حس میکنم دارم وقت و جوونی همسرمو تلف میکنم.
سلام دوستان. توروخدا بهم بگید چیکار کنم. یه زندگی مشترک که تو سال هشتمه با یه بچه ۵ ساله. من سی ویک سالمه و همسرم سی وسه. ازدواجمون سنتی و بدون شناخت و علاقه قبلی بود. کاملا شانسی واحمقانه. اشتراکی باهم نداریم. از لحاظ روحی دوریم. من خیلی نیاز به حمایتش دارم به سروزبونش و آرامش گرفتن ازش با حرف زدن و حرف شنیدن.ولی اون اصلا اینطوری نیست تو داره سرش به کارش که کار سختی هست گرمه.سرش به اعتیاد به قول خودش مختصرش که روزانه یکبار تریاک هست گرمه. هیچ تفریحی نداریم. بچم اینوسط شده تنها اشتراکمون تا چند وقت پیش رابطمون خیلی بدتر بود چون من به مصرفش اعتراض میکردم و اون داد و بیداد و پرخاش و کتک.. مدتیه سکوت کردم برای آرامش خودم. بارها به این نتیجه رسیدم که اگه من قلبا دوسش داشتم اونو باهمه ی نقصاش پرستش میکردم اما این علاقه قلبی هیچوقت وجود نداشته.ومتاسفانه من بخاطر شاغل بودن با ادمای زیادی سروکار دارم. هرچه بیشتر میگذره بیشتر متوجه میشم که من تا الان با همسرم دوست نبودم. تفاهمی نداشتم. وفقط وقت همدیگه رو تلف کردیم.نمیدونم ادامه این زندگی به صلاح هست یا نه. حتی بیشتر ازاینکه نگران خودم باشم نگران هدر شدن وقت همسرم هستم که از این درونی من بی اطلاعه و سرش گرمه دغدغه های خودشه به جز بچم هیچ هدفی تو این زندگی ندارم. میترسم بااین روحیه داغون نتونم آینده ی خوبی براش بسازم.راهنماییم کنید لطفا.
پاسخ : حس میکنم دارم وقت و جوونی همسرمو تلف میکنم.
اینکه به خاطر اختلافی که با همسرتون داشتید با یه شخص دیگه وارد رابطه شدید اصلا کاره قابل توجیهی نیست و باید اول تکلیف رابطتتونو با همسرتون مشخص میکردید یا طلاق یا ادامه زندگی بعد به فکر یه رابطه ی دیگه میفتادید
نظر شخصیم خب شما با اون فرد سوم درباره اینکه اگر از همسرتون طلاق بگیرن باهاش صحبت کنید که ایا حاظره با شما ازدواج کنه یا نه؟ اگر جوابش منفی بود پس ایشون قصد سواستفاده از شمارو داشته و بهتر هر چه سریعتر رابطتون قطع کنید در موردهمسرتون دیگه بستگی به خودتون داره طلاق باید اخرین گزینه باشه اگر فکر میکنید به هیچ طریقی نیمتونید باهاش کنار بیاید بهتره طلاق بگیرید تا وارد رابطه های غیر انسانی و غیر اخلاقی با اشخاصی که قصده سواستفاده از شما رو دارند وارد نشید
در ضمن اینم در نظر بگیرید هر کسی که هنوز ازدواج نکرده و سختی و مسولیت سنگین ازدواج رو تجربه نکرده مشخصا که بتونه راحتتر شما رو از نظر روحی ساپورت کنه و خیلی خودشو خوبو مهربون جلوه بده ولی مسله اینجاست ایا پای عمل و در شرایط سخت هم میتونه به شما ارامش بده و همه جوره وفادار بمونه ؟!! پس اینم در نظر بگیر که همسر شما حداقل مسولیت یک زندگی رو پذیرفته و به خاطر مشکلات مالی و برای اینکه نیاز های همسرو فرزندش رو تامین کنه به این وضع روحی دچار شده شاید اگر مجرد بود الان حتی ازون شخصی که شما ازش نام میبرید مهربون تر و خوش اخلاق تر نشون میداد . به هرحال تصمیم نهایی با خودتونه.
پاسخ : حس میکنم دارم وقت و جوونی همسرمو تلف میکنم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Negar92
سلام دوستان. توروخدا بهم بگید چیکار کنم. یه زندگی مشترک که تو سال هشتمه با یه بچه ۵ ساله. من سی ویک سالمه و همسرم سی وسه. ازدواجمون سنتی و بدون شناخت و علاقه قبلی بود. کاملا شانسی واحمقانه. اشتراکی باهم نداریم. از لحاظ روحی دوریم. من خیلی نیاز به حمایتش دارم به سروزبونش و آرامش گرفتن ازش با حرف زدن و حرف شنیدن.ولی اون اصلا اینطوری نیست تو داره سرش به کارش که کار سختی هست گرمه.سرش به اعتیاد به قول خودش مختصرش که روزانه یکبار تریاک هست گرمه. هیچ تفریحی نداریم. بچم اینوسط شده تنها اشتراکمون تا چند وقت پیش رابطمون خیلی بدتر بود چون من به مصرفش اعتراض میکردم و اون داد و بیداد و پرخاش و کتک.. مدتیه سکوت کردم برای آرامش خودم. بارها به این نتیجه رسیدم که اگه من قلبا دوسش داشتم اونو باهمه ی نقصاش پرستش میکردم اما این علاقه قلبی هیچوقت وجود نداشته.ومتاسفانه من بخاطر شاغل بودن با ادمای زیادی سروکار دارم. هرچه بیشتر میگذره بیشتر متوجه میشم که من تا الان با همسرم دوست نبودم. تفاهمی نداشتم. وفقط وقت همدیگه رو تلف کردیم.نمیدونم ادامه این زندگی به صلاح هست یا نه. حتی بیشتر ازاینکه نگران خودم باشم نگران هدر شدن وقت همسرم هستم که از این درونی من بی اطلاعه و سرش گرمه دغدغه های خودشه به جز بچم هیچ هدفی تو این زندگی ندارم. میترسم بااین روحیه داغون نتونم آینده ی خوبی براش بسازم.راهنماییم کنید لطفا.
دوست عزیز برای این صحبتها فعلا دیر شده .
شما کودکی 5 ساله دارید و باید نسبت به ایشون متعهد باشید .
حرفهای شما نشون میده برای کاری دنبال توجیح میگردید .
پس بهتره با خودتون روراست باشید .