نمایش نتایج: از 1 به 15 از 15

موضوع: سخنی از عشق

840
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    سخنی از عشق

    عشق پرواز بلندي‌ست مرا پر بدهيد
    به من انديشة از مرز فراتر بدهيد

    من به دنبال دل گمشده‌اي مي‌گردم
    يك پريدن به من از بال كبوتر بدهيد

    تا درختان جوان، راه مرا سد نكنند
    برگ سبزي به من از فصل صنوبر بدهيد

    يادتان باشد اگر كار به تقسيم كشيد
    باغ جولان مرا بي‌در و پيكر بدهيد

    آتش از سينة آن سرو جوان برداريد
    شعله‌اش را به درختان تناور بدهيد

    تا كه يك نسل به يك اصل خيانت نكند
    به گلو فرصت فرياد ابوذر بدهيد

    عشق اگر خواست، نصيحت به شما، گوش كنيد
    تن برازندة او نيست، به او سر بدهيد

    دفتر شعر جنون‌بار مرا پاره كنيد
    يا به يك شاعر ديوانة ديگر بدهيد
    محمد سلمانی

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : سخنی از عشق

    هم دعـــا کـن گره از کار تو بگشايد عشق
    هم دعـــا کــــن گره تـازه نيــــفزايـد عشق

    قـايقي در طلـــب مـــوج بــــه دريـــا پيوست
    بايـــد از مــــرگ نترســـــيد ،اگـــــر بايد عشق

    عـاقــبـت راز دلـم را بــــه لبــــانـــش گفتم
    شايد اين بوسه به نفرت برسد ،شايد عشق

    شـمع افــــروخــت و پــروانـــــه در آتش گل کرد
    مـي توان ســـوخت اگــر امـر بفرمايد عشق

    پيلـه ي عشق مـــن ابــــريشم تنهايي شد
    شـمع حـق داشت، به پروانه نمي آيد عشق
    فاضل نظری

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : سخنی از عشق

    تاریک کوچه‌های مرا آفتاب کن
    با داغ‌های تازه، دلم را مجاب کن
    ابری غریب در دل من رخنه کرده است
    بر من بتاب، چشم مرا غرق آب کن

    ای عشق ای تبلور آن آرزوی سبز
    برخیز و چون سکوت، دلم را خطاب کن

    ای تیغ سرخ زخم، کجا می‌روی چنین
    محض رضای عشق، مرا انتخاب کن
    ای عشق، زیر تیغ تو ما سر نهاده‌ایم
    لطفی اگر نمی‌کنی، اینک عتاب کن
    سلمان هراتی

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : سخنی از عشق

    با همه‌ی بی سر و سامانی‌ام
    باز به دنبال پریشانی‌ام
    طاقت فرسودگی‌ام هیچ نیست
    در پی ویران شدنی آنی‌ام
    آمده‌ام بلکه نگاهم کنی
    عاشق آن لحظه‌ی طوفانی‌ام
    دلخوش گرمای کسی نیستم
    آمده‌ام تا تو بسوزانی‌ام
    آمده‌ام با عطش سال‌ها
    تا تو کمی عشق بنوشانی‌ام
    ماهی برگشته ز دریا شدم
    تا تو بگیری و بمیرانی‌ام
    خوب‌ترین حادثه می‌دانمت
    خوب‌ترین حادثه می‌دانی‌ام؟
    حرف بزن ابر مرا باز کن
    دیر زمانی است که بارانی‌ام
    حرف بزن، حرف بزن، سال‌هاست
    تشنه‌ی یک صحبت طولانی‌ام
    ها به کجا میکشی‌ام خوب من؟
    ها نکشانی به پشیمانی‌ام!
    محمدعلی بهمنی

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : سخنی از عشق

    برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست
    گویی همه خوابند، کسی را به کسی نیست

    آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک
    جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست

    این قافله از قافله سالار خراب است
    اینجا خبر از پیش‌رو و باز پسی نیست

    تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خویش
    دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست

    من در پی خویشم، به تو بر می‌خورم اما
    آن‌سان شده‌ام گم که به من دسترسی نیست

    آن کهنه درختم که تنم زخمی برف است
    حیثیت این باغ منم، خار و خسی نیست

    امروز که محتاج توام، جای تو خالی است
    فردا که می‌آیی به سراغم نفسی نیست

    در عشق خوشا مرگ که این بودن ناب است
    وقتی همه‌ی بودن ما جز هوسی نیست
    هوشنگ ابتهاج

