نوشته اصلی توسط
کامیا
سلام وقت بخیر،برای دختری که دوستش دارم اسم مستعار لیلا رو انتخاب میکنم،خب من و لیلا23 سالمونه و من یه ماه ازش بزرگترم و اسفندیم،از آخرای آذرماه بود که به صورت تصادفی با هم اشنا شدیم،در واقع لیلا توی یه گروه تلگرامی که خودمون فعالیتی توش نداشتیم منو پیدا کرده و با گذشت زمان از اخلاقیات و رفتارو خصوصیات همدیگه خوشمون اومده،من خیلی ادم صبوریم ولی لیلا بعضی وقتا خیلی لجبازه،خیلی همدیگه رو دوست داریم اما چندروز پیش به خاطر یه اتفاقی که افتاده باهام لج کرده و به اولین خواستگارش بله گفته و چند روز دیگه میخواد عروسی کنه و زن بشه،اتفاق اینطور بود که من برای یه کار آیندم خونه دوستم دعوت بودم و با برادرم میخواستم برم،طبق معمول به لیلا گفتم که امشب فلانجا دعوتم و نگفتم که کار دارم چون میخاستم موضوع کارم که حل شد براش سوپرایز باشه،ولی لیلا برعکس دفعات قبل لج کرد که نباید بری منم چون موضوع کار بوده نمیشد که نرم،و چون دروغ هم نمیتونم بگم اصرار کردم که باید برم و بعد کلی جروبحث رفتم،ولیلا فک میکنه که خونه دوستم برام با ارزش تر از خودش بوده در صورتی که میدونه جونمونو بهم میدیم،من مازندرانم و لیلا شیراز،و تا حالانشده که حضوری همدیگه رو ببینیم،عید برای دیدنش رفتم اما یکی از بستگانش فوت کرد و رفت اصفهان و قسمت نشد همو ببینیم،لیلا راجع به من به مادر و برادر بزرگش گفته،پدرش چند سال قبل فوت کرده،خونواده من فقط یدونه برادرم میدونه و هنوز با پدر و مادرم راجع بهش صحبت نکردم چون حس میکنم یه کمی حس کنند از روی علاقه نو جوانی باشه و اشتباه برداشت کنند،بهرحال الان هرچی که به لیلا التماس میکنم که این خواستگارو مثل خیلی از خواستگارهایی که رد کردی بهشون بگو و بهم اجازه بده باهات بمونم میگه نه،میخوام داغ خودمو رو دلت بذارم،من اصلا دوست ندارم همچین اتفاقی بیفته،اخه خیلی همو دوست داریم و نمیخوام به خاطر این لجبازی سرنوشتمون اینجوری بشه،حتی التماسش کردم که به خود خواستگارت بگو هم نمیخواد بگه،میگه میخوام تو دلم باشه تا دق کنم و بمیرم،خواستگارش سی سالشه و این جمعه عروسیشه،هنوز ده روزم از خواستگاریش نگذشته که میخوان عروسی بگیرن،میخوام لیلا رو متوجه کنم چه اشتباهی میکنه اما به حرفام اهمیت نمیده و میخواد نشون بده چقدر لجبازه،میگه اون شب باید اول بهم می گفتی نمیرم و برای حرفم ارزش قائل میشدی و بعدش دوباره بهم میگفتی من میذاشتم بری،برای همین موضوع لج کرده،این اتفاق روز دوم دوره اش اتفاق افتاده و شب بعدش خواستگاری کردنش،با خواستگارش اشنایی نداره و فقط دوست داداششه و فقط به خاطر اینکه با من لج کنه بله داده ،لطفا راهنماییم کنید چه کاری باید کنم