نوشته اصلی توسط
amir111
سلام دوستان من دانشجوی یه دانشگاه دولتی ترم 6 هستم.تا حالا دو ترم مشروطی داشتم.با رتبه حدود 5000 سهمیه2 توی این دانشگاه قبول شدم.از وقتی وارد دانشگاه شدم احساس می کنم این رفت و آمدهای من بیهوده است و هیچ سودی برام نداره.مثلا هر ترم هفته اول و آخر ترم هیچ کلاسی تشکیل نمیشه یکی دو هفته دانشجوها وسط ترم تعطیل می کنن .در مجموع از 16 هفته آموزشی شاید 10 هفته مفید باشه.حالا میخوام چند مورد رو که باعث شده از دانشگاه زده شم رو براتون بگم و مشورت کنم:
1-مثلا این ترم یه استاد داشتیم سه هفته اول رو کلا کلاس نیومد.هفته اول که کلا هیچکس نمیره .هفته دوم و سومم ما رفتیم سر کلاس و اون نیومد.هفته چهارم دوباره رفتیم کلاس که چون روز بین التعطیلین بود هشت نفر بیشتر نیومده بودن و استاد هم اومد نیم ساعته یه حرفایی زد و رفت.از این ور اون ور پرسیدم گفتن این استاده کلا کسی رو نمیندازه و سر کلاسش نرو.خلاصه یکی دو هفته رو نرفتم و تا آخر ترم یکی در میون می رفتم سر کلاسش ولی هرموقع هم می رفتم جای ساعت 8 .8/30-9میومد سر کلاس.شما جای من باشید اگه یه بار ساعت پنج و نیم صبح از خواب بیدار شید و این اتفاق بیفته هفته بعد میرید سر کلاس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
2-یه استاد دیگه داشتیم درس زبان تخصصی.از 50 نفر کلاسش تقریبا20 نفر سر کلاس میومدن(بقیه هم دانشگاه بودن ولی چون میدونستن استاد سر کلاس حضورغیاب نمیکنه نمیومدن)این استاد یه متن انگلیسی درباره روند پیشرفت و برنامه ریزی برای تولید باتری های لیتیوم یون ماشین در کشور آمریکا (این چه ربطی به رشته مکانیک داره نمیدونم)میاورد سر کلاس هر کس یه جمله میخوند ترجمه می کرد و همین طور نفر بعدی هرکس هم که نوبتش می رسید یا یکی باید بیدارش می کرد یا بهش نشون میداد کدوم خط رو بخونه.یادمه اخرین جلسه نصف وقت کلاس گذشته بود که یکی از دانشجوها گفت میشه امروز میشه زود تعطیل کنید که استاده از خدا خواسته گفت باشه همین الان پاشید برید(این یعنی این کلاس بود و نبودش برای هیچکس فایده نداره)
3-باز یه استاد دیگه داشتیم که کلاسش ساعت هشت و نیم شروع میشد.اول ترم به بچه ها گفت که صبح ها ساعت 9 بیاید از اون طرف دیرتر میریم.ولی خدا وکیلی نشد یه بار این زودتر از ساعت ده سر کلاس باشه.چند باری که رفتم سر کلاسش موقع تدریس استاد هر موقع نگاه می کردم یکی تو چرت بود،یکی با گوشیش بازی می کرد و یکی هی میرفت بیرون میومد و کلا کلاس برای همه تحمل ناپذیر بود.این درسم حذف کردم به امید ترم بعد.
این سه نمونه از اساتید و دروسی بود که من داشتم.و توی همه درس ها چشمم به این میخوره که کلاس برای هیچکس اهمیت نداره استاد که کلاس رو تعطیل می کنه دانشجو ها عین زنجیرپاره کرده ها فرار می کنن.آخر هم نمره ای که پایان ترم به دانشجو داده میشه یه نمره ای هست حاصل از تقلب،چاپلوسی،وکلا یه نمره بدون مبنا و کیلویی.
حالا الان من وسط امتحاناتم.دو تا امتحان اولم رو خراب کردم و بعدی ها شاید یکم بهترشه ولی یه حسی میگه سومین مشروطیم و اخراج شدنم از دانشگاه این ترم رقم میخوره.
من روی این خیلی فکر کردم ولی تا حالا به نتیجه ای نرسیدم.دست و دلم به درس خوندن نمیره با این که واقعا چیزای ساده ایه.حاضرم هر کاری به جز درس خوندن انجام بدم.میخوام راهنماییم کنید و بگید به نظرتون چطور میتونم اوضاع رو بهتر کنم و بنظرتون حرف هایی که در مورد سیستم دانشگاه ها زدم تا چه حد درسته؟