باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد
آن قدر که اشک ها خشک شوند
باید این تن اندوهگین را چلاند
و
بعد دفتر زندگی را ورق زد
به چیز دیگری فکر کرد
باید پاها را حرکت داد
و
همه چیز را از نو شروع کرد
گاهی اوقات حرفای زیادی داریم برای گفتن ،برای گریه کردن،اما توزندگی یاد گرفتیم اشکامونو نشون هرکسی ندیم.....دلمون پره ازهرچی دروغه آدماس،حرفای دلمون زیاده اما کسی رو نمیبینیم که بهش بگیم ...یه نفری که وقتی حرفاروبهش میگیم دقیقا همون حسی رو بفهمه که داریم،اطرافمون آدمای زیادی هستن که به رومون نگاه میکنن لبخندی میزنن .......دستهای زیادی اطرافمون دراز میشه ولی ......هه بازم جمله های سه نقطه ایی......مگه چي ميشه ما ادما بدون توقع به هم كمك كنيم.
خانم دكتر فردوسي اتفاقا در اين مورد ي برنامه داشت.ميگفت يكي از بهترين اين راهها اينه بايد به چيزايي كه ازشون بدت مياد نزديك بشي.بهش دست بزني و يا نزديك نزديكش باشي.هر روز چند بار اين كار رو انجام بده.در اين مورد ميتوني از مادر و پدرت كمك بگيري.مدونم فوق العاده سخته ولي يكي از درمانهاش اينه
دلم تنگ شده واسه خیلی چیزا
دلم تنگ واسه اون کوچه که توش قدم میزدیم
دلم تنگ شده واسه بابابزرگم که الان زیرخاک
دام تنگ واسه اون خندیدن های ازته دلم
دلم تنگ شده واسه مامان وباباییم که شهرستانن
دلم تنگ شده واسه یه هوای خوب ویه جای دنچ
دلم تنگ شده واسه بازی کردن
دلم تنگ شده واسه کلاس های دانشگام
...
وخیلی چیزایه دیگه ایکاش اینقدرزمان زود نمیگذشت
ویرایش توسط royal : 07-27-2015 در ساعت 01:23 PM
اونوقتا دلمون نمیومد پابزاریم روی سنگ قبر یه مرده ولی الان چقدر راحت پامیزاریم روی دیگران روی آدمایی که زنده ان نفس میکشن ،راحت روی احساس دیگران پامیزاریم. خیلی اتفاقات افتاده ازبچگیم تاحالا، من رسوند به اینجایی که هستم نمیدونم اینجایی که هستم خوبه یابدولی باورکردم بودن ها رو،نبودن هارو،هیچکسیومقصرنمیدونم همه رومیزارم یه گوشه تا فقط من بمونم وخدا،همیشه بهش حرفامومیگم خیلی وقتا مقصرش کردم سرش داد زدم،ازدستش ناراحت بودم ولی بازم همیشه سکوت کرد یعنی ازنظر من سکوت کرد ولی توواقعیت به یه نحوی جواب حرفامو باخوبیاش داده بهم ولی من ندیدم یااگرم دیدم خودمو زدم به ندیدن بیشتروقتا هم گفتم شکرت خدا....من پرم از این گاهی هااز این خستگیا ولی بازم خدامودوست دارم ...... به بعضي از افراد كه قصد كمك داري توي همين سايت ازت انتظاراي بي مورد دارن.نمونش يكي از دوستامونه كه ديشب ازم ي سوال و مشاوره خواست. ولي اخرش كه راه حلشو پيدا كرد ي موردي رو بهم نسبت داد كه واقعا دلم گرفت. كاشكي تا 3 صبح وقتمو براش حروم نميكردم..البته مهم نيست.مهم اينه همه خوب باشن.با هر فرهنگي...فقط اميدوارم بعضيا سعي نكنن سو استفاده بكنن ازين راحت صحبت كردنهامون...خدا كه از بنده هاي خودش ميگذره اونوقت من بيام بگم چي؟؟؟از بندت شاكيم؟!...نخيرم.بي معرفت نيستم.اونم كه خودش ميدونه كيه بلاخره مشكل داره كه اينجوري برخورد ميكنه ديگه...
دلم از بی انصافی آدما گرفته
از دروغ
تو مدرسه همیشه بهمون میگفتن دروغ بده دروغ بده ولی آدم تا وقتی با مشکلات ناشی از دروغ و بی انصافی و بی وجدانی روبرو نشه نمیفهمه عمق فاجعه رو
چقد بده بی انصافی و بی وجدانی آدما که توی چشمات نیگا می کنن دروغ میگن
وقاحت رو به حدی میرسونن که در حقت بدی می کنن بعدش با دروغ و دغل و بی انصافی حقتو می خورن. یعنی واقعا این آدما به حساب و کتاب و نتیجه اعمال اعتقاد ندارن؟
llllk
هواتو کردم من حیرون تو این روزا هواتو کردم
دلم میخوادت میخوام بیام تو آسمون دورت بگردم
هوایی میشم همون روزا که میبینم هوامو داری
میخوام بدونم تاکی میخوای ببینی و به روم نیاری
دلمو دست تو دادم من دلتنگ احساسی
نمی زاری که تنها شم تو رو من خیلی حساسی
دلمو دست تو دارم دلمو آسمونی کن
همیشه مهربون بودی دوباره مهربونی کن
چه روزا حالمو دیدی چه شبایی که رسیدی
تو صدای دل تنهای منو شنیدی تو که دردامو میدونی
تو که چشمامو میخونی بده بازم به دل من یه نشونی
دلمو دست تو دادم من دلتنگ احساسی
نمی زاری که تنها شم تو رو من خیلی حساسی
دلمو دست تو دارم دلمو آسمونی کن
همیشه مهربون بودی دوباره مهربونی کن
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
خدا جونم خودت گفتی هیچ آداب وترتیبی نجو ....هر چه میخواهد دل تنگت بگو
میدونم همیشه هوامو داشتی .میدونم تو ای سی یو که چشمام رو باز کردم وفهمیدم که ضربه مغزی شدم تو بودی که مثل همیشه هوامو داشتی .
میدونم وازت هیچ وقت نشونه نخواستم .نمیدونم مصلحتت چیه ؟فقط ازت میخوام منو با بیماری عزیزانم امتحان نکن .شاید نتونم سربلند بیرون بیام .
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
**بغض هایم را به آسمان سپردم
**خدا بخیر کند باران امشب را …
فقط امشب تو با من بمان..!
خدایا کمکم کن از این حال بد بیرون بیام
سختی ها باعث میشوند که بعضی ها بشکنند و بعضی ها رکورد بشکنند
دلم فقط آرامش میخاد
خدایا آرامشو بیار تو قلبم ....
بهت نیاز دارم
باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد
آن قدر که اشک ها خشک شوند
باید این تن اندوهگین را چلاند
و
بعد دفتر زندگی را ورق زد
به چیز دیگری فکر کرد
باید پاها را حرکت داد
و
همه چیز را از نو شروع کرد
مرگ بر اپل و آیفون
خداحافظ همه ، حلالم كنين
زندگی زیباست ولی چیزای قشنگش پولیه D:
Sent from my ST25i using Tapatalk
خدا جونم با دلت چیکار کردن که
تابستون آفتابیت
اینجوری ابری میباره...
خدا لعنت کنه بر هرکسی که نماز نمیخونه و خدا رو بالا سرش نمیبینه...
الله من شاکی پرونده ی دلم...
تو قاضی...
او محکوم...
خدایا حقم و نتونستم بگیرم...
تو بگیر...
نشنو از نی،نی نوای بینواست
بشنو از دل،دل محضر کبریاست
قطعه شعری از رهبر معظم انقلاب
الهی و ربی من لی غیرک...اسئله کشف ضری و النظر فی امری...
خدایا بهت محتاجم
سلام خدایا.
تصمیم گرفتم جبران بکنم.حالا فهمیدم اگه چیزی اتفاق نمیوفته خب حتما ب صلاحم نیست.شایدم قراره بهترشو بهم بدی.میدونم که میوه ی صبر شیرینه.خدایا کمکم کن توی راهم بهترین باشم.
خداجونم من هنوزم امید دارم.امید ب رحتت.امید ب معجزه.
بنده ی تو
باعشق
...!
خدایا اونی که دوستم داشت رفت از پیشم واسه همیشه...
اون مرد...
خیلی دلش میخواست بهش بگم بخشیدمش اما من با اینکه بهش نگفته بودم بخشیده بودمش
خودت بهش بگو که بخشیدمش...خواهش میکنم آرومش کن...بخاطر من هواشو داشته باش
خدا جونم هوای گریه دارم
تا وقتی بد نشی نمیفهمن
چقد خوب بودی
والا بوخودا! اینم شد دنیا؟؟؟ خسته ام (هم فیزیکی چون تازه از باشگاه برگشتم) هم رو حی! این چه دنیایی هست؟ شیطونه میگه بریم یه بلایی سر خودمون بیاریماا
هرچی؟
کاش 50 سال پیش بدنیا اومده بودم
آیا دوست دارید برای
صلح جهانی کاری انجام دهید ؟
به خانه بروید و به خانواده تان عشق بورزید
انقدر این دنیا خوش گذشته که 50سال پیش به دنیا بیاید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!
