چیزی نمانده خاطرم از نان مادرم
چیزی به غیر تاول دستان مادرم
تنها اتاق خلوت رویای کودکی
شاهانه بود چادر ارزان مادرم
قایم که میشدیم کسی کارمان نداشت
در چادر گرفته به دندان مادرم
http://forum.moshaver.co/imported/2017/03/ra41910-1.jpg
وقتی که از زمین و زمان خسته میشدیم
سر میگذاشتیم به دامان مادرم
اقساط ماهیانه بابای کارگر
کم بود.در مقابل ایمان مادرم
غیر از دعا به حال من و خواهران من
چیزی نبود در تب هزیان مادرم
http://forum.moshaver.co/imported/20...2rbfmQ64-1.jpg
یادش به خیر شانه به موهام میکشید
قربان گیسوان پریشان مادرم
یک سفره پر از برکت پهن کرده ام
با پول تا نخورده قرآن مادرم
هرگز.هرگز قسم به جان عزیزش نخورد
دلتنگ مادرم شدم.
جان مادرم
http://forum.moshaver.co/imported/20...783a_425-1.jpg
کو شانه ای که سر بگذارم روی آن
حالا که آمده است سر شانه
از روزگار درس فراوان گرفته ام
اما هنوز طفل دبستان مادرم
وقتی که از زمین و زمان خسته میشدیم
سر میگذاشتیم به دامان مادرم
یادش به خیر شانه به موهام میکشید
یادش به خیر یادش به خیر یادش به خیر
به نام مــــادرم