نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: احساس تنهایی و بی ارزشی...

1707
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30845
    نوشته ها
    37
    تشکـر
    77
    تشکر شده 25 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy احساس تنهایی و بی ارزشی...

    سلام.
    من یه جوون هستم که بعد از یه اتفاقی که توی 5 ماه پیش افتاد یه سری مشکلاتی برام پیش اومد. اون اتفاق درگیری بین من و دوست صمیمیم بود که قبلا مشکلمو اینجا مطرح کردم که توی این تاپیک جزئیاتش هست :
    400 Bad Request
    خلاصش اینه که رفیق ما، با ما کلا قطع رابطه کرده و شرایط مساعدی ندارم.
    قضیه اینه که من یه آدمی بودم که بسیار شاد و پر انرژی و همیشه پر سرو صدا و دارای اعتماد به نفس لازم و... بودم. بعد از اون اتفاق همیشه احساس تنهایی و بی ارزشی میکنم. یعنی اینو حس میکنم که دوستای دیگم منو همیشه در حال پیچوندن هستن و نمیخوان باهام باشن در حالی که اخلاق من تغییری نکرده پیش دوستام.
    حالت پرخاشگری دارم، عصبی تر میشم، گاهی اوقات وقتی قضیه دوستم وسط میاد فحاشی های تندی میکنم و بسیار زیاد گریه میکنم چون بخاطر یه سری مشکلاتی که دارم همه نمیتونن با من رفت و آمد کنن و دوستان صمیمی کمی دارم.یعنی 2 تا که یکیشون قهر کرده رفته یکیشون هم چند ماهه که نتونستم ببینمش.بخاطر اون قضیه گاهی اوقات احساس گناه میکنم.
    قضیه به صورتیه که بخوام یا نخوام توی اکثر جاها دوستم رو میبینم ولی نمیزاره باهاش حتی حرف هم بزنم و هروقت میبینمش به یاد خاطرات و اتفاقات بد و خوب میفتم و به طرز شدیدی توی فکر فرو میرم به صورتی که همه میفهمن قضیه چیه و چرا انقدر ساکت شدم و دارم فکر میکنم.نمیتونم توضیحش بدم چون کلمه ای برای توضیح دادن این حس پیدا نمیکنم...
    یه آدم خوش هیکل هستم و چهره ی مناسبی دارم ولی بعد از اون اتفاقات و اون عذابی که کشیدم دچار اضافه وزن شدم به طوری که در طول 5 این 5 ماه از این رو به اون رو شدم. حوصله ی بیرون رفتن ندارم و قالبا پای کامپیوتر هستم. گاهی اوقات خواب هایی میبینم که همراه دوستم هستم و گاها خواب خاطرات گذشته رو میبینم چون مدت زیادی رو با ایشون بودم و 4 سال دیگه ام هم درس ایشون هستم و نمیتونم با این قضیه به درستی کنار بیام و فکر میکنم دلیلش برخورد خیلی بد و تند دوستم بوده که این حسی که شبیه وابستگی هست رو در من ایجاد کرده.البته وابستگی به دوست صمیمی شاید چیزعجیبو غریبی نباشه ولی مال من روی اعصابم خیلی تاثیر گذاشته.
    درضمن خواهشا نیایید بگید که دوستتو ول کن و... . خواهشا راه کاری ارائه بدید که اول این حس از بین بره تا بتونم راحت تر در این مورد فکر کنم و اگه هم راهی دارید که بتونم اون حس کینه رو از دوستم دور کنم داخل تاپیکی که لینکشو گذاشتم ارائه بدید.
    ازتون خواهش میکنم که شعار ندید و راهکاری عملی ارائه بدید به بنده.هرکاری میکنم تا این اعصاب و اون رابطه سرو سامون بگیره.
    مرسی بخاطر اینکه خوندید.خیلی خلاصش کردم ولی در کل حال خوبی ندارم...

  2. کاربران زیر از ReFigH بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30845
    نوشته ها
    37
    تشکـر
    77
    تشکر شده 25 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : احساس تنهایی و بی ارزشی...

    میشه یه نفر یه کمکی بکنه...

  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : احساس تنهایی و بی ارزشی...

