وحشتناک ترین سوتی شما ؟

[رها غمگین]

اول از خودم شروع میکنم.عاغا ما یه روز رفتیم با دوستام یه مجتمع تفریحی بعد ناهار رفتیم مانتو فروشی ها رو ببینیم توی یه مغازه بودیم دوستام همونجور که مانتو هارو میدیدن منم ارنجمو گذاشتم رو پیشخون مغازه .عاغا این مانتوی من لیز بود ارنجم سر خورد خورد به گوشی ای که روی میز بود گوشیه افتاد زمین خووووووورررررد شدبعد من یه جیغ کوتاه کشیدمو و همون وقت یهو یه پسره از زیر پیشخون سرشو اورد بالا خیلی قیافش وحشتناک بود .نمبگم زشت بودا ولی ترسناک بود (فک کنید چشمای درشت طوسی صورت استخونی گونه های برجسته ابروهای هشتی پرپشت کشیده سبیلای قیطونی اما تیپ اسپرت) همونطور که یکی از ابروهاش رو برده بود بالا و به من نگاه میکرد من با تته پته گفتم (ب ب ب ب...بخشید ااااااا....اقا من نمیخواستم به چیزتون دس بزنم !!!!))(خو چیکار کنم زبونم نچرخید گفتم چیزتون میخواستم بگم گوشیتون)بعد پسره هم منحررررررف برگشت با تعجب گفت (چیز من ن ن ن ن ن!؟))با ترس و شرمندگی گفتم (اااااا.....همین گوشیتون دیگ.)) هیچی دیگه ملت داشتن دیوارا رو مانتو ها رو از شدت خنده گاز میزدن . درهمین حین منو دوستام در رفتیم پشت سرمونو هم نیگا نکردیم. حالا شما هم از وحشتناک ترین سوتی هاتون برامون بگین

[mahdis.p]

من سر کلاس پوست تو خودم بودم داشتم تو افکار خودم سیر میکردم استاد پرسید بعد اینکه زخم خوب شه ممکنه.......... برجا بمونه من یهو پریدم وسط گفتم اُسکار همه ترکیدن از خنده خودمم داشتم میمردم بعدش استاد گفت منظورت اون مارمولکه هست منم گفتم اره خودششششششششششششه
یه بارم ترم یک که بودیم سر کلاس تاریخ استاد داشت هی زر زر میکرد منم باز تو خودم بودم اونم عجیب تو فکر اینکه فردا چی بپوشم و شب چی بخوریم استاد از بچه ها پرسید گفت توسعه یافته ترین کشور اروپایی چیه ؟؟؟؟؟؟ بعد منو صدا زد منم با کمال اعتماد به نفس گفتم ایییییییییییییییران البته به خاطر وطن دوستی بود در جریانید که....

یه بارم یکی از دوستام استادمون ازش بپرسید این مجاری اشکی چشم اسمش چیه برداشت گفت منظورتون مجرای ادراریه چشمه دیگه..............هیچی دیگه پسرا صلوات نذر کردن تا خودشون رو از خنده قهوه ای نکنن

[orbital]

توی سربازی موقع حضور غیاب وقتی اسنمونو صدا میزدن ما در جواب برای اعلام حضور میگفتیم "الله" ، چند روز بعد اینکه از سربازی ترخیص شدم اومدم دانشگاه، اولین جلسه که برگزار شد استاد خواست حضور غیاب کنه، تا به اسم من رسید گفت فلانی، منم که هنوز تو حال و هوای سربازی بودم با صدای بلند گفتم "الله"

کل کلاس رفت رو هوا و استادم مات و مبهوت شده بود

ولی خب زود خودمو جمع کردم و گفتم ببخشید تازه از خدمت اومدم...

[پریماه.]

سر کلاس بودیم طبق معمولا استاد برگه حضور غیاب نداشت گفت اسمتون رو برگه بنویسید بهم بدید ماهم اسم خودمون نوشتیم و یکی از دوستامون غایب بود. اسمش. نوشتیم وااای استاد رو اسم ها خوند رسید به اسم یکی از دوستام گفت کجاست کل کلاس سوکوت بود هممون گفتیم نمیدونیم شاید رفته بیرون استاد خودش فهمید خندید گفت اینکارا نکنید وای پسرا همه باهم صداشون رفت بالا میگفتن ایییی شیطططوناااااا وای وای میخواستین استاد گول بزنید وای وای وای وای یه جوی میدادن. من که مرده بودم از خنده البته خنده عصبانیت

کلا سعی کنید هرجا سوتی میدید تو دانشگاه نباشه

[Mohammad313]

ما دوره کارشناسی یه درسی داشتیم به اسم مهندسی فاضلاب استادمون خانم بود یه بار سر کلاس بحث شغل و درآمد شد من برگشتم گفتم استاد راسته که میگن نون توی فاضلابه؟؟ آقا کل کلاس رفت رو هوا. تازه فهمیدم استاد خودش تو کار فاضلابه عجب چیزی گفتم ولی بنده خدا خودشم خندید.

[miss eli vrn]

ترم 2 بودم
کلاس برنامه سازی پیشرفته داشتیم منم طبق معمول دیر رسیدم استادم داشت درس میداد سکوت فجیعی حاکم بود منم سرمو بالا کردم و با اعتماد به نفس وارد شدم
میخواستم ردیف دخترا بشیم جا نبود رفتم بشینم ردیف جلوی پسرا که هیچ کس نشسته بود
نشسته ام پا روی پا انداختم بعد احساس کردم بین زمین و آسمون معلقم نگو اون ردیف خراب بود صندلیاش تا تکیه دادم صندلیا از پشت برگشتن
احساس میکردم سوار صندلی پرنده شدم منم چون همش حال پسرا رو میگرفتم هیچ کدومشون دست مبارک و بلند نکردن پشت صندلی بزنند نیوفته منم با کلی حرکات آکروباتیک و دست و پا زدن دوباره به حالت اول برگشتم و یه نفس راحت کشیدم سرمو بلند کردم دیدم استاد که هیچ کل کلاس یهو ترکید منم به روی خودم نیاوردم خودمم باهاشون خندیدم

[miss eli vrn]

5 سالم بود عموم تازه ازدواج کرده بود رفته بودیم خونشون غذا که تموم شد من یهو بلند گفتم
تمووووووووووووووووم شد و تمووووووم شد گربه زنه عموووووووووم شد
بعدش که فهمیدم اشتباه کردم مثه گربه شرک رفتم به چشمای زنعموم نگاه کردم و ازش عذر خواهی کردم

[orbital]

اول دبیرستان بودم، یه دختر همسایه داشتیم ازش خوشم میومد اما هیجوقت جرات نمیکردم باهاش حرف بزنم، برای جلب توجه هرکاری میکردما اما جرات حرف زدن ندلشتم... عشق اول بود البته عشق مدرسه ای اونموقع موبایلی در کار نبود اقا ما اومدیم از خونمون زنگ زدیم خونشون گفتیم شاید برداره باش حرف بزنم... بوق سوم که خورد چشمام اینجوری شد داداشش گوشیو برداشت... منم هول شدم و تلفنو گذاشتم، قلبم تالاپ تالاپ میزد... چند لحظه بعد دوبارا تلفن رو برداشتم دیدم تماس قطع نشدههههههه خطا ریختن به هم شدم عین گچ... گفتم الانه که بیاد در خونمون.. خلاصه اون روز جرات نکردم از خونه بزنم بیرون

[hamidrm]

رفته بودم مصاحبه پزشکی صنایع دفاع. قبل از اینکه برم تو اتاق دکتر یکی گفت وقتی بری تو باید لخت شی. وقتی رفتم تو دکتر اول یه معاینه هایی کرد ، بعدش گفت برو اونجا واستا شلوارتو در بیار. منم فکر کردم الان باید لخت شم. شلوار و شورت رو با هم کشیدم پایین. دکتره یهو داد زد بکش بالا ....

[hamidrm]

یه بار تو محل کار داشتم طرز کار یه دستگاهی رو برای یکی از همکارا توضیح میدادم ، اومدم بگم "پایه های خالی" ، اشتباهی حروف اول کلمات "پایه " و "خالی" رو جابجا گفتم. خودتون ببینید چی گفتم دیگه
فقط شانس آوردم همکارای خانم حواسشون نبود

[orbital]

سر کلاس دانشگاه جلوز درب ورودی نشسته بودم.. چند مرتبه دقت کردم به دانشجوهایی که وارد میشدن، 3/4نفر بلا استثنا پاشون میگرفت به در و تعادلشون بهم میخورد.. منم هرر هررر هررر میخندیدم و میگفتم چه ادمای کوری پیدا میشه ..وقترفتن، اومدم از در بزنم بیرون پای خودمم گرفت به در و تعادلم بهم خورد و تو دلم کلی با خودم خندیدم

[hamidrm]

یبار میخواستم برم تو کتابخونه مدرسه، درش شیشه ای بود. انقدر شیشه تمیز بود که اصلا نفهمیدم در بسته هست. با صورت رفتم تو در و باعث شادی مومنین شدم

[Ariyaei]

یادش بخیر
سرکلاس فیزیک رسیدیم به مبحث خازنها
تو گرماگرم کلاس که همه ساکت نشسته بودن استاد چند بار پشت سرهم کلمه خازن را تکرار کرد منم جلو ردیف اول نشسته بودم بی اختیار از دهنم خارج شد گفتم خارزن،بعد یه دفعه استاد خندش گرفت
وبچه ها تا اینو دیدن یهو منفجر شدن از خنده
بعد بغل دستیم بهم گفت یادش به خارزنش افتاد خندش گرفت

[saba95]

طبق معمول یه روز صبح که از خونه زدم بیرون شروع کردم به خوندن آیت الکرسی اصلا هم حواسم به اطرافم نبود
یهو احساس کردم صدای وز وز از پشت سرم میاد دقت که کردم دیدم صدای یه پسره هست که دااره هر چی من میخونم رو تکرار میکنه
پیش خودم گفتم حتما اونم مثه من همچین عادتی داره بعد برای اینکه مطمئن شم شروع کردم سوره ی حمد خوندم دیدم نه بازم داره پشت سرم تکرار میکنه
برام جالب شد سوره ی فیل رو هم خوندم اونم خوند
گفتم یه کار کنم از رو بره شروع کردم به خوندن سوره ی بقره بعد پشت سرمو نگاه کردم دیدم بیچاره در رفته ضایعه نشه

[پریماه.]

طبق معمول یه روز صبح که از خونه زدم بیرون شروع کردم به خوندن آیت الکرسی اصلا هم حواسم به اطرافم نبود
یهو احساس کردم صدای وز وز از پشت سرم میاد دقت که کردم دیدم صدای یه پسره هست که دااره هر چی من میخونم رو تکرار میکنه
پیش خودم گفتم حتما اونم مثه من همچین عادتی داره بعد برای اینکه مطمئن شم شروع کردم سوره ی حمد خوندم دیدم نه بازم داره پشت سرم تکرار میکنه
برام جالب شد سوره ی فیل رو هم خوندم اونم خوند
گفتم یه کار کنم از رو بره شروع کردم به خوندن سوره ی بقره بعد پشت سرمو نگاه کردم دیدم بیچاره در رفته ضایعه نشه

این کجاش سوتی بود

؟؟

[eli2]

ترم اول دانشگاه بودم من همیشه ردیف جلو مینشستم و سریع ریکوردر میزاشتم رو میز استاد تا صداشو ضبط کنم موقع رست که شد من اومدم ریکوردر رو خاموش کنم حواسم نبود زدم رو play بعد از کلاس رفتم بیرون وقتی برگشتم دیدم صدای همهمه میاد وقتی اومدم دیدم وای یه آهنگ عاشقانه که من همیشه گوش میدم میاد بعدش استادون داره میگه کی اهنگ گذاشته منم دیدم وای از صدای ریکوردر من اونم رو میز استاد . ازخجالت رفتم سریع برش داشتم بعدش اومدم سرمو بزارم رو صندلی نگو رو صندلیم یکی از بچه ها کیک خامه ای گذاشته بود با سر رفتم تو کیک خامه ای.

[mahdis.p]

یه بار اتاق عمل بودیم پسر دخترای گروه دور هم بودیم ,چون یکی از پسرا خیلی خودشیرین بود , یکی از دخترا بهش گفت اقای فلانی شما خیلی از بند خ استفاده میکنی پسرامون خیلی منحرف بودن داد میزدن و تخت عمل وونتیلاتورو و همه چی رو گاز میزدن ........فک کرده بودن بیچاره حرف زشت میخاسته بگه روش نشده بگه ولی بدبخت میخاس بگه خودشیرین فقط

[mahdis.p]

یه بار دیگم سر کلاس بودیم یکی از پسرا وضعش خیلی داغونه جلو نشسته بود بنده خدا دوستم در کیفش باز بود کیفش برعکس شد رژ و وسایل ارایشش ریخت جلو پای این منحرف اینم برداشت گفت جووووووووووووووون هیچی دیگه ابروی همه ما دخترارفت به کل دیگه

[miss eli vrn]

رفته بودم مسجد
نماز داشت شروع میشد دیدم یه بچه ردیف جلو وایسوده زدم به پشتش گفتم کولوچه ی خاله بیا عقب من برم جلو وقتی کولوچه ی خاله برگشت
یه پیرزن اخموی عصبانی دیدم بهم گفت بیا یه کولوچه ایی بهت نشون بدم اون سرش ناپیدا دختره ی پررو حیا هم نمیکنه منو مسخره میکنه بقیه هم تاییدش کردن و چپ چپ بهم نگاه کردن
منم دیدم اوضاع خیته د دررو
خب چکار کنم قدش خیلی کوتاه بود فکر کردم کولوچه ی خالس

[پریماه.]

یه بار دیگم سر کلاس بودیم یکی از پسرا وضعش خیلی داغونه جلو نشسته بود بنده خدا دوستم در کیفش باز بود کیفش برعکس شد رژ و وسایل ارایشش ریخت جلو پای این منحرف اینم برداشت گفت جووووووووووووووون هیچی دیگه ابروی همه ما دخترارفت به کل دیگه

اه اه انقد از این پسرای عقده ای بدم میاد
باید بگیری لهشون کنی

[saba95]

اره این سوتی نبود دختر عموم ول نمیکرد منم یرای اینکه راحت شم گفتم هر چی میخوادبنویسه شما خیلی فکرنکن . سلام دختر عموجون

[Mohammad313]

رفته بودم مسجد
نماز داشت شروع میشد دیدم یه بچه ردیف جلو وایسوده زدم به پشتش گفتم کولوچه ی خاله بیا عقب من برم جلو وقتی کولوچه ی خاله برگشت
یه پیرزن اخموی عصبانی دیدم بهم گفت بیا یه کولوچه ایی بهت نشون بدم اون سرش ناپیدا دختره ی پررو حیا هم نمیکنه منو مسخره میکنه بقیه هم تاییدش کردن و چپ چپ بهم نگاه کردن
منم دیدم اوضاع خیته د دررو
خب چکار کنم قدش خیلی کوتاه بود فکر کردم کولوچه ی خالس

وای الی خانم شما عجب زلزله ای هستی (9 ریشتری) مخم داره از سوتیهات سوت میکشه

[eli2]

وای الی خانم شما عجب زلزله ای هستی (9 ریشتری) مخم داره از سوتیهات سوت میکشه

عجب سوتی الان دادیااااااااااااااااااااا اااااااا این که الی نبود من الیم

[Mohammad313]

عجب سوتی الان دادیااااااااااااااااااااا اااااااا این که الی نبود من الیم

هر دوتون الی هستین ایشون میس الی هستن یعنی خانم الی

[love]

عجب سوتی الان دادیااااااااااااااااااااا اااااااا این که الی نبود من الیم

miss eli

[eli2]

حیفش میخاسم یه سوتی ازش بگیرررررما

[saba95]

حالا دیگه سربه سرپیرزن مردم میزاری

[saba95]

رفته بودم مسجد
نماز داشت شروع میشد دیدم یه بچه ردیف جلو وایسوده زدم به پشتش گفتم کولوچه ی خاله بیا عقب من برم جلو وقتی کولوچه ی خاله برگشت
یه پیرزن اخموی عصبانی دیدم بهم گفت بیا یه کولوچه ایی بهت نشون بدم اون سرش ناپیدا دختره ی پررو حیا هم نمیکنه منو مسخره میکنه بقیه هم تاییدش کردن و چپ چپ بهم نگاه کردن
منم دیدم اوضاع خیته د دررو
خب چکار کنم قدش خیلی کوتاه بود فکر کردم کولوچه ی خالس

خیلی باحال بود

[miss eli vrn]

خیلی باحال بود

الان که آدم بهش نگاه میکنه باحاله اما اون موقع وحشتناک بود
اثن یه وضی بود

[miss eli vrn]

وای الی خانم شما عجب زلزله ای هستی (9 ریشتری) مخم داره از سوتیهات سوت میکشه

واقعااا
اما اونقدرام زلزله نیستم
من فقط یه مقدار با تنوع زندگی میکنم