خدایا...
تا الان با دختر بودنم دلی را شاد نکردم
مگر جز این بود آن روزی که متولد شدم خیلی ها غمگین شدند
با به دنیا آمدنم کسی را شاد نکردم مگر جز این بود که بعضی ها بارها آرزوی مرگم را میکردند
دخترانگی هایم را روز تولدم زیر غم پسر نبودنم خاک کردم
و به احترام کسانی که از صدای نفس هایم نفرت دارند آرامتر نفس میکشم
من با دختر بودنم...و با شهادت تمام دخترانگی هایم ثابت کردم هنورهم بعضی از دخترها زنده به گور میشوند
ام این بار آهسته تر
هیسسس اینجا دخترانگی هایم خوابیده اند
و من هنوز هم نمیدانم قربانی کدام گناه نکرده ام شدم
شاید قربانی تولدی بودم که کسی به آن راضی نبود
اما تنها کسی که از این تولد رضایت داشت خدا بود
خداجان چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