خوب من میخام چادری بشم ،چیکار کنم ؟نمیخام دو صباح سرم کنم و بذارم کنار
نمیخام زیر چادر روسری اینا قرمزو صورتی بپوشم
دیگه نمیتونم کتونی بپوشم ...یعنی زشته با چادر کتونی مثل با کتو شلوار کتونی پوشیدنه
ولی من به خودم میگم تو اول نماز اول وقتتو درست کن ،نماز برتر نداری حالا میخایی حجاب برتر داشته باشی
می گویند سیاهی چادر چشم را می زند .چشم آدم های حریص و هرزه راچشم را که هیچ ! خبر ندارند تازگی ها دل را هم می زند .دل آدم های مریض و بیمار دلاز شما چه پنهان ، چادرم دست و پاگیر هم هستدست و پای بی بند و باری را می بندد . چادر برای کسانی است که نمی خواهند عزت آخرتشان را به بهای ناچیز لبخند های هرزه بفروشند !چادرم سند بندگی و عبودیتم را امضا می کند ...
آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!
آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!
چـادرِ مـننـه بـرای نشـان دادن فقـر در سریـال هـای کشـورم است …نـه لبـاس متهمـان ِ دادگـاه و زنـدان هـا …چـادر مـن تـاج بنـدگـی مـن است …سنـد زهـرایی بـودنـم را امضــا میکنـد …!
آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!
آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!
چادر چیست ؟
چادر یعنی هیچ وقت اجازه نمیدم مرز بین ما شکسته بشه...!چادر یعنی من زنم ، به من احترام بزار ...!
چادر یعنی به راحتی نمیتونی منو به دست بیاری ...!
چادر یعنی به طرز فکرم اهمیت بده نه به اندامم...!
چادر یعنی من فقط برای یک نفرم ...!
چادر یعنی امام زمان,هنوز کسایی هستن که منتظرت موندن...!
چادر یعنی من هنوز دنبال لذتم ( اما از نوع بهشتی)
چادر یعنی من میتونم خلاف جهت آب شنا کنم ...!
چادر یعنی انتهای یک نگاه هرزه ...!
چادر یعنی شاید هیچ وقت نفهمی من چی میگم ...!
چادرم،سند بندگی من...!
آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!
آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!
من خودمم چادریم ووقتی افرادی رو میبینم که خیلی بد حجابن ونمیتونم بهشون چیزی بگم که رعایت کنند از زن بودن بدم میاد شاید چادر دستو پا گیر باشد ولی حجاب کامل اسلامی چادره با دوستایی هم که میگنن ملاک فرد مومن نمیشه گذاشت موافقم چون منم دیدم افرادی رو که زیر چادر چه کارای زشتی میکنن ولی هستن هنوز کسانی که کشف حجاب را گذاشتن کنار و با چادر منوسن ومیبالن به این پوشش ...!!!
آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!
آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!
به گزارش قدسنا روزنامه صهیونیستی هاآرتص نوشت؛درحالی که فروشگاهها لباس های تن مانکن را برای فروش در ویترین با برچسب قیمت به معرض نمایش می گذارند در اسراییل اخیرا زنانی که از کشورهای مختلف قاچاق شده اند با برچسب قیمت برای تن فروشی در ویترین به نمایش گذاشته شده اند.
به نوشته این روزنامه، در ویترین فروشگاهی در " مرکز خرید دیزین گوف" در تل اویو پایتخت اسراییل تابلویی نصب شده که بر روی آن نوشته شده است "زنان برای فروش بر حسب سلیقه شخصی".
در این فروشگاه، هفت زن جوان با حالتی زننده درحالیکه بر روی آنها اتیکت قیمت زده شده است، در ویترین به نمایش گذاشته شده اند که نظر هر عابر پیاده ای را به خود جلب می کنند.
