نمایش نتایج: از 1 به 49 از 49

موضوع: از نامزدم متنفرم چیکار کنم

6069
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26151
    نوشته ها
    19
    تشکـر
    64
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    سلام ممنون میشم کمکم کنید
    من نه ماه پیش به اجبار خانواده ویک جور رو کم کنی کسی که بااون دوست بودم با تشویقای همه فامیل که حقوقش خوبه میشناسیمش خوشگله منو راضی به ازدواج کردن ولی من از بچگی از پسر عمم متنفربودم وهمیشه به چشم یه برادر نگاه میکردم الان نه ماه میگذره و من روز به روز متنفر تر میشم ازرفتاراش همه میگن خوشگله اما ازنظر من خیلی ناجوره و تو فکر خودش خیلی رو مده ولی در اصل لباساش با باباش یه مدله حتی کفشاشون عینه همه ومن تو این نه ماه اصلا احساس خوشحالی نکردم حتی وقتی شب کاره کلی خداروشکر میکنم که امشب حتمنی نمیاد پیشم
    خودشم میدونه دوسش ندارم ولی همه میگفتن درست میشه اما نشده
    نمیدونم جدا بشم یا زندگی کنم پدرومادرم هم بعد ازافسردگی من فهمیدن اشتباه کردن وبازم فکر میکنن درست میشه اما من هر کاری کردم نشده حتی گفتن با ************ محبت میاد بیشتر متنفر شدم درحدی که نمیتونم ببینمش دوسدارم فرارکنم ازدستش
    نمیدونم چیکارکنم هم خوبه شرایطش هم دوسم داره هم سر مسایل خیلی کوچیک باهم کل کل میکنیمو بحث میکنیم
    و یک خواهر دارم که همیشه بهم میگه تو لیاقت زندگی مرفه رو نداری واگه طلاق بگیری سیاه بخت میشی و تاحتی توی صورتم تف کرده که تولیاقت نداری تو بدبخت میشی و ...
    اما من این نظرو دارم که اگه جداشیم راه خوشبختیرو برای جفتمون بازکردیم دیگه نه من افسردم نه اون بره سمت همسرش که ببینه باهاش عصبی برخورد میکنه خودشم راضیه میگه احساس یه طرفه هیچ وقت جواب نداده و فقط من دودلم که نکنه فامیل بگن بدبخت میشه یا ازدواج مجددم تو دهن مردم بیوفته که دیدی به حرف خونوادش نکرد الان بدبخت شد و این حرفا ...
    دودلم تمام دلم تو جدایی و عذاب وجدان نگهم داشته وحقوقوخونه همسرم نه چیز دیگه

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    24045
    نوشته ها
    1,075
    تشکـر
    990
    تشکر شده 1,812 بار در 718 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    شما و خانواده خوشبختی رو توی ظاهر و ثروت میبینید این اشتباه محضه
    خوشبختی اخلاق و رفتار و انسانیت و مردونگی و عرضه کردن ارامش به همسره
    نه پول و خونه
    ادم اگه اونارو داشته باشه میتونه به ثروت معقول هم برسه اما با پول نمیتونه صاحب شعور فهم و شخصیت و اخلاق و دین و انسانیت بشه

  3. 4 کاربران زیر از orbital بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26340
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط kas نمایش پست ها
    سلام ممنون میشم کمکم کنید
    من نه ماه پیش به اجبار خانواده ویک جور رو کم کنی کسی که بااون دوست بودم با تشویقای همه فامیل که حقوقش خوبه میشناسیمش خوشگله منو راضی به ازدواج کردن ولی من از بچگی از پسر عمم متنفربودم وهمیشه به چشم یه برادر نگاه میکردم الان نه ماه میگذره و من روز به روز متنفر تر میشم ازرفتاراش همه میگن خوشگله اما ازنظر من خیلی ناجوره و تو فکر خودش خیلی رو مده ولی در اصل لباساش با باباش یه مدله حتی کفشاشون عینه همه ومن تو این نه ماه اصلا احساس خوشحالی نکردم حتی وقتی شب کاره کلی خداروشکر میکنم که امشب حتمنی نمیاد پیشم
    خودشم میدونه دوسش ندارم ولی همه میگفتن درست میشه اما نشده
    نمیدونم جدا بشم یا زندگی کنم پدرومادرم هم بعد ازافسردگی من فهمیدن اشتباه کردن وبازم فکر میکنن درست میشه اما من هر کاری کردم نشده حتی گفتن با ************ محبت میاد بیشتر متنفر شدم درحدی که نمیتونم ببینمش دوسدارم فرارکنم ازدستش
    نمیدونم چیکارکنم هم خوبه شرایطش هم دوسم داره هم سر مسایل خیلی کوچیک باهم کل کل میکنیمو بحث میکنیم
    و یک خواهر دارم که همیشه بهم میگه تو لیاقت زندگی مرفه رو نداری واگه طلاق بگیری سیاه بخت میشی و تاحتی توی صورتم تف کرده که تولیاقت نداری تو بدبخت میشی و ...
    اما من این نظرو دارم که اگه جداشیم راه خوشبختیرو برای جفتمون بازکردیم دیگه نه من افسردم نه اون بره سمت همسرش که ببینه باهاش عصبی برخورد میکنه خودشم راضیه میگه احساس یه طرفه هیچ وقت جواب نداده و فقط من دودلم که نکنه فامیل بگن بدبخت میشه یا ازدواج مجددم تو دهن مردم بیوفته که دیدی به حرف خونوادش نکرد الان بدبخت شد و این حرفا ...
    دودلم تمام دلم تو جدایی و عذاب وجدان نگهم داشته وحقوقوخونه همسرم نه چیز دیگه
    هیچوقت یه نفروبخاطر حقوق و خونش نخواه ادما به انسانیته که شناخته میشن نه حقوق و پول ومال..
    دوست عزیز بشین و باخودت فکر کن صادقانه خواسته ها و تمایلاتتو از زندگی و از فرد مقابلت بنویس و بسنج که ایا اون فرد با خواسته های تو برابری میکنه یا نه..به این فکر نکن که ازش بیزاری به این فکر کن که که ایا نکات مثبتی داره که بتونی دوسش داشته باشی یا نه?
    زندگی پیچیده هست اما سخت نیست واسه خودت سخت ترش نکن..ادم بی دلیل از کسی متنفر نمیشه پس اگر بدی نا بخشودنی درحقت نکرده سعی کن ببخشیش..
    اگر فکر کردی و دیدی ادم سالم و خوبیه از دستش نده هیچ چیز بهتر از یه همراه مناسب تو زندگی نیست

  5. کاربران زیر از 1370sohi بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    kas

  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    وقتی دوستش ندارید. جدا بشید به همین سادگی !!!

    شما قرار ازدواج کنید نه دیگران پس اول فکر خودتون باشید !

    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  7. کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    kas

  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26151
    نوشته ها
    19
    تشکـر
    64
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    ممنونم از جواباتون اگه میشه کمکم کنید که بین دوتا راه کدومو انتخاب کنم
    جدایی و زندگی جدید یا زندگی کردنو فشار روی خودم
    ولی موحبت یه ادم وقتی نمیره تو دلت تمام دنیارو حاضری بدی تا پیشش نباشی و ترس از خیانت بهشو دارم
    نمازم رو میخونم به مثایل دینی اعتقاد دارم
    پیامبر فرمودند اگر همسرتان را زیبا نمیبینید رهایش کنید تا با بد خلقی به ان زندگی را بر خود واو تنگ و تلخ ننمایید
    امام صادق :اگر مادر و پدرتان همسری برای شما برگزیدند و اسرار میکنن شما به دنبال همسری که خودتون میخواید برید و ان همسری که پدرو مادرتون پیشنهاد میدن رها کنید
    یا پیامبر فرمودند خود برای خود همسر برگزینید اینا یه سری از مشکلاتمه تو ذهنم که نمیتونم برای شوهرم اونی باشم که همیشه ارزوشو داشتم نیازاشو برطرف کنم
    ازطرفی طلاق پایه های ارش الهی رو میلرزونه
    و شخصا دلم نه جسمم نه روحم برای شوهرم نیست یعنی وقتی پیشش میخوابم چشامو میبندمو به یه مرد دیگه فکر میکنم تا احساس تنفرمو نفهمه و دلش نشکنه
    و موندنم بیشتر به خاطر حس ترحم و حرف فامیل و انتخاب پدرو مادرم که ازم راضی باشن
    ولی اونقدام دینم محکم نیست که بهش خیانت نکنم
    ینی نمیتونم بگم صددر صد خیانت نمیکنم
    واینکه وقتی باهاش میرم بیرون بقیه پسرارو میبینم حتی زشتترینشون برام جذابیت داره
    وازموی پشت گردنش یا بوی عرقش یا مدل اندامش متنفرم در حدیکه وقتی بوی عرقشو میفهمم میخوام بالا بیارم
    ممنون که وقتتون رو گذاشتین

  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26340
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط kas نمایش پست ها
    ممنونم از جواباتون اگه میشه کمکم کنید که بین دوتا راه کدومو انتخاب کنم
    جدایی و زندگی جدید یا زندگی کردنو فشار روی خودم
    ولی موحبت یه ادم وقتی نمیره تو دلت تمام دنیارو حاضری بدی تا پیشش نباشی و ترس از خیانت بهشو دارم
    نمازم رو میخونم به مثایل دینی اعتقاد دارم
    پیامبر فرمودند اگر همسرتان را زیبا نمیبینید رهایش کنید تا با بد خلقی به ان زندگی را بر خود واو تنگ و تلخ ننمایید
    امام صادق :اگر مادر و پدرتان همسری برای شما برگزیدند و اسرار میکنن شما به دنبال همسری که خودتون میخواید برید و ان همسری که پدرو مادرتون پیشنهاد میدن رها کنید
    یا پیامبر فرمودند خود برای خود همسر برگزینید اینا یه سری از مشکلاتمه تو ذهنم که نمیتونم برای شوهرم اونی باشم که همیشه ارزوشو داشتم نیازاشو برطرف کنم
    ازطرفی طلاق پایه های ارش الهی رو میلرزونه
    و شخصا دلم نه جسمم نه روحم برای شوهرم نیست یعنی وقتی پیشش میخوابم چشامو میبندمو به یه مرد دیگه فکر میکنم تا احساس تنفرمو نفهمه و دلش نشکنه
    و موندنم بیشتر به خاطر حس ترحم و حرف فامیل و انتخاب پدرو مادرم که ازم راضی باشن
    ولی اونقدام دینم محکم نیست که بهش خیانت نکنم
    ینی نمیتونم بگم صددر صد خیانت نمیکنم
    واینکه وقتی باهاش میرم بیرون بقیه پسرارو میبینم حتی زشتترینشون برام جذابیت داره
    وازموی پشت گردنش یا بوی عرقش یا مدل اندامش متنفرم در حدیکه وقتی بوی عرقشو میفهمم میخوام بالا بیارم
    ممنون که وقتتون رو گذاشتین
    اگر واقعا فکر میکنید نمیتونید باهاش از نو شروع کنید و راهی برای قبولش نیست چون هم شما و هم اون اقا این حق رو دارید که بافردی زندگی کنید که دوستتون داره..مسلما اون اقا هم الان از رفتار شما در عذابه چون اقایون بیشتر از هرچیزی توزندگی وابسته محبت همسرشون هستن پس اگرنمیتونید این نیاز رو براش براورده کنید و اون هم نمیتونه از احساس شما سهمی داشته باشه پس جداشید..
    اما بازهم توصیه میکنم اگر راهی داره به خودتون فرصتی برای شروع دوباره بدید..خوشبخت و پایدار باشید

  10. کاربران زیر از 1370sohi بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    kas

  11. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17566
    نوشته ها
    998
    تشکـر
    1,418
    تشکر شده 873 بار در 505 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    شما چند سالته؟؟؟؟
    امضای ایشان


    باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد
    آن قدر که اشک ها خشک شوند
    باید این تن اندوهگین را چلاند
    و
    بعد دفتر زندگی را ورق زد
    به چیز دیگری فکر کرد
    باید پاها را حرکت داد
    و
    همه چیز را از نو شروع کرد



  12. کاربران زیر از شقایقم بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    kas

  13. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26151
    نوشته ها
    19
    تشکـر
    64
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    ممنونم از کمکاتون 22سالمه

  14. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط kas نمایش پست ها
    ممنونم از جواباتون اگه میشه کمکم کنید که بین دوتا راه کدومو انتخاب کنم
    جدایی و زندگی جدید یا زندگی کردنو فشار روی خودم
    ولی موحبت یه ادم وقتی نمیره تو دلت تمام دنیارو حاضری بدی تا پیشش نباشی و ترس از خیانت بهشو دارم
    نمازم رو میخونم به مثایل دینی اعتقاد دارم
    پیامبر فرمودند اگر همسرتان را زیبا نمیبینید رهایش کنید تا با بد خلقی به ان زندگی را بر خود واو تنگ و تلخ ننمایید
    امام صادق :اگر مادر و پدرتان همسری برای شما برگزیدند و اسرار میکنن شما به دنبال همسری که خودتون میخواید برید و ان همسری که پدرو مادرتون پیشنهاد میدن رها کنید
    یا پیامبر فرمودند خود برای خود همسر برگزینید اینا یه سری از مشکلاتمه تو ذهنم که نمیتونم برای شوهرم اونی باشم که همیشه ارزوشو داشتم نیازاشو برطرف کنم
    ازطرفی طلاق پایه های ارش الهی رو میلرزونه
    و شخصا دلم نه جسمم نه روحم برای شوهرم نیست یعنی وقتی پیشش میخوابم چشامو میبندمو به یه مرد دیگه فکر میکنم تا احساس تنفرمو نفهمه و دلش نشکنه
    و موندنم بیشتر به خاطر حس ترحم و حرف فامیل و انتخاب پدرو مادرم که ازم راضی باشن
    ولی اونقدام دینم محکم نیست که بهش خیانت نکنم
    ینی نمیتونم بگم صددر صد خیانت نمیکنم
    واینکه وقتی باهاش میرم بیرون بقیه پسرارو میبینم حتی زشتترینشون برام جذابیت داره
    وازموی پشت گردنش یا بوی عرقش یا مدل اندامش متنفرم در حدیکه وقتی بوی عرقشو میفهمم میخوام بالا بیارم
    ممنون که وقتتون رو گذاشتین


    چنتا سوال منو جواب بدید لطفا!تا نظرم رو بگم.
    1:سن و تحصیلات خودتون و همسرتون ؟

    2:ایا همسرتون از عدم علاقه شما به خودس خبر داره یا نه ؟اگر داره چجوری فهمیده و عکس العملش چی بوده ؟

    3:خودش بهتون ابراز عشق میکنه ؟

    4:شده بصورت مصنوعی هم شدهه بهش ابراز علاقه کنید و بگید که دوسش دارید ؟

    5:ایا سخص خاصی بجای همسرتون توی ذهنتونه ،مثلا دوست پسر قبلی ؛یا دلبستگی به شخص خاصی دارید یا کلا فقط از ایشون بدتون میاد و ممکنه به هر کسی علاقمند بشید ؟

    6:در حال حاضر وارد رابطه مجازی یا واقعی با کسی غیر از همسرتون نیستید ؟

  15. کاربران زیر از ghazal1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    kas

  16. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21877
    نوشته ها
    2,577
    تشکـر
    2,345
    تشکر شده 1,788 بار در 1,138 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    خانوم شما الانشم به خودتون خیانت می کنید، ولی اگر فردا با این توجیه ها یه شوهرتون هم خیانت کنید فقط می تونم بگم ادم کثیف می شید،شما ازالان به فکر خیانتی اولا بهتره زودتر جدا بشی در ثانی برین پیش مشاور تا نگرش شما عوض بشه.

  17. کاربران زیر از omidd بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    kas

  18. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17566
    نوشته ها
    998
    تشکـر
    1,418
    تشکر شده 873 بار در 505 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط kas نمایش پست ها
    سلام ممنون میشم کمکم کنید
    من نه ماه پیش به اجبار خانواده ویک جور رو کم کنی کسی که بااون دوست بودم با تشویقای همه فامیل که حقوقش خوبه میشناسیمش خوشگله منو راضی به ازدواج کردن ولی من از بچگی از پسر عمم متنفربودم وهمیشه به چشم یه برادر نگاه میکردم الان نه ماه میگذره و من روز به روز متنفر تر میشم ازرفتاراش همه میگن خوشگله اما ازنظر من خیلی ناجوره و تو فکر خودش خیلی رو مده ولی در اصل لباساش با باباش یه مدله حتی کفشاشون عینه همه ومن تو این نه ماه اصلا احساس خوشحالی نکردم حتی وقتی شب کاره کلی خداروشکر میکنم که امشب حتمنی نمیاد پیشم
    خودشم میدونه دوسش ندارم ولی همه میگفتن درست میشه اما نشده
    نمیدونم جدا بشم یا زندگی کنم پدرومادرم هم بعد ازافسردگی من فهمیدن اشتباه کردن وبازم فکر میکنن درست میشه اما من هر کاری کردم نشده حتی گفتن با ************ محبت میاد بیشتر متنفر شدم درحدی که نمیتونم ببینمش دوسدارم فرارکنم ازدستش
    نمیدونم چیکارکنم هم خوبه شرایطش هم دوسم داره هم سر مسایل خیلی کوچیک باهم کل کل میکنیمو بحث میکنیم
    و یک خواهر دارم که همیشه بهم میگه تو لیاقت زندگی مرفه رو نداری واگه طلاق بگیری سیاه بخت میشی و تاحتی توی صورتم تف کرده که تولیاقت نداری تو بدبخت میشی و ...
    اما من این نظرو دارم که اگه جداشیم راه خوشبختیرو برای جفتمون بازکردیم دیگه نه من افسردم نه اون بره سمت همسرش که ببینه باهاش عصبی برخورد میکنه خودشم راضیه میگه احساس یه طرفه هیچ وقت جواب نداده و فقط من دودلم که نکنه فامیل بگن بدبخت میشه یا ازدواج مجددم تو دهن مردم بیوفته که دیدی به حرف خونوادش نکرد الان بدبخت شد و این حرفا ...
    دودلم تمام دلم تو جدایی و عذاب وجدان نگهم داشته وحقوقوخونه همسرم نه چیز دیگه

    عزیزم
    شرایطتتو کاملا درک میکنم
    تموم احساستو
    ی بار بشین برای همیشه خوب خوب فکراتو بکن
    ب خاطر خودت تصمیم بگیر
    ن ب خاطر حرف دیگران
    یا حتی همسرت
    بعضی وقتا واقعا ادم با طلاق ب ارامش میرسه

    اگ نظر منو بخوای
    ب نظرم بهترین راه حل جداشدنه
    خودم شرایط شمارو داشتم
    عییییییییییییییییییی
    ازش متنفر بودم
    چندشم میشد
    وقتی همچین حسی ب کسی داری
    هیچوقت نمیتونی درستش کنی

    جداشدن برای جفتتون بهتره
    اونم میره سر خونه و زندگی خودش
    شاید ازدواج کنه و
    ی همسر بهتر داشته باشه ک
    حداقل بهش محبت کنه
    شمام همین طور

    درضمن
    خیلی خوشالم ک اینقد عاقل و فهمیده هستی ک ب خیانت فکر نمیکنی
    و
    میترسی ی روزی این اتفاق بیفته
    امضای ایشان


    باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد
    آن قدر که اشک ها خشک شوند
    باید این تن اندوهگین را چلاند
    و
    بعد دفتر زندگی را ورق زد
    به چیز دیگری فکر کرد
    باید پاها را حرکت داد
    و
    همه چیز را از نو شروع کرد



  19. 3 کاربران زیر از شقایقم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  20. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26087
    نوشته ها
    120
    تشکـر
    255
    تشکر شده 155 بار در 92 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    درود
    به نظر من حرف دلتون رو گوش بدین اگه واقعا زندگی براتون سخته ازشون جدا بشین مطمن باشین هم شما هم همسرتون بعدازندگی بهتری پیش روتون هست
    من چند مورد شما تو اقوامون هست وباجداشدن زندگیشون بهتر شده
    یه شوخی که روحیه همه هم عوض شه:سریال کیمیا نمونه بارزشه

  21. 3 کاربران زیر از بهنام1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  22. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    منم با نظر دوستان موافقم جدایی عاقلانه ترین راه حل
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  23. 3 کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  24. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26151
    نوشته ها
    19
    تشکـر
    64
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghazal1 نمایش پست ها
    چنتا سوال منو جواب بدید لطفا!تا نظرم رو بگم.
    1:سن و تحصیلات خودتون و همسرتون ؟

    2:ایا همسرتون از عدم علاقه شما به خودس خبر داره یا نه ؟اگر داره چجوری فهمیده و عکس العملش چی بوده ؟

    3:خودش بهتون ابراز عشق میکنه ؟

    4:شده بصورت مصنوعی هم شدهه بهش ابراز علاقه کنید و بگید که دوسش دارید ؟

    5:ایا سخص خاصی بجای همسرتون توی ذهنتونه ،مثلا دوست پسر قبلی ؛یا دلبستگی به شخص خاصی دارید یا کلا فقط از ایشون بدتون میاد و ممکنه به هر کسی علاقمند بشید ؟

    6:در حال حاضر وارد رابطه مجازی یا واقعی با کسی غیر از همسرتون نیستید ؟
    سلام
    ممنونم که وقتتونو برام گذاشتین
    من21سالمه فوق دیپلم نگارگری هستم شوهرم دیپلم ردی هستن 23سالشونه اره داره خودم بهش گفتم که به اجبار خوتنوادم زنش شدم واولش خیلی ناراحت شد ولی بعد گفت عشق یک طرفه به جایی نمیرسه من دوسندارم چون دوستدارم مجبورت کنم تاعذاب بکشی خودش خیلی سرده خیلی ابراز عشق اصلا حتی زبونی بگه خانومم دوست دارم اصلا ولی هرچی بخوام میخره مهربونه باهام .اره خیلی شده دو رکعت نماز خوندمو گفتم خدایا توکل به تو مهرشو بنداز به دلم وبه اجبار بهش محبت کردمو بهش گفتم دوسش دارم .نه .فقط ازش بدم میاد حتی شده تو خیابون زشت ترین پسرو میبینم احساس میکنم میتونم باهاش زندگی کنم الا این احساس میکنم توی دنیا همین یه نفره که ازش بدم میاد حتی ازبچگی میومدن خونمون ازتنفرم به خودشو خونوادش نمیومدم بیرون حتی همه میدونستن نمیخوام ولی همه گفتن خوب میشه بعد عقد مهرش میاد به دلت اما نیومد ونمیدونم چرا هرچی بیشتر تلاش میکنم بیشتر ازش بدم میاد هیچکس تو ذهنم نیست ینی فرد خاصی نیست ولی همههههه برام قابل تحملن الا شوهرم.نه نیستم حتی برای اینکه خوانوادم فکر نکنن باکسیم یا کسی زیر پام ننشسته گوشیمو دست نمیزنمو هرروز باخودم نمیارم سرکار وقفلی روش ندارم تا هرکسی راحت بره توش

  25. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26151
    نوشته ها
    19
    تشکـر
    64
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    سلام
    ممنونم که وقتتونو برام گذاشتین
    من21سالمه فوق دیپلم نگارگری هستم شوهرم دیپلم ردی هستن 23سالشونه اره داره خودم بهش گفتم که به اجبار خوتنوادم زنش شدم واولش خیلی ناراحت شد ولی بعد گفت عشق یک طرفه به جایی نمیرسه من دوسندارم چون دوستدارم مجبورت کنم تاعذاب بکشی خودش خیلی سرده خیلی ابراز عشق اصلا حتی زبونی بگه خانومم دوست دارم اصلا ولی هرچی بخوام میخره مهربونه باهام .اره خیلی شده دو رکعت نماز خوندمو گفتم خدایا توکل به تو مهرشو بنداز به دلم وبه اجبار بهش محبت کردمو بهش گفتم دوسش دارم .نه .فقط ازش بدم میاد حتی شده تو خیابون زشت ترین پسرو میبینم احساس میکنم میتونم باهاش زندگی کنم الا این احساس میکنم توی دنیا همین یه نفره که ازش بدم میاد حتی ازبچگی میومدن خونمون ازتنفرم به خودشو خونوادش نمیومدم بیرون حتی همه میدونستن نمیخوام ولی همه گفتن خوب میشه بعد عقد مهرش میاد به دلت اما نیومد ونمیدونم چرا هرچی بیشتر تلاش میکنم بیشتر ازش بدم میاد هیچکس تو ذهنم نیست ینی فرد خاصی نیست ولی همههههه برام قابل تحملن الا شوهرم.نه نیستم حتی برای اینکه خوانوادم فکر نکنن باکسیم یا کسی زیر پام ننشسته گوشیمو دست نمیزنمو هرروز باخودم نمیارم سرکار وقفلی روش ندارم تا هرکسی راحت بره توش

