اول از خودم شروع میکنم.عاغا ما یه روز رفتیم با دوستام یه مجتمع تفریحی بعد ناهار رفتیم مانتو فروشی ها رو ببینیم توی یه مغازه بودیم دوستام همونجور که مانتو هارو میدیدن منم ارنجمو گذاشتم رو پیشخون مغازه .عاغا این مانتوی من لیز بود ارنجم سر خورد خورد به گوشی ای که روی میز بود گوشیه افتاد زمین خووووووورررررد شدبعد من یه جیغ کوتاه کشیدمو و همون وقت یهو یه پسره از زیر پیشخون سرشو اورد بالا خیلی قیافش وحشتناک بود .نمبگم زشت بودا ولی ترسناک بود (فک کنید چشمای درشت طوسی صورت استخونی گونه های برجسته ابروهای هشتی پرپشت کشیده سبیلای قیطونی اما تیپ اسپرت) همونطور که یکی از ابروهاش رو برده بود بالا و به من نگاه میکرد من با تته پته گفتم (ب ب ب ب...بخشید ااااااا....اقا من نمیخواستم به چیزتون دس بزنم !!!!))(خو چیکار کنم زبونم نچرخید گفتم چیزتون میخواستم بگم گوشیتون)بعد پسره هم منحررررررف برگشت با تعجب گفت (چیز من ن ن ن ن ن!؟))با ترس و شرمندگی گفتم (اااااا.....همین گوشیتون دیگ.)) هیچی دیگه ملت داشتن دیوارا رو مانتو ها رو از شدت خنده گاز میزدن . درهمین حین منو دوستام در رفتیم پشت سرمونو هم نیگا نکردیم. حالا شما هم از وحشتناک ترین سوتی هاتون برامون بگین