به نوشته قدسنا عابران در گفتگو با رسانه های اسراییلی گفته اند که ما ابتدا فکر می کردیم این زنان مانکنهای چوبی هستند که برای نمایش لباسها در ویترین قرار گرفته اند اما با جابجا شدن و پلک زدن آنها فهمیدیم که اینها انسان هستند. گفتیم شاید بجای مانکن های چوبی از این دخترخانم ها استفاده شده است پیگیرشدیم دیدیم خیر این ها برای فروش در ویترین مغازه قرارگرفته اند.
هاآرتض نوشت: بر روی اتیکت هر یک از زنان، سن، وزن، اندازه و کشور محل تولد آنها درج شده است
ویرایش توسط ابوغفار : 11-30-2014 در ساعت 09:36 PM
یه روز به یه بنده خدایی گفتند می خوایم یه خبر بد بهت بگیم ؟؟؟؟؟
گفت : بگید من تحملش رو دارم
گفتند : پدرت به رحمت خدا رفته
طرف گفت : فکر کنم شما میخواین این خبر بد رو به من نگین .( یعنی مرگ پدر رو خبر بد نمیدونست)
از اون بدتر وصیت اون بابای خدابیامرز بود که گفته بود : من نماز و روزه قضا ندارم ولی تا میتونید واسم وضو بگیرین
منم امیدوارم که اول حقیقت رو بشناسیم بعد به سوی حقیقت حرکت کنیم
امام حسین فرمودند : عشق مرکب حرکت است نه مقصد حرکت
حالا شما اگه شناختی از مبانی و اصول دین نداری لازم نیست هر سال واسه سیدالشهدا سینه زنی کنی
واقعا میفهمم که مولایمان علی ( ع ) چه رنجهایی کشید از این جماعت
ومن الله توفیق
عشق مرکب حرکت است نه مقصد حرکت . امام حسین ( ع )
چـــــــــــــــــادر تو تلافی غروبی است...که در آن روز به زور چادر ازسر زنان حرم پیامبر می کشیدند...چادر تو میراث خون دلهای خیمه نشینان ظهر عاشوراست ..و چادر سرکردنت به همین سادگی انتقام کربــــــــــــــــــلا ست....
اموخته ام هر گاه کسی یادم نکرد من یادش کنم .
شاید او از من تنها تر باشد....
وقتی مشکی مد باشه
وقتی مشکی مد باشه : خوبه
وقتی رنگ مانتو شلوار باشه :خوبه
وقتی رنگ عشقه :خوبه!
وقتی رنگ کت و شلوار باشه: با کلاسه!
وقتی لباس های شب تو مهمونی ها مشکی باشه باکلاسه!
اما
وقتی رنگ چادر من مشکی شد
بد شد!
افسردگی می آورد!
دنبال حدیث و روایت می گردند
که رنگ مشکی مکروهه!
مشکی تا جایی که برای لباس های شما بود خوب بود و باکلاس به ما که رسید بد شد
من و متهم می کنید به افسردگی به دل مردگی
و من توی زندگی دنباله لحظه ای هستم که افسردگی گرفتم به حکم شما!
چرا حجاب را مساوی با افسردگی می دانید!
دوست دارم چادر مد شود
مشکی رنگ عشق باشد
عشق به خدا بدون افسردگی!قشنگه
اموخته ام هر گاه کسی یادم نکرد من یادش کنم .
شاید او از من تنها تر باشد....
وقتی مشکی مد باشه
وقتی مشکی مد باشه : خوبه
وقتی رنگ مانتو شلوار باشه :خوبه
وقتی رنگ عشقه :خوبه!
وقتی رنگ کت و شلوار باشه: با کلاسه!
وقتی لباس های شب تو مهمونی ها مشکی باشه باکلاسه!
اما
وقتی رنگ چادر من مشکی شد
بد شد!
افسردگی می آورد!
دنبال حدیث و روایت می گردند
که رنگ مشکی مکروهه!
مشکی تا جایی که برای لباس های شما بود خوب بود و باکلاس به ما که رسید بد شد
من و متهم می کنید به افسردگی به دل مردگی
و من توی زندگی دنباله لحظه ای هستم که افسردگی گرفتم به حکم شما!
چرا حجاب را مساوی با افسردگی می دانید!
دوست دارم چادر مد شود
مشکی رنگ عشق باشد
عشق به خدا بدون افسردگی!قشنگه
اموخته ام هر گاه کسی یادم نکرد من یادش کنم .
شاید او از من تنها تر باشد....
اگر چادر بد بود فاطمه ی زهرا و اهل بیت پیغمبر از آن استفاده نمیکردند
با کلماتی همچون تزویر و زیر چادری کار کردن و..... ارزش این گوهر رو از بین نبرید
تزویر در هر لباسی ممکن است خواه لخت مادر زاد باشی گاه با پوشش کامل
چرا ما انسانها حیوانیت خود را گردن یک جسم بی جان میاندازیم !!
کی میخواهیم عاقل شویم
اگر چادر سر نمیکنی
اگر از آن متنفری
سر نکن
ولی ارزش آن را هم پایین نیاور
همانطور که یک طلبه ی بد کار از دیدگاه خدا و پیغمبر اصلا طلبه نیست این موضوع هم همین است
چرا دیدمان نسبت به بعضی مسائل اینقدر بد شده
چرا نمی گوییم این شخص روحانی نیست که این کار را میکند و لیاقت لباس پیغمبر را ندارد چرا می گوییم ای طلبه های فلان فلان شده و.....!!!
کی میخواهیم عاقل شویم و با دید درستمان دنیا را زیبا کنیم کی ؟؟ جوابش این است
هیچ وقت
چون
دنیا همین است
خورشیدچادرش را پوشید
ماه شد
اگر چادر سیاه شب نبودکسی قرص روی ماه رو نمی دید
اموخته ام هر گاه کسی یادم نکرد من یادش کنم .
شاید او از من تنها تر باشد....
بسم الله الرحمن الرحیم سلام نام من چادر است ..نام مادرم حجاب و پدرم عفاف است.. روزگارم بد است و از همه شما دلگیرم.. شما از من که میراث خانمی پهلو شکسته هستم خوب محفاظت نکردید ، هیچ وقت یادم نمیرود،...از کوچه تا بین در و دیوار همیشه همراهش بودم وقتی زمین خورد ، خاکی شدم...وقتی سیلی خورد ، در صورتش بودم ،وقتی بین در و دیوار محسنش سقط شد، خونی شدم... خوب میدانم چه دردی کشید تا من را برای شما به ارث گذارد،و شما با من چکار کردید...شما کار را به جایی رساندید که میخواهند من و مرا با زور بگیر و ببرند به دیگران غالب کنند و من خوب میدانم چرا کارم به اینجا کشیده شده . ... از شماست که برماست.. شنیدم که میگفتید اگر میخواهی کسی را خراب کنی از او بد دفاع کن و شما با من همین کار را کردید،اگر شمایی که خود را وارثان من میدانید درست رفتار میکردید و حرمتم را حفظ میکردید وضعیت من اینگونه نبود... عده مرا تبدیل به استتاری برای گناهانتان کردید تا بگویند فلانی زیر چادر هر کاری میکند و باعث شدید قداستم کمرنگ شود... مرا وسیله تکبر و فخر فروشی و خود برتر بینی کردید ... مرا تبدیل به شنلی کردید تا در میان سیاهی من، رنگی بودن کفش و جوراب ها و مانتوهای رنگارنگتان بیشتر جلوه کند.. عده ای مرا به تمسخر گرفتید و از میان من دست های عریان و موهایتان را بیرون گذاشتید.... مرا به هر جایی بردید..از شانه به شانه ی نامحرم در تاکسی و دانشگاه و میان پسر ها تا کافی شاپ و محیط های فاسدتر... هنر پیشه هایتان مرا فقط برای فیلم بازی کردن خواستند و شما هم با من فیلم بازی کردید تا در نقش دختری معصوم باشید... به من تهمت بیماری و نفرس زدند...به سیاهی رنگم ایراد گرفتند ...و شما سعی کردید مرا عوض کنید!! عده ای از شما در کمال بی شرمی به من مدل دادید،تقصیر خودتان را گردن من انداختید و شکل مرا عوض کردید تا مثلا محبوب تر شوم...مرا تبدیل به مانتوهای براق و لبنانی و ملی و اندامی کردید ..شما به میراث فرهنگیتان دست نمیزنید و آن را تغییر نمیدهید اما در من که میراثی گرانبهاتر بودم دست بردید و هویتم را از من گرفتید ... به من خیانت کردید و من را که قرار بود جلوی زینت ها را بگیرم تبدیل به زینت کردید ،از زیر من روسری های رنگارنگ بیرون زدید و یادتان رفت برای چه چیز آمده ام و اگر قرار بود زیبا باشم زیبا به شما میرسیدم.... شکایت شما را خواهم کرد...به شما توصیه میکنم به جای عوض کردن و مدل دادن به من خودتان را عوض کنید ،به جای اینکه مرا به شوی لباس بکشانید نگاهی به خودتان بیندازید شاید ایراد از خودتان باشد...
اموخته ام هر گاه کسی یادم نکرد من یادش کنم .
شاید او از من تنها تر باشد....
تازه باهم آشنا شدیم. دوست خیلی خوبیه. همش با خودم فکر می کنم کاش زودتر پیداش می کردم. کاش از بچگی باهام بود.تا چند سال پیش نمی دونستم اونایی که همیشه باهاشن چه حس و حالی دارن.حتی گاهی یه حرفایی که حقش نبود و بقه می گفتن باور و تکرار می کردم.
تا اون روز.سال نو شده بود.ایام فاطمه بود.داشتم سخنرانی یه حاج آقایی رو گوش می کردم در مورد کمالات حضرت زهرا(س).از دوستان حضرت و دوستدارانش می گفت.حرفاشو دقیق یادم نمیاد. فقط اون حسی که با هر کلمه بهم دست می داد رو یادمه.حس خوبی نداشتم.فکر می کردم یه چیزی کم دارم که بدون اون نمی تونم دوستی پاره تن پیامبر(ص) رو داشته باشم.
فقط چند دقیقه طول کشید تا دوست خیلی خوبم رو پیدا کردم.حالا چند ساله که دارم سعی می کنم تا روز به روز بهتر بشناسمش و مادر شیعیان رو از خودم راضی نگه دارم.
دوست خوبم، چادر سیاه قشنگم دوستت دارم............
ارمیتارضایی نژادفرزند دانشمند شهید داریوش رضایی نژاد
نام سمیه شهید ایران «ناهید فاتحیکرجو» است، پدرش از پرسنل ژاندارمری بود و مادرش خانهدار. او از کودکی هم قلب مهربانی داشت، اغلب لباسها و وسایلش را به دیگران هدیه میکرد. از دوره نوجوانی با گروههای مبارز مسلمان همکاری نزدیک داشت و دیگر همسالانش را نسبت به ظلم و ستم رژیم پهلوی ، شهیده «ناهید فاتحیکرجو» در چهارمین روز از تیر ماه سال 1344 در شهر سنندج به دنیا آمد. با شروع حرکتهای انقلابی مردم، ناهید هم به سیل خروشان انقلابیون پیوست و با شرکت در راهپیماییها و تظاهرات ضد طاغوت در جرگه دختران مبارز کردستان قرار گرفت.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع درگیریهای ضد انقلاب در مناطق کردستان، همکاریاش را با نیروهای ارتش و سپاه آغاز کرد. ناهید بیشتر وقتش را به خواندن کتابهای مذهبی و قرائت قرآن و انجام فعالیتهای اجتماعی میگذراند.
ناهید اوایل زمستان سال 1360 به شدت بیمار شد و به درمانگاهی در میدان مرکزی شهر سنندج مراجعه کرد که به دست نیروهای ضدانقلاب اسیر شد و 11 ماه توسط ضدانقلاب شکنجه شد؛ موهای سرش را تراشیده و ناخن دست و پایش را کشیدند تا به امام خمینی(ره) توهین کند اما او شهادت را به زندگی با ذلت ترجیح داد. ناهید فاتحی در حالی که 16 سال بیشتر نداشت توسط ضد انقلاب زنده به گور شد و به شهادت رسید.
محمد فاتحی کرجو» پدر این شهیده خاطرهای از فرزندش را روایت میکند:
ناهید از همان کودکی با دیگران فرق داشت. کوچک که بود کلافه میشدیم، از بس سؤال میکرد. کنجکاوی او همه را کلافه میکرد. حتی در مورد مسائل بدیهی هم سؤال میکرد. انگار میخواست ته و توی همه چیز را دربیاورد. تا جایی که قادر به جواب دادن نبودیم.
او از کودکی دلی به وسعت دریا داشت و معنای محبت و همدردی را به خوبی درک میکرد به طوری که مادرش از دست او کلافه میشد. هر وقت با بچهها بازی میکرد، در خانه هر چه میوه و خوراکی داشتیم خودش میبرد تا با بچهها تقسیم کند و با آنها بخورد.
من از پرسنل ژاندارمری بودم. زیاد به مأموریت میرفتم. یک بار که برای او عروسک گران قیمتی آوردم، عروسک را با خودش برد بیرون تا با بچههای همسایه بازی کند. وقتی برگشت، عروسک همراهش نبود. مادرش پرس و جو کرد که عروسک را چه کردهای؟ تو که آن را با اصرار بیرون بردی، چرا آن را با خودت نیاوردی؟ ناهید گفت آن را به دوستم دادهام تا با آن بازی کند. مادرش از او ناراحت شده بود. عصر آن روز عروسک را برگرداند و گفت دوستم عروسک ندارد. وقتی گریه کرد و گفت بابایم برای من عروسک نمیخرد دلم برای او سوخت. دختر خوبی است. عروسک خودم را به او دادم و گفتم عروسکم را خراب نکند. او هم با عروسک بازی کرد و بعد آن را به من برگرداند.
رابطه صمیمی و خوبی با بچههای دیگر داشت. مادرش همیشه نگران او بود. به خاطر همین رفتارهایش نگران بود او را گول بزنند. هر کسی یک نفر دوست صمیمی دارد، ولی او با همه دوست بود و با هر کس متناسب با شخصیتش صمیمی بود.
چهار، پنج ساله که بود، اگر تا سر کوچه هم میرفت، محجبه بود. چادر سرش میکرد. زنبیل کوچکی داشت که دستش میگرفت. انگار که سالهاست زن خانه است! همسایهمان جلو او را میگرفت و میگفت چادرت را به من میدهی؟ و ناهید میگفت نه، آخه برای تو بزرگ است!به پاکیزگی و تمیزی خیلی اهمیت میداد. از کوچکی خانم بود. یک روز در حیاط را باز کرده بود و چادرش را دورش پیچیده بود و در چارچوب در نشسته بود و به کوچه نگاه میکرد. بچهها در کوچه بازی میکردند؛ به او گفتم چرنمیرویبابچهها بازی کنی؟ گفت دیشب باران آمده، زمین پر از گل است، لباسم کثیف میشودبچههای دیگر را مادرشان مجبور میکند، هر شب مسواک بزنند ولی او هر شب قبل از خواب بدون اجبار مسواک میکرد. بچهها به او میگفتند «وسواسی»!
«ناهید فاتحی کرجو» یکی از ستاره های درخشان است که زندگی کوتاه و هنرمندانه اش قابی مصور از پیوند واژه های مظلومیت،شجاعت و ولایت پذیری است.
شهيده ناهيد فاتحي كرجو تاريخ را تكرار كرد. او در تاريخ مصداق سميه است كه زيرسختترين شكنجهها با توكل بر خدا، صبر و مقاومت كرد و شهادت را به انكار الوهيتخداوند متعال ترجيح داد. اوج عشق او به امام خميني (ره) و اسلام مانع از اين ميشودكه به خواسته ضدانقلاب تن دهد. همين موجب ميشود كه در زمستان سال 60 در منطقهكردستان او را به اسارت بگيرند و با پاي پياده در كوههاي اين منطقه به همراه خودببرندو يا با سر تراشيده در ميان مردم كردستان بگردانند و همچنين ناخنهايش را ازبيخ بكنند
به دنبال راهي براي آسماني شدن،بايد تمام زمين خاكي خدا را گشت و در اين گشت و گذار ستاره هاي آسماني اين زمينخاكي را پيدا كرد.
گشت و گذاريبه وسعت همه تاريخ، تاريخي از صدر اسلام تا انقلاب اسلامي ايران. اين ستاره ها اگرچه در نزد آسمانيان آشنايند، اما گاه در نزد زمينيان آنچنان گمنامند، كه گمناميشانتو را به تعجب وامي دارد!
از ستارههاي صدر اسلام تا ستاره هاي انقلاب اسلامي ايران، فاصله زماني بسيار است اما شباهتهاي زيادي اين ستاره ها را به هم نزديك مي كند و تو نيز خوب مي داني كه تاريخدوباره تكرار مي شود؛ عمارها، سلمان ها، ابوذرها و «سميه ها» در دل همين تاريخدوباره جان مي گيرند!
سميهرا يادت هست؟! همو كه جاهليت زمانه اش، اسلام آوردن او را تاب نياورد و شكنجه هاياعراب جاهلي آغاز شد. از او خواستند اقرار به وحدانيت خدا و شهادتين زيبايي كه اورا مسلمان كرده بود باز پس بگيرد! از او خواستند پيامبري رسول رحمت را انكار كند! «سميه» در زير شكنجه ها شهيد شد اما تسليم نشد.
هنوزصداي ناله هاي «سميه» در زير شكنجه هاي «دژخيمان جاهليت حجاز» از پس قرن ها به گوشمي رسد.
اگر با چشم دل بنگري از شكنجه هاي «عرب جاهلي» تاشكنجه هاي «گروهك هاي منافقين كردستان» راه زيادي نيست! اينجا نيز صداي شكنجه هايدختر 17 ساله اي بگوش مي رسد كه او را به حق «سميه كردستان ايران» لقب داده اند. «ناحيد فاتحي كرجو» را مي گويم. از او نيز خواسته شد به امام و مقتدايش «خمينيبزرگ(ره)» توهين كند، اما او هرگز تسليم نشد.
بادستاني بسته و سري تراشيده او را در روستايي از كردستان مي گرداندند با اين ادعا كه «او جاسوس خميني است!» او «ناهيد فاتحي كرجو» بود، سميه كردستان ايران كه با شهادتوصف ناشدني، دست از حمايت مقتداي خويش برنداشت و تسليم آنان نشد.
سرانجامپيكر بي جان و مجروح او را بعد از 11 ماه يافتند، پيكري كه اگر چه جان در بدن نداشتاما سخنان بسياري از شكنجه هايي كه بر او رفته بود داشت. سري تراشيده، بدني كبود،حتي گفتند او را زنده به گور كرده اند!! اگر خون سميه در صدر اسلام سند ديگري برحقانيت دين اسلام شد و مسلمانان را در باورها و اعتقاداتشان مصمم تر كرد. خون «ناهيد فاتحي كرجو» نيز جوشش مضاعفي در دل نهال تازه به بار نشسته انقلاب اسلاميايران پديد آورد.زنان سنندجي با ديدن آثار شكنجه بر بدن ناهيد وسرشكسته و تراشيده اش به ماهيت اصلي ضدانقلاب بيش از پيش پي بردند و با ايمان وبصيرتي بيشتر به مبارزه با آنان پرداختند.
آري امام خامنه اي«حفظه ا...» چه زيبا فرمودند كه «بااين ستاره ها راه را مي شود پيدا كرد.» و ناهيد دختري كه همچون اسمش ستاره اي شد كهدر كهكشان فدائيان ولايت، نور هدايت را از مقتداي خود و خون شهداي كربلا وامگرفت.
اگرچه خفقان حاكم گروهكها بر مردم آن زمان به حدي شدتداشت كه خانواده شهيد مجبور شدند به تهران هجرت كنند و پيكر مطهر اين شهيد مظلومسنندجي را در بهشت زهراي تهران دفن كنند. جسم او شايد گمنام ماند اما روح پرفروغشراه را به زيبايي روشن كرد.
مبهوت شدم واقعا...
حواسمون کجاست؟؟؟ به هدفمند کردن یارانه؟؟؟ به حق هسته ای مون؟؟؟ به انتخاب رئیس و روسا؟؟؟
یارانه ما این بچهان که اهدافشون داره تباه میشه
هسته و جوهره ما فرزندانین که معصومیتشون به ناحق داره از دست میره
همین فرزندان با این تصورات و تفکرات میخان در آینده رئیس بشن...
واقعا متاثر شدم...
شهربانو و سهیلا منصوریان ...بعد از تقدیم مدال طلای جهانی خود به رهبر عزیزمان تاج بندگی را بر سر کردند .....مبارکمان بادا ».
مامان خوبم می دونم خیلی دوستم داری
دوست داری من رو خوشگل کنی و به همه نشونم بدی
ولی مامانی یه کوچولو فکر کن من قراره یه انسان باشم!
مامانی من عروسک نیستم که هرطوری لباس تنم کنی
آرایشم کنی ، جلو همه برقصونیم ، بغل هرکسی قرارم بدی
من رو با خودت آرایشگاه نبر ، تو به من حیا یاد بده ، پوشش
داشتن رو یاد بده ، دفاع از خودم رو یاد بده ،کسانی که بی
عفتی یادم بدن زیادن ،تو ...عروسک شدن واسه دل دیگران
رو یادم نده ...خواهش می کنم به من فرصت انتخاب بدهخواهش میکنم مامانی
آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!
آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!
چقدر سخت است !!
چقدر سخت است وقتی تو آرام با نگاهت به من می فهمانی که از مد افتاده ام...
همان نگاهی را می گویم که در گوشه چشمانت جمع کرده ای و چادری بودنم را به بغل دستی ات اشاره میکنی...
همان نگاهی که پرادعا دم از روشن فکری میزند و چادری ها را امل میخواند
اشکال ندارد... راحت باش
این روزها که ارزش ها عوضی شده اند عوضی ها با ارزش شده اند...
هر چقدر هم به چادرم پیله کنی عیبی ندارد به پروانه شدن می ارزد...
حرف دلي با شما
بدحجاب! بي حجاب! معذرت! معذرت!
من از جانب تمام کساني که شعار دادند "مرگ بر بدحجاب"از تو معذرت مي خواهم.
من از جانب تمام کساني که شعار دادند " ملت ما بيدار است، از بدحجاب بيزار است"از تو معذرت مي خواهم.
من از جانب تمام کساني که فعل تو را از خود تو جدا نکردند، معذرت مي خواهم.
من مي دانم که تو اگر اهميت و فلسفه ي حجاب را بداني، به حجابت از من هم پايبندتر خواهي بود.
من مي دانم که اگر ظاهر امروز تو اين است، من نيز بسيار مقصرم که اگر من توانسته بودم منطق و احساسم را راجع به حجاب به تو منتقل کنم، ظاهر امروز تو اين نبود.
من مي دانم که اگر در فرهنگ سالمي که حکم اکسيژن را دارد، نفس کشيده بودي، ريه هاي عفافت غبار نمي گرفت.
من مي دانم که اگر عمق نقشه ها و اهداف دشمن و تلاش شبانه روزي شان را براي تاراج حيا مي دانستي، مشتي محکم بر دهانشان مي کوبيدي.
من مي دانم که در عمق دورنت خدا را دوست مي داري، فاطمه ي زهرا(س) را دوست مي داري، براي امام حسين(ع) اشک مي ريزي و اگر نداي حق درست به تو برسد، هيچ گاه رضايت آن ها را با هيچ چيز ديگر در دنيا عوض نمي کني.
عزيز دلم!
اسلام را با آن چيزي کهمن و امثال من مي گوييم و عمل مي کنيم، نشناس!
حساب اسلام را از جامعه ي مسلمين جدا کن! که اگر ما به اسلام درست عمل کرده بوديم، پاکي همه جا را فرا مي گرفت!
عزيز دلم!
اگر آن قدر نتوانسته ام تو را دوست داشته باشم، و اين دوست داشتن را به تو نشان دهم، که تو با تمام وجود دريابي که برايم عزيزي و براي همين است که اعتقاد دارم بايد از گوهر ارزشمند وجودت پاسداري شود، مشکل از من است!
عشق مهمترین امتحان خداست ..
فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)
گذشته از نهاد های دولتی و غیر دولتی که ذکر شده (و طبعا اگه بخوان هم نمیتونن روی همه ی جوانب تهاجم فرهنگی کنترل داشته باشند)،
سوال اینه مادر و پدر این بچه حواسشون کجاست؟
وگرنه هر جنسی ممکنه تو بازار به فروش بزسه، این خریداره که باید عاقل باشه و فکر کنه داره پولش را واسه چی خرج میکنه و با خریدش از چی حمایت میکنه...
چادری شدن خواهران ووشوکار تیم ملی توسط "الهام چرخنده" +تصاویر
تاریخ درج : 1393/09/12
تعداد نمایش : 2365 به گزارش پرداد به نقل از جام جم : "الهام چرخنده"، بازیگر سینما و تلویزیون که چند وقتی است خودش چادری شده با حضور در محافل مختلف زنان ایرانی را به استفاده از حجاب «چادر» تشویق میکند. او در آخرین اقدامش موفق شد شهربانو و سهیلا منصوریان، خواهران قهرمان ورزش وشوو را چادری کند. چرخنده که جدیدا نام خانوادگی اش را به «زهرایی» تغییر داده در جدیدترین مطلب اینستاگرامی اش نوشته است:«سلام ....نیم نگاه حضرت زهرا(س) تعجب ندارد !!! . درست دو روز بعد از دیدار با قهرمانا، شهربانو بهم زنگ زد .. صداش مثل همیشه توش یک عالمه حیا و قدرت بود ... . جانم دخترم، چی؟ "صدات قطع و وصل میشه ! . گفتم ، یه خواهش دارم نگید نه ! چشم ! ولی نباید بدونم قهرمانا از الهام چی میخوان ؟! . پشت فرمون بودم .از چیزی که میشنیدم دوباره قلبم آکنده از تضاد شادی و بغض تحسین و غرور بود .. . الو صدامو دارید ؟! . بله میشنوم .. فکراتونو کردید ؟! شماها ورزشکارید سختتون نیست ؟! جلو دست وپاتون رو نمیگیره ؟! جو زده نشدید؟! این راه سخته ها، شاید در ظاهر طرفدارانتون رو از دست بدیدا ؟! دیگه نگذاشت ادامه بدم .... ... یک کلمه .. میخوایم زهرایی شیم.. میخوایم چادری شیم ..یا علی ؟ علی علی .....
******خواهران قهرمان ورزش وشوو شهربانو و سهیلا منصوریان ...بعد از تقدیم مدال طلای جهانی خود به رهبر عزیزمان تاج بندگی را بر سر کردند .....مبارکمان بادا ».
[QUOTE=Reepaa;45849]من با بقیه کاری ندارم
من راه و رسم خودم و دارم
خیلی ها خیلی چیزارو دوست دارن که من دوست ندارم
واسه من چادری ها جذابن
چون یاد گرفتم به ظاهر آدما اهمیت ی ندم[/Q
اگه یاد گرفتین به ظاهر آدما اهمیت ندین قابل توجهتون که چادرم جزو ظاهره .
ویرایش توسط maryam1369 : 12-05-2014 در ساعت 05:30 PM دلیل: حذف
عشق مهمترین امتحان خداست ..
فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)
لعنت به من ..چه ساده دل سپردم
لعنت به من...اگر واسش میمردم
دست منو گرفت و بعد ولم کرد
لعنت به اون کسی که عاشقم کرد
یکی بگه که ماه من کی بوده...مسبب گناه من کی بوده
سهم من از نگاه تو همین بود ...عشق تو بد ترین قسمت بهترین بود
تو دل باروون منو عاشقم کرد..بین زمین و آسمون ولم کرد
یکی بگه چه جوری شد که این شد...سهم تو آسمنون و من زمین شد
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)