نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: مکث را تمرین کردم

747
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8023
    نوشته ها
    1,114
    تشکـر
    4,745
    تشکر شده 2,210 بار در 819 پست
    میزان امتیاز
    11

    مکث را تمرین کردم




    تو لیست خرید برای همسرم نوشته بودم یک و نیم کیلو سبزی خوردن!


    همسرم آمد، بدوبدو خریدها را خانه گذاشت و رفت که به کارش برسد...


    وسایل را که باز میکردم سبزی ها را دیدم! یک و نیم کیلو نبود! از این بسته های کوچک آماده سوپری بود که مهمانی من را جواب نمی داد.


    حسابی جا خوردم! چرا اینطوری گرفته خب؟! بعد با خودم حرف زدم که بی خیال کمتر میگذارم سر سفره.

    سلفون رویش را که باز کردم بوی سبزی پلاسیده آمد! بله، تره ها پلاسیده بود و آب زردش از سوراخ سلفون، نایلون خرید را هم خیس کرده بود.
    در بهت و عصبانیت ماندم، از دست همسری که همه خریدهایش اینطوری است. به جای یک و نیم کیلو میرود سبزی سوپری میخرد و بوی پلاسیدگی اش را که نمی فهمد، از شکل سبزی ها هم متوجه نمی شود! یک لحظه خواستم همان جا گوشی تلفن را بردارم زنگ بزنم به همسر که حالا وسط این کارها من از کجا بروم سبزی خوردن بخرم؟! و یک دعوای بزرگ راه بیاندازم.
    ولی بی خیال شدم، توی ذهنم کمی جیغ و داد کردم و بعد همان طور که با خودم همه نمونه های خریدهای مشابه این را مرور میکردم ، فکر کردم شب که آمد یک تذکر درست و حسابی میدهم.
    بعد به خودم گفتم: خوب شد زنگ نزدی! شب که آمد هم نرم تر صحبت کن...
    رفتم سراغ بقیه کارها و نیم ساعت بعد به این نتیجه رسیدم که اصلا اتفاق مهمی نیفتاده!ارزش ندارد همسرم را به خاطرش سرزنش و غرغر کنم، ارزش ندارد درباره اش صحبت کنم حالا! مگر چه شده؟! یک خرید اشتباهی، همین.
    دم غروب، همین منی که میخواست گوشی تلفن را بردارد و آسمان و زمین را به هم بریزد که چرا سبزی پلاسیده خریدی؟؟؟ آرام گفتم :
    راستی ها سبزی هاش پلاسیده بود! یادمون باشه از این به بعد خواستیم سبزی سوپری بخریم فقط تاریخ اون روز باشه.

    تمام.

    همسرم هم در ادامه گفت: آره عزیزم میخواستم از سبزی فروشی بخرم، بعد گفتم تو امروز خیلی کار داری و خسته ﻣﻴﺸﻲ، دیگه نخواستم سبزی هم پاک کنی.


    آن شب سر سفره سبزی خوردن نگذاشتم و هیچ اتفاق عجیب و غریبی هم نیفتاد، مکث را تمرین و ﺑﻪ همسرم عاشقانه تر نگاه میکردم و فهمیدم اگر آن موقع زنگ میزدم امکان داشت روز قشنگم تبدیل بشه به یک هفته قهر.

    امضای ایشان

    شازده کوچولو گُفت

    گُلِ مَن گاهی بَداَخلاق و کَم

    حوصِله و مَغرور بود

    اَما ماندَنی بود این بودَنَش بود که او را تَبدیل به گل مَن کَرده بود
    I

  2. 4 کاربران زیر از pari@ بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مکث را تمرین کردم

    پيام اخلاقي :هميشه و همه جا اين مكث كردن به درد ميخوره گاهي يك عصبانيت بي دليل هم دل شريك زندگيمون رو ميشكنه هم روزمون رو خراب ميكنه هم خودمون ناراحت ميشيم پس بهتره قدر هم رو بدونيم و همديگر و ناراحت نكنيم

  4. کاربران زیر از محمدزاده بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : مکث را تمرین کردم

    چقد قشنگ بود

    باید مکث رو تمرین کنم

  6. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد