در اثر گذر زمان و تحولات اجتماعی نوعی «داف درونی» کثیف در ما شروع به رشد کرده است.
این موجودِ هر دم به سازی رقصیده، در هر لحظه یا میخواهد رنگی بر چیزی بپاشد از ناخونها گرفته تا مو، پوست، ابرو، لب و... یا میخواهد عضوی را از شکل بدویاش خارج کند، دستکاری کند و به طور اغراق آمیزی برجسته نماید. او مدام میخواهد تمام دغدغههای زیستی و روزمرهی ما را به تلاش برای زیبایی آن هم از نوعی که در بازار تجاری امروز تبلیغ میشود، تقلیل دهد.
او از خود در شمایل متنوعی رونمایی میکند و در افراد بسته به حرفه و علایق آنها خود را نشان میدهد.
برای مثال او فرآیند نمایشی و تایید طلبانهی خود را در قشر شبهروشنفکر امروزی به شیوهای متفاوت با اقشار دیگر پیش میبرد.
در واقع با اینکه ماهیت خواستهی او یکی است اما داف_روشنفکر با داف_خانگی ، داف_خیابانی یا داف_تجاری از نظر ظاهری و حتی نحوهی عملکرد تفاوت دارد.
برای مثال او دستهی اول را به پوشیدن لباسهای سنتی و رنگی، زیورآلات خاص و مدل و رنگموی متفاوت و آرایشهای ویژه تحریک میکند؛ ولی دستههای دیگر را به انواع عملهای جراحی، پروتزها، آرایشهای غلیظ، لباسهای چسبان و... فرامیخواند. با این حال این موجود هدایتکننده گاهی آنقدر در وجود بعضیها به مسند قدرت رسیده که آنها به کمک او، خودشان به مرتبهی رفیع داف واصل شدهاند و برای تهییج و تحریک افکار عمومی قدم برمیدارند.
این دافهای شیطانی مثل عروسک گردانها به تمامی افعال و حرکات ما جهت میدهند. آنها بسان کولیهایی هستند که از گوشه و کنار، خواه و ناخواه بیرون میپرند و بساط اشیای بختآورشان را به یک اشاره در ذهن ما پهن میکنند.
آنها اگر هم که نتوانند ما را تسلیم و یا وادار به کنشی بیرونی کنند، اما حداقل میتوانند برای لحظهای ما را به شک بیاندازد تا با خود در ذهن دیالوگ هایی نظیر زیر را برقرار کنیم:
-حالا یه بار امتحان میکنم
-یه بارش که ضرر نداره
-همه که این کارارو می کنن
-من چه فرقی با بقیه دارم.
در انتها " خانم و آقای محترم مراقب باش درگیر داف درونیت نشوی !!!! "