  26. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26151
    نوشته ها
    19
    تشکـر
    64
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    اما پدر من به اصطلاح خودم چماغ به دسته و بعد از جدایی باید یه سری چیزا رو تحمل کنم اینم در نظر داشته باشید لطفا پدرم برای اینکه فامیلش بگن خوبه وستایشش کنن تا حتی حاضره دختراشو کتک بزنه که خب اینکارم کرده تا به حال که یا ادم باشو زندگی کن یا کفشاتو جفت میکنم بری دیگه برنگردی حتی یه برگه نوشت که کاملا ار ارث محرومم و پدرم دختری به نام من نداره و حتی یه چوب کبریتم بهم نمیده .ببخشید این مسالرو هم باید میگفتم

  27. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط kas نمایش پست ها
    سلام
    ممنونم که وقتتونو برام گذاشتین
    من21سالمه فوق دیپلم نگارگری هستم شوهرم دیپلم ردی هستن 23سالشونه اره داره خودم بهش گفتم که به اجبار خوتنوادم زنش شدم واولش خیلی ناراحت شد ولی بعد گفت عشق یک طرفه به جایی نمیرسه من دوسندارم چون دوستدارم مجبورت کنم تاعذاب بکشی خودش خیلی سرده خیلی ابراز عشق اصلا حتی زبونی بگه خانومم دوست دارم اصلا ولی هرچی بخوام میخره مهربونه باهام .اره خیلی شده دو رکعت نماز خوندمو گفتم خدایا توکل به تو مهرشو بنداز به دلم وبه اجبار بهش محبت کردمو بهش گفتم دوسش دارم .نه .فقط ازش بدم میاد حتی شده تو خیابون زشت ترین پسرو میبینم احساس میکنم میتونم باهاش زندگی کنم الا این احساس میکنم توی دنیا همین یه نفره که ازش بدم میاد حتی ازبچگی میومدن خونمون ازتنفرم به خودشو خونوادش نمیومدم بیرون حتی همه میدونستن نمیخوام ولی همه گفتن خوب میشه بعد عقد مهرش میاد به دلت اما نیومد ونمیدونم چرا هرچی بیشتر تلاش میکنم بیشتر ازش بدم میاد هیچکس تو ذهنم نیست ینی فرد خاصی نیست ولی همههههه برام قابل تحملن الا شوهرم.نه نیستم حتی برای اینکه خوانوادم فکر نکنن باکسیم یا کسی زیر پام ننشسته گوشیمو دست نمیزنمو هرروز باخودم نمیارم سرکار وقفلی روش ندارم تا هرکسی راحت بره توش


    گفتید حای از بچگی هم ازش متنفر بودید،ایا دلیل خاصی داشت ؟
    چرا مثلا بی تفاوت نبودین ...ایا بخاطر ظاهرش بود یا رفتار خاصی ؟


    البته اینم بگم من متوجه نشدم با وحود اینهمه تنفر چطور به اجبار هم شده تن به ازدواج دادید ؟


    از لحاظ شخصیتی چه تفاوتی بین خودت و همسرتون میبینی ؟مقایسه کن تفاوت هاتون رو ؟

  28. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط kas نمایش پست ها
    اما پدر من به اصطلاح خودم چماغ به دسته و بعد از جدایی باید یه سری چیزا رو تحمل کنم اینم در نظر داشته باشید لطفا پدرم برای اینکه فامیلش بگن خوبه وستایشش کنن تا حتی حاضره دختراشو کتک بزنه که خب اینکارم کرده تا به حال که یا ادم باشو زندگی کن یا کفشاتو جفت میکنم بری دیگه برنگردی حتی یه برگه نوشت که کاملا ار ارث محرومم و پدرم دختری به نام من نداره و حتی یه چوب کبریتم بهم نمیده .ببخشید این مسالرو هم باید میگفتم
    زیر دست پدر و مادرت باشی دوتا کنایه بفهمی خیلییی بهتررررر از این که یه عمر با کسی ازدواج کنی که دوستش نداری و زندگیت و بگذرونی.. ..مطمعن باش بهت قول 100درصد میدم با همین حس و حالا وارد زندگیش بشی. فردا با دوتا بچه طلاق میگیری


    چیزی که زیاده پسر ..فکر نکن ازاین پسره جدا شدی دیگه. زندگی تموم!!!!!
    دوران نامزدی گذاشتن برا همین که اگر به درد هم نخوردین جدا بشین

    این طرز فکر های فسیلی هم نذاره روت تحمیل بشه که بعد ازدواج خوب میشه بعد ازدواجم میگن بچه بیاری خوب میشه


    فقط بلدن نظر بدن ولی تو طبق نظر اونا زندگی کنی


    اشتباه میکنی اگه جدا نشی الان بزرگترین شانس داری بدون اینکه رفته باشی زیر یه سقف بدون اینکه بچه ای باشه جدا بشی


    اولین شرط شروع یه رابطه. دوست داشتن!
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  29. 4 کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  30. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط kas نمایش پست ها
    سلام ممنون میشم کمکم کنید
    من نه ماه پیش به اجبار خانواده ویک جور رو کم کنی کسی که بااون دوست بودم با تشویقای همه فامیل که حقوقش خوبه میشناسیمش خوشگله منو راضی به ازدواج کردن ولی من از بچگی از پسر عمم متنفربودم وهمیشه به چشم یه برادر نگاه میکردم الان نه ماه میگذره و من روز به روز متنفر تر میشم ازرفتاراش همه میگن خوشگله اما ازنظر من خیلی ناجوره و تو فکر خودش خیلی رو مده ولی در اصل لباساش با باباش یه مدله حتی کفشاشون عینه همه ومن تو این نه ماه اصلا احساس خوشحالی نکردم حتی وقتی شب کاره کلی خداروشکر میکنم که امشب حتمنی نمیاد پیشم
    خودشم میدونه دوسش ندارم ولی همه میگفتن درست میشه اما نشده
    نمیدونم جدا بشم یا زندگی کنم پدرومادرم هم بعد ازافسردگی من فهمیدن اشتباه کردن وبازم فکر میکنن درست میشه اما من هر کاری کردم نشده حتی گفتن با ************ محبت میاد بیشتر متنفر شدم درحدی که نمیتونم ببینمش دوسدارم فرارکنم ازدستش
    نمیدونم چیکارکنم هم خوبه شرایطش هم دوسم داره هم سر مسایل خیلی کوچیک باهم کل کل میکنیمو بحث میکنیم
    و یک خواهر دارم که همیشه بهم میگه تو لیاقت زندگی مرفه رو نداری واگه طلاق بگیری سیاه بخت میشی و تاحتی توی صورتم تف کرده که تولیاقت نداری تو بدبخت میشی و ...
    اما من این نظرو دارم که اگه جداشیم راه خوشبختیرو برای جفتمون بازکردیم دیگه نه من افسردم نه اون بره سمت همسرش که ببینه باهاش عصبی برخورد میکنه خودشم راضیه میگه احساس یه طرفه هیچ وقت جواب نداده و فقط من دودلم که نکنه فامیل بگن بدبخت میشه یا ازدواج مجددم تو دهن مردم بیوفته که دیدی به حرف خونوادش نکرد الان بدبخت شد و این حرفا ...
    دودلم تمام دلم تو جدایی و عذاب وجدان نگهم داشته وحقوقوخونه همسرم نه چیز دیگه

    سلام

    متاسفم ولی ادامه یک همچین روابطی و زندگیهایی غیر از بدبختی چیز دیگری نیست و حتما غلطه.

    و زندگی زندگی شماست و تصمیم تصمیم شما.


    موفق باشید

    سپاس

    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  31. کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    kas

  32. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26151
    نوشته ها
    19
    تشکـر
    64
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    من از بچگی از تیپش از دماغش از برخورداش ازعمم از خواهرش از شوهرعمم متنفر بودماصلا کلا از فامیل بابام بدم میومد از بدو تولد به خاطر اینکه خیلی عقل بسته ای دارن با هیچکس رفتو امد ندارن عمم خیلی همرو مسخره میکنه ولی درعین حال مهربونم هست همش بدی نگم
    شوهر عمم خیلی ارومه و کثیف ونامرتب که البته این یه پوءن مثبت چون بابامم خیلی کثیفو نامرتبو بی فرهنگه جلوش خجالت نمیکشم اصلا نه دوستی دارن نه با فامیل رفتو امد دارن خیلی ازدنیا دورن پسرعمم خیلی خودشو به بقیه میمالونه خیلی خنکو لوسه ازکاراش بدم میاد حتی ازاب خوردنش متنفرم بخاطر این ازدواج کردم چون ازبابام ترسیدم مامانم نشست جلوم گریه کرد که مامان جان پسر خوبیه مابدیتو نمیخوایم اصلا این عادیه که تو انقد نمیخوای همه همینطورن بعد ازعقد مثه معجزه مهرش انقد میره تو دلت که حتی دوسداری تو صورتت نفس بکشه حتی شب عقد حرمم بغض تو گلوم بود ولی خب میگفتن خوب میشه و به اعتماد حرف مامانمو دل سوزیم براشو ترس ازبابامو اینکه همه میگفتن خوشگله اوووو خونه داره ماشالله یجورایی خام خام شدم که درست روز خاستگاری منو مامانم ازخواب بیدار کرد خواب بودمو باچادر رنگی نشستم اونجا میخواستم بگم نه ولی تو صورت بابام نگا میکردم انگار دهنم چسب خورد بعد خواستگاری به صورت خیلی سریع برامن از حرفم نگذرم منو عقد کردن ینی نذاشتن تا به فکر خودم باشم یجورایی خامم کردن تا یه هفته که دیگه تحملش برام سخت شد به خودش گفتم موضوعو.تروخدا بابامم درنظر بگیرین برا جواباتون بابام معتاده پولداره شلخته وبی فرهنگه برای اینکه ستایش بشه از اطرافیان هرکاری رو میکنه میخوامم پدرم بمونه با تمام بدیاش
    ویرایش توسط kas : 02-06-2016 در ساعت 02:41 PM

  33. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط kas نمایش پست ها
    من از بچگی از تیپش از دماغش از برخورداش ازعمم از خواهرش از شوهرعمم متنفر بودماصلا کلا از فامیل بابام بدم میومد از بدو تولد به خاطر اینکه خیلی عقل بسته ای دارن با هیچکس رفتو امد ندارن عمم خیلی همرو مسخره میکنه ولی درعین حال مهربونم هست همش بدی نگم
    شوهر عمم خیلی ارومه و کثیف ونامرتب که البته این یه پوءن مثبت چون بابامم خیلی کثیفو نامرتبو بی فرهنگه جلوش خجالت نمیکشم اصلا نه دوستی دارن نه با فامیل رفتو امد دارن خیلی ازدنیا دورن پسرعمم خیلی خودشو به بقیه میمالونه خیلی خنکو لوسه ازکاراش بدم میاد حتی ازاب خوردنش متنفرم بخاطر این ازدواج کردم چون ازبابام ترسیدم مامانم نشست جلوم گریه کرد که مامان جان پسر خوبیه مابدیتو نمیخوایم اصلا این عادیه که تو انقد نمیخوای همه همینطورن بعد ازعقد مثه معجزه مهرش انقد میره تو دلت که حتی دوسداری تو صورتت نفس بکشه حتی شب عقد حرمم بغض تو گلوم بود ولی خب میگفتن خوب میشه و به اعتماد حرف مامانمو دل سوزیم براشو ترس ازبابامو اینکه همه میگفتن خوشگله اوووو خونه داره ماشالله یجورایی خام خام شدم که درست روز خاستگاری منو مامانم ازخواب بیدار کرد خواب بودمو باچادر رنگی نشستم اونجا میخواستم بگم نه ولی تو صورت بابام نگا میکردم انگار دهنم چسب خورد بعد خواستگاری به صورت خیلی سریع برامن از حرفم نگذرم منو عقد کردن ینی نذاشتن تا به فکر خودم باشم یجورایی خامم کردن تا یه هفته که دیگه تحملش برام سخت شد به خودش گفتم موضوعو.تروخدا بابامم درنظر بگیرین برا جواباتون بابام معتاده پولداره شلخته وبی فرهنگه برای اینکه ستایش بشه از اطرافیان هرکاری رو میکنه میخوامم پدرم بمونه با تمام بدیاش




    دوست عزیز واقعیت اینه که اگر ما بخوایم قضیه همسرتون رو کنار بگزاریم ؛شما خودتون از لحاظ شخصیتی نقص هایی داری ؛مثل خیلی از افراد .
    ااین نقص های شما باعث شده که کلا منفی نگر باشید و خصوصیات دیگران رو بد و اغراق امیز تعبیر کنی .

    شما اول باید به یک روانشناس مراجعه کنید و پس از بیان مشکلتدن اگر تشخیص مشکل خاصی در شما دادن با استفاده از ازمون ها ؛روی خودتون کار کنید.

    ببین دوست عزیز؛شما با کسی ازدواج کردی که ازش متنفر بودی ؛چه خودش چه خانوادش (که این خودش یکی از دلایل مشکل شخصیتی در شماست )چچونتا کسی کاری نکرده دلیل بر تنفر وجود نداره .میشه گفت من از فلانی خوشم نمیاد ولی تنفر معنای دیگه ای داره .)حالا شما ازدواج کردی و هیچوقت به چنین فردی اجتزه ندادی که دوست داشته بشع و خودش رو بهتون ثابت کنه .چون همیشه یک دیوار دفاعی به نام تنفر بین شما بسته بوده و شما اونو کنار نزدی بلکه تمام تلاس اون رو از پشت دیوار با دید تنفر نگاه کردی .
    وقتی تن به ازدواج با چنین کسی دادی باید به خودت فرصت میدادی .هم خودت هم اون .تو باید دلت رو از تنفر خالی میکردی تا ببینی همسرت توی میدون زندگی چه نقشی بازی میونه .تو از اب خوردن پسر عمت متنفر بودی و همیشه با همون دید پسر عمه منفور نگاش کردی .

    بقول خودت سر نماز دعا میکردی مهرش به دلت بشینه بعد میدیدی نه ،باز ازش متنفری .در صورتی که خدا قرار نیست در احساسات توی نوعی معجزه کنه که !

    تو باید با اعتماد بنفس ،اراده و مصمم میگفتی من الان همسر این فرد هستم حالا به هر دلیلی پس باید به هم فرصت عشق و زندگی بدیم .

    خیلی از ماها از خیلی از چیزها بدمون میاد .مثل شربت تلخ ؛ولی برای اینکه خوب بشیم میخوریمش .گاهی چشمامون رو میبندیمو میخوریم .چون میدونیم تا چنروز بیشتر ادامه نداره خوردنش .ولی اگر بهمون بگن این داروی بدمزه رو که ازش بدمون هم میاد باید تا اخر عمرت بخوری و وقتی خوردی همیشه خوب و سرحالی و اثری از مریضی نیست ،ایا بازم با دید بد بهش نگاه میکنی !ایا بازم بزور میخوریش ؟
    نه اون موقع احساستو بهش عوض میکنی .
    این یه مثال بود ولی اگر فکر کنی خیلی مواقع کاری رو کردی که دوست نداشتی ولی بهش علاقمند شدی ..پساحساسات قابل تغییرند ولی تو هیچوقت به همسر بیچارت اجازه دوست داشته شدن ندادی و دودش به چشم خودت رفت .

    من پیشنهاد میکنم با در نظر گرفتن اینکه گل بی عیب خداست و همه ماها چه در ظاهر و چه در باطن ایرادهایی رو داریم که ممکنه برای دیگران خوشایند نباشه ؛بهخودتون یه فرصت بده .فرصت نگاه کردن با یک دیده روشن و نه منفور .

    عزیزم شما اگر با همین دید بری جلو ؛علاوه بر جدایی و پیامدهای تلخش ؛این حس نفرتت رو به خیلی ها پیدا خواهی کرد .

    فردا که یک زن مطلقه شدی بخاطر حرفا های پدر مادرت و خانوادت اول از اونها متنفر میشی ..بعد از فامیلت که تو رو میبینن پچ پچ میکنن .
    خلاصه اینکه خیلی ها با طلاق به خوشبختی رسیدن ولی افرادی که دید منفی دارن مثل شما ؛با طلاق وضعیتشون بدتر میشه مگر اینکه قبلش در پی درمان باشن .


    منو ببخش اگر رک حرف زدم و خدای نکرده باعث رنجش خاطرت شدم.ا

  34. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26151
    نوشته ها
    19
    تشکـر
    64
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    نه اتفاقا ممنونم که رک گفتین من ازبقیه متنفر نیستم چون این رو درخودم میبینم که میگم باهرکسی غیراز شوهرم میتونم زندگی کنم
    من الان نه ماه هست زندگی میکنم توی این نه ماه قطعا فقط به یه نماز خوندن و توکل به خدابسنده نکردم براش ارایش کردم به خودم رسیدم باهاش شوخی کردم راحت خودمو بدون اینکه بفهمه ازش متنفرم در اختیارش قراردادم و بهش گفتم من تورو دوسدارم اما خیلی خلقو خوی خواصی داره خیلی دوست نداره ینی کلا دوستی نداره روابط اجتماعیش ضعیفه حتی تو این مدت یک بار بهم نگفته دوست دارم خانومم یا از این سری مسایل نمیگمم بده ولی من ازش محبت میخوام فکر میکنه هرچقدر خودشو بهم بماله بیشتر محبت کرده ولی من با این کارش عصبی میشم یا اینکه چون من مانتویی هستم وخواهرش چادری من دختر خوبی نیستم و نمازمو نمخونم ولی کاملا برعکسه من نمازمو اول وقت میخونمو به مسایل دینی خیلی اعتقاددارم
    تنفرم اونجا تشدید شد که من با یکی از بزرگای فامیل که همه قبولش دارنو باهاش رابطه نزدیکی دارم مشورت کردم که بگم از رابطه قبلیم چون واقعا تقریبا همه ازقضیه قبل ازدواجم خبرداشتن .بهش گفتم که قبلن کسیرو دوسداشتمو اونم دوسمداشته و الان کاملا بی تفاوتم واین مسالرو به خواهرم گفته با اینکه کاملا خونوادم خبرداشتن ولی حرف منو پیش خودش نگه نداشت یا تابحثی میکنیم بهم میگه تو ولی اگه ول نبودی که دنبال پسر بازی نمیرفتی باوجود اینکه قصدمون ازدواج بودو هربار رفتنم پیش اون پسر با اجازه خواهرم وحتی خیلی وقتا باخودش بوده واون پسر همیشه بخاطر خانوم بودنم از نظر خودش منو میخواست ولی شوهرم نه اینکه بد دهن باشه ولی تمام پیامام که بهش گفتم از رابطه قبلیمو عکس گرفته و نگه داشته تا برای روز مبادا ینی من اینجوری برداشت کردم و اینا تنفرمو تشدید میکنه
    ویرایش توسط kas : 02-06-2016 در ساعت 04:27 PM

  35. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9207
    نوشته ها
    30
    تشکـر
    5
    تشکر شده 14 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    سلام .عزیز جان من که با کسی که دوستش داشتم ازدواج کردم تحمل زندگی برام مشکل شده.دوست داشتنی که زندگی رو پیش میبره؟قلب ادم روان ادم به مرور کم میاره.اگه میتونی درامدی داشته باشی و وابسته به خانواده نباشی جدا شو.اون و خودتو ازاد کن. ارزو میکنم زندگیت رو به موفقیت پیش بره

  36. 2 کاربران زیر از شب تاب بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  37. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26244
    نوشته ها
    547
    تشکـر
    295
    تشکر شده 719 بار در 357 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    اول از همه امیدوارم مشکلتون به بهترین حالت حل بشه...

    خب کلا دو راه بیشتر نیست. یا موندن و ادامه دادن یا جدایی... مساله مهم تر کنار این دو راه، چطور ادامه دادن، یا تصمیم قطعی جدایی هست...

    به نظرم شما که میگین سعی کردین به نامزدتون علاقه مند بشین و قبلا هم باهاشون صحبت کردین در این مورد، قبل از تصمیم به جدایی، دقیقا همین مورد رو به نامزدتون بگین، بگین به خاطر اهمیتی که به ایشون، خودتون و زندگی مشترکتون میدین میخواین سعی کنین احساس و افکار منفی رو از خودتون دور کنین ، ایشون رو متوجه کنین باید خودشون خیلی بیشتر از شما سعی کنن که علاقه مندی به وجود بیاد، نکات منفی رو در عالم زن و شوهری و صمیمانه بهشون بگین، اینکه بیشتر احساس و عشق خرج کنن و بیشتر اهمیت بدن . متوجهشون کنید که دارین اذیت میشین و سعی میکنین واسه ادامه رابطه (البته باید با توجه به شناختی که از ایشون دارین تصمیم بگیرین همچین کاری کنین یا نه، مهمه که ایشون درک قضیه رو داشته باشن یا نه و این به شناخت خود شما بر میگرده )

    و اگر مساله قبل رو به دلایل منطقی خودتون عملی نمی دونید، تصمیم گیری راه های دیگه هم به عهده خودتونه
    اگه راه اول رو انتخاب کنید، این رو هم در نظر داشته باشید، شما و همسرتون هردو به مشاوره جدی و حضوری یا حتی بالاتر از مشاوره نیاز خواهید داشت،

    بهتره در صورت وجود شرایط مناسب و امکان، رابطه تا جایی که میشه به جدایی نرسه...
    ویرایش توسط desboy : 02-06-2016 در ساعت 05:52 PM
    امضای ایشان
    من دِس بوی هستم، نه دیس بوی!


    1

  38. کاربران زیر از desboy بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    kas

  39. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14456
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    6
    تشکر شده 575 بار در 298 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    واقعا براتون نگرانم
    به این راحتی زندگی خودتون و یه جوون بیچاره رو خراب کردین. خجالت اوره.
    اون موقع که باید میگفتین نه، صم و بکم نشستین که عقدتون کنن. حالا یهو زبونتون باز شده؟
    وقتی دختر تو خونه بودین، نمیتونستین گلیم خودتونو از اب بیرون بکشین، الان چه فرقی کردین که حس میکنین اگه طلاق بگیرین خوشبخت میشین.
    دل اون مرد بیچاره رو شکستین، غرورشو جریحه دار کردین. اون دنیا چه جوابی دارین بدین؟
    شما نه با این اقا نه با هیچکس دیگه خوشبخت نمیشین. چون فکر تون بیماره. قدر داشته هاتونو نمیفهمین.
    حق با خواهرتونه.
    اون اقا حتما با حذف شما از زندگیش خوشبخت میشه و بهتر از شما روخدا سر راهش میذاره.
    اتفاقا زودتر طلاق بگیرین تا اون شوهر بیچاره تون رنگ خوشی. رو ببینه.
    واقعا متاسفم براتون.
    هرچی بعد از این براتون پیش بیاد از اه اون مردیه که دلشو شکستین. اینو مطمئن باشین.
    هنوز باورم نمیشه که بهش گفتین دوستت نداشتم و زوری باهات ازدواج کردم.
    واقعا انسانیت برای شما بی معناس. چه شوهر خوبی دارین. من اگه جاش بودم حسابی از خجالتتون در میومدم.
    از خدا نمیترسین اینجوری خون به جیگرش میکنین؟
    زودتر طلاق بگیرین تا اون بنده خدا نجات پیدا کنه از دست تون.

  40. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26087
    نوشته ها
    120
    تشکـر
    255
    تشکر شده 155 بار در 92 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط talieh نمایش پست ها
    واقعا براتون نگرانم
    به این راحتی زندگی خودتون و یه جوون بیچاره رو خراب کردین. خجالت اوره.
    اون موقع که باید میگفتین نه، صم و بکم نشستین که عقدتون کنن. حالا یهو زبونتون باز شده؟
    وقتی دختر تو خونه بودین، نمیتونستین گلیم خودتونو از اب بیرون بکشین، الان چه فرقی کردین که حس میکنین اگه طلاق بگیرین خوشبخت میشین.
    دل اون مرد بیچاره رو شکستین، غرورشو جریحه دار کردین. اون دنیا چه جوابی دارین بدین؟
    شما نه با این اقا نه با هیچکس دیگه خوشبخت نمیشین. چون فکر تون بیماره. قدر داشته هاتونو نمیفهمین.
    حق با خواهرتونه.
    اون اقا حتما با حذف شما از زندگیش خوشبخت میشه و بهتر از شما روخدا سر راهش میذاره.
    اتفاقا زودتر طلاق بگیرین تا اون شوهر بیچاره تون رنگ خوشی. رو ببینه.
    واقعا متاسفم براتون.
    هرچی بعد از این براتون پیش بیاد از اه اون مردیه که دلشو شکستین. اینو مطمئن باشین.
    هنوز باورم نمیشه که بهش گفتین دوستت نداشتم و زوری باهات ازدواج کردم.
    واقعا انسانیت برای شما بی معناس. چه شوهر خوبی دارین. من اگه جاش بودم حسابی از خجالتتون در میومدم.
    از خدا نمیترسین اینجوری خون به جیگرش میکنین؟
    زودتر طلاق بگیرین تا اون بنده خدا نجات پیدا کنه از دست تون.
    خوبه شما مشاور نیستین خدا به خیر کنه!
    دوشغل برای شما خطر داره مشاوره وقضاوت (قاضی) طرف این دوتانرین!

  41. 4 کاربران زیر از بهنام1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  42. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17566
    نوشته ها
    998
    تشکـر
    1,418
    تشکر شده 873 بار در 505 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط talieh نمایش پست ها
    واقعا براتون نگرانم
    به این راحتی زندگی خودتون و یه جوون بیچاره رو خراب کردین. خجالت اوره.
    اون موقع که باید میگفتین نه، صم و بکم نشستین که عقدتون کنن. حالا یهو زبونتون باز شده؟
    وقتی دختر تو خونه بودین، نمیتونستین گلیم خودتونو از اب بیرون بکشین، الان چه فرقی کردین که حس میکنین اگه طلاق بگیرین خوشبخت میشین.
    دل اون مرد بیچاره رو شکستین، غرورشو جریحه دار کردین. اون دنیا چه جوابی دارین بدین؟
    شما نه با این اقا نه با هیچکس دیگه خوشبخت نمیشین. چون فکر تون بیماره. قدر داشته هاتونو نمیفهمین.
    حق با خواهرتونه.
    اون اقا حتما با حذف شما از زندگیش خوشبخت میشه و بهتر از شما روخدا سر راهش میذاره.
    اتفاقا زودتر طلاق بگیرین تا اون شوهر بیچاره تون رنگ خوشی. رو ببینه.
    واقعا متاسفم براتون.
    هرچی بعد از این براتون پیش بیاد از اه اون مردیه که دلشو شکستین. اینو مطمئن باشین.
    هنوز باورم نمیشه که بهش گفتین دوستت نداشتم و زوری باهات ازدواج کردم.
    واقعا انسانیت برای شما بی معناس. چه شوهر خوبی دارین. من اگه جاش بودم حسابی از خجالتتون در میومدم.
    از خدا نمیترسین اینجوری خون به جیگرش میکنین؟
    زودتر طلاق بگیرین تا اون بنده خدا نجات پیدا کنه از دست تون.
    ببخشید نباید پست و نظر شمارو نقل قول کنم
    ولی شما خودت جای این خانوم بودی؟
    ک داری قضاوت میکنی؟
    تو خونش بودی؟
    رفتار پدرشو دیدی؟
    میفهمی ازدواج زوری ینی چی؟
    میفهمین ب اجبار بگی بعله ینی چی؟
    ببخشید
    ولی شما میدونیین این خانوم چ دردی دارن؟
    چیزی از غصه الانشون متوجه میشین؟

    هروقت تو شرایط ایشون بودیو
    باز هم جلو پدر مادرت واستادی
    و کتک خوردی و
    باز هم ننشستی سر سفره عقد
    اونموقه بیا
    اینطوری رگباری
    خالی کن سرش
    عصبانیتتو

    ببخشینا
    امضای ایشان


    باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد
    آن قدر که اشک ها خشک شوند
    باید این تن اندوهگین را چلاند
    و
    بعد دفتر زندگی را ورق زد
    به چیز دیگری فکر کرد
    باید پاها را حرکت داد
    و
    همه چیز را از نو شروع کرد



  43. 3 کاربران زیر از شقایقم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  44. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط talieh نمایش پست ها
    واقعا براتون نگرانم
    به این راحتی زندگی خودتون و یه جوون بیچاره رو خراب کردین. خجالت اوره.
    اون موقع که باید میگفتین نه، صم و بکم نشستین که عقدتون کنن. حالا یهو زبونتون باز شده؟
    وقتی دختر تو خونه بودین، نمیتونستین گلیم خودتونو از اب بیرون بکشین، الان چه فرقی کردین که حس میکنین اگه طلاق بگیرین خوشبخت میشین.
    دل اون مرد بیچاره رو شکستین، غرورشو جریحه دار کردین. اون دنیا چه جوابی دارین بدین؟
    شما نه با این اقا نه با هیچکس دیگه خوشبخت نمیشین. چون فکر تون بیماره. قدر داشته هاتونو نمیفهمین.
    حق با خواهرتونه.
    اون اقا حتما با حذف شما از زندگیش خوشبخت میشه و بهتر از شما روخدا سر راهش میذاره.
    اتفاقا زودتر طلاق بگیرین تا اون شوهر بیچاره تون رنگ خوشی. رو ببینه.
    واقعا متاسفم براتون.
    هرچی بعد از این براتون پیش بیاد از اه اون مردیه که دلشو شکستین. اینو مطمئن باشین.
    هنوز باورم نمیشه که بهش گفتین دوستت نداشتم و زوری باهات ازدواج کردم.
    واقعا انسانیت برای شما بی معناس. چه شوهر خوبی دارین. من اگه جاش بودم حسابی از خجالتتون در میومدم.
    از خدا نمیترسین اینجوری خون به جیگرش میکنین؟
    زودتر طلاق بگیرین تا اون بنده خدا نجات پیدا کنه از دست تون.
    میدونن مشکل چیه خانم تلیه : مشکل اینه بعضی از خانواده های ایرانی فکر میکنن دوره ماها هنوز مثل 1 قرن پیشه که پدر مادر واسه بچشون همسر انتخاب کنن حالا چه بچشون خوشش بیاد چه بدش بیاد حق انتخابی نداره باید زندگی کنه و مجبوره ادامه بده مگرنه مادر نفرین میکنه پدر محروم از ارث میکنه مادر فحش میده پدر کتک میزنه .این دیدگاه سنتی علنا تو جامعه الان ما ذره ای محوریت نداره و کسی واسش ارزشی قائل نیست من نمیدونم این خانم چند سالشه ولی حدثم اینه سنشون پایینه من سنشون را مثلا میگم 18 سال ببینید یه دختر 18 ساله که هیچ پناهی نداره در مقابل این زورگویی 3 تا کار میتونه بکنه : 1.از خونش فرار کنه گیر گرگای جامعه بیوفته 2 : خودکشی کنه 3 : نظر پدر مادرشو قبول کنه و یک عمر ذره ذره بمیره

  45. 3 کاربران زیر از sam127 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  46. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14456
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    6
    تشکر شده 575 بار در 298 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    من به اون خانم کاری ندارم ولی بهتره ادم هر بلایی میخواد سر طرف مقابل بیاره، یه لحظه خودشو بذاره جای اون طرف.

    خداوکیلی اگه خود من با عشق و علاقه بیام جلو، بعد شوهرم بهم بگه دوستت نداشتم زوری باهات ازدواج کردم، تا اخر عمر احساس حقارت و بدبختی میکنم.
    این خانم که اول و اخرش این کتک هارو میخوره و از ارث محروم میشه. حداقل یکی دیگه رو بدبخت نمیکرد.

    خیلی حس بدی بهم دست داد. تا حالا اینقدر دلم برای کسی نسوخته بود.
    واقعا ناراحت شدم. این اوج بی انصافیه.

    میدونم نباید اون حرفارو میزدم. واقعا معذرت میخوام.
    ولی نمیدونم چجوری حسم رو نسبت به این پست بیان کنم چون خیلی دردناکه.

  47. 2 کاربران زیر از talieh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  48. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط kas نمایش پست ها
    نه اتفاقا ممنونم که رک گفتین من ازبقیه متنفر نیستم چون این رو درخودم میبینم که میگم باهرکسی غیراز شوهرم میتونم زندگی کنم
    من الان نه ماه هست زندگی میکنم توی این نه ماه قطعا فقط به یه نماز خوندن و توکل به خدابسنده نکردم براش ارایش کردم به خودم رسیدم باهاش شوخی کردم راحت خودمو بدون اینکه بفهمه ازش متنفرم در اختیارش قراردادم و بهش گفتم من تورو دوسدارم اما خیلی خلقو خوی خواصی داره خیلی دوست نداره ینی کلا دوستی نداره روابط اجتماعیش ضعیفه حتی تو این مدت یک بار بهم نگفته دوست دارم خانومم یا از این سری مسایل نمیگمم بده ولی من ازش محبت میخوام فکر میکنه هرچقدر خودشو بهم بماله بیشتر محبت کرده ولی من با این کارش عصبی میشم یا اینکه چون من مانتویی هستم وخواهرش چادری من دختر خوبی نیستم و نمازمو نمخونم ولی کاملا برعکسه من نمازمو اول وقت میخونمو به مسایل دینی خیلی اعتقاددارم
    تنفرم اونجا تشدید شد که من با یکی از بزرگای فامیل که همه قبولش دارنو باهاش رابطه نزدیکی دارم مشورت کردم که بگم از رابطه قبلیم چون واقعا تقریبا همه ازقضیه قبل ازدواجم خبرداشتن .بهش گفتم که قبلن کسیرو دوسداشتمو اونم دوسمداشته و الان کاملا بی تفاوتم واین مسالرو به خواهرم گفته با اینکه کاملا خونوادم خبرداشتن ولی حرف منو پیش خودش نگه نداشت یا تابحثی میکنیم بهم میگه تو ولی اگه ول نبودی که دنبال پسر بازی نمیرفتی باوجود اینکه قصدمون ازدواج بودو هربار رفتنم پیش اون پسر با اجازه خواهرم وحتی خیلی وقتا باخودش بوده واون پسر همیشه بخاطر خانوم بودنم از نظر خودش منو میخواست ولی شوهرم نه اینکه بد دهن باشه ولی تمام پیامام که بهش گفتم از رابطه قبلیمو عکس گرفته و نگه داشته تا برای روز مبادا ینی من اینجوری برداشت کردم و اینا تنفرمو تشدید میکنه



    ببین توقعات !!!!!
    توقع کامل بودن ! گفتم همه ماها ایرادهایی داریم .
    همسرهای همه ماها ایرادهایی دارن ؛قرار نیست ما خوبی هاشونو نبینیم.


    همسرت رو مثل یک موجود منفور گزاستی جلو چشمت و هر وقت اراده میکنی دوسش داشته باشی ؛فقط بدی هاشو میبینی !!

    پاشو یه کاغذ برادر و خوبی هاشو بدی هاشو توی دوتا لیست کنار هم بزار ببین کدوم بیشتره .
    ببین میتونی بهش فرصت بدی خودش باشه یا موجود منفور ذهنت ؟

    من بخوام اراده کنم از چیزی یا کسی که بدم میاد میتونم بهترین ادم یا چیز زندگیم بسازم !!!ولی باید بخوام .


    تصمیم با خودته نمیتونی یا نمیخوای ؟!!!
    موفق باشی

  49. کاربران زیر از ghazal1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    kas

  50. بالا | پست 31

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط talieh نمایش پست ها
    من به اون خانم کاری ندارم ولی بهتره ادم هر بلایی میخواد سر طرف مقابل بیاره، یه لحظه خودشو بذاره جای اون طرف.

    خداوکیلی اگه خود من با عشق و علاقه بیام جلو، بعد شوهرم بهم بگه دوستت نداشتم زوری باهات ازدواج کردم، تا اخر عمر احساس حقارت و بدبختی میکنم.
    این خانم که اول و اخرش این کتک هارو میخوره و از ارث محروم میشه. حداقل یکی دیگه رو بدبخت نمیکرد.

    خیلی حس بدی بهم دست داد. تا حالا اینقدر دلم برای کسی نسوخته بود.
    واقعا ناراحت شدم. این اوج بی انصافیه.

    میدونم نباید اون حرفارو میزدم. واقعا معذرت میخوام.
    ولی نمیدونم چجوری حسم رو نسبت به این پست بیان کنم چون خیلی دردناکه.
    یعنی شما میفرمایید این خانم قبل عقد قبل ازدواجش به پسر عمش نگفته که راضی به ازدواج باهاش نیست حالا چه با رفتار چه با زبون؟

  51. کاربران زیر از sam127 بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    kas

  52. بالا | پست 32

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14456
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    6
    تشکر شده 575 بار در 298 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط kas نمایش پست ها
    سلام ممنون میشم کمکم کنید
    من نه ماه پیش به اجبار خانواده ویک جور رو کم کنی کسی که بااون دوست بودم با تشویقای همه فامیل که حقوقش خوبه میشناسیمش خوشگله منو راضی به ازدواج کردن ولی من از بچگی از پسر عمم متنفربودم وهمیشه به چشم یه برادر نگاه میکردم الان نه ماه میگذره و من روز به روز متنفر تر میشم ازرفتاراش همه میگن خوشگله اما ازنظر من خیلی ناجوره و تو فکر خودش خیلی رو مده ولی در اصل لباساش با باباش یه مدله حتی کفشاشون عینه همه ومن تو این نه ماه اصلا احساس خوشحالی نکردم حتی وقتی شب کاره کلی خداروشکر میکنم که امشب حتمنی نمیاد پیشم
    خودشم میدونه دوسش ندارم ولی همه میگفتن درست میشه اما نشده
    نمیدونم جدا بشم یا زندگی کنم پدرومادرم هم بعد ازافسردگی من فهمیدن اشتباه کردن وبازم فکر میکنن درست میشه اما من هر کاری کردم نشده حتی گفتن با ************ محبت میاد بیشتر متنفر شدم درحدی که نمیتونم ببینمش دوسدارم فرارکنم ازدستش
    نمیدونم چیکارکنم هم خوبه شرایطش هم دوسم داره هم سر مسایل خیلی کوچیک باهم کل کل میکنیمو بحث میکنیم
    و یک خواهر دارم که همیشه بهم میگه تو لیاقت زندگی مرفه رو نداری واگه طلاق بگیری سیاه بخت میشی و تاحتی توی صورتم تف کرده که تولیاقت نداری تو بدبخت میشی و ...
    اما من این نظرو دارم که اگه جداشیم راه خوشبختیرو برای جفتمون بازکردیم دیگه نه من افسردم نه اون بره سمت همسرش که ببینه باهاش عصبی برخورد میکنه خودشم راضیه میگه احساس یه طرفه هیچ وقت جواب نداده و فقط من دودلم که نکنه فامیل بگن بدبخت میشه یا ازدواج مجددم تو دهن مردم بیوفته که دیدی به حرف خونوادش نکرد الان بدبخت شد و این حرفا ...
    دودلم تمام دلم تو جدایی و عذاب وجدان نگهم داشته وحقوقوخونه همسرم نه چیز دیگه

    چیزی راجع به اینکه اعتراضی کردن یا قبل از عقد صراحتا گفتن با این وصلت مخالفن نگفتن.
    ببینین
    خودش نوشته برای رو کم کنی باهاش ازدواج کردم!
    اخه همچین ادمی دلسوزی داره؟
    ببخشید ولی ایشون داره با مظلوم نمایی خودشو قربانی نشون میده ولی قربانی اصلی شوهر بیچاره شه.
    پیشنهاد میکنم همه عزیزان یه بار دیگه پست ایشون رو با دقت بخونن.

    حتی کاربر عزیزی که به من گفتن ایشون یه دختر نهایتا 18 ساله بی پناه و بیچاره س که قربانی شده!!!!!

    خودش داره میگه برای رو کم کنی باهاش ازدواج کردم. قربانی کدومه.
    کلمه "اجبار" رو توی پست ایشون دیدین ولی بقیه شم بخونین. چاقو که زیر گلوش نذاشتن. تشویقش کردن به این ازدواج نه تهدید. محاسن اون اقا رو شمردن براش، ایشونم خودش قبول کرده برای خرده حساب شخصی همسر اون اقا بشه.
    حالا که به قول خودش روی نفر قبلی کم شده، خوشی زده زیر دلش، میخواد جدا شه.
    من که تو این پست جز تنوع طلبی و خودخواهی محض چیز دیگه ای نمیبینم.
    ویرایش توسط talieh : 02-07-2016 در ساعت 09:39 AM

  53. بالا | پست 33

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14456
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    6
    تشکر شده 575 بار در 298 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهنام1 نمایش پست ها
    خوبه شما مشاور نیستین خدا به خیر کنه!
    دوشغل برای شما خطر داره مشاوره وقضاوت (قاضی) طرف این دوتانرین!
    همه ما داریم اینجا هم مشاوره میدیم و هم قضاوت میکنیم.
    شما هم از روی حرفهای این خانم، دارین یه طرفه به قاضی میرین. 90% کاربرا نسبت به پست این خانم احساس دلسوزی کردن. اما وقتی من طرف همسرشونو گرفتم، متهم شدم به قضاوت اشتباه.
    چرا؟
    چون به چشم یه قربانی معصوم به این خانم نگاه نمیکنم؟
    شما حرفای همسر ایشونو شنیدین؟
    من هم مثل بقیه از روی پستی که خود این خانم گذاشته دارم قضاوت میکنم.
    خودش میگه واسه رو کم کنی ازدواج کردم/ شوهرم مهربونه ولی من دوستش ندارم/ بهش بعد از ازدواج گفتم اجبارا زنت شدم و بیا طلاق بگیریم/ پدرومادرم و فامیل محاسن اون اقا رو برام گفتن و اصرار داشتن خوشبختم میکنه که قبول کردم باهاش ازدواج کنم( پس ضرب و شتمی درکار نبوده)/و...

    بعد هم احادیث و روایاتی ردیف کرده که خودشو از هر تقصیری مبرا کنه و از همسرش یه هیولا بسازه.
    اگه به حدیث نوشتنه، منم میتونم صدتا روایت ردیف کنم براتون که امثال این خانم چقدر مورد لعن خدا و ملائکه قرار میگیرن.

    من خودم یه خانم هستم. ولی حس میکنم واقعا بعضی جاها در حق اقایون اجحاف میشه. چون همه به چشم یه مرد زمخت و بی احساس بهشون نگاه میکنن درحالیکه واقعا اینجوری نیست. شاید همسر اون خانم چیزی به زبون نیاره ولی از درون داغونه.
    این خانم میگه بهم ابراز علاقه نمیکنه.
    خب بهش فرصت نداده. تازه رسما هم گفته دوستت ندارم!
    ایشون دختربچه 18 ساله نیست. یه خانم 22 ساله س که اتفاقا هم عاقله هم بالغ. تصمیم خودش رو هم گرفته و حتم دارم بزودی از همسرش جدا میشه. اگر هم اومده اینجا پست گذاشته واسه اروم کردن وجدانشه که فردا بگه بقیه هم حق رو به من دادن برای طلاق!

    اگه واقعا میخواین عادلانه قضاوت کنین، باید با همسرشونم حرف بزنین. پس تصور نکنین هرکی طرفداری این خانم رو کرد، عادلانه نظر داده و هرکی ایشونو مقصر میدونه لابد شمربن ذی الجوشنه!

    مگه یه مرد از زنش جز محبت چی میخواد؟
    ایشون یه ذره زبون خوش نداره که شوهرشو نگه داره. همش حرف از جدایی میزنه و حتی اونقدر جربزه نداره که بگه اشکال از خودشه. هم طلاق میخواد، هم میخواد کاسه و کوزه هارو هم سر شوهرش بشکنه.


    انصافا کاربران اقا خودشون رو بذارن جای همسر این خانم. شاید اینجوری بهتر منظور منو متوجه بشن.
    ویرایش توسط talieh : 02-07-2016 در ساعت 10:26 AM

  54. بالا | پست 34

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26340
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط talieh نمایش پست ها
    همه ما داریم اینجا هم مشاوره میدیم و هم قضاوت میکنیم.
    شما هم از روی حرفهای این خانم، دارین یه طرفه به قاضی میرین. 90% کاربرا نسبت به پست این خانم احساس دلسوزی کردن. اما وقتی من طرف همسرشونو گرفتم، متهم شدم به قضاوت اشتباه.
    چرا؟
    چون به چشم یه قربانی معصوم به این خانم نگاه نمیکنم؟
    شما حرفای همسر ایشونو شنیدین؟
    من هم مثل بقیه از روی پستی که خود این خانم گذاشته دارم قضاوت میکنم.
    خودش میگه واسه رو کم کنی ازدواج کردم/ شوهرم مهربونه ولی من دوستش ندارم/ بهش بعد از ازدواج گفتم اجبارا زنت شدم و بیا طلاق بگیریم/ پدرومادرم و فامیل محاسن اون اقا رو برام گفتن و اصرار داشتن خوشبختم میکنه که قبول کردم باهاش ازدواج کنم( پس ضرب و شتمی درکار نبوده)/و...

    بعد هم احادیث و روایاتی ردیف کرده که خودشو از هر تقصیری مبرا کنه و از همسرش یه هیولا بسازه.
    اگه به حدیث نوشتنه، منم میتونم صدتا روایت ردیف کنم براتون که امثال این خانم چقدر مورد لعن خدا و ملائکه قرار میگیرن.

    من خودم یه خانم هستم. ولی حس میکنم واقعا بعضی جاها در حق اقایون اجحاف میشه. چون همه به چشم یه مرد زمخت و بی احساس بهشون نگاه میکنن درحالیکه واقعا اینجوری نیست. شاید همسر اون خانم چیزی به زبون نیاره ولی از درون داغونه.
    این خانم میگه بهم ابراز علاقه نمیکنه.
    خب بهش فرصت نداده. تازه رسما هم گفته دوستت ندارم!
    ایشون دختربچه 18 ساله نیست. یه خانم 22 ساله س که اتفاقا هم عاقله هم بالغ. تصمیم خودش رو هم گرفته و حتم دارم بزودی از همسرش جدا میشه. اگر هم اومده اینجا پست گذاشته واسه اروم کردن وجدانشه که فردا بگه بقیه هم حق رو به من دادن برای طلاق!

    اگه واقعا میخواین عادلانه قضاوت کنین، باید با همسرشونم حرف بزنین. پس تصور نکنین هرکی طرفداری این خانم رو کرد، عادلانه نظر داده و هرکی ایشونو مقصر میدونه لابد شمربن ذی الجوشنه!

    مگه یه مرد از زنش جز محبت چی میخواد؟
    ایشون یه ذره زبون خوش نداره که شوهرشو نگه داره. همش حرف از جدایی میزنه و حتی اونقدر جربزه نداره که بگه اشکال از خودشه. هم طلاق میخواد، هم میخواد کاسه و کوزه هارو هم سر شوهرش بشکنه.


    انصافا کاربران اقا خودشون رو بذارن جای همسر این خانم. شاید اینجوری بهتر منظور منو متوجه بشن.
    دوست عزیز من میدونم که نیت شما خیره وبرای کمکه اما ما اینجا نیستیم که قضاوت کنیم ما اینجاییم که حرف دوستانو بشنویم و راه حل مناسب بدیم این میان بت ما مربوط نیست که مقصره و کی بی گناه...
    ماهمه به این دوست عزیز توصیه کردیم که درست فکر کنن و درصورتی که به نتیجه رسیدن به یه مشاور خوب رجوع کنند..
    قصدجسارت ندارم اما بهتون توصیه میکنم هیچوقت با این لحن کسی رو توبیخ و محکوم نکنید چون شما تو بطن زندگی اون فرد نیستید.

  55. بالا | پست 35

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26151
    نوشته ها
    19
    تشکـر
    64
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    واقعا ممنونم از همتون من برای اینکه کمکم کنین که کدوم راه بهتره اومدم اینجا ومشکلم رو مطرح کردم مسلما من عذاب وجدان دارم که نمیخام ادامه بدم چون دربرابر محبتی که شوهرم میکنه من هیچی جبران نمیکنم یا لااقل کم جبران میکنم اگه نگا کنین به حدیثام نخواستم عذاب وجدانمو بکشم فقط ازتون خواستم کمک کنین کدوم راه بهتره و گفتم که طلاق عرش الهی رو میلرزونه و واقعا من اگه دردی نداشتم از شما دوستان کمکی نمیخواستم پس برای تحقیر یا سرکوفت نیومدم اینجا برای اینکه راهی که بهتره وبقیه تجربش کردن بهم نشون بدین و کمکم کنه واینم بگم که شوهرم بهم گفته که تو فقط توی خونه من باش اینا درد واسه یه دختر که یکی باتمام وجود بخوادتو تو نتونی تحمل کنی که دربرابر محبتاش اذیتشم بکنی
    مطمین باشید من اگه عقل الانمو داشتم هیچوقت اشتباه نمیکردم و نه میگفتم
    الانم بهم راهکار نشون بدید لطفا نه سرکوفت
    اگه فک میکنین نمیتونین کمک کنین لطفا سرکوبم نکنین اخه شما چه میدونین که طرف مقابلتون چه مشکلاتی داره شاید فکر خودکشی تو سرش باشه و با حرفای شما بلایی سر خودش بیاره خانوم محترم شما هر مطلب کوچیکو بزرگی مینویسید مسولین .من خودم اونقدی اعتقاد دارم به اون دنیاکه خود کشی نکنم خداروشکر ولی متنتون خیلی دلمو شکستید
    و اینو بگم شما فردا روز میشید یه فردی مثله بابای من خودخواهو خود رای که سلیغه خودشو تحمیل اطرافیانش میکنه
    نمیگم شما نمیفهمین یا شعور ندارین ولی من پیش مشاوره رفتمو ایشونم کاملا حقرو به من دادن با این وجود راهنمایی میخواستم .در ضمن من نگفتم دلیل اصلیش رو کم کنی بوده اینم باعث این تصمیم اشتباهم شده
    شما پدر وخواهر منو نمیشناسید من تا حتی دادزدم فریاد زدم گفتم من ایشون رو نمیخوام پس به اندازه کافی یا از نظر خودم کاملا تلاشمو کردم که نشه ولی متاسفانه باوجود خواهرمو بابام نشد ؟پس قضاوت خیلی کار کودکانه ای هست
    درضمن من اگه میخواستم قربانی نشون بدم هیچوقت اینجوری نمینوشتم ومیگفتم بده بداخلاقه بابام کتک میزنه یا خواهرم بابی عقلیاش زندگیمو نابود کرده اینطوری بهتره درسته؟پس نه ترسی از شما دارم نه از کسی چون ناشناسم پس خیلی باید احمق باشم که بیامو فقط خودمو قربانی نشون بدمو برم نیازی به این کار نیست اگه من بخوام عذاب وجدانمو بکشم راههای بهتریم هست درسته؟و واقعا به خودم افتخار میکنم که لااقل شده برای کم کردن عذاب وجدانمم شده انقد تلاش میکنم من تحت نظر مشاورم دکتر محمدی ایشون ضعفو از همسرم دیدن چون واقعا سرد و الانم همسرم تحت درمان هستن
    در هر صورت ممنون
    از بهنام و سام عزیزم وشقایق مهربونم که با نوشته های اونا یکم دلم اروم گرفت
    (پیش از انکه درباره زندگی و شخصیت من قضاوت کنی
    خودت راجای من بگذار
    ازمسیری که من گذشته ام عبور کن
    باغصه ها تردید ها ترسها دردها وخنده هایم زندگی کن
    یادت باشد هرکسی سرگذشتی دارد هرگاه به جای من زندگی کردی انگاه میتوانی درباره من قضاوت کنی)
    ویرایش توسط kas : 02-07-2016 در ساعت 11:35 AM

  56. کاربران زیر از kas بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  57. بالا | پست 36

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26087
    نوشته ها
    120
    تشکـر
    255
    تشکر شده 155 بار در 92 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط talieh نمایش پست ها
    همه ما داریم اینجا هم مشاوره میدیم و هم قضاوت میکنیم.
    شما هم از روی حرفهای این خانم، دارین یه طرفه به قاضی میرین. 90% کاربرا نسبت به پست این خانم احساس دلسوزی کردن. اما وقتی من طرف همسرشونو گرفتم، متهم شدم به قضاوت اشتباه.
    چرا؟
    چون به چشم یه قربانی معصوم به این خانم نگاه نمیکنم؟
    شما حرفای همسر ایشونو شنیدین؟
    من هم مثل بقیه از روی پستی که خود این خانم گذاشته دارم قضاوت میکنم.
    خودش میگه واسه رو کم کنی ازدواج کردم/ شوهرم مهربونه ولی من دوستش ندارم/ بهش بعد از ازدواج گفتم اجبارا زنت شدم و بیا طلاق بگیریم/ پدرومادرم و فامیل محاسن اون اقا رو برام گفتن و اصرار داشتن خوشبختم میکنه که قبول کردم باهاش ازدواج کنم( پس ضرب و شتمی درکار نبوده)/و...

    بعد هم احادیث و روایاتی ردیف کرده که خودشو از هر تقصیری مبرا کنه و از همسرش یه هیولا بسازه.
    اگه به حدیث نوشتنه، منم میتونم صدتا روایت ردیف کنم براتون که امثال این خانم چقدر مورد لعن خدا و ملائکه قرار میگیرن.

    من خودم یه خانم هستم. ولی حس میکنم واقعا بعضی جاها در حق اقایون اجحاف میشه. چون همه به چشم یه مرد زمخت و بی احساس بهشون نگاه میکنن درحالیکه واقعا اینجوری نیست. شاید همسر اون خانم چیزی به زبون نیاره ولی از درون داغونه.
    این خانم میگه بهم ابراز علاقه نمیکنه.
    خب بهش فرصت نداده. تازه رسما هم گفته دوستت ندارم!
    ایشون دختربچه 18 ساله نیست. یه خانم 22 ساله س که اتفاقا هم عاقله هم بالغ. تصمیم خودش رو هم گرفته و حتم دارم بزودی از همسرش جدا میشه. اگر هم اومده اینجا پست گذاشته واسه اروم کردن وجدانشه که فردا بگه بقیه هم حق رو به من دادن برای طلاق!

    اگه واقعا میخواین عادلانه قضاوت کنین، باید با همسرشونم حرف بزنین. پس تصور نکنین هرکی طرفداری این خانم رو کرد، عادلانه نظر داده و هرکی ایشونو مقصر میدونه لابد شمربن ذی الجوشنه!

    مگه یه مرد از زنش جز محبت چی میخواد؟
    ایشون یه ذره زبون خوش نداره که شوهرشو نگه داره. همش حرف از جدایی میزنه و حتی اونقدر جربزه نداره که بگه اشکال از خودشه. هم طلاق میخواد، هم میخواد کاسه و کوزه هارو هم سر شوهرش بشکنه.


    انصافا کاربران اقا خودشون رو بذارن جای همسر این خانم. شاید اینجوری بهتر منظور منو متوجه بشن.
    با سلام
    ممنونم که نقل قول کردین!
    به نظر شما یک مشاور با این لحن باید برخورد کنه؟منظور من لحن شما بود!حتی اون قاضی در قضاوت حرف متهمو راحت گوش میده بدون داد وبیداد و...یا مشاور اینجوری رفتار نمیکنه...
    واما میگین خودتو بزار جای اقا!بنده در سن ازدواجم به هیچ وج اینجوری ازدواج نمیکنم!کسی فشار روی پسر نزاشته بود که اینجوری ازدواج کنه!
    شما که از دید اون پسر نیگاه میکنین چرا خود پسرو مقصر نمیدونین با انتخابش؟
    اصلا معیار ازدواجش چی بوده؟
    اصلا نشستن با خانم دو کلمه صحبت کنن ببین کف هم هستن؟مشاور قبل ازدواج که این همه توصیه میشه رفتن؟چه چیزی دیدن تو خانم که به عنوان شریک زندگی قبول کردن!
    چشماتونو باز کنین کسایی که ازدواج کردین!همین ازدواج های بدون فکر واندیشه منجر به بالارفتن طلاق میشه!
    اقا هیچ اقدامی برا شناخت همسر قبل ازدواج نمیکنه هیچ معیاری برای ازدواج نداشته وفقط هدف رسیدن به خانم بوده ونشستن پای سفر عقد پس ایشونم به همون اندازه مقصرن!

  58. 3 کاربران زیر از بهنام1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  59. بالا | پست 37

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26151
    نوشته ها
    19
    تشکـر
    64
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    دقیقا همینطوره مشاوری که من پیششون رفتمم همینو گفتن که علاقه بیش ازحد شوهرم کارو خراب کرده والان نه ماه میگذره هنووووووز به اندازه یک ربع باهم حرف نزدیم چرا چون دوسم داره اما اصلا بروز نمیده و فقط به فکر وصاله حتی باهاش رفتیم برای ازمایش خون من به جلو نگا میکردمو ایشونم به جلو الانم قبول داره اشتباهشو اما دیگه گذشته وباید درستش کنیم
    و درست کردنش برای شوهرم شیرینو برای من سخت
    نمیدونم این حسش تا کی هست میترسم حسش تموم شه تمام ترسم اینه چون هییییچ دختری از شوهر خوشگلی که پولداره حقوق ثابت داره خونه داره وازهمه مهمتر عاشقانه دوسش داشته باشه بدش نمیاد

  60. بالا | پست 38

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26087
    نوشته ها
    120
    تشکـر
    255
    تشکر شده 155 بار در 92 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    شما فقط دو راه جلوتونه راه اول اینکه خودتون رو درست کنین با شرایط یا جداشین!
    خودتون بعد این مدت میتونین بهترین تصمیمو بگیرن ولی عجولانه نباشه!
    سعی کنین گذشته رو فراموش کنین الان زمان حال رو نیگاه کنین ببینین میتونین دیدگاهتون رو نسبت به همسرتون تغیر بدین ببینین یه درصد شانس خوشبختی با همسرتون هست؟اگه هست اصلاح کنین اگه نیست واقعا جدایی بهترین راهه
    هستن زوج هایی که با جدایی خوشبخت شدن ولی درصدشون پایینه ولی هستن زوج هایی که با مراحل جدا شدن یا حتی طلاق هم گرفتن ولی سریع دیدشون نسبت به زندگی تغییر کرده والان زندگی ایده الی درست کردن!وبرگشتن پیش هم!
    بسپر به بالاسری درهمه لحظه امیدت به خدا باشه وتصمیم درست تو زندگیتو بگیر هرچی خودش صلاح بدونه همون میشه
    هیچ موقع زندگی رو به خودتون تلخ نکنین

  61. کاربران زیر از بهنام1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    kas

  62. بالا | پست 39

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط kas نمایش پست ها
    دقیقا همینطوره مشاوری که من پیششون رفتمم همینو گفتن که علاقه بیش ازحد شوهرم کارو خراب کرده والان نه ماه میگذره هنووووووز به اندازه یک ربع باهم حرف نزدیم چرا چون دوسم داره اما اصلا بروز نمیده و فقط به فکر وصاله حتی باهاش رفتیم برای ازمایش خون من به جلو نگا میکردمو ایشونم به جلو الانم قبول داره اشتباهشو اما دیگه گذشته وباید درستش کنیم
    و درست کردنش برای شوهرم شیرینو برای من سخت
    نمیدونم این حسش تا کی هست میترسم حسش تموم شه تمام ترسم اینه چون هییییچ دختری از شوهر خوشگلی که پولداره حقوق ثابت داره خونه داره وازهمه مهمتر عاشقانه دوسش داشته باشه بدش نمیاد




    افرین دختر خوب ...خوشحالم که برای یکبار هم شده داری مثبت فکر میکنی و خوبی های همسرت رو میبین .


    ببین پس چقدر راحت میتونی از دیدگاه دیگه به همسرت نگاه کنی و اوتو دوست داشتنی ببینی *

    پس متوجه شدی که فقط کافیه خودتو و نگاهتو تغییر بدی ؛اونوقت همسرت از یک موجود منفور به یک موجود دوست داشتنی تبدیل میشه .

    خوشحالم که به جدایی فکر نمیکنی و میخوای تلاش کنی خودت رو تغییر بدی .

  63. بالا | پست 40

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5400
    نوشته ها
    698
    تشکـر
    99
    تشکر شده 657 بار در 378 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط kas نمایش پست ها
    سلام ممنون میشم کمکم کنید
    من نه ماه پیش به اجبار خانواده ویک جور رو کم کنی کسی که بااون دوست بودم با تشویقای همه فامیل که حقوقش خوبه میشناسیمش خوشگله منو راضی به ازدواج کردن ولی من از بچگی از پسر عمم متنفربودم وهمیشه به چشم یه برادر نگاه میکردم الان نه ماه میگذره و من روز به روز متنفر تر میشم ازرفتاراش همه میگن خوشگله اما ازنظر من خیلی ناجوره و تو فکر خودش خیلی رو مده ولی در اصل لباساش با باباش یه مدله حتی کفشاشون عینه همه ومن تو این نه ماه اصلا احساس خوشحالی نکردم حتی وقتی شب کاره کلی خداروشکر میکنم که امشب حتمنی نمیاد پیشم
    خودشم میدونه دوسش ندارم ولی همه میگفتن درست میشه اما نشده
    نمیدونم جدا بشم یا زندگی کنم پدرومادرم هم بعد ازافسردگی من فهمیدن اشتباه کردن وبازم فکر میکنن درست میشه اما من هر کاری کردم نشده حتی گفتن با ************ محبت میاد بیشتر متنفر شدم درحدی که نمیتونم ببینمش دوسدارم فرارکنم ازدستش
    نمیدونم چیکارکنم هم خوبه شرایطش هم دوسم داره هم سر مسایل خیلی کوچیک باهم کل کل میکنیمو بحث میکنیم
    و یک خواهر دارم که همیشه بهم میگه تو لیاقت زندگی مرفه رو نداری واگه طلاق بگیری سیاه بخت میشی و تاحتی توی صورتم تف کرده که تولیاقت نداری تو بدبخت میشی و ...
    اما من این نظرو دارم که اگه جداشیم راه خوشبختیرو برای جفتمون بازکردیم دیگه نه من افسردم نه اون بره سمت همسرش که ببینه باهاش عصبی برخورد میکنه خودشم راضیه میگه احساس یه طرفه هیچ وقت جواب نداده و فقط من دودلم که نکنه فامیل بگن بدبخت میشه یا ازدواج مجددم تو دهن مردم بیوفته که دیدی به حرف خونوادش نکرد الان بدبخت شد و این حرفا ...
    دودلم تمام دلم تو جدایی و عذاب وجدان نگهم داشته وحقوقوخونه همسرم نه چیز دیگه
    عزیزم یه نگاه به انتظارات خودتون از زندگی بندازید ...

    ببینید شما ارامش زندگی رو فدای حقوق و مسکن کردید پس دلیلی به مشاوره و اعتراض ندارید

    شما زندگی رو با تنفر آغاز کردید و از این تلخی انتظار شیرینی دارید ...

    امیدوارم بتونید درست فکر کنید چون معیارهای شما حقوق و مسکنه و نیازی به آرامش ندارید

    و گرنه این عذاب وجدانی که شما در موردش صحبت میکنید ربطی به انتخاب صحیح و غلط فرد نداره

  64. کاربران زیر از Bita moein بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    kas

  65. بالا | پست 41

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18849
    نوشته ها
    68
    تشکـر
    4
    تشکر شده 31 بار در 26 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط kas نمایش پست ها
    سلام ممنون میشم کمکم کنید
    من نه ماه پیش به اجبار خانواده ویک جور رو کم کنی کسی که بااون دوست بودم با تشویقای همه فامیل که حقوقش خوبه میشناسیمش خوشگله منو راضی به ازدواج کردن ولی من از بچگی از پسر عمم متنفربودم وهمیشه به چشم یه برادر نگاه میکردم الان نه ماه میگذره و من روز به روز متنفر تر میشم ازرفتاراش همه میگن خوشگله اما ازنظر من خیلی ناجوره و تو فکر خودش خیلی رو مده ولی در اصل لباساش با باباش یه مدله حتی کفشاشون عینه همه ومن تو این نه ماه اصلا احساس خوشحالی نکردم حتی وقتی شب کاره کلی خداروشکر میکنم که امشب حتمنی نمیاد پیشم
    خودشم میدونه دوسش ندارم ولی همه میگفتن درست میشه اما نشده
    نمیدونم جدا بشم یا زندگی کنم پدرومادرم هم بعد ازافسردگی من فهمیدن اشتباه کردن وبازم فکر میکنن درست میشه اما من هر کاری کردم نشده حتی گفتن با ************ محبت میاد بیشتر متنفر شدم درحدی که نمیتونم ببینمش دوسدارم فرارکنم ازدستش
    نمیدونم چیکارکنم هم خوبه شرایطش هم دوسم داره هم سر مسایل خیلی کوچیک باهم کل کل میکنیمو بحث میکنیم
    و یک خواهر دارم که همیشه بهم میگه تو لیاقت زندگی مرفه رو نداری واگه طلاق بگیری سیاه بخت میشی و تاحتی توی صورتم تف کرده که تولیاقت نداری تو بدبخت میشی و ...
    اما من این نظرو دارم که اگه جداشیم راه خوشبختیرو برای جفتمون بازکردیم دیگه نه من افسردم نه اون بره سمت همسرش که ببینه باهاش عصبی برخورد میکنه خودشم راضیه میگه احساس یه طرفه هیچ وقت جواب نداده و فقط من دودلم که نکنه فامیل بگن بدبخت میشه یا ازدواج مجددم تو دهن مردم بیوفته که دیدی به حرف خونوادش نکرد الان بدبخت شد و این حرفا ...
    دودلم تمام دلم تو جدایی و عذاب وجدان نگهم داشته وحقوقوخونه همسرم نه چیز دیگه

    منم همین حسو دارم
    یعنی به اونیکه می خوام باهاش ازدواج کنم علاقه ندارم
    فقط فرق من با شما اینه که ما عقد نیستیم و قبلا هم کسی تو زندگیم نبوده که اونو دوست داشته باشم.
    لطفا به تاپیک منن بیاین و نظر بدین:

    http://forum.moshaver.co/f190/%D9%85...6%D9%85-27859/

  66. کاربران زیر از drro_drro بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    kas

  67. بالا | پست 42

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14456
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    6
    تشکر شده 575 بار در 298 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    اگه در رابطه این پست یا هر پست دیگه ای باعث ناراحتی تون شدم معذرت می خوام.

    تنها دلیلی که باعث شد درباره این پست لحنم تند بشه، این بود که مشابه این اتفاق برای یکی از بستگان نزدیکم پیش اومد و برای همین دید خوبی نسبت به چنین اشخاصی نمیتونم داشته باشم.

    باز هم بابت این قضیه معذرت میخوام.

  68. کاربران زیر از talieh بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    kas

  69. بالا | پست 43

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط talieh نمایش پست ها
    اگه در رابطه این پست یا هر پست دیگه ای باعث ناراحتی تون شدم معذرت می خوام.

    تنها دلیلی که باعث شد درباره این پست لحنم تند بشه، این بود که مشابه این اتفاق برای یکی از بستگان نزدیکم پیش اومد و برای همین دید خوبی نسبت به چنین اشخاصی نمیتونم داشته باشم.

    باز هم بابت این قضیه معذرت میخوام.
    به نظرم حرفات درست بودن

    از یه بعد دیگه قضیه رو دیدی

    همیشه حق با کسی نیست که پست میذاره اینجا

    چون نمیدونیم اون طرف مقابل چه افکاری داره

  70. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    kas

  71. بالا | پست 44

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26445
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    هرچي زود تر جدا شين اين به نفع هر دو تون هست.. هر چي بگذره سخت تر ميشه و با اومدن بچه فاجعه/// با ادامه هيچي درست نميشه

  72. کاربران زیر از امير30 بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    kas

  73. بالا | پست 45

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26445
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    من خودم تجربه تلخ با ادامه درست ميشه رو دارم يه روزي اوت ميكنه كه راه برگشتي نداري.

  74. کاربران زیر از امير30 بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    kas

  75. بالا | پست 46

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26151
    نوشته ها
    19
    تشکـر
    64
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    ا اقا امیر منم ازخدامه که جداشم ینی شوهرمم قبول کردن گفتن من باکسی دیگه باشم عشقتو فراموش میکنم ولی از عشقم بی تفاوتی ببینم سختمه و برات ارزوی خوشبختی میکنمو هرکمکی هم بخوای برات انجام میدم برای خوشبختیت متاسفانه بابام مشکلمه و عمم عمم اصلا خبر نداره بابامم کلا مطمینم ازخونه میندازتم بیرون ینی شک ندارم <br>مشکلات من یکی دوتا نیستن ازیه طرف بابام ازیه طرف خواهر بی انصافم ازیه طرف اشک مامانم اینا همه برام مهمن ویه جورایی جلودارمن و من یه دختر بیستو یک ساله واقعا تو خونه رام ندن کجا میتونم برم جز...<br>اگم بمونم باید عذاب بکشم که واقعا میکشم&nbsp; بین بدو بدتر دارم بدو انتخاب میکنم&nbsp; همه میگن برین خونتون خوب میشین بچه بیارین عالی میشین نمیدونم والا منکه اصلا قدرت انتخاب همسر ایندمو نداشتم و به گفته خانوم تلیه که گفتن برا رو کم کنی ازدواج کردمو هیچ مخالفتی نکردم اینطوری نبوده من تمام تلاشمو کردم تا حتی به عمه بزرگمم گفتم نمیخوام اگه ازدواج کنیم از من نوه نخوایین واضح نگفتم ولی کاملا شفافه که منظورم چی بوده وبهم گفتن درست میشه اشک مامانم یه طرف که مهرش میاد تو دلت. اخمای بابام که حتی بی انصاف نیومد بگه دخترم دوسش داری اصلا دوسداشتن بخوره تو سرم ازش بدت نمیاد و البته موضوع مهم خواهرم که خودم هرجا کلافه میشم پتکو تو فکرم به سرش میزنمو واقعا راضی نیستم <br>میگن باید از پدرو مادرت کینه ای تو دلت نباشه تا نمازت قبول بشه ولی واقعا زبونن میگم بخشیدم اما ته دلن راضی نمیشم و فقط دعام اینه یا من بمیرم یا فقط بابام اشتباهشو بفهمه <br>اولا همه مثه خانوم تلیه نگام میکردن که زبون داشته میخواسته بگه نه تا هم خودشو هم شوهرششو بدبخت نکنه ولی بعد که فهمیدن واسه نخواستنم چیکارا کردمو باوجود نه گفتنام بازم کردن اینکارو و جلوم جبهه گرفتن وواقعا راست میگم بعد سه روز عقدم کردن نمیتونم باهاش کناربیام <br>حالا که موضوعوفهمیدنو دهن به دهن چرخید و همه به چشم ترحم نگام میکنن خیلی اوضام سخت تر شده که همه حقو بهم میدن ولی کار ازکار گذشته و باید تحمل کنمو زندگی فقط ازهمتون میخوام از ته دل برام دعا کنین تا بابام بفهمه اشتباهشو همین برام کافیه و اینکه اگه قرار به جدایی باشه تا بچه ندارم جدا شم چون دوسندارم یه بچرو قربانی افکار خودمو بزرگترام کنم<br>واقعا ممنونتونم دیگه فقط احتیاج به دعاتون دارم

  76. بالا | پست 47

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    مطمعن باش هیچ پدری نمیدازه دخترش از خونه بیرون چون همه راجبش بد میگن و ابرو خودش میبره

    به زبون بهت میگه ولی هییییچ وقت اینکار ونمیکنه
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  77. کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    kas

  78. بالا | پست 48

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26445
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    يه مدت برو انزوا فكر كن ببين دوستش داري؟ ببين اونم دوستت داره؟ حاضره برات چكارا كنه؟ از نظر جنسي باهاش راحتي؟ اگه اينجور باشه ميتئني ادامه بدي////من از همون ابتدا نتونستم دوستش داشته باشم تو هيچ كار//
    ویرایش توسط امير30 : 02-09-2016 در ساعت 12:50 PM

  79. بالا | پست 49

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26151
    نوشته ها
    19
    تشکـر
    64
    تشکر شده 4 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از نامزدم متنفرم چیکار کنم

    اخه عزیزم من تحمل بی محلیاشم ندارم الان که هستم میدونه مخالفم بی محلی میکنه خواهرم مامانم دیگه وای به حال بعد ازجدایی مطمینن خیلی خوشبینانه فکر کنم تو خونم و فقط ابو غذامو بده شما به خودت نگا نکن بابای من فرق داره به قول مشاورم یه بته گیاه کوهیه که بدون اب رشد کرده و بایک تلنگر کنده نمیشه و توقع داره تویی که گیاه اپارتمانی و هرروز نیاز داری به ابیاری مثه خودش خشک بتونی زندگی کنی و مثه خودش فقط بخوری بخوابی و پول دربیاری و هیچ درکی ازمحبت ومهر نداره
    ولی حالا بابام ماه مهربون اصلا تک ترین پدر دنیام بشه زندگیم خراب شده دیگه خواستگارای نه ماه پیشمو دارم ؟نه شاید دختر باشم ولی دیگه ارزش قبلمو ندارم این یچیز کاملا قابل درکه و هیچ وقت نمیتونم راضی باشم ازش چون شوهرم هیچ گناهی نداره از نظر من بیگناه اومد جلو حالا همه گناها به گردنشه از مشاور تا اطرافیان همه چیو سپردم به خدا منکه دلم تو این زندگی به هیچ عنوان نیست و بخاطر دلایلی که گفتم میخوام زندگی کنم
    میترسم دختر مومنو با خدایی هستم نمازمو میخونم ولی اصلا نمیتونم بگم پام کج نمیره
    سرکارم یه اقای کاملا خوشتیپ وزیبا ازنظرم وماشین و ازنظر من همه چی تموم اومد جلو گفتم ازدواج کردم گفت منم ازدواج کردم ولی اینکه دلیل نمیشه راستش اینو رد کردم و بد اخلاق جوابشو دادم نمیگم زیاد خوشگلم اما نه قدم کوتاهه نه بدقیافم میترسم بعد ها که اونم علاقش کمتر شه بهم و براش عادی شم که میشم بازم اینطور پیشنهادارو رد میکنم یا به یه راه دیگه کشیده میشم میترسم چون شوهرمو دوسندارم و نیازامو به هر نحوی رفع نمیکنه میترسم که بشم مثله بعضیا که بیشرفنو به شوهرشون خیانت میکنن اگه این مطلبو به بابام بگم باید قبلش حتما یه رمان مشکی برا کنار عکسم تهیه کنم

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد