نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: شک و تردید

1010
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    شماره عضویت
    33433
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    شک و تردید

    سلام
    دختری هستم 30 ساله و کارمند
    سه سال پیش یک مشکل چشمی برام پیش اومد که خیلی عمل کردم و درگیر بودم. در این زمان یک فرد جدید وارد اداره ما شد و از من خوشش اومد و با از تمام مشکلاتم باخبر بود.
    حتی موضوع خاستگاری را با رئیس اداره ما هم مطرح کرد.بعد چندی رابطه دوستی ما شکل گرفت. چون در اون زمان درگیر عمل های چشمم بودم خیلی به ازدواج فکر نمیکردم و بهش می گفتم صبر کن تا تکلیف چشم من مشخص شه. تو اینمدت بارها عمل با بیهوشی انجام دادم تو اینمدت خیلی عصبی بودم. همیشه باهاش پرخاشگرانه صحبت میکردم.مثلا زنگ میزد میگفت کجایی در جوابش میگفتم چرا میپرسی کجام و نباید از من بپرسی و عصبی میشدم
    هنوز رابطه ما جدی نبود که پسری که قبلا هم دانشگاهی من و خاستگارم بود زنگم زد و گفت میخاد منو ببینه از جلو در اداره آژانس گرفتم و جلوتر اون سوار شد چون هردوی ما کارمند هستیم و در شهر نسبتا کوچکی زندگی میکنیم واسه اینکه نمی تونستیم بیرون همو ببینیم رفتیم خونه مادربزرگ دوستم.از قضا همکار ادارم که با هم دوست شدیم (رضا) منو دید که سوار اژانس شدم و اون آژانس از دئستاش بود و موضوع را فهمید و بارها براش توضیح دادم که چیزی بین ما نبوده و میدونم اشتباه کردم
    دیگری اینکه من بازی کلش انجام میدادم و تو گروهی بودم که بچه های اهوازی بودن و سنگ فرس ها باهم فاصله داریم.یکیشون این وسط خیلی شوخ بود و شمارمم داشت و گاهی پیام میداد.یبار که مسخره بازی دو تا کلمه قربونت برم و فدات نوشته بود منم ادامش براش نوشتم بوس بوس. نه از رو قرض پسره خیلی چاق بود مثل توپ گرد.اما کلا اینجوری صحبت می کردیم که رضا همکارم پیام ها را دید
    یکسال آخری خیلی با هم خوب بودیم و قصد منم باهاش ازدواج بود. اینا قبل اون یک سال آخری بود.یروز باهم رفتیم بیرون که گفتم منو برسون دفتر مهندس. یه پسره آشنای دور یکی از فامیل ها که منم باهاش آشنا شده بودم چون آبجیم گرافیم میخوند تو چندتا طراحی مشکل داشت که من به مهندس گفته بودم برام بکشه بگیرم ازش وقتی منو رسون و رفتم شرکتش آماده نکرده بود و گفت 20 دقیقه بشین.منم زنگ رضا زدم گفتم تو برو منم میگم بیان دنبالم چون قبلش گفته بود زود بیا کار دارم
    إآخرین دعوامون واسه سه ماه پیش بود قبلش من واسه عفونت که داشتم رفتم دکتر زنان به همراه مادرم همون جا پرده منو چک کرد گفت حلقوی هستی و احتمال زیاد خونریزی نداشته باشی و قبل ازدواج بیا نامه بگیر.من این موضوع را به رضا گفتم.سه ماه پیش که رفتیم بیرون.البته خانواده من و اون هم از رابطه ما خبر داشتن
    وقتی رفتیم بیرون دیدم پکره. گفتم چیشده گفت شک دارم تو دختری یا نه.خیلی بهم برخورد و گفتم منو برسون خونه و تا مدتی باهاش قهر بودم
    اوایلش برام مهم نبود تاحدی که یجورایی رابطمون تموم شده بود. اما هرچی میگذشت بدتر میشدم.دلتنگ تر.تا روزی که فهمیدم خیلی دوستش دارم و بدون اون نمیتونم زندگی کنمونه خواب داشتم نه خوراک.بارها فکر کردم و خواستم فراموشش کنم اما نشد.بالاخره بهش زنگ زدم. اون گفت رابطه ما تموم شده است و دیگه بهش زنگ نزنم
    خیلی سعی کردم اینمدت متقاعدش کنم وگفتن حق نداره رابطه ای که دوطرفه شروع کردیم را یک طرفه تموم کنه تا چندروز پیش که تاحدی راض کردمش
    بهم گفت برم مشاوره. گفت وقتی من نبودم اعصابش راحت بود و با وجود من همش عصبیه و کارهای گذشته من همش تو ذهنشه.از اس ام ها و دیدارها. بهش گفتم من عوض شدم و میدونی دوست دارم اونم گفت به شرطی رابطمون را شروع میکنیم که راه حلی واسه ذهن خراب من پیدا کنی
    بارها گفته من نمیگم تو در حق من خیانت میکنی اما ذهن خراب من همش داره فکر میکنه الان کجایی.چیکار میکنی و با کی هستی؟
    و کارهای گذشته. اون پیام ها. و اونروزی که رفتی تو شرکت مهندسه همش میگم با خودم اون بالا داشت چیکار میکرد.
    منم گفتم اشتباهات خودمو قبول دارم و من عوض شدم و تو بخاطر کارهای من بهم شک کردی بعد این باکمک هم همه چیزو درست میکینم
    الان درحال حاضر حرفش اینه که مشاور رفتم گفتن این رابطه را ادامه نده گفته تو برو مشاور اگه راه حلی واسه درمان ذهن خراب من دارن که من خوب شم باهم ازدواج میکنیم
    من خیلی دوستش دارم و نمیخام از دستش بدم.بارها به همه چیز فکرکردم.و بارها خواستم فراموش کنم.بجای اینکه هرچی زمان میگذره من بهتر میشدم برعکس هر روز با گذشت بدتر میشدم تا اینکه فهمیدم خیلی دوستش دارم
    از شما میخام کمکم کنید وراهی جلو پام بزارید که بتونم بهش کمک کنم و از این اعصاب خراب و فکرهایی که یجورایی من باعثش شدم خلاص شه.
    باتشکر

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : شک و تردید

    وجود اعتماد بین طرفین باعث ایجاد یک ارتباط صادقانه میشود. اگر همیشه بخواهید واکنش های شریک زندگی تان را پیش بینی کنید و رفتار خود را بر طبق آنها تغییر دهید هیچ گاه قادر به برقراری یک ارتباط صادقانه نخواهید بود. برای داشتن ارتباطی موفق باید بر روی برخی موارد تمرکز کنید. دکتر جری فورس برگ در مقاله خود به نام "چرا نمی توانیم رابطه موفقی داشته باشیم" 5 گام موثر به سمت ارتباطی موفق را بیان می کند.

    1- سوال پرسیدن: گمان نکنید که مفهوم تمام حرف های طرف مقابل خود را درک می کنید. پرسیدن چند سوال کوتاه شما را خیلی سریع به سمت حقایق راهنمایی می کند.

    2- گوش دادن: برای اینکه بتوانید پیام دهنده خوبی باشید باید توانایی شنیدن حرف های دیگران را داشته باشید تا با نقطه نظرات آنها نیز آشنا شوید.

    3- مشاهده کردن: کلیه اتفاقات پیرامون خود را در نظر بگیرید تا قادر به بررسی و بازبینی اطلاعات به دست آمده باشید.

    4- نظرات خود را با دیگران در میان بگذارید: با مطرح کردن نظرات و عقاید خود به شخص مقابل به او اجازه می دهید تا خصوصیات اخلاقی شما را بهتر درک کند.

    5- عشق معاصی بسیاری را می پوشاند: ارتباط موفق زمانی شکل می گیرد که شما افراد را بشناسید و آنها را همانگونه که هستند دوست بدارید. اما اگر تنها به فکر متقاعد کردن آنها باشید و بخواهید به آنها بقبولانید که راه و روش شما در زندگی بهترین است هیچ گاه راه به جایی نمی برید و در رابطه شما خبری از یک عشق حقیقی نخواهد بود.

    هنگام بروز اختلاف و ناسازگاری آرامش خود را حفظ کنید و با قضیه منصفانه برخورد کنید. شما یک انسان هستید و می خواهید با یک موجود زنده دیگر که تنفس می کند و همچون خود شماست بحث کنید بنابراین می بایست کلیه اصول اخلاقی را رعایت کنید.


    در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-22354282


    021-88422495


    021-88472864
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    شماره عضویت
    33433
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شک و تردید

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    وجود اعتماد بین طرفین باعث ایجاد یک ارتباط صادقانه میشود. اگر همیشه بخواهید واکنش های شریک زندگی تان را پیش بینی کنید و رفتار خود را بر طبق آنها تغییر دهید هیچ گاه قادر به برقراری یک ارتباط صادقانه نخواهید بود. برای داشتن ارتباطی موفق باید بر روی برخی موارد تمرکز کنید. دکتر جری فورس برگ در مقاله خود به نام "چرا نمی توانیم رابطه موفقی داشته باشیم" 5 گام موثر به سمت ارتباطی موفق را بیان می کند.

    1- سوال پرسیدن: گمان نکنید که مفهوم تمام حرف های طرف مقابل خود را درک می کنید. پرسیدن چند سوال کوتاه شما را خیلی سریع به سمت حقایق راهنمایی می کند.

    2- گوش دادن: برای اینکه بتوانید پیام دهنده خوبی باشید باید توانایی شنیدن حرف های دیگران را داشته باشید تا با نقطه نظرات آنها نیز آشنا شوید.

    3- مشاهده کردن: کلیه اتفاقات پیرامون خود را در نظر بگیرید تا قادر به بررسی و بازبینی اطلاعات به دست آمده باشید.

    4- نظرات خود را با دیگران در میان بگذارید: با مطرح کردن نظرات و عقاید خود به شخص مقابل به او اجازه می دهید تا خصوصیات اخلاقی شما را بهتر درک کند.

    5- عشق معاصی بسیاری را می پوشاند: ارتباط موفق زمانی شکل می گیرد که شما افراد را بشناسید و آنها را همانگونه که هستند دوست بدارید. اما اگر تنها به فکر متقاعد کردن آنها باشید و بخواهید به آنها بقبولانید که راه و روش شما در زندگی بهترین است هیچ گاه راه به جایی نمی برید و در رابطه شما خبری از یک عشق حقیقی نخواهد بود.

    هنگام بروز اختلاف و ناسازگاری آرامش خود را حفظ کنید و با قضیه منصفانه برخورد کنید. شما یک انسان هستید و می خواهید با یک موجود زنده دیگر که تنفس می کند و همچون خود شماست بحث کنید بنابراین می بایست کلیه اصول اخلاقی را رعایت کنید.
    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    دفتر سعادت آباد:
    ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
    باسلام.ممنون از پاسخ شما.یعنی برای این مشکل بین ما راه حلی وجود داره؟ که بتونم بهش کمک کنم تا افکارش ازش دور شه؟و فکرهای بیهوده نکنه؟چون حرفش اینه که اگه راه حلی وجود داشته باشه که بتونه فکرهایی که از گذشته مخصوصا که تو ذهنش نسبت به من باقی مونده پاک شه و اون فکرها آزارش نده و بتونه کنارم آرامش داشته باشه باهم ازدواج کنیم.یه راه حل قطعی میخوام که نتونه نه بیاره و متقاعدش کنه که تلاش کنه. دوستدارم اول خودم با مشاورهای شما صحبت کنم بعد مشاورها با ایشون صحبت کنن. کدوم مشاور را پیشنهاد می کنید؟

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد