با عرض سلام
دختر نسبتا متدینی هستم که دو سال یکجا کار میکردم که دوتا ازهمکارانم باهم آشنا و رابطه دوستی (دختر و پسر)باهم داشتند و ابتدا من فهمیدم اماهیچ نگفتم تا اینکه صاحبکارم خودش فهمید و از من کمک خواست تا با دختر صحبت کنم اما گفتم که دختر است و شاید فکر کند که حسودی می کنم بنابراین به سختی با پسر حرف زدم وپس از کلی بحث کمکش کردم تا تمام شد و او از من تشکر کرد و گفت خواهر ندارم و تو را مثل خواهرم میبینم از آن زمان بود که من را خواهرخطاب می کرد وکمی صمیمی تر شده بود و همش به بهانه تشکر کارهایی برای من میکرداما اصلا حرف ازدواج و رابطه ای بااو نداشتم البته گاهی پیامهایی میداد که من خیلی کوتاه جواب میدادم اما اعتماد زیادی بهش داشتم تااینکه صاحب کارم شک کرد و من ترسیدم وبا صاحب کارم وزنش صحبت کردم بعددوروزم اومدم بیرون وقتی بیرون اومدم دیگه کلا باهام قهر کرد وحتی جواب تلفنمم دیگه نمیداد تا اینکه صاحبکارم زنگ زد و حللالیت طلبید(صاحب کارم)و گفت بیا وبرگشتم اما دیگه سنگین بودم و رابطه ای باهاش نداشتم بااینکه صاحب کارم نمیخواست حس سنگینی حاکم باشد اما بعد از سه ماه که به سفر رفتم وقتی برگشتم گفت دیگه نیا وحقوقم نصفه داد الان بعد از گذشت هفت ماه هنوز ناراحتم حتی نوشته ای هم فرستادم برایشان اما جوابی ندادند حداقل بگویند چه کرده بودم وبرخلاف آنکه بخواهم کینه یشان را بدل گرفتم لطفا کمکم کنید حقایق را بتوانم بفهمم و کینه ای بدل نگیرم