نمایش نتایج: از 1 به 12 از 12

موضوع: من دختر تنها

1453
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19193
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    من دختر تنها

    سلام وخسته نباشید

    نمیدونم دقیقا ازکجا باید شروع کنم اوضاع خودمو دقیقا میدونم و میدونم علت رفتار های اخیرم وبسیاری از مشکلاتم وضعیت هایی که توش بودم وهستم اما واقعا نیاز دارم یکی درکم کنه
    دخترم 22سالمه تقریبا تا اوایل دانشگاهم وضع مالی به شدت نامناسبی داشتیم به نظر خیلیا باهوش بودم وانتظارت ازم زیاد بود اما نتونستم یعنی نشد تنهایی براوردشون کنم حس خیلی بدی بود اینکه بسیاری از دوستانم با بهره هوشی کمتر و تلاش کوتاه یک ساله تو کنکور موفق تر بودن منم مهندسی قبول شدم دانشگاه دولتی شهرم روزانه هم بود اما خب تقریبا دوسال طول کشید تا با شکستم کنار بیام احساس بدی داشتم اینکه بخاطر بی پولی جایی نبودم که انتظارمه خب ..از نظر خونوادگی خانواده به شدت پرتنشی داریم به شدتدعواهای زیاد اما پدر ومادر وبرادرام خوبن .ولی خب به دلایلی که گفتنش سخته از دقیقا شش سالگی متوجه زندگی تلخ ادما شدم اولین باری که به طور منطقی راجع به جدایی مادر وپدرم فکر کردم و به این نتیجه رسیدم مامانم ازین وضع درمیاد خیلی سخت بوداما خب زندگی ادامه پیدا کرد بعد ورودم به دانشگاه اوضاع مالیمون بهتر شد حداقل از پس نیاز های اولیمون برمی اومدیم اوضاع برای ما رویایی بود رشتمو دوس نداشتم الانم که ترم اخرم دوسش ندارم مهمم نبود به تحمل چیزایی که دوس ندارم عادت داریم سه سال اول دانشگاه به شدت پسرا اذیتم میکردن درخواست های بیش ازحدشون خواستگاریای مسخره وووعاصی بودم واینقد مشکل برام ساختن که کم کم خانوادمم باور کردن مشکل از منه اخه بقیه هم ورودیام اینقد مزاحم نداشتن پوششمم از متوسط دخترا حتی با حجاب تر بود اما خب چهره غلط اندازم کار دستمم میدا حتی حراست!تو این سه سال به دلیل این فشار ها اعتماد به نفسمو تو پوشش از دست دادم حس میکنم هرچی میپوشم یجوری جلب توجه میکنه بازم اهمیت ندادم مشکلات پدر ومادرم تمامی نداشت وسال به سال بیشتر میشه با یکی از دانشجوها اشنا شدم ادم خوبی بود اما داغون بود حس کردم خب ببین وضعش چقد خرابه خداروشکر کن سعی کردم کمکش کنم حدودا سه سال طول کشید تا تونست با مرگ نامزد وبرادرش کنار بیاد و سال بعد متوجه شدم از همون ابتدا بهم علاقه مند شده و من نفهمیدم ادم خوبیه شاکی این علاقش نیستم اما فشار های گذشته با بداخلاقی ها وتغییرات پدرم که حکم بت من بود قاطی شد ظلمایی که پدرم درحق مادرم کرده رو فهمیدم خیلی سخت بود بت جوانمردیتو اینجوری بشناسی اینا یه دهم اتفاقات ازاردهنده روحم نیس اما همه اینا باعث شده حساس شم بداخلاق وناامید باشم توانایی تفریحم نداریم چندان خیلی غمگینم از خونه فراریم اما همیشه توش محبوسم چون کسی رو ندارم برای ابیرون رفتن همراهیم کنه درس که اصلا نمیخونم اما جالبه که وضعیت درسیم با اینهمه نخوندم متوسط رو به بالاس این تنها افتخارمه بگذریم جدیدا یه عیب دیگم پیدا کردم دلم حسود شده شدم مث بچه ها هم سنامو میبینم که خوشن یا دغدغه های ابتدایی دارن منم دلم میخواد!دارم ضعیف وضعیف تر میشم از نصیحت وشعارم خوشم نمیاد راه چاره میخوام

  2. کاربران زیر از هیلا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21877
    نوشته ها
    2,577
    تشکـر
    2,345
    تشکر شده 1,788 بار در 1,138 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : من دختر تنها

    سلام!! خانوم الان با اون اقا در ارتباطی؟؟ خب تقریبا اکقر جوونا به خصوص تحصیلکرده یکم افسردگی دارند !!باید امید وار بود ولی گاهی نیاز هست به کمک دارو ودرمان این روحیه پیدا کرد بهتره با یک روانپزشک مشورت داشته باشید

  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19193
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : من دختر تنها

    اره تقریبا خیلی وقته
    نیاز به ارامش دارم بیشتر تا هرچیز دیگه
    اما خب نیس

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21877
    نوشته ها
    2,577
    تشکـر
    2,345
    تشکر شده 1,788 بار در 1,138 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : من دختر تنها

    ارامش روح خیلی مهم هستش!! سعی کنید با تمایلات درونی خودتون ستیز نکنید !!کارهای که عقل میگه بعدا پشیمونی وعذاب وجدا میاره سعی کنید انجام ندهید، حرکت وتلاش کنید با کتاب خوندن و ورزش و حالا به دین ومذهب اعتقاد دارید نماز وعبادت و... می تونه تاثی گذار باشه...

  6. 2 کاربران زیر از omidd بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19193
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : من دختر تنها

    کتاب زیاد میخونم گاهی حتی تمام روز اهل نمازم هستم به طور طبیعی قرانم هرشب تقریبا...اما نمیدونم چرا بازم همینم که هستم

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21877
    نوشته ها
    2,577
    تشکـر
    2,345
    تشکر شده 1,788 بار در 1,138 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : من دختر تنها

    خب زندگی شما یک تغییر بزرگ میخواهد اونم ازدواج هستش....ان شاءالله بخت شما باز بشه هر چا زودتر

    ولی با مشاوره حضوری تماس داشته باشید

    در ضمن از دوستی های جنس مخالف بر هزر باشید چون کوتاه مدت شاید حالتون خوبه کنه ولی بعد اون ضربه سختی وارد می کنه از الانم بدتر...

  9. 2 کاربران زیر از omidd بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20605
    نوشته ها
    431
    تشکـر
    132
    تشکر شده 251 بار در 163 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : من دختر تنها

    دوست عزیز تو سن ما تا حدی هست این موردا....فقط نباید بهش بال و پر داد...چون اینقدر مسائل تو زندگیای امروزی هست همش فکر آدم مشغوله....خب ذهنم تا حدی ظرفیت داره...بخاطر همین باید آدم گاهی ظرفوجودیش رو خالی کنه...من خودم به شخصه گاهی تنهایی با خودمو خیلی ذوست دارم....موزیک میذارم...میزنم زیر اواز...گاهی دیوونه بازی تو زندگی لازمه...مهمم نیست چند سالت باشه و ....

  11. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : من دختر تنها

    سلام دوست عزیز به نظر من هم سعی کنین اولا در کنار دغدغه ها و مشکلات خونواده آرام تر و صبورتر باشین و اینکه به کارایی که نهایتا اذیتتون میکنه اصلا نپردازین مثلا دوستی با جنس مخالف
    و سعی کنین شاد باشین موسیقی گوش کنین قرآن و کتابای دیگه هم خوبه به خودتون برسین بیرون برین در حد امکان یا ورزش و پیاده روی هم خیلی خوبه و اینکه حرف زدن با کسی که باهاش راحتی و خیلی مطمئن باشه میتونه سبکت کنه و حتی با خدا حرف زدن وقتی احساس میکنی یگانه قدرت مطلق از رگ گردن بهت نزدیکتره و میتونی باهاش حرف بزنی و ازش کمک بخوای خیلی روی روحیه تاثیر میذاره خیلی از جوونا این مشکلات رو دارن متاسفانه با این وضع جامعه ولی اگه ایده آل نشه حداقل میشه تلاش کرد بهتر بشه
    موفق و شاد باشین.

  12. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : من دختر تنها

    من هر موقع دلم میگیره یا یه آهنگ شاد میذارم و بیخیال همه چی میشم تا آروم بشم بعضا هم باهاش میرقصم... به نظرم اینکه آدم بتونه تو هر شرایطی از زندگی شاد باشه و روحیه و آرامششو از دست نده خیلی خووووووبه مطالعه و چیزای دیگه هم مفیدن.

  13. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2016
    شماره عضویت
    27331
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    2
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : من دختر تنها

    نقل قول نوشته اصلی توسط هیلا نمایش پست ها
    سلام وخسته نباشید

    نمیدونم دقیقا ازکجا باید شروع کنم اوضاع خودمو دقیقا میدونم و میدونم علت رفتار های اخیرم وبسیاری از مشکلاتم وضعیت هایی که توش بودم وهستم اما واقعا نیاز دارم یکی درکم کنه
    دخترم 22سالمه تقریبا تا اوایل دانشگاهم وضع مالی به شدت نامناسبی داشتیم به نظر خیلیا باهوش بودم وانتظارت ازم زیاد بود اما نتونستم یعنی نشد تنهایی براوردشون کنم حس خیلی بدی بود اینکه بسیاری از دوستانم با بهره هوشی کمتر و تلاش کوتاه یک ساله تو کنکور موفق تر بودن منم مهندسی قبول شدم دانشگاه دولتی شهرم روزانه هم بود اما خب تقریبا دوسال طول کشید تا با شکستم کنار بیام احساس بدی داشتم اینکه بخاطر بی پولی جایی نبودم که انتظارمه خب ..از نظر خونوادگی خانواده به شدت پرتنشی داریم به شدتدعواهای زیاد اما پدر ومادر وبرادرام خوبن .ولی خب به دلایلی که گفتنش سخته از دقیقا شش سالگی متوجه زندگی تلخ ادما شدم اولین باری که به طور منطقی راجع به جدایی مادر وپدرم فکر کردم و به این نتیجه رسیدم مامانم ازین وضع درمیاد خیلی سخت بوداما خب زندگی ادامه پیدا کرد بعد ورودم به دانشگاه اوضاع مالیمون بهتر شد حداقل از پس نیاز های اولیمون برمی اومدیم اوضاع برای ما رویایی بود رشتمو دوس نداشتم الانم که ترم اخرم دوسش ندارم مهمم نبود به تحمل چیزایی که دوس ندارم عادت داریم سه سال اول دانشگاه به شدت پسرا اذیتم میکردن درخواست های بیش ازحدشون خواستگاریای مسخره وووعاصی بودم واینقد مشکل برام ساختن که کم کم خانوادمم باور کردن مشکل از منه اخه بقیه هم ورودیام اینقد مزاحم نداشتن پوششمم از متوسط دخترا حتی با حجاب تر بود اما خب چهره غلط اندازم کار دستمم میدا حتی حراست!تو این سه سال به دلیل این فشار ها اعتماد به نفسمو تو پوشش از دست دادم حس میکنم هرچی میپوشم یجوری جلب توجه میکنه بازم اهمیت ندادم مشکلات پدر ومادرم تمامی نداشت وسال به سال بیشتر میشه با یکی از دانشجوها اشنا شدم ادم خوبی بود اما داغون بود حس کردم خب ببین وضعش چقد خرابه خداروشکر کن سعی کردم کمکش کنم حدودا سه سال طول کشید تا تونست با مرگ نامزد وبرادرش کنار بیاد و سال بعد متوجه شدم از همون ابتدا بهم علاقه مند شده و من نفهمیدم ادم خوبیه شاکی این علاقش نیستم اما فشار های گذشته با بداخلاقی ها وتغییرات پدرم که حکم بت من بود قاطی شد ظلمایی که پدرم درحق مادرم کرده رو فهمیدم خیلی سخت بود بت جوانمردیتو اینجوری بشناسی اینا یه دهم اتفاقات ازاردهنده روحم نیس اما همه اینا باعث شده حساس شم بداخلاق وناامید باشم توانایی تفریحم نداریم چندان خیلی غمگینم از خونه فراریم اما همیشه توش محبوسم چون کسی رو ندارم برای ابیرون رفتن همراهیم کنه درس که اصلا نمیخونم اما جالبه که وضعیت درسیم با اینهمه نخوندم متوسط رو به بالاس این تنها افتخارمه بگذریم جدیدا یه عیب دیگم پیدا کردم دلم حسود شده شدم مث بچه ها هم سنامو میبینم که خوشن یا دغدغه های ابتدایی دارن منم دلم میخواد!دارم ضعیف وضعیف تر میشم از نصیحت وشعارم خوشم نمیاد راه چاره میخوام
    اینکه تونستید با این همه مشکلات زندگیتون رو تا همین الان جلو ببرین خیلی عالیه و من بهتون بابت این موضوع تبریک میگم تازه با این سایت آشنا شدم و روانشناسی هم بلد نیستم ولی همین رو میدونم که آدمایی که توی دوران اولیه زندگیشون یعنی کودکی و نوجوانی شرایط بد خانوادگی رو تجربه کردن توی جوانی دچار افسردگی میشن از انواع خفیف گرفته تا خیلی شدید من هم مثل شما شرایط خوب خانوادگی رو توی زمان کودکیم نداشتم و این موضوع روی خواهرم هم تاثیر منفی داشته و اینه که توی سن 24 سالگی لرزش دست و.....
    تنها توصیه هام بهتون اینه که هیچ وقت نذارید فشارهای روحیتون توی وجودتون بمونه یجوری تخلیه کنید تا راحت تر زندگی کنید اینکه ادم فقط یه نقاب خوشبختی به خودش بزنه و همونجوری که هر روز به بقیه میگه حالم خوبه ولی داغونه نمیتونه کاری رو از پیش ببره میتونید با گوش دادن موسیقی حتی داد زدن خودتون رو تخلیه کنید در ضمن تنها چیزی که میتونم بهتون بگم اینه که شما پیش این آقا آرامش دارین چون از محیط تنش زای خانوادتون دور میشید و وارد دنیا و مشکلات اون اقا میشید این یعنی شما فقط یه جایگزین برای محبت و خوبی های خانواده پیدا کردین و دارین بهش پناه میبرین توصیه میکنم تمام جوانب زندگی باهاشون رو بسنجید خیلی ها با این شرایط ازدواج کردن و بعد ها پشیمون شدن
    بازهم میگم من روانشناس نیستم و فقط نظر شخصی خودم رو گفتم

  14. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19193
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : من دختر تنها

    بنظرمن دوستی جنسیت نداره با دوستی هایی تحت عنوان دوست دختری وپسری میانه ای ندارم اما همه ادم هامیتونن باهم دوست باشن اگه نگاه جنسیتی رو بذاریم کنار .ممنون از راهنماییتون اما حقیقتش قصدم ازدواج نیس شرایطش هست اما به نظرم ازدواج یه اتفاق نیس که برای رفع یکنواختی بهش پناه بیارم باید هدف کاملی براش مطرح باشه تا انجامش داد.دقیقا نیاز به یه تغییر دارم مث همین کارکردن یه حس استقلال نیاز دارم اما کو کار

  15. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21877
    نوشته ها
    2,577
    تشکـر
    2,345
    تشکر شده 1,788 بار در 1,138 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : من دختر تنها

    سلام خب مشکل اساسی شما چیه؟؟

    بله همه انسان ها می تونند دوست باشند ولی باید یکسری نسایل رعایت کنند.

    کار مشککل اکثر افراد هست اونای هم که کار دارند از شرایط وحقوق اون رضایت ندارند ،شما سعی کن یک کار برای خودت دست پا کنی .

  16. کاربران زیر از omidd بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد