نوشته اصلی توسط
fereshteh.k.m.i
سلام خسته نباشید.من مشکلاتم انقدر زیاده که نمیدونم کدوم رو بگم .من اخیرا متوجه شدم خانوادخ شوهرم اون یکی عروسشون رو بیشتردوست دارند چون اون بیشترسیاست داره و هردقیقه بهشون سرویس میده کارای خونشون رو میکنه میره شهرستان زیاد میمونه به اون میگن زنداداش ولی منوبه اسم میخونن بااینکه من بزرگترم ولی اون عروس اوله.خدایشم دختربدی نیست ولی مینم شوهرمم همش منوداره با اون مقایسه میکنه خوب اون خودش بچه شهرستانشونه و زبونش و بلده اما بخدا من زبونش و بلد نیستم ک زیاد بمونم اونجام ک مبریم شوهرم اخلاقش برمیگرده ازاونجا خوشم نمیاد الان خانوادش جوری شوهرمن و پر کردن که شوهرم از خانوادم خصومت داره میفهمم مادرم یه کادو ب من میده به جای تشکرمیگه دیگه حق نداری چیزی بگیری برادرم باهاش شوخی میکنه دعوا میکنه با من .بخدا الان دارم اینارو مینویسم معدم میسوزه دیگه تحمل ندارم اخه چقد تحمل اگه برای خونوادش کار میکردم منم عزیز بودم ولی میبینم اولها از جاریم خوششون نمیومد حالا درمقایسه بامن عزیز شده .من شدم هیولا !طوری از خانواده اون تعریف کردن شوهرش ببشترمیره اونجا ولی شوهرمن میگه من نمیام خونتون تو خانوادتو بیشتردوست داری عروس برادرم نیومدم پیش خانواد شوهرم بشینم حالا میگن چرا نیومده این نارو دوست نداره شمابگید چکارکنم دلم میخاد بذارم برم از دست حرفاشون خسته شدم از مقایسه خسته شدم چکارکنم؟کمکم کنید