نوشته اصلی توسط
dokhtar
سلام ، من دختری 18 ساله هستم
امسال کنکور دادم ،کلا با حجب و حیا هستم ، با ادبم ، مهربونم و کلا آمی هستم که راحت با دیگران سازش میکنم
من قبل کنکور با پسری آشنا شدم که واقعا کسی بود که همیشه مد نظرم بود باهم قرار ازدواج گذشتیم که اعلام نتایج کنکور خرابش کرد، من قرار بود پزشکی شهر خودم قبول شم که کاملا مطمعن بودم ، اما به دلیل یه اشتباه سره کنکور مجبورم برم بندرعباس اهل تبریزم. اما این آقا میگه من نمیتونم بیام بندر عباس ، کارم، خانوادم ، و همه چیزم اینجاس. البته اینو قبلا هم گفته بودن و من کاملا بهشون حق میدم
اما من الان نیاز عاطفی شدیدی به یه چنین کسی دارم ، اصلا از طرف حانواده هم خیلی دارم تحقیر میشم ، ایشون تنها منبع آرامشه ، اما اگه بره من نمیدونم چی مشم بخصوص که باید برم بندرعباس! البته ایشون انتظار داره تبریز بزنم اما یه رشته ی کمتر از پزشکی بزنم اما من پزشکی میخوام. نمیدونم چیکار کنم، از کجا چنین کسی رو پیدا کنم؟
به هیچ وجه هم گریه نمیکنم که کسب نفهمه ناراحتم، بغضم داره میکشتم..... چیکار کنم میترسم افسرده بشم..