نوشته اصلی توسط
الناز ابتهاج
سلام.مدتي خيلي زيادي بود كه داشتم براي تاسيس كاري جديد تلاش ميكردم و به اين در و اون در ميزدم تا اينكه تا يه جاهايي پيش رفتم ولي از نظر مالي مشكل داشتم كه آگهي در خوايت سرمايه دادم در اين رابطه با سرمايه گذاري كه پسر 23ساله است آشناشدم ولي بعد گفت به شرطي سرمايه گذاري ميكنم كه باهم دوست بشيم من قبول نكردم.و از طريقه شهرداري كار رو تايه جاهايي پيش بردم ولي اين آقا يكسره پيام ميداد و تماس كه من ازت خوشم اومده و....منم بدم ميومد ولي بارعايت حدومرزشديد كه به شدت ازم دلخور ميشد.براي شروع كار دوباره نياز به سرمايه داشتم كه دوباره آگهي دادم و ايشون دوباره آگهي رو ديد.كارم برام خيلي مهمه نميخام از دستش بدم.اين پسره ميخاد سرمايه گذاري كنه.ميگه بيا همو ببينيم تا سوپرايزت كنم.ولي انقد ميترسم كه كسي ببينه و...نرفتم.والان كارم رو هواس.نه ميخام از دوستي هاي بي حدومرز داشته باشم البته ايشونم نيخاد ولي من حتي با اين حرفهاي عاشقانه ساده هم مشكل دارم.سردرگمم نميدونم ارزششو داره به خاطر راه اندازي كارم با ايشون دوس باشم يا نه.البته ايشون حرف ازدواج رو هم ميزنه ولي از نظر من آدم مناسبي براي هم نيستيم.دنبال وام هم نرفتم چون دردسر داره .چك و ضامن و...نميخام خودمو درگير اين رابطه بكنم چون آدم فوق العاده كم تحملي هستم و به درد دوستي نميخورم.به نظر شما چيكاركنم كه هم به كارم برسم هم خودمو درگيرنكنم.كمكم كنيد.بخدا نميتونم ارزومو(كار) فراموش كنم.بخاط رفتارهاي من اونم فك كنم از دست بدم.