    نقل قول نوشته اصلی توسط ReFigH نمایش پست ها
    سلام.
    من یه جوون هستم که بعد از یه اتفاقی که توی 5 ماه پیش افتاد یه سری مشکلاتی برام پیش اومد. اون اتفاق درگیری بین من و دوست صمیمیم بود که قبلا مشکلمو اینجا مطرح کردم که توی این تاپیک جزئیاتش هست :
    http://forum.moshaver.co/f123/%D9%85...5%DB%8C-31812/
    خلاصش اینه که رفیق ما، با ما کلا قطع رابطه کرده و شرایط مساعدی ندارم.
    قضیه اینه که من یه آدمی بودم که بسیار شاد و پر انرژی و همیشه پر سرو صدا و دارای اعتماد به نفس لازم و... بودم. بعد از اون اتفاق همیشه احساس تنهایی و بی ارزشی میکنم. یعنی اینو حس میکنم که دوستای دیگم منو همیشه در حال پیچوندن هستن و نمیخوان باهام باشن در حالی که اخلاق من تغییری نکرده پیش دوستام.
    حالت پرخاشگری دارم، عصبی تر میشم، گاهی اوقات وقتی قضیه دوستم وسط میاد فحاشی های تندی میکنم و بسیار زیاد گریه میکنم چون بخاطر یه سری مشکلاتی که دارم همه نمیتونن با من رفت و آمد کنن و دوستان صمیمی کمی دارم.یعنی 2 تا که یکیشون قهر کرده رفته یکیشون هم چند ماهه که نتونستم ببینمش.بخاطر اون قضیه گاهی اوقات احساس گناه میکنم.
    قضیه به صورتیه که بخوام یا نخوام توی اکثر جاها دوستم رو میبینم ولی نمیزاره باهاش حتی حرف هم بزنم و هروقت میبینمش به یاد خاطرات و اتفاقات بد و خوب میفتم و به طرز شدیدی توی فکر فرو میرم به صورتی که همه میفهمن قضیه چیه و چرا انقدر ساکت شدم و دارم فکر میکنم.نمیتونم توضیحش بدم چون کلمه ای برای توضیح دادن این حس پیدا نمیکنم...
    یه آدم خوش هیکل هستم و چهره ی مناسبی دارم ولی بعد از اون اتفاقات و اون عذابی که کشیدم دچار اضافه وزن شدم به طوری که در طول 5 این 5 ماه از این رو به اون رو شدم. حوصله ی بیرون رفتن ندارم و قالبا پای کامپیوتر هستم. گاهی اوقات خواب هایی میبینم که همراه دوستم هستم و گاها خواب خاطرات گذشته رو میبینم چون مدت زیادی رو با ایشون بودم و 4 سال دیگه ام هم درس ایشون هستم و نمیتونم با این قضیه به درستی کنار بیام و فکر میکنم دلیلش برخورد خیلی بد و تند دوستم بوده که این حسی که شبیه وابستگی هست رو در من ایجاد کرده.البته وابستگی به دوست صمیمی شاید چیزعجیبو غریبی نباشه ولی مال من روی اعصابم خیلی تاثیر گذاشته.
    درضمن خواهشا نیایید بگید که دوستتو ول کن و... . خواهشا راه کاری ارائه بدید که اول این حس از بین بره تا بتونم راحت تر در این مورد فکر کنم و اگه هم راهی دارید که بتونم اون حس کینه رو از دوستم دور کنم داخل تاپیکی که لینکشو گذاشتم ارائه بدید.
    ازتون خواهش میکنم که شعار ندید و راهکاری عملی ارائه بدید به بنده.هرکاری میکنم تا این اعصاب و اون رابطه سرو سامون بگیره.
    مرسی بخاطر اینکه خوندید.خیلی خلاصش کردم ولی در کل حال خوبی ندارم...

    مشکلات روحی و روانی مثل سرماخوردگی نیست که با یه قرص خوب بشید، پس قویا" به شما میگم که ایشون رو فراموش کنید ...

    تا وقتی که خودتون نخوایت از این وابستگی گورکننده خارج بشید چنین وضعی وجود خواهد داشت ...

    ریشه مشکلات رو ببینید و سعی در قطع کردنش کنید و گرنه باید به نوعی گدایی عشق کنید ... پس به ما نگید که نمیتونید دوستتون رو فراموش کنید

    ولی دوست دارید حالتون هم خوب بشه ..چون این طرز فکر شما مثل کسی می مونه که دیابت داره و میگه خواهش میکنم نگید که قند رو قطع کنم ...

    به همین خاطر مدتی رو خوب فکر کنید تا بتونید چنین حسی رو در درون خودتون از بین ببرید چون دوستان شما هم به همین خاطر هست که از شما دوری میکنن

    حس شما و وابستگی شما مثل یک معتاد برای خودتون و اطرافیانتون زجر آور شده

    پس برای مرحله اول این حس وابستگی رو تبدیل به تنفر کنید و ببینید این رابطه شمارو به چه جایی کشونده
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  5. 4 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30845
    نوشته ها
    37
    تشکـر
    77
    تشکر شده 25 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : احساس تنهایی و بی ارزشی...

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    مشکلات روحی و روانی مثل سرماخوردگی نیست که با یه قرص خوب بشید، پس قویا" به شما میگم که ایشون رو فراموش کنید ...

    تا وقتی که خودتون نخوایت از این وابستگی گورکننده خارج بشید چنین وضعی وجود خواهد داشت ...

    ریشه مشکلات رو ببینید و سعی در قطع کردنش کنید و گرنه باید به نوعی گدایی عشق کنید ... پس به ما نگید که نمیتونید دوستتون رو فراموش کنید

    ولی دوست دارید حالتون هم خوب بشه ..چون این طرز فکر شما مثل کسی می مونه که دیابت داره و میگه خواهش میکنم نگید که قند رو قطع کنم ...

    به همین خاطر مدتی رو خوب فکر کنید تا بتونید چنین حسی رو در درون خودتون از بین ببرید چون دوستان شما هم به همین خاطر هست که از شما دوری میکنن

    حس شما و وابستگی شما مثل یک معتاد برای خودتون و اطرافیانتون زجر آور شده

    پس برای مرحله اول این حس وابستگی رو تبدیل به تنفر کنید و ببینید این رابطه شمارو به چه جایی کشونده
    خیلی ممنون بخاطر راهنمایی درست و دقیقتون.از وقتی میتونم مشکلاتم رو توی این سایت بگم میشه گفت خیلی راحت تر شدم.
    راستش الان مدتی هست که از دوستم فاصله گرفتم و حال مساعدی دارم. گاهی اوقات این قضیه رو مرور میکنم و اون اتفاقی که افتاده رو. شاید اشتباها فکر کنید که مثلا من عاشق دوستم شدم یا یه همچین چیزی، ولی چیزی که باعث شد یک مقدار اذیت بشم، به نظرم احساس مسئولیت بیش از حدم توی این مورد بود. اون دوستمون هم باید درک میکرد که شاید اشتباه کرده و... ولی من تلاش میکردم که این رو بهش بفهمونم ولی متوجه نمیشد متاسفانه.از دوستانم درمورد این قضیه ای که منو میپیچوندن سوال کردم و دلیلش رو بهم گفتن و ازم معذرت خواهی کردن،حالم خیلی بهتره.الان یک مقدار مشکل اعتماد به نفس و تنبلی دارم.الان چند روزی میشه که میخوام دوباره برم باشگاه، مثلا به خودم میگم امشب میرم ثبت نام و... .ولی شب که میشه میبینم اصلا حوصله ندارم و میندازمش به روز های بعدی...برنامه ریزی هم برای من فایده ای نداشته تاحالا
    این مشکل تنبلی رو که بعد اون اتفاق برام پیش اومده رو چیکار کنم؟ و اینکه من حالت افسردگی داشتم قبل از اینکه از دوستم دوری کنم و وابستگی از بین بره؟
    ممنون از شما.

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25514
    نوشته ها
    57
    تشکـر
    2
    تشکر شده 14 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : احساس تنهایی و بی ارزشی...

    آزمایش بده شایدم مشکل تروئید و کمبود ویتامین d داری خودمم با همه مشکلات حس میکردم افسردگیم آنرماله و آزمایش دادم و فهمیدم ویتامین d ندارم فقر شدید باعث بی حوصلگی میشه باشگاه خیلی رو روحیه اثر مثبت داره و تنبلی رو از بین میبره یه موزیک شاد پخش کن ی کم ادا و اطوار در بیار همش ب خودت بگو من شادم فعل مثبت ب کار ببر و نرمش کن و ب دست و پات کش و قوس بده لباس بپوش شیک برو ثبت نام نگو شب در لحظه انجام بده موکول نکن و توکل و نیایش با خدا خیلی خوبه از وقتی نماز میخونم حالم 360درجه تغییر کرده!!!باور کن هرچی بیشتر با خانواده باشی و بری تفریح و گشت و گذار حالت بهترم میشه اصلا ب گذشته فکر نکن اصلا فراموش نمیشه اما تو باید بهش فکر نکنی این وظیفه ی مهم توء ببخش کارایی ک خودم انجام میدمو گفتم آهنگ غمگینم گوش نکن درسم ک نمیتونی بخونه نگو افسردم همه همینطور هستن ی کم نچسبه!!!!!تلقین نکن بکوب درس نخون برنامه بریز و بین درس موزیک کمک میکنه آب پرتقال و شیر و حمام آفتاب و ماهی ساردین و تن عالیه قارچ هم بخور

  8. 2 کاربران زیر از رزمینا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 09-13-2021, 11:35 PM
  2. 25 نکته طلایی برای رسیدن به وزن رویایی
    توسط mahsa42 در انجمن نکات تغذیه ای
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 03-27-2015, 10:26 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد