اغلب ما "سواد رابطه" نداریم ...
بلد نیستیم بفهمیم دنیای آدمها با هم فرق دارد.
توقع داریم کسی که با ماست خود ما باشد
حتی حاضر نیستیم به نیازها،خواسته ها و علایق او توجه کنیم
غرور خودمان را بسیار دوست داریم!
اما توقع داریم او غرور و نیاز و توقع نداشته باشد!
و درکش سخت است برای ما که او دنیایی دارد که خودش ساخته و آن را صرفا با ما به اشتراک گذاشته ...
نه اینکه بخواهد بر اساس خواسته ی ما دنیای تازه ای بسازد ...
ما بلد نیستیم کنار هم باشیم ...
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
"... خدایا!
مگذار،
که : ایمانام به اسلام،
و عشقام به خاندانِ پیامبر،
مرا،
با کسبهی دین،
با حَمَلهی تعصب،
و عَمَلهی ارتجاع،
همآواز کند.
که : آزادیام،
اسیرِ پسندِ عوام گردد.
که : دینام،
در پسِ "وجههی دینی"ام،
دفن شود.
که : عوامزدگی،
مرا مقلّدِ تقلیدکنندگانام سازد.
که : آن چه را "حق میدانم"،
به خاطرِ آن که "بد می دانند"،
کتمان کنم..."
ضعیف النفس ترین شخص، مردی است که عشق را در زنی بیدار می کند بدون آنکه قصد دوست داشتن آن زن را داشته باشد.
باب مارلی
یکی از بزرگترین اشتباهات زندگی این است که :
به ادم ها بیشتر از انچه که لیاقتشان است اجازه دهیم در زندگیمان بمانند ....
غصه خوردن فایده نداره ولی می تونی برای اینکه دوباره شاد بشی تلاش کنی
گاهی خودت رامثل یک کتاب ورق بزن!
انتهای بعضی فکرهایت " نقطه" بگذار که بدانی باید همانجا تمامشان کنی،
بین بعضی حرفهایت "کاما" بگذار که بدانی باید با کمی تامل ادایشان کنی،
پس از بعضی رفتارهایت هم "علامت تعجب"
و آخر برخی عادت هایت نیز علامت "سوال" بگذار،
تا فرصت ویرایش هست، خودت را هر چند شب یکبار ورق بزن…!
.
حتی بعضی از عقایدت را حذف کن، اما بعضی را پر رنگ!
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
حصر و حبس یکی از ویژگی های بارزی است که امام موسی کاظم(ع) را به جهاتی در میان ایمه اطهار (علیهم السلام) ممتاز ساخته است، شهادت هفتمین امام شیعیان بر پیروان حضرتش تسلیت باد.
تجربه رو دریاب
به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از آن خارج می شد؛ به من گفت : نرو که بن بسته! گوش نکردم، رفتم؛ وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم؛ پیر شده بودم
گرانبهاترین چیز برای آدمی زندگی است و آن فقط یک بار داده میشود پس باید آن را چنان گذراند که سالهای بهدر رفته عمر موجب عذاب دردناک نگردد تا گذشته خوار و سفله بر پیشانی ما داغ رسوایی نزند تا به همگام بدرود زندگی بتوان گفت : سراسر زندگی و همه ی نیروهایم را وقف زیباترین پدیده های جهان وقف مبارزه در راه بشریت شده بود پس باید شتافت زندگی کرد چه یک بیماری بیمعنی یا یک تصادف تراژدیک میتواند رشته ی آن را بگسلد
وفاداری یک زن زمانی معلوم می شود که مرد هیچ نداشته باشد
وفاداری یک مرد زمانی معلوم می شود که همه چیز داشته باشد
حرف هایی هست برای نگفتن و ارزش عمیق هر کسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد...
با کمال احتیاج از خلق استغنا خوش است
با دهان تشنه مردن بر لب دریا خوش است
نیست پروا تلخ کامان را ز تلخی های عشق
آب دریا در مذاق ماهی دریا خوش است
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
این تایپیکه خیلی باحاله
دمت گرم پری
فردی چندین سال شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را آموخت.
استاد به او گفت که دیگر شما استاد شده ای و من چیزی ندارم ک به تو بیاموزم.
شاگرد فکری به سرش رسید، یک نقاشی فوق العاده کشید و آنرا در میدان شهر قرار داد ، مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هرجایی ایرادی می بینند یک علامت × بزنند و غروب که برگشت دید که تمامی تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد .
استاد به او گفت: آیا میتوانی عین همان نقاشی را برایم بکشی؟ شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر قرار داد ولی این بار رنگ و قلم را قرار داد و متنی که در کنار تابلو قرار داد این بود که : ""اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید""
غروب برگشتند دیدند تابلو دست نخورده ماند. استاد به شاگرد گفت:
همه انسانها قدرت انتقاد دارند ولی جرات اصلاح نه
می دانــی ، یک وقتهایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسـی " تعطیــل است"
و بچسبانــی پشت شیشـه ی افکارت..!
باید به خودت استراحت بدهـی ، دراز بکشـی ، دست هایت را زیر سرت بگذاری ،
به آسمان خیــره شوی و بی خیال سوت بزنی..!
در دلت بخنـدی به تمام افکاری که پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند،
آن وقت با خودت بگویـی: " بگـذار منتظـر بمانــند...
در زنــدگـی گـاهـی باخته ام!
گاهی با کسـی ساخته ام!
گاهـی گریه کرده ام!
گاهی بخشیـده ام!
گاهـی فریب خورده ام!
گاهـی افتاده ام!
گاهـی در تنهایـی مرده ام!
اما حال زمانش رسیده که بگویـم :
من از تمام اینها درس آموختـه ام!
اکنون خوشحــالـم که خودم هستـم !
شایـد ساده باشــم !
اما صادقــم...
من خـــودم هستـم و همین برایــم کافی ست...!
" زنده یاد حسین پناهی"
چه زیباست!
بی قیدوشرط عشق بورزیم!
بی قصدوغرض حرف بزنیم!
بی دلیل ببخشیم!
وازهمه مهمتر
بی توقع
به تمام موجودات
محبت کنیم...
عجیب است که مردم چقدر برای مبارزه با شیطان تلاش میکنند
اگر همین انرژی را صرف عشق ورزیدن به همراهانشان کنند،
شیطان در تنهایی خود خواهد مرد.
آشوبم ارامشم تویی. خدا
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
مطمـئن باش که خداوند تو را عاشقانه دوست دارد ؛
چون در هر بهار برایت گل می فرستد و هرروز صبح آفتاب را به تو هدیه می کند.
به یاد داشته باش که پروردگار عالم با این که می تواند در هر جائی از دنیا باشد ، قلــب تو را انتخاب کرده و تنها اوست که هر وقت بخواهی چیزی بگوئی گوش
می کند ...
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
دلمان که میگیرد ؛
تاوان لحظاتی است که دل بسته بودیم....
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
کسانی که اینده نمی بینند بی شک شکست می خورند
یه آبکش گذاشتن جلو آدم میگن نیمه پرش رو ببین !
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
سرت رو بالا بگیر
گریه چرا؟
خداهست...
خدا هست...
بالا رو نگا
یه حسی تو وجود اقایون هست که بهش میگن "غیرت"
به همون حس تو وجود خانوما میگن "حسادت"
ولی من بهش میگم " عشق"
چون ادم تا "عاشق" نباشه نه غیرتی میشه نه حسادت میکنه . . .
و خدایی هست . مهربان تر از حد تصور ...
قدیم ا میگفتن با لیوان لب شکسته اب نخور
انگار یک عده با کف گیر اب می خورند با کف گیراب نخورید
روزی امتحان جامعه شناسی ملل داشتیم. استاد سر کلاس آمد و میدانستیم که 10 سئوال از تاریخ کشورها خواهد داد.
دکتر بنی احمد فقط 1 سئوال داد و رفت:
مادر یعقوب لیث صفار از چه نظر در تاریخ معروف است؟
از هر که پرسیدم نمیدانست.
تقلب آزاد بود چون ممتحنی نبود اما براستی کسی نمیدانست.
همه 2 ساعت نوشتیم از صفات برجسته این مادر؛ از شمشیرزنیش، از آشپزی برای سربازان، از برپا کردن خیمه ها در جنگ، از عبادتهایش و …
استاد بعد 2 ساعت آمد و ورقه ها را جمع کرد و رفت.
14 تیر 1354 برای جواب آزمون امتحان تاریخ ملل رفتیم. در تابلو مقابل اسامی همه با خط درشت نوشته شده بود مردود!
برای اعتراض به ورقه به سالن دانشسرا رفتیم. استاد آمد گفت کسی اعتراض دارد؟
همه گفتیم آری!
گفت خوب پاسخ صحیح را چرا ننوشتید؟!
پرسیدیم پاسخ صحیح چه بود استاد؟
گفت: در هیچ کتاب تاریخی نامی از مادر یعقوب لیث صفار برده نشده، پاسخ صحیح "نمیدانم" بود. همه 5 صفحه نوشته بودید اما کسی شهامت نداشت بنویسد "نمیدانم"!
ملتی که همه چیز میداند ناآگاه است. بروید با کلمه زیبای نمیدانم آشنا شوید، زیرا فردا روز گرفتار نادانی خود خواهید شد…
ما گرفتار نادانی خود شدیم…
👤 امیدرضا کرمزاده
ربطی نداره متاهلی یا مجرد
مکث را تمرین کن.
گاهی زندگی سخت است و گاهی ما سخت ترش میکنیم . . .
گاهی آرامش داریم، خودمون خرابش میکنیم . . .
گاهی خیلی چیزارو داریم اما محو تماشای نداشته هامون میشیم . . .
گاهی حالمون خوبه اما با نگرانی فردا خرابش میکنیم . . .
گاهی میشه بخشید اما با انتقام ادامش میدیم . . .
گاهی میشه ادامه داد اما با اشتیاق انصراف میدیم . . .
گاهی باید انصراف داد اما با حماقت ادامه میدیم . . .
و گاهی . . . گاهی . . . گاهی . . .
تمام عمر اشتباه میکنیم و نمیدونیم یا نمیخوایم … بدونیم ...
کاش بیشتر مراقب خودمون، تصمیماتمون و گاهی . . . گاهی های زندگیمون باشیم.
کاش یادمون نره که فقط:
"یکبار زنده ایم و زندگی میکنیم فقط یکبار...
Don't GIVE UP
if you wait for the perfect time you will never get anything done
هنگامی که لیلی و مجنون ده ساله بودند روزی مجنون در مکتب خانه پشت سر لیلی نشسته بود .
استاد سوالی را از لیلی پرسید ، لیلی جوابی نداد ،
مجنون از پشت سر آهسته جواب را در گوش لیلی گفت اما لیلی هیچ نگفت .
استاد دوباره سوال خود را پرسید و باز مجنون در گوش لیلی و باز لیلی هیچ نگفت
و بعد از بار سوم استاد لیلی را خواند و چوب را بر پای لیلی بست و او را فلک کرد .
♡❤
لیلی گریه نکرد و هیچ نگفت.
بعد از کلاس ، لیلی با پای کبود لنگ لنگ قدم بر می داشت که
مجنون عصبانی دستش را بر بازوی لیلی زد و گفت:
دیوانه ، مگر کر بودی که آنچه را به تو گفتم نشنیدی و یا لال که به استاد نگفتی ؟؟؟
لیلی اشکش در آمد و دوید و رفت .
♡❤
استاد که شاهد این منظره بود پیش رفت و گوش مجنون را کشید و گفت :
لیلی نه کر بود و نه لال ،
از عشق شنیدن دوباره صدای تو ، فلک را تحمل کرد و دم بر نیاورد ،
اما از ضربه اهسته دست تو اشکش در آمد ،
من اگر او را به فلک بستم استادش بودم و حق تنبیه او را داشتم
اما تو عشق او بودی و هیچ حقی برای سرزنش کردنش نداشتی .
گر تن بدهی؛ دل ندهی کار خراب است
چون خوردن نوشابه که در جام شراب است
گر دل بدهی؛ تن ندهی باز خراب است
این بار نه جام است و نه نوشابه... سراب است
دریا شوی چون به دلت شور عبور است
نوشیدن یک جرعه ز جام تو عذاب است
باران بشوی چون که تنت بر همه جاریست
کی تشنه شود سیر... فقط نام تو آب است
اینجا به تو از عشق و وفا هیچ نگویند
چون دغدغه مردم این شهر حجاب است
تن را بدهی.. دل ندهی فرق ندارد...
یک آیه بخوانند گناه تو ثواب است
مرغان هوایی چو بیفتند در این دام
فرقی نکند کبک و یا جوجه عقاب است
صیاد در این دشت مصیبت زده کور است
هر مرغ به دامش برسد.... نام؛ کباب است
هر مَشتی غضنفر که رسد از ده بالا
بر مَسند قدرت چو زند تکیه... جناب است
اصلا سخن از تجربه و علم و توان نیست
شایسته کسی است که با حکم و خطاب است
در دولت منصور که یک سکه حساب است
تنها سند ساخت یک صومعه خواب است
اینجا کسی از مرگ بشر ترس ندارد
ترس از شب قبرست و سوال است و جواب است
ای کاش که دلقک شده بودم و نه شاعر
در کشور من ارزش انسان به نقاب است
فروغ
من فقط یکبار سالم پس باید نهایت لذت و از سنم ببرم چون تاریخ تکرار نمیشه
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
کارهای عقب مونده خر هستند
لیلی
کنج محراب
بال هایش از کتاب رویید
تا به افلاک رسید .
مردان و پنهان ساختن احساسات
۱- مردان فقط در محیط هایی که احساس اطمینان می کنند بخصوص وقتی که رفتارشان مورد داوری های غلط قرار نمی گیرد واکنش عاطفی مستقیم نشان می دهند.
برای مثال، مردان ورزشکار که معمولا سمبل رقابت و قدرت فیزیکی مردانه هستند ابایی از درد به خود پیچیدن و گریه کردن در ملا عام ندارند چون از طرف اجتماع پذیرفته شده است.
۲ – غم و دردهای زندگی مردان در جای دیگر به خود مجال بروز می دهد.
مثلا به طور مداوم دیده شده است که مردان در روزهای تعطیل و در حین مسافرت از سردرد گله می کنند. دلیلش هم این است که مردان در حین کار قادر به نادیده گرفتن درد و غم و نگرانی هستند ولی وقتی شیفت و برنامه منظم کاری ندارند دردهای فیزیکی و یا عصبی شان عود می کند.
۳- پنهان ساختن احساس و عاطفه توسط مردان را می توان با این داستان بودایی مقایسه کرد، آنجا که استاد به شاگردش می گوید: « اگر بگویی این تکه چوب واقعی است با آن ترا می زنم. اگر بگویی تخیلی است باز هم با آن ترا کتک خواهم زد و اگر هیچ چیزی نگویی هم باز با آن ضرباتی به تو خواهم زد».
داستان بودایی اینگونه تمام می شود که شاگرد، تکه چوب را بر می دارد و آن را می شکند. مردان هم یاد می گیرند مشکلات، ترس ها، نگرانی های شان را انکار کنند چون نمی خواهند تصویر ضعیفی از خود به جای بگذارند.
۴- پنهان کردن غم٬ ترس، درد و اندوه، مردان را وا می دارد تا تونل های عمیق تری در وجود خود بزننند تا همه مشکلات را در آن دفن کنند.
برای همین، احساسات شان به یکباره مثل آتشفشان سر باز می کند و حتی منفجر می شود. به عبارتی دیگر به آنها از کودکی یاد نمی دهند که مسیرها و راه های آرام تر برای بروز احساسات را تجربه کنند.
وقتی از عزیزت عصبانی هستی دهنتو ببند
آدم در زمان عصبانیت حرفهاشو با صداقت کامل میزنه و همه این رو میدونید که هیچ انسانی بی عیب نیست
مبادا در زمان عصبانیت دست رو معایب کسی بزارید…
“دکتر انوشه”
(واقعا حرفی که توی چنین شرایطی گفته میشه گاهی انقد سنگین و دردناکه که جاش مثل یک زخم دردناک تا آخر عمر تو دل آدم میمونه)
بیا
بهانه هایم را بگیر....
قاب کن
روی
دکمه های
ساده ی پیراهنم....
یا نه...
بچین شان
دور
تا دور
ساعت مچی مردانه ام....!
..
می دانی....؟؟!
دلم
تنگ است....
شکسته است....
گرفته است....
که بهانه می گیرم... !
..
نه لاکی هست...
نه رژی...
نه موهای بلندی
که رنگشان را
عوض کنم.....!
..
من
مردم....!!!
..
غصه هایم را
قایم می کنم
که نبینی.....
که نشکنی.....
که کم
نیاوری.....!!!
..
بگذار
همین
چند لحظه را
بهانه گیرت شوم....
تو
بغلم بگیری.....
دست بکشی
لابلای
موهای
کوتاه مجعدم....
خم شوی
روی صورتم....
موهات
بریزد
روی پیشانی ام.....
و بعد
تا می توانی
ببوسی و
ببوسی و
ببوسی ام......!!!
..
ببین......!!!!
از آغوش تو که برخیزم
دوباره
"مرد" می شوم....
دوباره
کوه می شوم
که تکیه کنی
به شانه هام....
و اصلا
هر چه قدر هم
که خواستی
غر بزنی
به جان کلافه ام.....!!!!
..
من
برای توست
که مرد
آفریده شده ام.....
کمی....
فقط کمی....
زنانگی کن
برای
بهانه های
خسته ی
مردانه ام...........!!!!
وقتی انتظار داری بخاطر خودت دوستت داشته باشند
بايد خودی برای ارائه داشته باشی
خودی تفرد يافته و استقلال يافته با اعتقادات ، اصول، توانایی ها و مهارت های مشخص
خودی با ويژگی های انسانی و مهربان
هنگامی كه به وجود خود اهميت نداده ای و جايگاهی در زندگی نيافته ای،
گفتن اينكه كسی مرا به خاطر خودم دوست داشته باشد گزافه گويی بيش نيست.
خود انسان مجموعه ای است كه در زندگی داريم و كسب كرده ايم.
افراد جذب انسان های شايسته و مهربان می شوند.
ویرایش توسط siavash_en : 04-09-2017 در ساعت 11:42 AM
سرانجام هممون مرگه
پس تا میتونی از زندگی لذت ببر
واسه حرف مردم زندگی نکن سعی کن حال خودتو خوب کنی با هرچیزی که در توانت هست
کسانی که در خود احساس حقارت می کنند
به دیگران رحم می کنند
اما به دلیل غرورشان دم نمی زنند!
یعنی درد می کشند و می خواهند با دیگران هم دردی کنند.
کسانی که با دیگران همدردی می کنند به دلیل دردمند بودن خودشان است.
فریدریش نیچه
مردها به عشق که مبتلا میشوند ترسو میشوند...
از آینده میترسند،
از کسی که بهتر از آنها باشد،
از کسی که حرف زدن را بهتر بلد باشد،
از کسی که جیبش پر پول تر باشد،
از کسی که یکهو از راه برسد و حرفی را که آنها یک عمر دل دل کردند برای گفتنش بی هیچ مکثی بگوید...
برای همین دور میشوند،سرد میشود
سخت میشوند
و محکوم به عاشق نبودن،به بی وفایی،به بی احساسی...
زنها وقتی دچار کسی میشوند؛
دل شیر پیدا میکنند و میشوند مردِ جنگ...
میجنگند؛
با کسانی که نمیخواهند آنها را کنار هم،
با کسانی که چپ نگاه میکنند به مردشان،
با خودشان و قلبشان و غرورِ زنانه اشان...
از جان و دل مایه میگذارند
و دستِ آخر به دستهایشان که نگاه میکنند خالیست،
به سمت چپ سینه شان که نگاه میکنند خالیست،
به زندگیشان که نگاه میکنند خالیست از حضورِ یکی...
بعد محکوم میشوند به ساده بودن،
به زود باور بودن،
به تحمیل کردنِ خودشان...
هیچ کس هم این وسط نمیفهمد نه عقب کشیدن مرد،عاشق نبودن معنی میدهد
نه جنگیدن های زن،معنیش تحمیل کردن است...
ویرایش توسط siavash_en : 04-11-2017 در ساعت 03:42 AM
به جای اینکه به شوهرتون بگید "دوستت دارم" بگید "بهت افتخار میکنم"
چون برای مردها این جمله اثرش از جمله اولی بیشتره
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)