نمایش نتایج: از 1 به 19 از 19

موضوع: یه زن...

1870
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7318
    نوشته ها
    630
    تشکـر
    966
    تشکر شده 1,691 بار در 465 پست
    میزان امتیاز
    10

    یه زن...

    چه گناه کبیره ای!...

    میدانم که میدانی همه تو را پلید می دانند

    من هم مانند همه ام

    راستی فاحشه!

    از خودت پرسیدی چرا در سرزمین من و تو

    زنی زنانگی اش را بفروشد که نان در بیاورد رگ غیرت

    اربابان بیرون می زند!!

    اما اگر همان زن کلیه اش را بفروشد تا نانی بخرد

    و یا شوهر زندانی اش ازاد شود این ایثار است!

    مگر هر دو از یک تن نیست؟

    مگر هر دو جسم فروشی نیست؟

    تن در برابر نان ننگ است...

    بفروش!تنت را حراج کن...

    من در دیارم کسانی را دیدم

    که دین خدا را چوب می زنند به قیمت دنیایشان

    شرفت را شکر که اگر میفروشی از تن می فروشی نه از

    دین

    شنیده ام روزه میگیری

    غسل می کنی

    نماز می خوانی

    چهارشنبه ها نذر حرم امامزاده صالح داری

    رمضان بعد از افطار کار می کنی,محرم تعطیلی

    من از ان می ترسم که روزی با ظاهری عالمانه

    جمعه بازار دین خدا را براه کنم,زهد را بساط کنم

    غسل هم نکنم

    چهارشنبه هم به حرم امامزاده صالح نروم

    پیش از افطار و پس از افطار مشغول باشم

    محرم هم تعطیل نکنم!

    فاحشه!!

    دعایم کن


  2. 15 کاربران زیر از Alisbi بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : یه زن...

    عالی بود ما ادما باید یاد بگیریم برای چطور زندگی کردن تن به هرکاری نزنیم برای زنده ماندن هزار راه هست فقط باید پیر راه باشی همین و بس....

  4. 5 کاربران زیر از satare بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6383
    نوشته ها
    1,127
    تشکـر
    5,296
    تشکر شده 3,316 بار در 981 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : یه زن...