  6. کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : سخنی از عشق

    مردم از درد نمی‌آیی به بالینم هنوز
    مرگ خود می‌بینم و رویت نمی‌بینم هنوز

    بر لب آمد جان و رفتند آشنایان از سرم
    شمع را نازم که می‌گرید به بالینم هنوز
    آرزو مرد و جوانی رفت و عشق از دل گریخت
    غم نمی‌گردد جدا از جان مسکینم هنوز
    روزگاری پا کشید آن تازه گل از دامنم
    گل به دامن می‌فشاند اشک خونینم هنوز

    گر چه سر تا پای من مشت غباری بیش نیست
    در هوایش چون نسیم از پای ننشینم هنوز
    سیم‌گون شد موی غفلت همچنان بر جای ماند
    صبح‌دم خندید من در خواب نوشینم هنوز
    خصم را از ساده‌لوحی دوست پندارم رهی
    طفلم و نگشوده چشم مصلحت‌بینم هنوز
    رهی معیری

  8. کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : سخنی از عشق

    من از عهد آدم تو را دوست دارم
    از آغاز عالم تو را دوست دارم

    چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح
    سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم

    نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی
    من ای حس مبهم تو را دوست دارم

    سلامی صمیمی‌تر از غم ندیدم
    به اندازه‌ی غم تو را دوست دارم

    بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
    بگوییم با هم: تو را دوست دارم

    جهان یک دهان شد هم‌آواز با ما
    تو را دوست دارم، تو را دوست دارم
    قیصر امین پور

  10. کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : سخنی از عشق

    دنبال من می‌گردی و حاصل ندارد
    این موج عاشق کار با ساحل ندارد

    باید ببندم کوله بار رفتنم را
    مرغ مهاجر هیچ جا منزل ندارد

    من خام بودم، داغ دوری پخته ام کرد
    عمری که پایت سوختم قابل ندارد

    من عاشقی کردم تو اما سرد گفتی:
    از برف اگر آدم بسازی دل ندارد

    باشد ولم کن باخودم تنها بمانم
    دیوانه با دیوانه ها مشکل ندارد

    شاید به سرگردانی ام دنیا بخندد
    موجی که عاشق می‌شود ساحل ندارد
    مهدی فرجی

  12. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : سخنی از عشق

    گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست
    دل بکن! آینه این قدر تماشایی نیست

    حاصل خیره در آینه شدن‌ها آیا
    دو برابر شدن غصه تنهایی نیست؟!

    بی‌سبب تا لب دریا مکشان قایق را
    قایقت را بشکن! روح تو دریایی نیست

    آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد
    آه! دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست

    آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
    حال وقتی به لب پنجره می‌آیی نیست

    خواستم با غم عشقش بنویسم شعری
    گفت: هر خواستنی عین توانایی نیست
    فاضل نظری

  13. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : سخنی از عشق

    اگر ماه بودم به هرجا که بودم
    سراغ تو را از خدا می گرفتم

    وگر سنگ بودم به هر جا که بودی
    سر رهگذار تو جا می گرفتم

    اگر ماه بودی به صد ناز شاید
    شبی بر لب بام من می نشستی

    وگر سنگ بودی به هرجا که بودم
    مرا می شکستی، مرا می شکستی
    فریدون مشیری

  14. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : سخنی از عشق

    شبها که چشم مست تو پرناز می شود
    یعنی گره زکار دلم باز می شود

    ساز غم کلام تو شیوا و دلپذیر
    در خلوت شبانه من ساز می شود

    با قصه های روشن باران طلوع صبح
    در من سرود عشق تو آغاز می شود

    نقش نگاه گرم تو در ذهن سرد من
    کم کم بدل به صورت یک راز می شود

    یک روز یا دو روز ندانم تمام عمر
    دل با غم فراق تو دمساز می شود

    با مرغکان عاشق و گنجشککان کوی
    بر بام و بر درخت هماواز می شود
    وقتی روی زپیشم و تنها شود دلم
    آن وقت پای غم به دلم باز می شود
    محمد مهدی ناصری

  15. کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : سخنی از عشق

    گاهی مسیر جاده به بن بست می رود
    گاهی تمام حادثه از دست می رود

    گاهی همان کسی که دم از عقل می زند
    در راه هوشیاری خود مست می رود

    گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست
    وقتی که قلب خون شده بشکست می رود

    اول اگر چه با سخن از عشق آمده
    آخر خلاف آنچه که گفته است می رود

    وای از غرور تازه به دوران رسیده ای
    وقتی میان طایفه ای پست می رود

    هر چند مضحک است و پر از خنده های تلخ
    بر ما هر آنچه لایقمان هست می رود

    گاهی کسی نشسته که غوغا به پا کند
    وقتی غبار معرکه بنشست می رود

    اینجا یکی برای خودش حکم می دهد
    آن دیگری همیشه به پیوست می رود

    این لحظه ها که قیمت قد کمان ماست
    تیریست بی نشانه که از شصت می رود

    بیراهه ها به مقصد خود ساده می رسند
    اما مسیر جاده به بن بست می رود
    دکتر افشین یداللهی

  17. کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6769
    نوشته ها
    517
    تشکـر
    631
    تشکر شده 706 بار در 360 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : سخنی از عشق

    من نه عاشق بودم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من/من خودم بودم و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزید/من خودم بودم دستی که صداقت می کاش گر چه در حسرت گندم پوسید/من خودم بودم هر پنجره ای که به سرسبزترین نقطه بودن وا بود/و خدا می داند بی کسی از ته دلبستگیم پیدا بود/من نه عاشق بودم و نه دلداده به گیسوی بلندو نه آلوده به افکار پلید/من به دنبال نگاهی بودم که مرا از پس دیوانگیم می فهمید/آرزویم این بوددور اما چه قشنگ/که روم تا در دروازه نورتا شوم چیره به شفافی صبح/به خودم می گفتم تا دم پنجره ها راهی نیست/من نمی دانستم که چه جرمی دارددستهایی که تهیست/و چرا بوی تعفن داردگل پیری که به گلخانه نرست/روزگاریست غریب تازگی می گویندکه چه عیبی دارد/که سگی چاق رود لای برنج/من چه خوش بین بودم همه اش رویا بود/و خدا می داندسادگی از ته دلبستگیم پیدا بود
    ویرایش توسط bahram.a : 05-18-2015 در ساعت 06:39 PM
    امضای ایشان
    خداحافظ همه ، حلالم كنين

  19. کاربران زیر از bahram.a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  20. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : سخنی از عشق

    عاشقا بحر چه تازی همی محزون باشی
    عاقلی پیشه کن و شبه به کارون باشی

    دیده بر جان میفکن که هنوز عمرش نی
    بندگی پیشه کن و گو شبی قارون باشی

    زین رسد روزی که موسی طلبی فرماید
    سحری توشه ببند چون ره هارون باشی

    زانکه ایام شباب,به منی چون مفروش
    طلب جامی شراب و دلی پر خون باشی

    چون ره رند به دلدادگی ارزان مفروش
    که گهی دل بری و ختم به هامون باشی

  21. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : سخنی از عشق

    دیروز به یاد تو و آن عشق دل انگیز
    بر پیکر خود پیرهن سبز نمودم
    در اینه بر صورت خود خیره شدم باز
    بند از سر گیسویم آهسته گشودم
    عطر آوردم بر سر و بر سینه فشاندم
    چشمانم را ناز کنان سرمه کشاندم
    افشان کردم زلفم را بر سر شانه
    در کنج لبم خالی آهسته نشاندم
    گفتم به خود آنگاه صد افسوس که او نیست
    تا مات شود زین همه افسونگری و ناز
    چون پیرهن سبز ببیند به تن من
    با خنده بگوید که چه زیبا شده ای باز
    او نیست که در مردمک چشم سیاهم
    تا خیره شود عکس رخ خویش ببیند
    این گیسوی افشان به چه کار ایدم امشب
    کو پنجه او تا که در آن خانه گزیند
    او نیست که بوید چو در آغوش من افتد
    دیوانه صفت عطر دلآویز تنم را
    ای اینه مردم من از حسرت و افسوس
    اونیست که بر سینه فشارد بدنم را
    من خیره به اینه و او گوش به من داشت
    گفتم که چه سان حل کنی این مشکل ما را
    بشکست و فغان کرد که از شرح غم خویش
    ای زن چه بگویم که شکستی دل ما را

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد