بــگیری

  70. 4 کاربران زیر از ❤❤❤ بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  71. بالا | پست 2536

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2020
    شماره عضویت
    43757
    نوشته ها
    75
    تشکـر
    4
    تشکر شده 111 بار در 28 پست
    میزان امتیاز
    4

    پاسخ : مشاعره

    ز تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران

    رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران

    ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی

    تو بمان و دگران وای به حال دگران

    رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند

    هر چه آفاق بجویند کران تا به کران

    می‌روم تا که به صاحبنظری بازرسم

    محرم ما نبود دیده کوته نظران

    دل چون آینه اهل صفا می‌شکنند

    که ز خود بی خبرند این ز خدا بیخبران

    دل من دار که در زلف شکن در شکنت

    یادگاریست ز سر حلقه شوریده سران

    گل این باغ بجز حسرت و داغم نفزود

    لاله رویا تو ببخشای به خونین جگران

    ره بیدادگران بخت من آموخت تو را

    ورنه دانم تو کجا و ره بیداد گران

    سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن

    کاین بود عاقبت کار جهان گذران

    شهریارا غم آوارگی و دربدری

    شورها در دلم انگیخته چون نوسفران

    محمدحسین شهریار

  72. 4 کاربران زیر از ❤❤❤ بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  73. بالا | پست 2537


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن

    تا ببینم که سرانجام چه خواهد بودن

    غم دل چند توان خورد که ایام نماند

    گو نه دل باش و نه ایام چه خواهد بودن

    مرغ کم حوصله را گو غم خود خور که بر او

    رحم آن کس که نهد دام چه خواهد بودن

    باده خور غم مخور و پند مقلد منیوش

    اعتبار سخن عام چه خواهد بودن

    دست رنج تو همان به که شود صرف به کام

    دانی آخر که به ناکام چه خواهد بودن

    پیر میخانه همی‌خواند معمایی دوش

    از خط جام که فرجام چه خواهد بودن

    بردم از ره دل حافظ به دف و چنگ و غزل

    تا جزای من بدنام چه خواهد بودن

  74. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  75. بالا | پست 2538


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن

    در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن

    از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن

    از دوستان جانی مشکل توان بریدن

    خواهم شدن به بستان چون غنچه با دل تنگ

    وان جا به نیک نامی پیراهنی دریدن

    گه چون نسیم با گل راز نهفته گفتن

    گه سر عشقبازی از بلبلان شنیدن

    بوسیدن لب یار اول ز دست مگذار

    کآخر ملول گردی از دست و لب گزیدن

    فرصت شمار صحبت کز این دوراهه منزل

    چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن

    گویی برفت حافظ از یاد شاه یحیی

    یا رب به یادش آور درویش پروریدن

  76. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  77. بالا | پست 2539


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن

    منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن

    وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

    که در طریقت ما کافریست رنجیدن

    به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات

    بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن

    مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست

    به دست مردم چشم از رخ تو گل چیدن

    به می پرستی از آن نقش خود زدم بر آب

    که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن

    به رحمت سر زلف تو واثقم ور نه

    کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن

    عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس

    که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن

    ز خط یار بیاموز مهر با رخ خوب

    که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن

    مبوس جز لب ساقی و جام می حافظ

    که دست زهدفروشان خطاست بوسیدن

  78. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  79. بالا | پست 2540


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    نکته‌ای دلکش بگویم خال آن مه رو ببین

    عقل و جان را بسته زنجیر آن گیسو ببین

    عیب دل کردم که وحشی وضع و هرجایی مباش

    گفت چشم شیرگیر و غنج آن آهو ببین

    حلقه زلفش تماشاخانه باد صباست

    جان صد صاحب دل آن جا بسته یک مو ببین

    عابدان آفتاب از دلبر ما غافلند

    ای ملامتگو خدا را رو مبین آن رو ببین

    زلف دل دزدش صبا را بند بر گردن نهاد

    با هواداران ره رو حیله هندو ببین

    این که من در جست و جوی او ز خود فارغ شدم

    کس ندیده‌ست و نبیند مثلش از هر سو ببین

    حافظ ار در گوشه محراب می‌نالد رواست

    ای نصیحتگو خدا را آن خم ابرو ببین

    از مراد شاه منصور ای فلک سر برمتاب

    تیزی شمشیر بنگر قوت بازو ببین

  80. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  81. بالا | پست 2541


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    ای روی ماه منظر تو نوبهار حسن

    خال و خط تو مرکز حسن و مدار حسن

    در چشم پرخمار تو پنهان فسون سحر

    در زلف بی‌قرار تو پیدا قرار حسن

    ماهی نتافت همچو تو از برج نیکویی

    سروی نخاست چون قدت از جویبار حسن

    خرم شد از ملاحت تو عهد دلبری

    فرخ شد از لطافت تو روزگار حسن

    از دام زلف و دانه خال تو در جهان

    یک مرغ دل نماند نگشته شکار حسن

    دایم به لطف دایه طبع از میان جان

    می‌پرورد به ناز تو را در کنار حسن

    گرد لبت بنفشه از آن تازه و تر است

    کآب حیات می‌خورد از جویبار حسن

    حافظ طمع برید که بیند نظیر تو

    دیار نیست جز رخت اندر دیار حسن

  82. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  83. بالا | پست 2542


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من

    ور بگویم دل بگردان رو بگرداند ز من

    روی رنگین را به هر کس می‌نماید همچو گل

    ور بگویم بازپوشان بازپوشاند ز من

    چشم خود را گفتم آخر یک نظر سیرش ببین

    گفت می‌خواهی مگر تا جوی خون راند ز من

    او به خونم تشنه و من بر لبش تا چون شود

    کام بستانم از او یا داد بستاند ز من

    گر چو فرهادم به تلخی جان برآید باک نیست

    بس حکایت‌های شیرین باز می‌ماند ز من

    گر چو شمعش پیش میرم بر غمم خندان شود

    ور برنجم خاطر نازک برنجاند ز من

    دوستان جان داده‌ام بهر دهانش بنگرید

    کو به چیزی مختصر چون باز می‌ماند ز من

    صبر کن حافظ که گر زین دست باشد درس غم

    عشق در هر گوشه‌ای افسانه‌ای خواند ز من

  84. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  85. بالا | پست 2543


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن

    یعنی که رخ بپوش و جهانی خراب کن

    بفشان عرق ز چهره و اطراف باغ را

    چون شیشه‌های دیده ما پرگلاب کن

    ایام گل چو عمر به رفتن شتاب کرد

    ساقی به دور باده گلگون شتاب کن

    بگشا به شیوه نرگس پرخواب مست را

    و از رشک چشم نرگس رعنا به خواب کن

    بوی بنفشه بشنو و زلف نگار گیر

    بنگر به رنگ لاله و عزم شراب کن

    زان جا که رسم و عادت عاشق‌کشی توست

    با دشمنان قدح کش و با ما عتاب کن

    همچون حباب دیده به روی قدح گشای

    وین خانه را قیاس اساس از حباب کن

    حافظ وصال می‌طلبد از ره دعا

    یا رب دعای خسته دلان مستجاب کن .........

  86. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  87. بالا | پست 2544


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    ۰صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن

    دور فلک درنگ ندارد شتاب کن

    زان پیشتر که عالم فانی شود خراب

    ما را ز جام باده گلگون خراب کن

    خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد

    گر برگ عیش می‌طلبی ترک خواب کن

    روزی که چرخ از گل ما کوزه‌ها کند

    زنهار کاسه سر ما پرشراب کن

    ما مرد زهد و توبه و طامات نیستیم

    با ما به جام باده صافی خطاب کن

    کار صواب باده پرستیست حافظا

    برخیز و عزم جزم به کار صواب کن

  88. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  89. بالا | پست 2545


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    ز در درآ و شبستان ما منور کن

    هوای مجلس روحانیان معطر کن

    اگر فقیه نصیحت کند که عشق مباز

    پیاله‌ای بدهش گو دماغ را تر کن

    به چشم و ابروی جانان سپرده‌ام دل و جان

    بیا بیا و تماشای طاق و منظر کن

    ستاره شب هجران نمی‌فشاند نور

    به بام قصر برآ و چراغ مه برکن

    بگو به خازن جنت که خاک این مجلس

    به تحفه بر سوی فردوس و عود مجمر کن

    از این مزوجه و خرقه نیک در تنگم

    به یک کرشمه صوفی وشم قلندر کن

    چو شاهدان چمن زیردست حسن تواند

    کرشمه بر سمن و جلوه بر صنوبر کن

    فضول نفس حکایت بسی کند ساقی

    تو کار خود مده از دست و می به ساغر کن

    حجاب دیده ادراک شد شعاع جمال

    بیا و خرگه خورشید را منور کن

    طمع به قند وصال تو حد ما نبود

    حوالتم به لب لعل همچو شکر کن

    لب پیاله ببوس آنگهی به مستان ده

    بدین دقیقه دماغ معاشران تر کن

    پس از ملازمت عیش و عشق مه رویان

    ز کارها که کنی شعر حافظ از بر کن

  90. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  91. بالا | پست 2546


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    ای نور چشم من سخنی هست گوش کن

    چون ساغرت پر است بنوشان و نوش کن

    در راه عشق وسوسه اهرمن بسیست

    پیش آی و گوش دل به پیام سروش کن

    برگ نوا تبه شد و ساز طرب نماند

    ای چنگ ناله برکش و ای دف خروش کن

    تسبیح و خرقه لذت مستی نبخشدت

    همت در این عمل طلب از می فروش کن

    پیران سخن ز تجربه گویند گفتمت

    هان ای پسر که پیر شوی پند گوش کن

    بر هوشمند سلسله ننهاد دست عشق

    خواهی که زلف یار کشی ترک هوش کن

    با دوستان مضایقه در عمر و مال نیست

    صد جان فدای یار نصیحت نیوش کن

    ساقی که جامت از می صافی تهی مباد

    چشم عنایتی به من دردنوش کن

    سرمست در قبای زرافشان چو بگذری

    یک بوسه نذر حافظ پشمینه پوش کن

  92. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  93. بالا | پست 2547


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    کرشمه‌ای کن و بازار ساحری بشکن

    به غمزه رونق و ناموس سامری بشکن

    به باد ده سر و دستار عالمی یعنی

    کلاه گوشه به آیین سروری بشکن

    به زلف گوی که آیین دلبری بگذار

    به غمزه گوی که قلب ستمگری بشکن

    برون خرام و ببر گوی خوبی از همه کس

    سزای حور بده رونق پری بشکن

    به آهوان نظر شیر آفتاب بگیر

    به ابروان دوتا قوس مشتری بشکن

    چو عطرسای شود زلف سنبل از دم باد

    تو قیمتش به سر زلف عنبری بشکن

    چو عندلیب فصاحت فروشد ای حافظ

    تو قدر او به سخن گفتن دری بشکن

  94. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  95. بالا | پست 2548


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    بالابلند عشوه گر نقش باز من

    کوتاه کرد قصه زهد دراز من

    دیدی دلا که آخر پیری و زهد و علم

    با من چه کرد دیده معشوقه باز من

    می‌ترسم از خرابی ایمان که می‌برد

    محراب ابروی تو حضور نماز من

    گفتم به دلق زرق بپوشم نشان عشق

    غماز بود اشک و عیان کرد راز من

    مست است یار و یاد حریفان نمی‌کند

    ذکرش به خیر ساقی مسکین نواز من

    یا رب کی آن صبا بوزد کز نسیم آن

    گردد شمامه کرمش کارساز من

    نقشی بر آب می‌زنم از گریه حالیا

    تا کی شود قرین حقیقت مجاز من

    بر خود چو شمع خنده زنان گریه می‌کنم

    تا با تو سنگ دل چه کند سوز و ساز من

    زاهد چو از نماز تو کاری نمی‌رود

    هم مستی شبانه و راز و نیاز من

    حافظ ز گریه سوخت بگو حالش ای صبا

    با شاه دوست پرور دشمن گداز من

  96. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  97. بالا | پست 2549


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    شراب لعل کش و روی مه جبینان بین

    خلاف مذهب آنان جمال اینان بین

    به زیر دلق ملمع کمندها دارند

    درازدستی این کوته آستینان بین

    به خرمن دو جهان سر فرو نمی‌آرند

    دماغ و کبر گدایان و خوشه چینان بین

    بهای نیم کرشمه هزار جان طلبند

    نیاز اهل دل و ناز نازنینان بین

    حقوق صحبت ما را به باد داد و برفت

    وفای صحبت یاران و همنشینان بین

    اسیر عشق شدن چاره خلاص من است

    ضمیر عاقبت اندیش پیش بینان بین

    کدورت از دل حافظ ببرد صحبت دوست

    صفای همت پاکان و پاکدینان بین

  98. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  99. بالا | پست 2550


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,517 بار در 3,263 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مشاعره

    می‌فکن بر صف رندان نظری بهتر از این

    بر در میکده می کن گذری بهتر از این

    در حق من لبت این لطف که می‌فرماید

    سخت خوب است ولیکن قدری بهتر از این

    آن که فکرش گره از کار جهان بگشاید

    گو در این کار بفرما نظری بهتر از این

    ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق

    برو ای خواجه عاقل هنری بهتر از این

    دل بدان رود گرامی چه کنم گر ندهم

    مادر دهر ندارد پسری بهتر از این

    من چو گویم که قدح نوش و لب ساقی بوس

    بشنو از من که نگوید دگری بهتر از این

    کلک حافظ شکرین میوه نباتیست بچین

    که در این باغ نبینی ثمری بهتر از این

  100. 8 کاربران زیر از Saltanat بابت این پست مفید تشکر کرده اند


صفحه 51 از 123 ... 41495051525361101 ...

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 5 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 5 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد