نمایش نتایج: از 1 به 13 از 13

موضوع: تردید در احساس واقعی (عشق یا هوس؟)

3181
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32634
    نوشته ها
    50
    تشکـر
    35
    تشکر شده 10 بار در 9 پست
    میزان امتیاز
    8

    تردید در احساس واقعی (عشق یا هوس؟)

    سلام دوستان خسته نباشید.
    ممکنه متن من کمی طولانی بشه . اما اگ میتونید کمکم کنید لطفا با حوصله بخونید و راهنمایی کنید. ممنون
    من مدتی پیش ب خانومی علاقه مند شدم. در شرایط خاص بود چون اولا ک اون سه سال ازمن بزرگتره و مهمتر اینکه یه زن مطلقه ست. اما من بهش علاقه مند شدم. قبل از اینکه از علاقه م چیزی بگم و دست دلم رو شه، باهم در ارتباط بودیم. اخه توی یه کلاسی هم کلاسی بودیم. توی تلگرام باهم حرف میزدیم، اس ام اس بازی میکردیم، باهم بیرون میرفتیم و خلاصه بگم کم کم ب هم شدیدا وابسته شدیم و علاقه مند. تااینکه بهش گفتم عاشقشم. اونم خب همش میگفت ته رابطه مون جداییه ، میگفت خانواده ی من اگ ب سنش گیری ندن حتما ب مطلقه بودنش گیر میدن .
    اما من واقعا عاشقش شده بودم.
    بااینکه ترس از جدایی داشتیم روز ب روز رابطه مون احساسی تر میشد .
    کم کم باهام کاملا راحت شد. همه ی حرفاشو بهم میزد.
    قبل از اینکه علاقه بینمون شکل بگیره ینی قبل ازاینکه علاقه مون واس هم رو بشه یچیزی بهم گفت، گفت ک تو سن 16 سالگیش ب پسری علاقه مند شده بود اما اون پسر یهو ولش کرد و ازدواج کرد، و اون هم چون تو فشار بود، ب زور پدرومادرش تن ب ازدواجی داد ک هیچ علاقه ای نداشت.حتی شب عروسیش خودکشی کرد اما زنده موند. بعداز حدودا 6 ماه حاضر ب رفتن زیر یک سقف با شوهرش شد. اما خیلی زود منجر ب طلاق شد ولی خب بکارتش رو از دست داده بود.
    بعداز اینکه علاقه مون ب هم رو شد واسم قسم خورد و با اصرار بهم گفت هیچ حسی ب اون مرد نداشته. وسر این ازدواج اجباریش ضربه ی بدی خورد ک پدرومادرش هم شدیدا پشیمون شدن. چون اون مرد فامیل بود و فکر میکردن میشناسنش و خواستن بطور سنتی دخترشونو بفرستن خونه بخت! مسخره ست واقعا. براشون متأسفم واقعا.
    بگذریم.
    رابطه ی ما کاملا احساسی شد. تمام حرفاشو بهم میزد. هرجا میرفت بهم اس میداد و میگفت کجاست و چکار میکنه بدون اینکه من چیزی بپرسم.
    توی تلگرام برام استیکرای عاشقانه میذاشت، آهنگ میفرستاد، زود ب زود همو میدیم، و خلاصه وار اینکه کاملا عاشق هم شده بودیم.
    توی خیابون دست منو میگرفت وباهام راه میومد. بهم میگفت دوستت دارم. البته منم جواب تمام احساسشو میدادم.
    خیلی حساس شده بود کوچکترین حرفی ک بوی بی توجهی میداد میزدم یا شوخی بیجا میکردم قهر میکرد! ولی وقتی معذرت میخواستم زود دوباره آشتی میکرد.
    بعضی وقتام یجوری به چشام زل میزد ک از خجالت آب میشدم .
    وقتی روی نیمکت های پارک کنار هم مینشستیم اصلا نمیتونستیم ازهم فاصله بگیریم، حتما باید دست همو میگرفتیم یا لااقل شونه هامون باید بهم میخورد، و همش هم ناخودآگاه بود برامون.
    یکبار سرشو گذاشت روی شونه م، من توی گوشیم آهنگ خیلی احساسی ای گذاشته بودم، وقتی سرشو گذاشت روی شونه م یهویی بغضم گرفت و زدم زیر گریه، اونم سرشو بالا آورد گفت چرا گریه میکنی، منم ک سرمو چرخوندم تاچشامو نبینه، اونم منو بغل کرد و مدام دلداریم داد تا آرام شدم. گریه م ک تموم شد رفتیم.
    این رابطه کاملا مخفی از خانواده هامون بود. تااینکه من تصمیم گرفتم ب خواهرم بگم. این تصمیم بود ک باعث تموم شدن رابطه ی ماباهم شد. دیگ اینکه چرا باعث جدایی شد توضیح لازم نداره.
    اونم ساعتی ک ی زمان برام کادو خریده بود پس گرفت و گفت همه چی تموم. منم باوجود تلاش زیادی ک کردم حاضر نشد ببینمش، ساعت رو هم دوستش ازم تحویل گرفت.
    بعد این جدایی با یکی از رفیقام حرف زدم، و اون گفت ک اون دختر فقط ب من هوس داشت، حتی بهم گفت ممکنه میخواسته خودشو بهت بندازه . چون تو پسر سالمی هستی و اون.... البته من هیچوقت حرفاشو قبول نکردم.
    الان اما گهگاهی این شک ب سراغم میاد ک نکنه عاشق نبود و فقط دنبال هوس بود. شکی احمقانه. اما اذیتم میکنه.
    الان چندماهی میشه ک رفته و هیچ خبری ازش ندارم. اما هیچوقت نتونستم فراموشش کنم. مدام ب فکرشم. نمیدونم اون چ حسی داره نمیدونم.
    اما تقریبا یک ماه بعدجداییمون رفتم سراغ بهترین دوستش و خبری ک
    گرفتم از حالش. دوستش گفت ک ب شدت داغونه. پیامک هایی ک بهش داده بود رو برام خوند و دیدم واقعاً حالش بده.
    اما اون حرف های رفیقم منو خیلی اذیت میکنه.
    الان ک نیست اما همیشه ب برگشتش امیدوارم. اما نمیدونم اگ برگرده، البته اگه، باید چیکار کنم.

    هرچی فهمیدین و میتونین بگین لطفا بگین و راهنمایی کنید. ممنون

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : تردید در احساس واقعی (عشق یا هوس؟)

    1 – عشق معطوف به غير از خود است. در حاليكه محور هوس خود فرد و لذت اوست. جملات زير را مقايسه كنيد:
    - ( من) دوستت دارم
    - ( من) برات مي ميرم
    - (براي من) هيچكس مثل تو نميشه
    - ( من ) هميشه به فكر توام
    -( من) را فراموش نكن
    - ( من ) از تو رنجيدم
    در حاليكه در عشق، توجه به حالتها و لذتهاي خود نيست. و خواست و شرايط معشوق جايگزين خودخواهي فرد مي شود.
    جمله معشوق است و عاشق پرده اي
    زنده معشوق است و عاشق مرده اي
    2 – هوس پاسخ به يك نياز جسماني و رواني است، مثل نياز به آب، نياز به اكسيژن ، نياز به غذا. ولي عشق فراتر از يك چنين نيازي هست. عشق فراهم آورنده رشد و خودشكوفايي فرد است. لذا فردعاشق خود را خوار نمي كند، كوچك نمي كند. عشق عزت و احترام دارد و اين احترام از روي بي نيازي و بزرگي عشق حاصل مي شود. شايد در فيلم ها ديده و شنيده باشيد كه فردي مي گويد« من عشق را گدايي نمي كنم».
    هر چه جز عشقست، شد ماكولِ[1] عشق
    دو جهان يك دانه پيش نَولِ[2] عشق
    دانه يي مر مرغ را هرگز خورَد؟
    كاهدان مر اسب را هرگز چَرَد[3]؟
    3 – عشق محدود كننده و زنداني كننده معشوق نيست. عشق آزاد كننده است. اگر فردي را مجبور كنيم كه همه علائق ، سليقه ها و تفكراتش را فقط متوجه ما كند و فقط به ما بينديشد، او را محدود به خودمان كرده ايم، نه اينكه عاشق خودكرده باشيم. در واقع اين عشق نيست، اين يك هوس است و ما را وابسته به شخص ديگري نموده است.
    آنكه او بسته غم و خنده بود
    او بدين دو عاريت زنده بود
    باغ سبز عشق، كو بي منتهاست
    جز غم و شادي درو بس ميوه هاست
    عاشقي زين هر دو حالت، برترست
    بي بهار و بي خزان ، سبز و ترست
    در نگنجد عشق در گفت و شنيد
    عشق، دريايي ست قعرش ناپديد.

    4 – عشق با بدبيني و سوء ظن همراه نيست. عشق يك اعتماد است. يك اطمينان است و پس از شناخت رفتار، گفتار و احساسات معشوق، و به جهت يك آگاهي عميق به وجود مي آيد. لذا ابتدا اعتماد به وجود مي آيد و بعد عشق منعقد مي شود.
    بعضي ها مي پرسند «بايد اول عاشق شد بعد ازدواج كرد يا اول ازدواج كرد بعد عاشق شد؟!»
    در جواب بايد گفت: اگر بعد از ازدواج بخواهي عاشق بشوي كه كار از كار گذشته است و آن فرد هر خصوصيت يا رفتار و يا افكار و احساسي كه داشته باشد، بايد تحمل كنيد، نام اين عشق نيست.
    از طرف ديگر بدون بررسي ، شناخت ، تحقيق و ارتباط رسمي چگونه مي توان عاشق فردي شد تا در پي آن ازدواج كرد؟ ( يعني روش عاشق شدن قبل از ازدواج چگونه است)
    خلاصه اينكه، طي يك فرايند رسمي كه خانواده ها در جريان هستند، و ارتباطات شما آشكار و شفاف هست. با مشورت و بررسي شما و خانواده هايتان از فرد مقابل آگاهي به دست مي آوريد، تناسب رفتارها، نقاط ضعف ، احساسات و افكار يكديگر را مي سنجيد و ساير معيارهاي مطلوب را دقيقا ارزيابي مي كنيد. بديهي است كه اگر اين موارد مثبت باشد خواه ناخواه شما عاشق فرد مي شويد( نه هوس پيدا كنيد).

    اما هوس اينست كه معمولا به صرف مجاورت ايجاد مي شود. همكلاسي، هم محله اي، همكار، فاميل و ...، مي بينيد، خنده ها و عشوه هايش را حس مي كنيد، شيطنتها ، بازيگوشي ها، و كلاس گذاشتن هايش را نظاره مي كنيد، به دلتون مي افتد كه عاشقش هستيد و با خيالات مستمر از او غولي مي سازيد كه فقط بعد از ازدواج شكسته مي شود و واقعيت آن روشن مي شود. معمولا چنين دو نفري به جاي شناخت يكديگر، انرژي خود را صرف احساسات يكديگر مي كنند، دل ميدهند و قلوه مي گيرند، هر روز به تعداد زيادي براي يكديگر مي ميرند، يا حداقل غش مي كنند و تعارفات كلاس بالا نصيب هم مي كنند، از وجود يكديگر ممنون مي شوند، از هم زياد تشكر مي كنند، با مطالعاتي كه در مورد مخ زني دختر يا پسر در اينترنت يا ....آموخته اند سعي مي كنند طرف مقابل را شيفته خود سازند ( به هر قيمتي)به هم زياد كادو مي دهند، متون ادبي جالب ، آهنگهاي احساس نواز، و مبالغه هاي غير عقلاني به يكديگر پيشكش مي كنند، كم كم نقش پدر، مادر، دوستان، همكاران و ... را حذف كرده و همه را يك جا به محبوب خود پيشكش مي كنند، و وقت خود را يا با او پر مي كنند يا با خيالات او سر مي كنند و در خيالات خود او را تك ستاره اي مي دانند كه آسمان قلب آنها را نوراني مي كند، بدون او زندگي معني و مفهوم و شور خود را از دست مي دهد. او يك انسان نيست، يك فرشته است، او هيچ عيبي ندارد، و فقط و فقط مهر و عشق و صفا و نقاط مثبت است. تصور از دست دادن او ، كابوسي وحشتناك هست. مفعول شعرهاي تمام ترانه هاي شاد و غمناك به نوعي به محبوب آنها بر مي گردد، واينگونه اين احساسات غير قابل كنترل مي شود ، در حاليكه عشق همانطور كه گفته شد، فرايند مشخصي از آگاهي مي باشد. منظور اين نيست كه از احساس تهي باشد، نه ، اما احساس يكي از پارامتر هاي مهم در كنار پارامترهاي آگاهي هست كه نمي تواند جاي خالي ديگر خصيصه ها را پر كند.
    احساس انفجار آميز در رابطه ها منجر به تحريف واقعيت ها شده و آنقدر آب را گل آلود مي كند كه خود فرد به هيچ وجه قادر به شناخت صحيح طرف مقابل خود نيست. و پس از فروكش كردن احساست، پس از ازدواج ، تفاوت ميان خيالات خود و واقعيت ها را درك مي كنند.

    5 – عاشق، خود را ملزم مي داند كه حريم عشق و معشوق را رعايت كند و هنجارها را به نفع لذت خود نمي شكند. عاشق در پي كام گرفتن از معشوق، پيش از آنكه اين حريم كامل و رسمي شود، نيست. بايد كانون خانواده شكل گيرد و انعقاد پيمان زناشويي انجام پذيرد و طرفين مسئوليت زندگي و تعهد كامل را نسبت به هم بپذيرند. هر گونه خلوت، لمس و ارتباطي كه جنبه لذت جويي داشته باشد (قبل از تعهد كامل زناشويي و در چارچوب قانون)، صرفا آسيب پذيري عشق را به همراه دارد و اين آزمايش كردن عشق نيست، بلكه سيراب كردن هوس و عطش شهواني است.
    عشق هايي كز پيِ رنگي بُوَد
    عشق نَبوَد ، عاقبت ننگي بود

    6 – چنين مواردي از نشانه هاي هوس هستند: زودرنجي، قهر و آشتي ، دل خوري، نگراني، ترديد ، عجله در به نتيجه رسيدن، امروز و فردا كردن، زبان بازي كردن، با چند نفر ارتباط صميمي وعميق عاطفي گرفتن، روياپردازي در مورد فرد، چشم پوشي از نقاط ضعف آن شخص و ... ، همه از نشانه هاي هوس است، در حاليكه عشق ، قامتي رعناتر، بزرگتر ، قوي تر و منحصر به فرد دارد و از همه مهمتر آرامش بخش است و نگراني از درست رفتن، ندارد. عشق هايي كه نگراني آفرين، اضطراب آور و دمدمي مزاج و به ظواهر فرد بستگي دارد، همان هوسها هستند كه « محور من» در آنها قوي است . يعني فرد همه چيز را براي خودش مي خواهد ، نه معشوق
    هر كه را جامه ز عشقي چاك شد
    او ز حرص و جمله عيبي پاك شد
    شاد باش اي عشقِ خوش سوداي ما
    اي طبيبِ جمله علت هايِ ما
    اي دوايِ نخوت و ناموسِ ما
    اي تو افلاطون و جالينوس ما
    جسمِ خاك از عشق ، بر افلاك شد
    كوه، در رقص آمد و چالاك شد

    7 – عشق پيش نياز لازم دارد.
    يعني فرد بايد رشد كند و از مراحلي بگذرد تا نوبت به عاشق شدن برسد. كسي كه هنور با والدينش درگير است، سازگاري با همكاران ندارد، رابطه صميمانه اي با دوستانش ندارد. افسرده و مضطراب است، تصميم هاي مهمي در زندگي نگرفته يا به اجرا در نياورده است، از اين شاخه به آن شاخه مي پرد، هدف زندگي خود را شفاف ترسيم نكرده است. و حتي در انتخاب هنجارها به انتخاب ثابتي براي وضع ظاهري ، پوشش و نحوه رفتارش نرسيده است و مردد بوده و روز به روز شكل به شكل مي شود و هويت خود را نيافته است، مانند كودك پيش دبستاني است كه براي اردو به دانشگاه رفته باشد، او هرگز نمي تواند در نقش دانشجو باشد. حتي اگر بر روي صندلي هاي دانشگاه بنشيند. لذا عشق پس از بلوغ عاطفي ، بلوغ اجتماعي، بلوغ فكري، بلوغ رواني و ...، پيدا مي شود، در غير اين صورت فقط هوس خامي بيش نيست.

    8 – عشق بايد يك وحدت و يكپارچگي بين شما ، افراد و همه هستي ايجاد كند. اگر رابطه دختر و پسري، با پنهان كاري، تعارض ، درگيري با ديگران، احساس گناه، اضطراب، ترديد، و قطع روابط اجتماعي با ديگران، مشكل در شغل ، تحصيل ، روابط خانوادگي و ...، همراه هست بايد مطمئن شد كه هوس، خود را به جاي عشق به آنها معرفي كرده است. و چنين شروعي براي رابطه، پايان هايي به مراتب دردناكتر و فجيع تر به همراه دارد.
    در نگنجد عشق در گفت و شنيد
    عشق، دريايي ست قعرش ناپديد
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  3. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32634
    نوشته ها
    50
    تشکـر
    35
    تشکر شده 10 بار در 9 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : تردید در احساس واقعی (عشق یا هوس؟)

    سپاس گذارم
    بقیه دوستان هم اگ نظری دارن لطفا بیشتر راهنمایی کنید ب زبان ساده
    مرسی

  5. بالا | پست 4


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,912 بار در 980 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : تردید در احساس واقعی (عشق یا هوس؟)

    سلام.

    واقعا جالبه! یک نفرم که پیدا میشه منطقی و عاقلانه تصمیم میگیره انگ هوسبازی بهش میچسبونن!

    حتما باید همه چیز با بی فکری و بچه بازی جلو بره تا عشق واقعی باشه؟؟؟!!!!

    همه چیز مشخصه٬ این خانوم هم تجربشون از شما بیشتر و پخته تره هم سنش بیشتر و عاقلتر!

    با توجه به شکستی که داشته اگه غیر از این رفتار میکرد جای تعجب داشت!

    ایشون کلی سختی رو پشت سر گذاشته و با هزار تا مشکل دست و پنجه نرم کرده و قطعا دیگه نمیخواد بازم شکست بخوره پس به قیمت زیر پا گذاشتن دلشم که شده از انجام یک اشتباه دیگه خودداری میکنه!

    تعجبم از شماس که با این همه ادعای عشق و عاشقی فقط به فکر خودتون هستین و به این فکر نمیکنین که مسئولیت شما در قبال دختری که این همه سختی کشیده خیلی بیشتره
    و زمانی باید تصمیم به ازدواج با چنین فردی بگیرید که مطمئن باشید میتونید خوشبختش کنید؛

    و این خوشبختی قطعا فقط با علاقه شما میسر نمیشه زمانی که خانوادتون مخالفن و ممکنه هر روز هزار جور زخم زبون و نیش و کنایه بهش بزنن!

    اتفاقا به نظر من ایشون خیلی عاقل و فهمیده س که با وجود علاقه زیادش به شما تن به ازدواجی نداده که توش میتونه کلی دردسر و ناراحتی پیش بیاد.

    و عزت نفس بالایی هم داره که نمیخواد خودشو به زور تحمیل کنه و میخواد که اگه قراره ازدواج کنه شوهر و خونواده شوهرش روی سر بزارنش و به همه معرفیش کنن نه با پیف پیف و تحقیر!

    شما هم اگه واقعا دوسش داری و خوشبختیش رو میخوای تا زمانی که میبینی خونوادت حتی حاضر نیستن نگاش کنن دیگه دنبالش نرو !

    این دختر سختی زیادی کشیده٬ حق داره یک زندگی آروم داشته باشه. وقتی میدونی با وجود چنین شرایطی اذیت میشه چرا حاضری به دستش بیاری به قیمت عذاب کشیدن و ناراحتیش!!؟!

    بزار فکرت از سرش بیفته و بره دنبال زندگیش و نصیب خانواده ای بشه که قدرشو بدونن!
    ویرایش توسط رامونا : 02-10-2017 در ساعت 08:17 PM

  6. کاربران زیر از رامونا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31146
    نوشته ها
    619
    تشکـر
    595
    تشکر شده 552 بار در 347 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : تردید در احساس واقعی (عشق یا هوس؟)

    نقل قول نوشته اصلی توسط MYMAVS نمایش پست ها
    سلام دوستان خسته نباشید.
    ممکنه متن من کمی طولانی بشه . اما اگ میتونید کمکم کنید لطفا با حوصله بخونید و راهنمایی کنید. ممنون
    من مدتی پیش ب خانومی علاقه مند شدم. در شرایط خاص بود چون اولا ک اون سه سال ازمن بزرگتره و مهمتر اینکه یه زن مطلقه ست. اما من بهش علاقه مند شدم. قبل از اینکه از علاقه م چیزی بگم و دست دلم رو شه، باهم در ارتباط بودیم. اخه توی یه کلاسی هم کلاسی بودیم. توی تلگرام باهم حرف میزدیم، اس ام اس بازی میکردیم، باهم بیرون میرفتیم و خلاصه بگم کم کم ب هم شدیدا وابسته شدیم و علاقه مند. تااینکه بهش گفتم عاشقشم. اونم خب همش میگفت ته رابطه مون جداییه ، میگفت خانواده ی من اگ ب سنش گیری ندن حتما ب مطلقه بودنش گیر میدن .
    اما من واقعا عاشقش شده بودم.
    بااینکه ترس از جدایی داشتیم روز ب روز رابطه مون احساسی تر میشد .
    کم کم باهام کاملا راحت شد. همه ی حرفاشو بهم میزد.
    قبل از اینکه علاقه بینمون شکل بگیره ینی قبل ازاینکه علاقه مون واس هم رو بشه یچیزی بهم گفت، گفت ک تو سن 16 سالگیش ب پسری علاقه مند شده بود اما اون پسر یهو ولش کرد و ازدواج کرد، و اون هم چون تو فشار بود، ب زور پدرومادرش تن ب ازدواجی داد ک هیچ علاقه ای نداشت.حتی شب عروسیش خودکشی کرد اما زنده موند. بعداز حدودا 6 ماه حاضر ب رفتن زیر یک سقف با شوهرش شد. اما خیلی زود منجر ب طلاق شد ولی خب بکارتش رو از دست داده بود.
    بعداز اینکه علاقه مون ب هم رو شد واسم قسم خورد و با اصرار بهم گفت هیچ حسی ب اون مرد نداشته. وسر این ازدواج اجباریش ضربه ی بدی خورد ک پدرومادرش هم شدیدا پشیمون شدن. چون اون مرد فامیل بود و فکر میکردن میشناسنش و خواستن بطور سنتی دخترشونو بفرستن خونه بخت! مسخره ست واقعا. براشون متأسفم واقعا.
    بگذریم.
    رابطه ی ما کاملا احساسی شد. تمام حرفاشو بهم میزد. هرجا میرفت بهم اس میداد و میگفت کجاست و چکار میکنه بدون اینکه من چیزی بپرسم.
    توی تلگرام برام استیکرای عاشقانه میذاشت، آهنگ میفرستاد، زود ب زود همو میدیم، و خلاصه وار اینکه کاملا عاشق هم شده بودیم.
    توی خیابون دست منو میگرفت وباهام راه میومد. بهم میگفت دوستت دارم. البته منم جواب تمام احساسشو میدادم.
    خیلی حساس شده بود کوچکترین حرفی ک بوی بی توجهی میداد میزدم یا شوخی بیجا میکردم قهر میکرد! ولی وقتی معذرت میخواستم زود دوباره آشتی میکرد.
    بعضی وقتام یجوری به چشام زل میزد ک از خجالت آب میشدم .
    وقتی روی نیمکت های پارک کنار هم مینشستیم اصلا نمیتونستیم ازهم فاصله بگیریم، حتما باید دست همو میگرفتیم یا لااقل شونه هامون باید بهم میخورد، و همش هم ناخودآگاه بود برامون.
    یکبار سرشو گذاشت روی شونه م، من توی گوشیم آهنگ خیلی احساسی ای گذاشته بودم، وقتی سرشو گذاشت روی شونه م یهویی بغضم گرفت و زدم زیر گریه، اونم سرشو بالا آورد گفت چرا گریه میکنی، منم ک سرمو چرخوندم تاچشامو نبینه، اونم منو بغل کرد و مدام دلداریم داد تا آرام شدم. گریه م ک تموم شد رفتیم.
    این رابطه کاملا مخفی از خانواده هامون بود. تااینکه من تصمیم گرفتم ب خواهرم بگم. این تصمیم بود ک باعث تموم شدن رابطه ی ماباهم شد. دیگ اینکه چرا باعث جدایی شد توضیح لازم نداره.
    اونم ساعتی ک ی زمان برام کادو خریده بود پس گرفت و گفت همه چی تموم. منم باوجود تلاش زیادی ک کردم حاضر نشد ببینمش، ساعت رو هم دوستش ازم تحویل گرفت.
    بعد این جدایی با یکی از رفیقام حرف زدم، و اون گفت ک اون دختر فقط ب من هوس داشت، حتی بهم گفت ممکنه میخواسته خودشو بهت بندازه . چون تو پسر سالمی هستی و اون.... البته من هیچوقت حرفاشو قبول نکردم.
    الان اما گهگاهی این شک ب سراغم میاد ک نکنه عاشق نبود و فقط دنبال هوس بود. شکی احمقانه. اما اذیتم میکنه.
    الان چندماهی میشه ک رفته و هیچ خبری ازش ندارم. اما هیچوقت نتونستم فراموشش کنم. مدام ب فکرشم. نمیدونم اون چ حسی داره نمیدونم.
    اما تقریبا یک ماه بعدجداییمون رفتم سراغ بهترین دوستش و خبری ک
    گرفتم از حالش. دوستش گفت ک ب شدت داغونه. پیامک هایی ک بهش داده بود رو برام خوند و دیدم واقعاً حالش بده.
    اما اون حرف های رفیقم منو خیلی اذیت میکنه.
    الان ک نیست اما همیشه ب برگشتش امیدوارم. اما نمیدونم اگ برگرده، البته اگه، باید چیکار کنم.

    هرچی فهمیدین و میتونین بگین لطفا بگین و راهنمایی کنید. ممنون
    باسلام.دوست عزیز به نظر بنده من احتمال میدم که شاید این خانم واقعا شما رو دوست نداشته و یه جورایی بیشتر حرفای دوستتون رو قبول دارم.چون اولا:اون خانم ۳سال از شما بزرگتر بوده.شاید واقعا دوستتون راست گفتن که اون خانم بهتون هوس داشته.اینم بدونین که دخترا۶سال زودتر از پسرها به سن تکلیف میرسن یعنی ۶سال زودتر ازپسرها عقلشون بالغ میشه.طبیعی بوده که شما(که بنظر میاد ادم احساسی باشین)حرفای اون خانم رو باورکنید.منظورم از این صحبتایی که کردم اینه که واقعا شاید میخواسته گولتون بزنه واینکه ۳سال تفاوت سنی هم داشتین در این امر بی تاثیر نیست قطعا.و حتی اینکه شما از کجا میدونین دوست این خانم بهتون راستشو گفته؟ازکجا معلوم حرفای از قبل پیش بینی شده ی خود اون خانم به دوستش برای گفتن ب شما نبوده؟شما خودت قاضی.بنظرتون کسی که واقعا یه نفر رو دوست داره آخه چطوری دووم میاره و میتونه تحمل کنه که یه دفعه بره و دیگه سراغی هم نگیره از طرفش.دیگه چه برسه به اینکه بخواد کادویی که (به کسی که دوستش داشته پس بگیره.
    اخه مگه یه کادو دیگه چیه و چه ارزشی واسه خود ادم داره که بخواد پسش بگیره اونم از عشقش.بنظرتون ادمی ک عاشقه دلش میاد این کار رو بکنه؟

    حالا اینکه دیگه این کارشم زشت بوده بماند.البته ممکنه نظر من با تمام دوستانی که اینجا سعی کردن راهنمایی کنن کلا متفاوت باشه.اما این برداشت من از حرفای شما بود.جدای از اینکه صحبتای من درست هست یا صحبت های سایر دوستان.چون این شمایید که دراخر تصمیم گیرنده اید.امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیرین.
    امضای ایشان
    هروقت زمین خوردی،دست کم چیزی از زمین بردار

  8. کاربران زیر از Miss tarsa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32634
    نوشته ها
    50
    تشکـر
    35
    تشکر شده 10 بار در 9 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : تردید در احساس واقعی (عشق یا هوس؟)

    ممنون از دوستان.
    بله اون تو زندگیش خیلی سختی کشیده و ازاین نظر میدونستم ک باید خیلی حواسم باشه دوباره ناراحتی نکشه .
    دلیل اینکه اون کادو رو از پس گرفت هم این بود ک خواهرم بهش گفته بود. و اونم بهش بدجوری برخورد واس همینم گفت بهم ببرم بدم ب دوستش.
    اینکه ‌‌شما دوست عزیز گفتید ممکنه حرفای دوستش ساختگی باشه هم امکانش هست. ولی اگ اینجوری بخوایم نگاه کنیم واقعا باید ب هر چیزی شک کرد. درضمن اون ازکجا میدونست ک میرم سراغ رفیقش. نمیدونم والا.
    یچیزی الان یادم اومد،
    اولین قراری ک باهم گذاشتیم رفتیم بیرونو بگم.
    پیشنهاد خودم بود، اما قبول نکرد و گفت فامیلای من زیادن اینورا ممکنه مارو ببینن. منم گفتم باشه. اما ی مدت دیگه بحث شناخت پیش اومد. بهش گفتم منو چقد تونستی بشناسی. گفتش با چت کردن ک نمیشه آدمارو شناخت. منم ب شوخی گفتم خا بیا بریم بیرون، و اونم ب کمال تعجب گفت باشه ولی من میگم کجا بریم ک دور از فامیلام باشه.
    وقتی یبار باهم بیرون رفتیم و ازنزدیک ب دور از محیط کلاس و در نقشی جز همکلاسی منو دید، بعدش دیگ خودش دوس داشت بریم بیرون. مدام ابراز دلتنگی میکرد و میگفتم دوس دارم ببینمت. البته منم همیشه واس دیدنش بی تاب بودم.
    همه چی خیلی آهسته پیش رفت، اما واقعا خودمم نفهمیدم چجوری یهویی انقد بهم وابسته شدیم.

  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31146
    نوشته ها
    619
    تشکـر
    595
    تشکر شده 552 بار در 347 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : تردید در احساس واقعی (عشق یا هوس؟)

    خب واقعا نمیشه یه حرف قطعی زد.شاید هم حق باشما باشه.اما توصیه من اینه50 50عمل کنید.اگر احساسی فکر میکنید سعی کنید کنارش عاقلانه هم فکر کنید.اینطوری بهترمیتونید فکر کنید و به نتیجه خیلی بهتری میرسین.تا سوالا و ابهاماتتون رفع شه.
    امضای ایشان
    هروقت زمین خوردی،دست کم چیزی از زمین بردار

  11. کاربران زیر از Miss tarsa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32634
    نوشته ها
    50
    تشکـر
    35
    تشکر شده 10 بار در 9 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : تردید در احساس واقعی (عشق یا هوس؟)

    ازدوستانی ک لطف کردن و راهنمایی کردن بینهایت سپاس گذارم.
    لطفادعام کنید.مرسی

  13. بالا | پست 9


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,912 بار در 980 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : تردید در احساس واقعی (عشق یا هوس؟)

    نقل قول نوشته اصلی توسط Miss tarsa نمایش پست ها
    .بنظرتون کسی که واقعا یه نفر رو دوست داره آخه چطوری دووم میاره و میتونه تحمل کنه که یه دفعه بره و دیگه سراغی هم نگیره از طرفش.دیگه چه برسه به اینکه بخواد کادویی که (به کسی که دوستش داشته پس بگیره.
    اخه مگه یه کادو دیگه چیه و چه ارزشی واسه خود ادم داره که بخواد پسش بگیره اونم از عشقش.بنظرتون ادمی ک عاشقه دلش میاد این کار رو بکنه؟

    حالا اینکه دیگه این کارشم زشت بوده بماند.
    سلام عزیزم.

    خانومی متأسفانه من سعادت آشنایی با شما رو نداشتم اما حرفات این حس رو به من میده که مجرد باشی و تجربه تلخی از رابطه عاطفی نداشتی٬که انشاء الله هیچ وقتم نداشته باشی!

    باورت به دوس داشتن خیلی قشنگ و بی حاشیه س و اما یک بُعدی!

    منم یک زمان چنین باوری داشتم!

    به نظر من آقایی که اینجا مشکلشونو مطرح کردن هم همینطور فکر میکنن!

    بله آدم وقتی عاشق باشه جدایی رو تحمل نمیکنه٬ اما به خیییییلی دلایل ممکنه خودشو مجبور به تحمل کنه؛

    وقتی وارد زندگی و مسائلی میشی که باید خودت به تنهایی حل و فصلشون کنی٬ مجبوری واسه اینکه تصمیم اشتباه نگیری ٬ واسه اینکه داغون نشی٬ هر بار یه گوشه از زندگی و مشکلاتت بایستی و از اونجا یک نگاه به عشقت بندازی و یک نگاه به اطرافت!

    بعد دقت کنی که آیا با هم جور درمیان؟؟!؟!!!

    باید جای این خانوم بود و رنجی که کشیده رو درک کرد تا به این نتیجه رسید که دیگه عشق و دوس داشتن اولین اولویت زندگیش نیست که تا دلش جایی بند شد بی توجه به خیلی چیزا همونجا بمونه!

    اون ساعتم درسته که هیچ ارزش مادی نداره اما شاید دلیل پس گرفتنش این بوده که خواسته به این آقا ثابت کنه همه چیز واقعا تموم شده و دیگه سراغش نیاد!

    یا شایدم واقعا تحمل این جدایی براش خیلی سخت بوده و میخواسته چیزی رو داشته باشه که پیش عشقش بوده و دلش به همون خوش باشه!

    ضمن اینکه من فکر میکنم زنی که این همه سختی کشیده هوس آخرین چیزیه که بهش فکر میکنه و قبل از هر چیز تشنه محبت و عشقیه که نداشته!

    در کل نظر من اینه که این خانوم توجهش به این آقا نمیتونه از روی هوس بوده باشه!
    ویرایش توسط رامونا : 02-11-2017 در ساعت 12:28 PM

  14. کاربران زیر از رامونا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32634
    نوشته ها
    50
    تشکـر
    35
    تشکر شده 10 بار در 9 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : تردید در احساس واقعی (عشق یا هوس؟)

    نقل قول نوشته اصلی توسط رامونا نمایش پست ها
    سلام عزیزم.

    خانومی متأسفانه من سعادت آشنایی با شما رو نداشتم اما حرفات این حس رو به من میده که مجرد باشی و تجربه تلخی از رابطه عاطفی نداشتی٬که انشاء الله هیچ وقتم نداشته باشی!

    باورت به دوس داشتن خیلی قشنگ و بی حاشیه س و اما یک بُعدی!

    منم یک زمان چنین باوری داشتم!

    به نظر من آقایی که اینجا مشکلشونو مطرح کردن هم همینطور فکر میکنن!

    بله آدم وقتی عاشق باشه جدایی رو تحمل نمیکنه٬ اما به خیییییلی دلایل ممکنه خودشو مجبور به تحمل کنه؛

    وقتی وارد زندگی و مسائلی میشی که باید خودت به تنهایی حل و فصلشون کنی٬ مجبوری واسه اینکه تصمیم اشتباه نگیری ٬ واسه اینکه داغون نشی٬ هر بار یه گوشه از زندگی و مشکلاتت بایستی و از اونجا یک نگاه به عشقت بندازی و یک نگاه به اطرافت!

    بعد دقت کنی که آیا با هم جور درمیان؟؟!؟!!!

    باید جای این خانوم بود و رنجی که کشیده رو درک کرد تا به این نتیجه رسید که دیگه عشق و دوس داشتن اولین اولویت زندگیش نیست که تا دلش جایی بند شد بی توجه به خیلی چیزا همونجا بمونه!

    اون ساعتم درسته که هیچ ارزش مادی نداره اما شاید دلیل پس گرفتنش این بوده که خواسته به این آقا ثابت کنه همه چیز واقعا تموم شده و دیگه سراغش نیاد!

    یا شایدم واقعا تحمل این جدایی براش خیلی سخت بوده و میخواسته چیزی رو داشته باشه که پیش عشقش بوده و دلش به همون خوش باشه!

    ضمن اینکه من فکر میکنم زنی که این همه سختی کشیده هوس آخرین چیزیه که بهش فکر میکنه و قبل از هر چیز تشنه محبت و عشقیه که نداشته!

    در کل نظر من اینه که این خانوم توجهش به این آقا نمیتونه از روی هوس بوده باشه!
    ممنون بابت حرفاتون
    نمیدونم چرا حرفاتون آرومم کرد
    مرسی
    من قبل از اینکه بیام اینجا این پستو بذارم همش باورم این بود ک حس اون ب من صادقانه بود. اما دیگ مغزم داشت میترکید ازبس این و اون و آدما بدبینن روی منم تاثیر گذاشت.
    من تاالان خیلی براش گریه کردم، فقط امیدوارم خوشبخت بشه،چیزی ک خودشم همش بهم میگفت. میگفت آرزوش موفقیت منه، وخیلی هم تشویقم میکرد وبهم سخت میگرفت خودمو ب همه ثابت کنم
    کنم. البته هرچند، بعضی آدما همین رو ممکنه ترفند اون واس فریب بدونن، بعضیا مث همون رفیقم.
    هعی بابا

  16. کاربران زیر از MYMAVS بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    27671
    نوشته ها
    374
    تشکـر
    995
    تشکر شده 634 بار در 431 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تردید در احساس واقعی (عشق یا هوس؟)

    عاشق واقعی بوده این خانوم .....
    گذشته همه ماها طبیعتا یه ماجرا هایی داریم که دوست نداریم بقیه بدونن
    حالا خوبه این خانم خودش گذشته اش رو براتون گفته و مخفی نکرده ....

  18. کاربران زیر از Tarah بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32634
    نوشته ها
    50
    تشکـر
    35
    تشکر شده 10 بار در 9 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : تردید در احساس واقعی (عشق یا هوس؟)

    نقل قول نوشته اصلی توسط Tarah نمایش پست ها
    عاشق واقعی بوده این خانوم .....
    گذشته همه ماها طبیعتا یه ماجرا هایی داریم که دوست نداریم بقیه بدونن
    حالا خوبه این خانم خودش گذشته اش رو براتون گفته و مخفی نکرده ....

    ممنون بابت پاسختون
    بله اون گذشته شو برام رو کرد و همینم باارزشه
    و منم میدونستم و میدونم.
    اما چیکار کنم که حرفای رفیقم داغونم کرد.
    با شنیدن حرفای دوستان و صدالبته نگاه عاقلانه من تونستم خیلی آروم بشم.
    به هرحال اون که رفته و دیگه برگشتی هم شاید در کار نباشه. از دوستانی که کمک کردن بینهایت سپس گذارم. ایشالله به هرچی میخواین برسین .

    ایشالله هیچ عاشقی دلــــــش نشکنه

  20. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31146
    نوشته ها
    619
    تشکـر
    595
    تشکر شده 552 بار در 347 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : تردید در احساس واقعی (عشق یا هوس؟)

    نقل قول نوشته اصلی توسط رامونا نمایش پست ها
    سلام عزیزم.

    خانومی متأسفانه من سعادت آشنایی با شما رو نداشتم اما حرفات این حس رو به من میده که مجرد باشی و تجربه تلخی از رابطه عاطفی نداشتی٬که انشاء الله هیچ وقتم نداشته باشی!

    باورت به دوس داشتن خیلی قشنگ و بی حاشیه س و اما یک بُعدی!

    منم یک زمان چنین باوری داشتم!

    به نظر من آقایی که اینجا مشکلشونو مطرح کردن هم همینطور فکر میکنن!

    بله آدم وقتی عاشق باشه جدایی رو تحمل نمیکنه٬ اما به خیییییلی دلایل ممکنه خودشو مجبور به تحمل کنه؛

    وقتی وارد زندگی و مسائلی میشی که باید خودت به تنهایی حل و فصلشون کنی٬ مجبوری واسه اینکه تصمیم اشتباه نگیری ٬ واسه اینکه داغون نشی٬ هر بار یه گوشه از زندگی و مشکلاتت بایستی و از اونجا یک نگاه به عشقت بندازی و یک نگاه به اطرافت!

    بعد دقت کنی که آیا با هم جور درمیان؟؟!؟!!!

    باید جای این خانوم بود و رنجی که کشیده رو درک کرد تا به این نتیجه رسید که دیگه عشق و دوس داشتن اولین اولویت زندگیش نیست که تا دلش جایی بند شد بی توجه به خیلی چیزا همونجا بمونه!

    اون ساعتم درسته که هیچ ارزش مادی نداره اما شاید دلیل پس گرفتنش این بوده که خواسته به این آقا ثابت کنه همه چیز واقعا تموم شده و دیگه سراغش نیاد!

    یا شایدم واقعا تحمل این جدایی براش خیلی سخت بوده و میخواسته چیزی رو داشته باشه که پیش عشقش بوده و دلش به همون خوش باشه!

    ضمن اینکه من فکر میکنم زنی که این همه سختی کشیده هوس آخرین چیزیه که بهش فکر میکنه و قبل از هر چیز تشنه محبت و عشقیه که نداشته!

    در کل نظر من اینه که این خانوم توجهش به این آقا نمیتونه از روی هوس بوده باشه!
    بله صحبتای شما هم متین و درست.من هم نظر خودمو گفتم عزیزم.اره میشه اینطور که تو میگی هم فکر کرد.من هم سعی نکردم نظرویابرداشت بد به ایشون(mymavs)تلقین کنم.فقط چیزی که به ذهنم اومد و نظرم رو بیان کردم.امیدوارم که مشکل ایشون هم حل شه.
    امضای ایشان
    هروقت زمین خوردی،دست کم چیزی از زمین بردار

  21. کاربران زیر از Miss tarsa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. عشق یا هوس؟!
    توسط zahra21 در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 13
    آخرين نوشته: 10-18-2015, 05:40 PM
  2. دوستی های اینترنتی عشق یا هوس؟
    توسط saeed021 در انجمن روانشناسی فردی
    پاسخ: 14
    آخرين نوشته: 06-12-2015, 06:31 PM
  3. تصاویر آدم فضایی واقعی. آیا واقعی هستند؟
    توسط ASSASSIN در انجمن عکس های دیدنی
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 05-14-2015, 08:49 AM
  4. لذت های واقعی زندگی
    توسط Reepaa در انجمن گپ خودمانی
    پاسخ: 19
    آخرين نوشته: 12-19-2014, 01:03 AM
  5. ضعف در روابط اجتماعی
    توسط |NIMA| در انجمن تیپ های شخصیتی بیمارگونه
    پاسخ: 8
    آخرين نوشته: 11-24-2014, 04:07 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد