....
....
ویرایش توسط Beckta : 07-29-2014 در ساعت 11:11 AM
خب دوست عزیز بهترین کار برای شما این بود که تعادل رو بین دوستان و تنهایی برقرار میکردی ...
شما کاری سختی رو باید انجام میدادید و اونم پیداکردن یک دوست خوب و همراه بود ...
بعدشم همه ادما مثل هم نیستن و ما باید به فراخورحالشون باهاشون ارتباط داشته باشیم ...
این ارتباط باعث میشه که اعتماد بنفست رو از دست ندی ...
همین جدایی از جمع باعث شده که ما بیشترمون نگران و مضطرب باشیم ، چون وقتی تو جمع باشی میفهمی که اونام مشکلات زیادی دارن
واین باعث میشه که ارامش داشته باشی ، چون تو تنها نیستی که فقط مشکلات رو داری تحمل میکنه ...
در مورد تغییرات باید بگم تو قبلا" یکبار تونستی این تغییرو به وجود بیاری پس دوباره هم میتونی ...
و علت خجالتی و احساساتی بودنت اینه که از اجتماع جدا شدی
خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
يكي همچون نسيم دشت مي گويد
كنارت هستم اي تنها...
....
ویرایش توسط Beckta : 07-29-2014 در ساعت 11:12 AM
دقیقا" همینطوره وقتی ماها به دلایلی مثل مستقل شدن از جمع و اجتماع جدا شدیم این مشکلات برامون به وجود اومد
در قدیم این ارتباطات خیلی خوب بود و به همین خاطر مشکلات خیلی ساده و راحت بین مردم حل میشد ...
ولی الان همه چی فرق کرده ...
خب دوست عزیز شما اگه یه تیکه ذغال رو هم از جمع جدا کنید سرد و خاموش میشه ...
وبرای رسیدن به گرمی و آتش باید در جمع قرار بگیره ...شمام باید بتونید در جمع باشید و حرف بزنید و گاهی بهشون "نه" بگید
این لازمه رشد برای هر کسی بحساب میاد و درمان خاصی نداره جز به اینکه از این پیله تنهایی رها بشید ...
خـــــدانـگهــــــدار
....
ویرایش توسط Beckta : 07-29-2014 در ساعت 11:13 AM
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)