با سلام، من از رابطه پنهانی خانومم با همکارش یه چیزایی فهمیدم ... اول شک داشتم بعد گوشیشو که چک کردم مطمین شدم ... باهاش تماس گرفتم گفتم با ماشینش بیاد نزدیکای خونه کارش دارم وقتی تو ماشینش نشستم نزدیک به ده دقیقه محکم بغلش کردم و عین بچه های 5 ساله هق هق گریه کردم هیچ کنترلی روی احساس درد روحی که بهم دس داده بود نداشتم... من عاشق زنم هستم... و با اینکه شک کرده بودم بهش نمیخواستم چیزی به روش بیارم تا به خودش بیاد... اینم بگم اون به حدی که من دوسش دارم منو دوست نداره و ابراز احساسات نمیکنه... بهر حال بعد از اینکه گریه کردم اون هم شدیدا گریه کرد و همش میپرسید چی شده ... تا اینکه من از گریه کردن دس برداشتم و از آغوشش جدا شدم ... حالا مثل یه سگ شکاری بودم که میخواست انتقام بگیره... شروع کردم به نشون دادن سند و مدرکایی که ازش داشتم... با فحش و بد و بیراه... اون هم همش میگفت چیزی نبوده.. قسم میخورد که چیزی نبوده... ولی من ادامه دادم تا جایی که کار به کتک کاری رسید.. حتی وقتی میزدمش حسم این بود که من باید بیدارش کنم از این اشتباهش ... درگیری لفظی و فیزیکی ما نزدیک به یک ساعت تو ماشین ادامه داشت ... تا اینکه دیگه جفتمون خسته شدیم و اون هم حالش بد شد ... براش آب معدنی خریدم دست و بالشو بوسیدم و نوازشش کردم که خوب بشه... میدونستم اگه بریم سر خاک پدر و مادرش آروم میشیم جفتمون ... رفتیم بهشت زهرا و 3 ساعت با هم در کمال آرامش حرف زدیم ... دوباره عهد و پیمون بستیم با هم که همو اذیت نکنیم ... ولی الان که زمان زیادی از این موضوع نمیگذره من بهش شکاکم و اون هم همش به من میگه به خاطر کتک کاری که باهاش کردم ازم میترسه و همش این جمله رو تکرار میکنه... من قبلا باهاش داد و فریاد و کش مکش داشتم ولی این اولین بار بود که روش اینطور دست بلند کردم.. میدونم که اشتباه کردم ... الان نیاز دارم که بدونم چطور میتونم آرومش کنم چطور میتونم این ترس رو از وجودش دور کنم. من واقعا عاشقشم و اگر هم زدمش بخاطر این علاقه شدیدم بهش بوده. ممنونم میشم کمکم کنید.