مشکلات فراوان و غیر قابل تحمل
سلام
من مشکلات فراوانی دارم
بعضی هاش ریشه ای و کهنه هستند ولی آنچه که قادر به تحملش نیستم همزمانی چند مشکل عمده و لاینحل در زندگیمه
اولیش فوت ناگهانی پدرم بود زمانیکه تازه چند روز بود فهمیده بودم باردارم ...دو سه هفته بعد از فوت پدرم همسرم بیکار شد... اون هم کاری بسیار خوب ... همراه با بیکاری همسرم ما وسیله نقلیه را هم از دست دادیم
چون جز مزایای شغلش یود ... بماند که متوجه شدم بارداری سختی را پیش رو دارم همراه با استراحت و داروهای خاص
هفته ای نگذشته بود که متوجه وخامت حال مادرم شدیم ... از این دکتر به آن دکتر و در نهایت سرطان پیشرفته ریه
حالا دیگه مشکلات مالی هم کم کم داشت فشار می آورد
+ مشکلات عدیده خانوادگی با خونواده همسر و اختلافات با خواهرو برادر خودم
الان ببش از 4 ماه از شروع بیکاری همسرم گذشته من ماههای آخر بارداری هستم ...مادرم بر اثر شیمی درمانی بسبار ضعیف و ناتوان شده
یک ماه است که همه پس اندارمون تمام شده و مجبوریم از دیگران قرض کنیم... ماهیانه فقط دو میلیون خرج ثابت برای اقساط و غیره داریم
یک پس انداز شخصی داشتم دادیم یک ماشین خریدیم که همان هم ماهیانه 1 میلیون به اقساطمون اضافه کرد
همسرم که تا قبل از این یک مدیر عالی رتبه بود مسافر کشی می کنه و من نگران خرج و مخارج زایمانم هستم
حقیقتش سخت از ازدواجم با این مرد که شعل دولتی ندارد پشیمانم گرچه دلم هم برایش می سوزد
فراموش کردم بگم که یک پسر 6 ساله دارم که خیلی نگران او هستم در وضعیت خانوادگی سختی هستیم
خواهش می کنم ار توکل حرفی نزنید که واقعا صبرم تمام شده
اگر پسرم نبود شاید بارها خودکشی کرده بودم
پاسخ : مشکلات فراوان و غیر قابل تحمل
دکتری که از اول انتخاب کردم چون بیمه تکمیلی هم داشتیم در بیمارستان خصوصی مشغول است ولی حالا که بیمه نداریم هزینه بیمارستان دولتی هم برایم دشوار است ...گرچه اغلب بیمارستانهای دولتی دیگر مرا قبول نخواهند کرد ...داروهایی که مجبورم استفاده کنم هم خیلی گران هستند
پاسخ : مشکلات فراوان و غیر قابل تحمل
اصلا فکر نمی کردیم بیکاری همسرم اینقدر طولانی شود ...ولی حالا کاملا نا امیدم چون اسفند و فروردین هم مسلما خبری نیست ... از اینکه فرزندانم روزیشون کاملا قطع شده از خدا خیلی ناراحتم... خدا به من دختری داده که در روزهای فقر کامل دیده به جهان خواهد گشود ...واقعا خدا ناله ها و گریه های مرا نمی بیند؟ آیا از دست دادن پدرجوانم کافی نبود چرا مادرم را دارد از من می گیرد؟
پاسخ : مشکلات فراوان و غیر قابل تحمل
نمی گم رانندگی کار بدیه ولی من نمی تونم همسر یک راننده باشم هر وقت بهش فکر می کنم خیلی گریه می کنم فشارم شدیدا بالاست و با عصبانیت بالاتر می ره و برای جنینم خطرناکه ولی اصلا دست خودم نیست مگر می شود به این همه مشکل فکر نکرد؟.. از روزی که رانندگی می کنه حداکثر 30 _40 درآمد روزانه داره که حتی کفاف اقساط ما را نخواهد داد
می دونم راه حلی نیست ...ولی گفتم شاید راهی پیش پایم بگذارید که به ذهن خودم نرسیده باشد
پاسخ : مشکلات فراوان و غیر قابل تحمل
من به همسرت خیلی افتخار میکنم چون نشون داده که واقعا مرد هستش .شاید حتی نتونی یه ذره درک کنی ممکنه چه حالی داشته باشه وقتی از پشت میز و آقای رئیس آقای رئیس رسیده به تاکسی ..ولی چون به تو و پسرت و فرزند جدیدت عشق داره بدون گلایه کارشو انجام میده
واقعا قدرشو بدون چون خیلی از این مردا امروزی اگه این اتفاق خدای ناکرده واسشون پیش بیاد ممکنه بیخیال زن و زندگی و بچه بشن و بگن ما خودمون را نمیتونیم سیر کنیم چه برسه به زن و بچه . طلاقش میدم زنم بره یه جا دیگه شوهر کنه زندگی بهتر داشته باشه
پاسخ : مشکلات فراوان و غیر قابل تحمل
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
عاطفه*
سلام
من مشکلات فراوانی دارم
بعضی هاش ریشه ای و کهنه هستند ولی آنچه که قادر به تحملش نیستم همزمانی چند مشکل عمده و لاینحل در زندگیمه
اولیش فوت ناگهانی پدرم بود زمانیکه تازه چند روز بود فهمیده بودم باردارم ...دو سه هفته بعد از فوت پدرم همسرم بیکار شد... اون هم کاری بسیار خوب ... همراه با بیکاری همسرم ما وسیله نقلیه را هم از دست دادیم
چون جز مزایای شغلش یود ... بماند که متوجه شدم بارداری سختی را پیش رو دارم همراه با استراحت و داروهای خاص
هفته ای نگذشته بود که متوجه وخامت حال مادرم شدیم ... از این دکتر به آن دکتر و در نهایت سرطان پیشرفته ریه
حالا دیگه مشکلات مالی هم کم کم داشت فشار می آورد
+ مشکلات عدیده خانوادگی با خونواده همسر و اختلافات با خواهرو برادر خودم
الان ببش از 4 ماه از شروع بیکاری همسرم گذشته من ماههای آخر بارداری هستم ...مادرم بر اثر شیمی درمانی بسبار ضعیف و ناتوان شده
یک ماه است که همه پس اندارمون تمام شده و مجبوریم از دیگران قرض کنیم... ماهیانه فقط دو میلیون خرج ثابت برای اقساط و غیره داریم
یک پس انداز شخصی داشتم دادیم یک ماشین خریدیم که همان هم ماهیانه 1 میلیون به اقساطمون اضافه کرد
همسرم که تا قبل از این یک مدیر عالی رتبه بود مسافر کشی می کنه و من نگران خرج و مخارج زایمانم هستم
حقیقتش سخت از ازدواجم با این مرد که شعل دولتی ندارد پشیمانم گرچه دلم هم برایش می سوزد
فراموش کردم بگم که یک پسر 6 ساله دارم که خیلی نگران او هستم در وضعیت خانوادگی سختی هستیم
خواهش می کنم ار توکل حرفی نزنید که واقعا صبرم تمام شده
اگر پسرم نبود شاید بارها خودکشی کرده بودم
از خواندن تاپیکتون واقعا ناراحت شدم
از دست دادن عزیزان اگرچه یک حقیقت و رسم زمونس اما واقعا تلخ و دردناکه ... خدا صبر بده
برای سلامتی مادرتون هم از خدا میخوام هرچه زودتر سلامتیشونو بدست بیارن ... با پیشرفتی کهع علم کرده شانس درمان مادرتون خیلی بالاست فقط شما و ایشون روحیتونو از دست ندین و بعد از همه ی دوا و دکترها ؛ نگاهتون به بالا سری هم باشه که اگه اون بخواد صحرا ؛ به دریا تبذیل میشه((((بارها توی زندگی لحظه ی آخر به دادم رسیده))))
از این جملتون خیلی خوشم نیومد...
فرموده بودین ایشون یه کار با مزایای عالی داشتن...یه سوال؟
چطور اون موقع که سرکار بودن و شما راضی بودین ؛ این حرف رو نزدین؟
چرا الان که همسرتون تمام فشارهای زندگی رو دوششه ((صدهابرابر شما)) شما بجای اینکه غمخوار و تکیگاهش باشین دلتونو سرد میکنید و پشت همسرتونو که حاضر شده خودشو زیر قرض و بدهی ببره تا آبروداری بکنه؛ خالی میکنید؟!!!!
این معنی همسری و همراهی رو میده؟!!!
اون روزایی که همسرتون هرچی داشت رو خرج شما و هزینه ی داشتن زندگی خوب برای شما میکرد رو یادتون رفته؟!!!!!
یه سوال دیگه.. اگه خدایی نکرده شما دچار مشکلی میشدین و همسرتون فکر و دیدشو مثل الانه شما میکرد؛ شما چه حالی پیدا میکردین؟!!
من فکر میکنم همسرتون تنها دلخوشیش همراهی و وجود شماست.. اگه این حس خوب رو ازش بگیری نابود میشه
هیچ چیزی برای یه مرد از اینکه همسرش تو شرایط سخت تنهاش نذاره لذت بخش تر نیست
همه مشکلات دارن؛ بدتر از شما هم هست
جا زدن و تسلیم شدن و فرار از مشکلات رو همه ی آدمای ضعیف بلدن... شما اگه هنرمند هستید((قطعا هستید)) باید بتونید مدیریت بحران بکنید...
برای کاهش هزینه هاتون برنامه ریزی کنید ؛ خرجهای غیر ضرور و اضافی رو حتی المقدور کم کنید
برای اسون تر شدن اقسساططتون هم میتونید مثلا از 5 تا قسطی که مثلا به 5 تا بانک میدین؛ نوبتیش کنید و مثلا هر ماه قسط یکی یا دوتاشو بدین و ماه بعد قسط یه بانک دیگه..
هیچ بانکی هم برای 4/5 قسط عقب افتاده کار خاصی نمیکنه(((البته بستگی به بانک داره ... من تا 10 قسط هم دیدم بعضی بانکها کاری نداشتن)))
همیشه هم امیدوار به اینده باشین.. در روی یه پاشنه نمیچرخه... همونطور که روزهای خوب داشتین من مطمینم روزهای خوبتون دوباره بهتر از گذشته برمیگرده
به همسرتون قوت قلب بدین... تا با انرژی بیشتری کار بکنه
خداروشکر کنید ادم بی عرضه ای نیست و تونسته آب باریکه ای ایجاد بکنه
بازم خداروشکر کنید
خدا روزی دهنده است... هوای همه ی موجوداتشو داره؛ انسانها که اشرف مخلوقاتن..
قرص و محکم به زندگیتون ادامه بدین
راه شما خیلی هم ناهموار نیست
موفق باشین
پاسخ : مشکلات فراوان و غیر قابل تحمل
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
عاطفه*
نمی گم رانندگی کار بدیه ولی من نمی تونم همسر یک راننده باشم هر وقت بهش فکر می کنم خیلی گریه می کنم فشارم شدیدا بالاست و با عصبانیت بالاتر می ره و برای جنینم خطرناکه ولی اصلا دست خودم نیست مگر می شود به این همه مشکل فکر نکرد؟.. از روزی که رانندگی می کنه حداکثر 30 _40 درآمد روزانه داره که حتی کفاف اقساط ما را نخواهد داد
می دونم راه حلی نیست ...ولی گفتم شاید راهی پیش پایم بگذارید که به ذهن خودم نرسیده باشد
این چه منطق و طرز فکریه؟!!!|blinksmiley||blinksmiley|
نون حلال دراوردن از هر راهی که باشه باعث افتخار و سربلندی شماست...
کمی صبور باشین مطمینا همسرتون هم دوست نداره درامدش محدود به این مقدار باشه و چند وقت که بگذره حتما کار بهتری هم پیدا میکنن
شما واقعا توقعتون معقول نیست!!
ببخشیدا ولی وقتی با کسی عهد و پیمان ازدواج میبندین ملزم هستین که در هر شرایطی؛ بالا و پایین؛ سخت یا آسون؛ قرض و بدهی یا ثروت و... کنارش باشین
این آخر بی انصافیه که شما اینجوری به قضیه نگاه میکنی...
مگه قراره زندگی همیشه شاد و شنگول باشه؟!!!
پاسخ : مشکلات فراوان و غیر قابل تحمل
می دونم که مرد خوبیه اما اون نباید در شرایطی که من باردار بودم و در عزای پدرم، سر یک لجبازی ساده شعلش(رابدون مشورت با من)() از دست می داد و 4 ماه تمام به امید معرفی دوست و آشنا کم کاری می کرد... من پس انداری داشتم که در اختیارش گذاشتم با اینکه اصلا از وجودشاطلاع نداشت و من با کارهای پروژه ای خودم جمع کرده بودم تازه وقتی اون 10 تومن تمام شد همسرم متوجه شد که مشکل تا کجاست!
من بعنوان یک زن که چندین مشکل عمده خانوادگی دارم خیلی برام سخته که حتی نمی تونم یک دکتر و بیمارستان متوسط داشته باشم خیلی سخته که باردار باشی ولی از آمدن فرزندت خوشحال نباشی و ندونی چطور و کجا باید بدنیا بیاریش چون اون با از دست دادن شغلش دیگه حتی بیمه هم نداره
پاسخ : مشکلات فراوان و غیر قابل تحمل
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
عاطفه*
می دونم که مرد خوبیه اما اون نباید در شرایطی که من باردار بودم و در عزای پدرم، سر یک لجبازی ساده شعلش(رابدون مشورت با من)() از دست می داد و 4 ماه تمام به امید معرفی دوست و آشنا کم کاری می کرد... من پس انداری داشتم که در اختیارش گذاشتم با اینکه اصلا از وجودشاطلاع نداشت و من با کارهای پروژه ای خودم جمع کرده بودم تازه وقتی اون 10 تومن تمام شد همسرم متوجه شد که مشکل تا کجاست!
من بعنوان یک زن که چندین مشکل عمده خانوادگی دارم خیلی برام سخته که حتی نمی تونم یک دکتر و بیمارستان متوسط داشته باشم خیلی سخته که باردار باشی ولی از آمدن فرزندت خوشحال نباشی و ندونی چطور و کجا باید بدنیا بیاریش چون اون با از دست دادن شغلش دیگه حتی بیمه هم نداره
ایده آل و مطلوب برای همه ی ما اینه که اتفاق بدی توی زندگیمون نیوفته...
اما مگه همچین چیزی ممکنه؟!!!
ممکنه هیچوقت تو زندگیمون دچار تنزل یا تلاطم نشیم؟!!
وقتی اتفاقی رخ میده؛ اما و اگرهای گذشته رو باید فراموش کرد و فکر راه حل برای وضعیت فعلی بود
الویت رو برای به تعادل رسوندن زندگی باید قرار داد
از راههای کوتاه مدت و بلند مدت.. وقتی جایی از بدن دچار خونریزی میشه؛ اولین کار اینه که جلوی خونریزی رو بگیریم
شما سعی کنید با کمک همسرتون زندگیتونو به روال قبل برگردونید((از نظر روحی و روانی..)))
شما ضربه ی مالی خوردین؛ اگه قرار باشه روحیه و روانتون هم ضربه بخوره ((با افکار منفی و کم اوردن)) مشکلتون دوچندان میشه و درست کردن اون چیزی که خراب شده واقعا سخت میشه
روحیتونو از دست ندین
صبرتونو بیشتر کنید
به همسرتون اعتماد کنیددددددددد
دلگرمش کنیدددددد
به زبون بیاریدددد که همیشه در همه حال کنارشی و پشتشو خالی نمیکنی
خودت میبینی که چقدر روش تاثیر میزاره
با بدنیا اومدن بچه هم مطمین باشین زندگیتون برکت میگیره و اصلا این مساله رو یه مشکل قلمداد نکنید
این وعده ی خداست
پاسخ : مشکلات فراوان و غیر قابل تحمل
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
عاطفه*
اصلا فکر نمی کردیم بیکاری همسرم اینقدر طولانی شود ...ولی حالا کاملا نا امیدم چون اسفند و فروردین هم مسلما خبری نیست ... از اینکه فرزندانم روزیشون کاملا قطع شده از خدا خیلی ناراحتم... خدا به من دختری داده که در روزهای فقر کامل دیده به جهان خواهد گشود ...واقعا خدا ناله ها و گریه های مرا نمی بیند؟ آیا از دست دادن پدرجوانم کافی نبود چرا مادرم را دارد از من می گیرد؟
درد و غم واسه زندگی همه هست
واسه همه بدون برو برگشت،هر کسی به نحو خودش.دنیا واسه امتحانه و خدا بنده ای رو که بیشتر دوست داره بیشتر در معرض امتحان قرار میده و کار شیطون اینجا نا امید کردن ما از لطف بیکران خداوندیه افکار مثبت و سمت خودتون جمع کنین و به خوبی ها فکر کنین تا خوبی بیاد سمتتون.خدا رو شکر کنین که همسرتون مسولیت پذیر و آقاس کم دیگه مردی که رو پای خودش بیاسته پیدامیشه....موفق باشید