هر گاه موضوعی مسیر غلط و نادرستی را بپیماید ، استقامت خود را حفظ کرده و به خودتان بگویید: «چه بازخورد جالبی است، چگونه می توانم از این بیاموزم، چه طور می توانم آن را به مزیتی برای خود تبدیل کنم؟»





فقط افرادی عاری از مشکلات و مسائل هستند که دیگر در کنار ما نیستند. بنابراین، مشکلات یکی از نشانه های زندگی و حیات است. هر چه بیشتر درگیر مشکلات باشیم، زنده تر و فعال تریم.
مشکلات و پیشرفت ها با هم پیش می روند و نمی توان یکی را بدون دیگری در اختیار داشت.

این رویه ی برخورد با ناملایمات و مشقت ها، بیانگر چیزی است که می توان آن را نیروی روانی موفقیت نامید و موضوع آن چگونگی برخورد با موانعی است که با آنها روبرو می شویم. اکثر مردم از لحاظ فیزیکی و بدنی سالم اند ، اما از جنبه ی نگرش به زندگی ممکن است از سلامت روانی برخوردار نباشند.

راز آن، در این نیست که عاری از مشکلات باشیم، زیرا این گمان دست نیافتنی است ، بلکه داشتن یک روش مثبت و پرانرژی برای حل مشکلات است.

اکثر مردم از لحاظ فیزیکی و بدنی سالم اند ، اما از جنبه ی نگرش به زندگی ممکن است از سلامت روانی برخوردار نباشند.

چگونه بر مشکلات غلبه کنیم؟

یک بار هنرپیشه ی معروفی اظهار کرد: « مهم نیست که شما به زمین بیافتید ، بلکه مهم این است که برخیزید». هر فردی مشکلات و سختی هایی دارد که باید با آنها مبارزه کند. کسانی از این عرصه سرفراز بیرون می آیند که مهارت رویارویی با ناملایمات را بدون از دست دادن اراده و انرژی شان داشته باشند. توصیف نیروی روانی دشوار است، اما می توان آن را در وجود کسانی یافت که با جسارت و شجاعت برای دستیابی به اهداف شان در حال مبارزه و تلاش اند.

در این جا سه قاعده که به توسعه ی سلامت روانی کمک می کنند را ذکر می کنیم:

قاعده اول: این یک مبارزه است نه مشکل.

دیگر از کلمه ی «مشکل» استفاده نکنید ، زیرا تداعی کننده ی احساس منفی است و مأیوس کننده است. در عوض واژه ی مبارزه یا چالش را به کار ببرید: « ما با برخی از چالش های بزرگی روبروییم که باید آنها را حل کنیم. باید آنها را به مزیت تبدیل کرده و روی آنها کار کرد.»

مبارزه و چالش واژه ای مثبت و انرژی زاست که بیشتر ما را برای کشف یک راه حل ترغیب می کند. چالش، نیمه ی پر لیوان است در حالی که مشکل، نیمه ی خالی لیوان است.
ارزشمندترین دارایی شما داشتن یک تفکر مثبت است.

قاعده دوم: چیزی به نام شکست وجود ندارد بلکه یک بازخورد است.

وقتی موشک های هدایت شونده از مسیر خارج می شوند ، حس گرهای بازخورد ، خطا را یافته و مسیر را اصلاح می کند. این آگاهی از خطا، موشک را قادر می سازد تا با دقت به مسیر صحیحش دست یابد.

همین نگرش را نسبت به خودتان داشته باشید. زمانی که مرتکب اشتباهی می شوید ، شکست محسوب نمی شود ، بازخوردی است که مکانیسم هدف یابی شما برای این که دوباره شما را به مسیر صحیح هدایت نماید ، به آن نیاز دارد.

برنامه نویسان رایانه ای می دانند هنگامی که برای اولین بار برنامه ی جدیدی را راه اندازی می کنند احتمالاً به طور صحیح کار نخواهد کرد و باید معایب آن را رفع کنند. آنها احساس شکست یا ناراحتی نمی کنند بلکه اصلاحات لازم را انجام داده و مراحل برنامه را بر پایه ی آموخته های خود تغییر داده و تصحیح می کنند.
بهترین واکنشی که شما در مقابل یک اشتباه می توانید داشته باشید این است که آن را به عنوان یک تجربه ی آموزنده بپذیرد.

هر گاه موضوعی مسیر غلط و نادرستی را بپیماید ، استقامت خود را حفظ کرده و به خودتان بگویید: «چه بازخورد جالبی است، چگونه می توانم از این بیاموزم، چه طور می توانم آن را به مزیتی برای خود تبدیل کنم؟»

افراد پر انرژی و مثبت نیز درست به اندازه ی دیگران در برابر مشقات و ناملایمات متأثر می شوند اما تفاوت موجود در پیامدهای بعدی آن است.

قاعده سوم: راه حلی وجود دارد ، همه ی کاری که باید انجام دهید یافتن آن است.

ممکن است دنیا پر از مشکلات باشد اما مملو از راه حل نیز هست. تشخیص این مطلب باعث می شود که نیروی خلاق ما به جریان بیافتد و خلاقیت ها را به حرکت درآورد ، لحظه ای که می گوییم: « این سخت است، این موثر و کارساز نیست و یا این بسیار دشوار است ، در واقع خلاقیت خود را سرکوب کرده ایم.»

ذهن تان را روی را ه حل متمرکز کنید. تصور کنید که وقتی چالش حل شود زندگی چگونه خواهد بود.

امتحان کنید بی شک نتیجه بخش است.