امشب از اون شباست که من دوباره دیوونه بشم
تو مستی و بی خبری اسیر می خونه بشم
امشب از اون شباست که من دلم می خواد داد بزنم
تو شهر این غریبه ها دردم و فریاد بزنم
از این همه در به دری تو قلب من قیامته
چه فایده داره زندگی این انتهای طاقته
....
خدا هیشکی رو ول نمیکنه...این من بودم دستتو ول کردم...
ولی این دفعه حواسمو جمع میکنم
آیا دوست دارید برای
صلح جهانی کاری انجام دهید ؟
به خانه بروید و به خانواده تان عشق بورزید
یعنی این زندگی روی خوششو نمیخاد بما نشون بده
خسته شدم انقد رفتم ولی نرسیدم تا کی اخه باس بدوم ایخدا خسته ام از روزهای تکراری از لحظه های پراز اضطراب خسته ام از شب های سیاه چرا تموم نمیشه این دنیا اخه تا کی ادامه داره این دنیا............
ستاره خانوم سختی اگه نباشه راحتی معنا نداره...سرنوشت همه ما ها دست اون بالاییه کاریشم نمیشه کرد جز اینکه شکر کنیم...اینجوری اون بالاییم بهمون اعتماد میکنه...
خودش گفته (ان مع العسر یسرا)
کافیه باورش کنی... و ایمان داشته باشی تا الان هر چیزی که اتفاق افتاده صلاحت بوده همینو بس...
سلام.من صبا هستم.تو زندگیم گیر کردم.یعنی خانواده خوبی ندارم....پدرم معتاد به شیشه و قبلا به مشروب از هجده سالگی به مشرووب خوردن روی اورده و اهل دعوا چاقو کشی و مردم ازاری بوده وهست. مادرم از یک خانوائه مذهبی و درست درمونه برخلاف پدرم. مادرم وقتی فهمید پدرم و خانوادم چجور ادماین افسردگی گرفته.اکثر مردهای که در خانواده پدرم هستند معتادن.من ی برادر و ی خواهر دارم اونا تحصیل کردن مهندسی خوندن.خودمم تازه لیسانسمو گرفتم. من دختر زیبایی نیستنم و همیشه احساس اینکه من زشتم و نمیتونم تو ی جمع دخترونه درباره زیبای و ازدواج و عشق و دوستداشتن حرف بزنم همراهمه...خمیشه این احساس منو ازار میده.چندین بار دوستان صمیمیم این زشتی رو با خنده بهم گفتن.. من همیشه خانوادمو از دوستانم مخفی میکنم...نمیخوام بدونن بابام کیه.هیچ وقت دوستنمو به منزل دعوت نمیکنم چون وضعمون و شکل خونمون خوب نیست.من بخاطر مشکلاتم جوشهای صورتم و تنمو کندم و جاهاش مونده خیلی بد.این بیشتر منو ازار میده که نمیتونم عادت کندن زخمهاایم را کنار بذارم....خواهش میکنم اگه ی مشاور حرفامو خوند کمکم کنه.شاید گفتن این هم لازم باشه من تا حالا ی رابطه با جنس مخالف حتی در حد دوستی نداشتم...ولی فشار روم زیاد بود ..2تا رابطه تلفنی داشتم که فقط در حد پیامک و تلفن بوده که به افسردگیم بیشتر اضافه کرد و هیچ کمکی نشد...من احساس میکنم زشتم و کسی منو نمیخواد....ایا من حق ندارم به ی زندگی خوب تو اینده فکر کنم به اینکه منم میتونم خوشبخت بشم....شاید براتون عجیب باشه اما من تو23 سال زندگیم یکبار با خانوادم به مسافرت رفتم....خواهش میکنم کمکم کنید که دیگه زخمهای تنم و صورتمو نکنمو....تازه دیدم جای کامنتمو اشتباه نوشتم...فرصت پاک کردن و دوباره نویسی ندارم خوااااااهش میکنم کمک
مرموز
یادت باشد تنها برگ هایی زیر پا می افتند که
برای لحظه ای رقص در باد
شاخه ی خود را فراموش میکنند...
در حال حاضر 5 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 5 مهمان ها)