نوشته اصلی توسط
Fatemeh18121375
سلام . من یه دختر شونزده ساله افسرده و تنها بودم که پسر خالم عاشق من شد و با اصرار زیاد و التماس و محبت فراوان بعد از یکی دوسال قبول کردم باهم باشیم تا بعدا ازدواج کنیم .ایشون همون موقع بمن پیشنهاد روابط جنسی رو دادن و میگفتن خیلی اذیت میشن و با اصرارهای فراوان بلاخره منو راضی کردن و وارد رابطه جنسی شدیم و من پرده ام رو از دست دادم....روابط ما پنج سالی طول میکشه...ایشون وقتی سرباز بودن خاستگاری من اومدن که با مخالفت زیاد خانوادم مواجه شدن چون خانواده هامون اصلا اخلاقاشون باهم جور درنمیاد و مدام باعث رنجش خانواده ما هستن در ضمن ایشون قدکوتاه تر از من هستن و در کل قد کوتاه هستند بین مردها ومن از نظر زیبایی و تحصیلات و اخلاق و همه چیز از ایشون سر هستم بطوریکه همه میگن این دختر حیفه که زن پسر خاله اش بشه....
بعد از تموم شدن دوران سربازی ایشون یه مغازه لباس فروشی باز کردن و قرار بود که بعد از راه افتادن مغازه دوباره به خاستگاری بیان و همه چیز درست بشه ....تا اینکه یک روز من و ایشون تو خونمون باهم بودیم که خاهرم وخالم متوجه شدند و از رابطه جنسی ما خبر شدند و من بعد از اون قضیه دیگه از برقراری رابطه جنسی باهاش خودداری کردم.بعد از این قضیه خواهرم اصرار داشتن که ما از هم جدابشیم و میگفتن این ازدواج به صلاحتون نیست...تا اینکه چند روز قبل من خیلی اتفاقی پسر خالمو امتحان کردم و به سرعت خیانت کرد و باهاش قرار گذاشت و قصد برقراری رابطه جنسی داشت و خیلی بهش محبت میکرد....وقتی پسر خالم متوجه شد که من امتحانش میکردم به غلط کردم افتاد و الان چند روزه که مدام پیام میده و التماس میکنه ومیگه گول خوردم و حتی میگه من که واقعا خیانت نکردم و اون شخص خودت بودی بیا منو ببخش و بدون تو میمیرم و ....
بنظر شما ببخش ایشون و ازدواج باهاشون درسته یا قطع رابطه ؟