اتفاقا برآیند سخنان شما بزرگواران برای من بسیار مفید بود. ولی به سوالم پاسخ داده نشد. لطفا منو درباره این موضوع هم راهنمایی کنید:
مجدد عرض می کنم:
اما یک داستان جدید
ظاهرا خواهر همسرم بعد از اینکه از این موضوع اطلاع پیدا کرده بود (روز بعد از حادثه) طی یک پیامک به پدرش، گلایه هایی را مطرح کرده بود. پدر همسرم هم چون شماره را نشناخت فکر کرد این پیامک از طرف خواهر من به ایشان ارسال شده است.(چون قبلا هم خواهرم به خاطر رفتار همسرم به پدرش پیامک داده بود) ایشان هم کل پیامک را برای من ارسال کرد. ابتدا فکر کردم پدر همسرم من را به خاطر آنکه دستش روی دخترش بلند شده مقصر می داند. به خاطر همین هم در پاسخ فقط عذرخواهی کردم. بعد از چند دقیقه دیدم چنین پیامی به دستم رسید با این مضمون:
"فلانی من فکر کردم اینقدر شعور و فهم داری که راز خانواده و ناموست را که می خواهی یک عمر باهاش زندگی کنی حفظ کنی. نمیدانستم میروی و با آن خواهر... جشن میگیری. خوشبگذرد."
من کلا گیج شده بودم. چون ادبیات متعلق به پدرهمسرم نبود. به خاطر همین احتمال دادم که یکی از اعضای خانواده از گوشی پدرشان برای من چنین پیامی ارسال کرده تا اندکی از عصبانیت شان کاسته شود. چون این احتمال را تقریبا حتمی می دانستم، پیامی با این مضمون جواب دادم که:
" در خانواده ... ما ترسو و بزدل نداریم، لطفا با گوشی خودت پیام بفرست تا جوابت را بدهم"
البته من از طریق تلگرام پیامی که به دستم رسیده بود را به مادر همسرم منتقل و ابراز نگرانی کردم که همسرم تحت تاثیر
مشاوره های اشتباه خواهر و برادرهایش تصمیم اشتباه بگیرد و اون بنده خدا هم به من اطمینان داد که تا شب کسی از بچه هایش با همسرم صحبت نکرده است.
امروز صبح پدر همسرم با ارسال پیامی از من و خواهرم عذرخواهی و طلب آمرزش کرد.
اما پیام من به ایشان چه بود؟
با این مضمون:
بنده باید از شما عذرخواهی کنم نه شما. من تا عمر دارم جلوی شما و همسرتان از شرمندگی سرم را نمی توانم بالا بیارم. نه به خاطر حوادثی که بین من و همسرم اتفاق افتاد، خیر. به خاطر اعتمادی که شما به من کردی و جگرگوشه ات را به من سپردی و من نتوانستم پاسخ درستی به اعتماد شما بدهم.(یک پیامک)
و پیامک دوم " این ماجرا برای همه ما درس های زیادی داشت. هم برای من و همسرم و هم برای شما. برای من و ... این درس را داشت که اسرار زندگی مان را زمان عصبانیت و دعوا جلوی هیچ کسی ولو پدر و مادر ابراز نکنیم و برای شما این درس را داشت که خدایی نکرده اگر روزی دخترتان به شما مراجعه کرد، شرح ماجرا نپرسید و با نصیحت روانه منزلش کنید. باز هم شرمنده بزرگواری تان هستم"
چند دقیقه پیش همسرم (که از داستان عذرخواهی پدرش مطلع بود) پیام فرستاد که آیا شما جواب پیامک پدرم را دادی یا خیر و اینکه پدرش دقایقی قبل با وی تماس گرفته و حالش را پرسیده است...
به نظر شما اینکه این مسئله را به پدر همسرم گوشزد کردم در این شرایط کار اشتباهی نبود؟ باعث نمیشود دلخوری ها ادامه پیدا کند؟
یا اینکه خانواده خانمم قراره اواخر هفته برن شمال، اگه از ما هم خواستند باهاشون بریم، دعوت شون رو قبول کنم یا خیر؟
باز هم ممنون