    ﺩﺧﺘﺮﻱ 10 ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺍﻧﺸﺎﺀِ ﺧﻮﺩﺵ ﻫﻤﻪ ﺭﻭ ﻣﺘﻌﺠﺐ
    ﮐﺮﺩ
    ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺍﻧﺸﺎﺀ " : ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﺷﻮﻡ
    ﺷﺎﻳﺪ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻳﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﭽﻪ ﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﺷﻐﻠﻲ ﺭﺍ
    ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩﻩ !!!
    ﺑﻨﺎﻡ ﺧﺪﺍ ...
    ﺍﻭﻝ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮕﻢ ﺧﺏ ﻧﻤﻲ ﺩﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﻫﺎ ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﻲ
    ﮐﻨﻨﺪ ... ﻭﻟﻲ ﺑﻪ ﻧﻈﺮﻡ ﺷﻐﻞ ﺧﻮﺑﻴﺴﺖ !
    ﺧﺎﻧﻢ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﻣﺎ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﺍﺳﺖ ‏( ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﮔﻔﺖ (!
    ﺗﺎ ﭘﺎﺭﺳﺎﻝ ﺩﻟﻢ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭ ﺑﺸﻮﻡ ﻭ ﭘﺪﺭﻡ
    ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺍﺳﺖ ... ﺣﺘﻲ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﻫﻢ ﺩﻳﮕﺮ ﮐﺎﺭ ﻧﻤﻲ ﮐﻨﺪ .
    ﻣﻦ ﻫﻢ ﭘﺸﻴﻤﺎﻥ ﺷﺪﻡ . ﺷﺎﻳﺪ ﺍﮔﺮ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﻫﻢ ﻣﺜﻞ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ
    ﺑﺸﻮﺩ ﺑﻬﺘﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﭼﻮﻥ ﺯﻥ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻣﺮﺗﺐ ﺍﺳﺖ ﻭ
    ﻧﺎﺧﻨﻬﺎﻳﺶ ﻻﮎ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯼ ﻗﺸﻨﮓ ﻣﻲ ﭘﻮﺷﺪ ﻭﻟﻲ
    ﻣﺎﻣﺎﻥ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻣﻌﻤﻮﻟﻴﺴﺖ ﻭ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ ، ﺑﺎﺑﺎ
    ﻫﻢ ﭘﻴﺶ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ ﺧﺎﻧﻢ ﺧﻮﺑﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻭﻟﻲ ﻳﮏ ﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﺍﺯ
    ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺮ ﻣﻲ ﮔﺸﺘﻢ ﺑﺎﺑﺎ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺁﻥ ﺧﺎﻧﻢ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ !!!
    ﮔﻔﺖ ﺍﺯﺵ ﺳﻮﺍﻟﯽ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﮐﺎﺭﻱ ﺩﺍﺷﺘﻪ .
    ﺑﺎﺑﺎﻱ ﻣﻦ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﻣﻲ ﺳﺎﺯﺩ . ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺍﺳﺖ .
    ﺍﺯﺵ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﻳﻌﻨﻲ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﻫﺎ ﻫﻢ ﮐﺎﺭﺷﺎﻥ ﺷﺒﻴﻪ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﻫﺎﻱ
    ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ؟ !
    ﺧﺎﻧﻢ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺩﻡ ﺩﺭ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻓﻘﻂ ﮐﻠﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻣﻲ ﺩﻳﺪﻡ .
    ﺑﺎﺑﺎ ﻳﮑﻲ ﺯﺩ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻢ ﻭﻟﻲ ﺟﻮﺍﺑﻢ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺩ !
    ﻣﻦ ﮐﻪ ﻧﻔﻬﻤﻴﺪﻡ ﭼﺮﺍ ﮐﺘﮑﻢ ﺯﺩ ؟ ! ﺑﻌﺪ ﻣﻦ ﺭﺍ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﺗﻮ ﻭ ﺩﺭ
    ﺭﺍ ﺑﺴﺖ ...
    ﻣﻦ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﺑﺸﻮﻡ ﭼﻮﻥ ﻓﮑﺮ ﻣﻲ ﮐﻨﻡ
    ﺁﺩﻡﻫﺎﻱ ﻣﻬﻤﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ !
    ﻣﺎﻣﺎﻥ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻫﺎ ﺑﻪ ﺯﻥﻫﺎ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻧﻤﻲ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪ
    ﻭﻟﻲ ﻣﺮﺩ ﻫﺎ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﻲ ﮔﺬﺍﺭﻧﺪ ﻣﺜﻼ
    ﻫﻤﻴﻦ ﺑﺎﺑﺎﻱ ﻣﻦ !
    ﺯﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﻣﻲ ﮐﻨﻨﺪ ، ﺷﺎﻳﺪ ﺣﺴﻮﺩﻱ
    ﺷﺎﻥ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ، ﭼﻮﻥ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻣﻲﮔﻮﻳﺪ ﺯﻧﻬﺎ ﺧﻴﻠﻲ ﺑﻪ ﻫﻢ
    ﺣﺴﻮﺩﻱ ﻣﻲ ﮐﻨﻨﺪ !!!
    ﺧﺎﻧﻢ ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﺧﻴﻠﻲ ﺁﺩﻡ ﻣﻬﻤﻲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻱ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ
    ﺍﺵ ﻣﻲ ﺁﻳﻨﺪ !
    ﻫﻤﺸﺎﻥ ﻣﺮﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ ﺧﻴﻠﻲ ﻋﺠﻴﺐ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻳﮏ ﺯﻥ
    ﺭﺋﻴﺲ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩ ﺑﺎﺷﺪ .
    ﺑﻌﻀﻲ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﻣﻲ ﺁﻳﻨﺪ !!!
    ﺑﻌﻀﻲ ﻭﻗﺘﻬﺎ ﻫﻢ ﺍﻳﻨﻘﺪﺭ ﺳﺮﺵ ﺷﻠﻮﻍ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺟﻠﺴﻪ ﻫﺎﻳﺶ ﺭﺍ
    ﺁﺧﺮ ﺷﺐ ﻫﺎ ﺗﻮ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭﻣﻲ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻫﻤﮑﺎﺭﻫﺎﻳﺶ ﺍﻳﻨﻘﺪﺭ
    ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﺗﻮﻟﺪ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ...
    ﻣﻦ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﻳﮑﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺖ ﺗﻮﻟﺪﺕ ﻣﺒﺎﺭﮎ .
    ﺑﺎﺑﺎ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺑﺒﺮﺩ ﭘﺎﺭﮎ ، ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﻮﻟﺪ ﺧﺎﻧﻢ
    ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﺪ !
    ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻣﻦ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﺑﺸﻮﻡ
    ﭼﻮﻥ ﺑﺎﺑﺎ ﺗﻮﻟﺪ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﻳﺎﺩﺵ ﻧﻤﻲ ﻣﺎﻧﺪ ، ﺗﺎﺯﻩ ﺧﺎﻧﻢ
    ﻫﻤﺴﺎﻳﻪ ﺧﻴﻠﻲ ﭘﻮﻝ ﺩﺭ ﻣﻲ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺯﻭﺩ ﺯﻭﺩ ﻣﺎﺷﻴﻨﻬﺎﻳﺶ ﺭﺍ
    ﻋﻮﺽ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ
    ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﻫﻢ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﻲ ﺁﻳﻨﺪ ﺩﻧﺒﺎﻟﺶ ﻭ
    ﺍﻳﻦ ﻭﺭ ﻭ ﺁﻥ ﻭﺭ ﻣﻲ ﺑﺮﻧﺪﺵ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺎ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﻭ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻪ
    ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺻﺤﺒﺖ ﻧﮑﺮﺩﻡ ﻭﻟﻲ ﺍﻣﻴﺪﻭﺍﺭﻡ ﺑﺎﺑﺎ ﻣﺜﻞ ﮐﺎﺭ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺎ
    ﮐﺎﺭ ﻣﻦ ﻫﻢ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﻧﮑﻨﺪ !!!
    ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﺍﻧﺸﺎﯼ ﻣﻦ ...
    ﭘﺎﯾﺎﻥ
    به نظرتون چقدر تاسف بار میتونه باشه

  6. 12 کاربران زیر از sr1494 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6383
    نوشته ها
    1,127
    تشکـر
    5,296
    تشکر شده 3,316 بار در 981 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : یه زن...

    ﯾﻪ ﭘﺴﺮ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺑﻪ ﭘﺴﺮ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻣﯿﮕﻪ:
    ﭼﺮﺍ
    ﺧﺎﻧﻮﻣﺎﺗﻮﻥ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﺍ ﺩﺳﺖ ﻧﻤﯿﺪﻥ؟
    ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﻣﺮﺩﺍﺗﻮﻥ ﺷﻬﻮﺕ ﭘﺮﺳﺘﻦ؟
    ﭘﺴﺮ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﻪ ﻣﯿﮕﻪ :
    ﭼﺮﺍ ﻫﺮ ﻣﺮﺩﯼ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻪ
    ﺩﺳﺖ ﻣﻠﮑﻪ ﺷﻤﺎﺭﻭ ﻟﻤﺲ ﮐﻨﻪ؟
    ﭘﺴﺮ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﻣﯿﺸﻪ ﻭ ﻣﯿﮕﻪ :
    ﻣﻠﮑﻪ
    ﻓﺮﺩ ﻋﺎﺩﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﻓﻘﻂ ﺑﺎﺍﻓﺮﺍﺩ ﺧﺎﺹ ﺩﺳﺖ
    ﻣﯿﺪﻩ .
    ﭘﺴﺮ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻣﯿﮕﻪ :
    ﺧﺎﻧﻮﻡ ﻫﺎﯼ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻣﻥ ﻫﻤﻪ
    ﻣﻠﮑﻪ ﺍﻧﺪ ...

  8. 12 کاربران زیر از sr1494 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6383
    نوشته ها
    1,127
    تشکـر
    5,296
    تشکر شده 3,316 بار در 981 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : یه زن...

    حکیمی به دهی سفر کرد..
    زنی که مجذوب سخنان او شده بود از حکیم خواست تا مهمان وی باشد..
    حکیم پذیرفت..
    کدخدای دهکده هراسان خود را به حکیم رسانید و گفت:
    این زن، هرزه است، به خانه‌ی او نروید..
    حکیم گفت: یکی از دستانت را به من بده،
    کدخدا یکی از دستانش را در دستان حکیم گذاشت.
    آنگاه حکیم گفت: حالا کف بزن،
    کدخدا گفت: هیچ کس نمی‌تواند با یک دست کف بزند!
    حکیم پاسخ داد: هیچ زنی نمی‌تواند به تنهایی هرزه باشد،
    مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند..
    به جای نگرانی برای من،
    نگران خودت و دیگر مردان دهکده ات باش..

  10. 10 کاربران زیر از sr1494 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : یه زن...

    واقعا قشنگ بودن...احسنت
    مخصوصا اون پسر ایرانی

  12. 6 کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9665
    نوشته ها
    101
    تشکـر
    20
    تشکر شده 97 بار در 46 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یه زن...

    دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر....کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

  14. 7 کاربران زیر از nard_121 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : یه زن...

    حتمابخونید پشیمون نمیشید

    دخترک جیغ کشید دخترک هرزه نبود
    عشق آبستن شد و دگر پرده نبود
    پسر اما مغرور:این منم مرد زمین
    تو خودت خواسته ای عشق یعنی همین

    دخترک مادر شد و پسر حاشا کرد
    دخترک هیچ نگفت نگهی بالا کرد
    و سپرد دست خدا بعد از این زندگی اش
    دخترک آه کشید آه از سادگی اش

    پسر از او گذشت رفت از آن شهر و دیار
    دخترک تنها ماند شهر بی یاور و یار
    زاده شد فرزندش نام او شد لیلا
    بی نهایت معصوم بی نهایت زیبا

    بی کس و بی همراه با تمام سختی
    ساخت دنیای خویش پر شد از خوشبختی
    دخترش رعنا شد پاک و بی آلایش
    هدیه ی خوب خدا یک بغل آرامش

    چند سالی که گذشت آن پسر بابا شد
    صاحب دخترکی تخس و بی پروا شد
    از وجود دختر کل شهر ارضا شد
    باز هم عدل خدا با سند امضا شد

    پسر قصه ی ما فهمید خیلی زود
    علت بدبختی و غم او چه بود
    یادش آمد آن روز آه آن دختر پاک
    که زمین گرد است و چرخش این افلاک

  16. 6 کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7318
    نوشته ها
    630
    تشکـر
    966
    تشکر شده 1,691 بار در 465 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یه زن...

    ممنون از اقا سعید و فاطمه خانم و همینطور جناب نرد121 که مشارکت کردن

  18. 3 کاربران زیر از Alisbi بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8050
    نوشته ها
    1,468
    تشکـر
    3,819
    تشکر شده 3,324 بار در 1,147 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یه زن...

    زن ....جنس عجیبی ست!

    چشم هایش را که می بندی, دیدِ دلش بیشتر...


    دلش را که میشکنی, باران لطافت از چشم هایش سرازیر...ا


    انگار درست شده تا...روی عشق را کم کند!






  20. 5 کاربران زیر از رهگذر زندگی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8050
    نوشته ها
    1,468
    تشکـر
    3,819
    تشکر شده 3,324 بار در 1,147 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یه زن...

    دل هیچ اقیانوسی

    در تلاطم ِ جزر و مد نمی افتاد .

    و اگر خورشید


    اندام ِ زنانه اش را عریان نمی کرد

    کدامین آفتابگردان

    سوی ِ چشمش را

    بر کشیدگی ِ خط ِ چشم ِ آفتاب کش می داد !

    و حتی وقتی برای ِ انسانها


    کلمه ی ِ "زندگی "

    با حروف "زن " آغاز می شود


    دیگر این ملامت ِ ما چیست


    که چرا آدم

    از دست ِ حوا سیب خورد !




    [replacer_img]

  22. 5 کاربران زیر از رهگذر زندگی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8050
    نوشته ها
    1,468
    تشکـر
    3,819
    تشکر شده 3,324 بار در 1,147 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یه زن...




    زن یعنی



    لبخند در هجوم گریه ها آرامش وقت بی قراری های مدام



    عاشقانه ای هنگام غروب ، وسط میدان جنگ




    زن یعنی



    تفسیر جمله ی " دوستت دارم "





    یعنی



    خدا هم زیباست، عجب نقاشی خوبی است



    یعنی



    فلسفه ی آفرینش یک آغوش



    خود ِ زندگی ، احساسِ عریان



    زن یعنی



    زن ، مادر ، معصومیت تا بی نهایت ...









  24. 7 کاربران زیر از رهگذر زندگی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  25. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8050
    نوشته ها
    1,468
    تشکـر
    3,819
    تشکر شده 3,324 بار در 1,147 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یه زن...



    زن




    گـاهـی سـعــی مـی کـنـد ،




    مـردانـه بـازی کـنـد !!!




    مـردانه کـار کـنـد ...




    مـردانـه قـدم بـردارد




    مـردانـه فـکـر کـنـد




    مـردانـه قـول دهــد




    امـا هـر کـاری هـم کـه بـکـنـد




    زن اســت !!!




    احـسـاس دارد




    لـطـیف اسـت




    یـک جـا عـقـب مـی نـشـیـنـد و مـحـبـت تـو را مـی خـواهـد




    زن اسـت دیـگــر ... !

  26. 7 کاربران زیر از رهگذر زندگی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  27. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8050
    نوشته ها
    1,468
    تشکـر
    3,819
    تشکر شده 3,324 بار در 1,147 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یه زن...

    زن که باشی ،


    عاقبت یک جایی ، یک وقتی


    دلت اهلیهِ یک نفر می شه ..


    و دلت ،


    برای نوازش هاش تنگ می شه ؛


    حتی برای نوازش نکردنش !


    برای حرف نزدناش ..

    برای بد اخلاقیاش ..

    برای بی تفاوتیهاش ..

    تو می مونی و دلتنگی ها ،

    تو می مونی و قلبی که لحظه های دیدار تند تر می تپه ..

    سراسیمه می شی ،

    بی دست و پا می شی ،

    دلتنگ می شی ،

    دلواپس می شی ،

    دلبسته می شی ؛

    و می فهمی ،

    نمی شه "زن" بود و عاشــــــــــق نبود ...

  28. 8 کاربران زیر از رهگذر زندگی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  29. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8050
    نوشته ها
    1,468
    تشکـر
    3,819
    تشکر شده 3,324 بار در 1,147 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یه زن...

    من یک زنم...

    من یک زنــم نه جنس دوم…

    نه یک موجـود تابـع نه یک ضعیفـه
    نه یک تابلوی نقاشـی شده، نه یک عروسک متحرک برای چشـم چـرانــی،

    نه یک کارگر بی مزد تمـام وقت، نه یک دستگاه جوجـه کشـی
    من سعی می کنم آنگونـه که می اندیشم باشم ،
    بی آنکه دیگری را بیـازارم
    فرای تمام تصورات کـور،
    هنجارهای ناهنجـار، تقدسات نامقـدس!
    باور داشته باش من هم اگر بخواهم می توانم خیانـت کنم،
    بی تفـاوت و بـی احسـاس باشـم، بی ادب و شنیـع باشم،
    بی مبـالات و کثیـف باشم اگر نبوده ام و نیستـم ،
    نخواستـه ام و نمـی خواهـم….!!!*ــــــــــــــــــــقاصدک خیـــــســــــــــــــــــــ*


  30. 8 کاربران زیر از رهگذر زندگی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  31. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7318
    نوشته ها
    630
    تشکـر
    966
    تشکر شده 1,691 بار در 465 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یه زن...

    فقط میتونم بگم بیگ لایک رهگذر

  32. 7 کاربران زیر از Alisbi بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  33. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : یه زن...

    ممنون رهگذر عالی بود

  34. 4 کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  35. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : یه زن...

    تو روشن میکنی خورشید رو هر روز !

    تو هرشب توی جلد ماه میری...

    بگیر دستامو محکم تا نیفتم ..

    زمین می لرزه وقتی راه میری!

    دلم با خنده تو گرم میشه،

    تو روزایی که دنیا سرد باشه..

    تو رو حس میکنم..میفهمم اینو


    "یه زن میتونه گاهی مرد باشه..."

  36. 5 کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  37. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7318
    نوشته ها
    630
    تشکـر
    966
    تشکر شده 1,691 بار در 465 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یه زن...

    ممنون رزمریم خانم

  38. 2 کاربران زیر از Alisbi بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد