نمایش نتایج: از 1 به 34 از 34

موضوع: نداشتن خواهر

14900
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2017
    شماره عضویت
    36753
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    4
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    نداشتن خواهر

    سلام ،الان 20 سالمه و 6 ساله که حسرت نداشتن خواهر رو میخورم
    همیشه دلم می خواست یه خواهر داشتم یه خواهر که چند سال از خودم بزرگ تر باشه، وقت هایی که دلم
    می گیره پیشش درد و دل کنم، گریه کنم،منو تو آغوش بگیره ، دعوا کنیم و اون همه جوره کنارم باشه اما خب خواهر ندارم و همیشه احساس کمبود مهر و محبت دارم
    به بودنش نیاز دارم خیلی اوضاعم بهم ریختس نمیدونم چیکار کنم شبانه روز به مشکلم فکر میکنم و دنبال راه حل میگردم ولی چیزی به ذهنم نمیرسه
    لطفا راهنمایی بفرمایید

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : نداشتن خواهر

    منم یه زمانی این مشکل را داشتم ولی به مروز زمان وقتی سرت شلوغ بشه به این چیزا فکر نمیکنی

  3. کاربران زیر از sam127 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : نداشتن خواهر

    سلام
    تا حدودی درکتون میکنم، چون من هم سالها با این خواسته زندگی کردم، با این تفاوت که یه خواهر از خودم بزرگتر داشتم که قبل از به دنیا اومدن من از دنیا رفته..
    با اینکه من فقط عکسش رو دیدم ولی از بچگی دوست داشتم یه خواهر بزرگتر داشته باشم و همه جوره کنارم باشه اما خب میدونستم شدنی نیست
    برای همین سعی کردم به خودم دلداری بدم و با این قضیه کنار بیام، دخترها چون احساساتشون بیشتر هست تو این موارد بیشتر اذیت میشن
    خیلی وقت ها که احساس تنهایی میکردم یا دوستام یا اقوام رو با خواهراشون میدیدم بهشون غبطه میکردم و بغض می کردم، گاهی هم برای این تنهایی خودم گریه میکردم
    ولی هر چی بزرگتر شدم دیدم این کار عاقلانه نیست و من فقط دارم به خودم آسیب میزنم
    دیگه سعی کردم قبول کنم من همچین خواهری یا هیچ خواهر دیگه نخواهم داشت و باید با این شرایط خودم رو وفق بدم و زندگی خوبی برای خودم درست کنم

    مادرم از وقتی موضوع رو متوجه شدن همیشه دلداری میدادن و میگفتن من هم خواهرت هستم و هم مادرت
    وقتی هم زن داداشام اومدن تو زندگیمون اوایل خیلی خوشحال و امیدوار بودم که دختر دیگه ای دور و برم هست و من میتونم گاهی باهاش باشم ولی بعد مدتی دیدم هیچ کسی جای کسی دیگه رو تو این دنیا برای ادم نمیگیره، نه زن داداش و نه هیچ دختر دیگه ای..
    به خصوص گاهی که میبینم زن داداشام با خواهراشون راحت و صمیمی هستن و یا دخترای دیگه حتی مادرم رو باخواهراش میبینم دلم میگیره
    یا گاهی که میبینم برادرهام با هم بیرون میرن و با هم وقتن میگذرونن ولی سعی می کنم زیاد ناراحت نباشم
    انصافا تا حالا چیزی نبوده تو زندگیم از مادرم بخوام و نه بگه، همیشه مثل یه دوست و یه خواهر صمیمی سعی میکنه تنهایی ام رو پر کنه
    گاهی میگم خدایا مگه خواهر من کجای این زمینت رو گرفته بود که نذاشتی بمونه ولی خب میدونم هیچ کاری بی حکمت نیست و باید با حقایق زندگی هرچند تلخ کنار اومد
    در عوض خداروشکر می کنم که خونواده ام کنارم هستن و برادرهای خوبی دارم که همیشه سعی میکنن تنها نباشم
    من هم سعی می کنم براشون خواهر خوبی باشم و اون انتظاراتی که خودم تو رویا از خواهرم دارم براشون انجام بدم!

    این ها رو عرض کردم که بگم گاهی زندگی اونجوری که میخوایم نیست و یا اون جوری که ما دلمون میخواد پیش نمیره
    بهترین کار این هست که ما با شرایط خودمون رو وفق بدیم و سعی کنیم زندگی بهتری برای خودمون درست کنیم
    چون داده های خداوند نعمت، نداده هاش حکمت و گرفته هاش امتحان هستن
    و مهم تر از همه خداوند هست که رفیق پایه ی آدمه و هر لحظه باهاشه.

    نگفتید که تک فرزند هستید یا نه
    اگه برادر دارید خب زیاد هم تنها نیستید
    اگه هم تک فرزند هستید سعی کنید با پدر مادرتون صمیمی بشین و مثل دوست های واقعی بهشون تکیه و اعتماد کنید.
    این ها نظر شخصی من بود، امیدوارم حالتون بهتر بشه و بتونید با این موضوع به راحتی کنار بیاید.

  5. کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2017
    شماره عضویت
    36753
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    4
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نداشتن خواهر

    مشغله کاریم زیاده ولی شب تا صبح ذهنه فعاله، باعث کمبود خواب هم شده

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2017
    شماره عضویت
    36753
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    4
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نداشتن خواهر

    یلدا خانم احساسات و شرایط زندگی شما با ما فرق داره همیشه اینجوری بوده که دختر با مادرش صمیمی تر بوده تا پسر، من فرزند آخر خانواده ام یه برادر دارم که 6 سال ازم بزرگتره و 5تا برادر و 1 خواهر از دست دادم هرچند که سعی میکنم با این شرایط کنار بیام ولی برام سخته چون میخوام یه دل گرمی داشته باشم همیشه تنهام در تمام اوقات

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : نداشتن خواهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط moslem نمایش پست ها
    مشغله کاریم زیاده ولی شب تا صبح ذهنه فعاله، باعث کمبود خواب هم شده
    طبیعیه وقی آدم بیش از حد به چیزی فکر کنه و ذهنش درگیر باشه خوابش هم کم میشه
    سعی کنید انقدر این مسئله رو برای خودتون پر رنگ نکنید
    و زودتر باهاش کنار بیاید تا باعث آسیب های بزرگتری نشده.
    اگه اینجا براتون حل نشد و میبیند خیلی اذیت میشید مشاوره ی حضوری برید
    یا در این باره با خونواده تون حرف بزنید، نمیدونم ارتباطتون با خونواده تون چطوری هست ولی خوبه که آدم گاهی مسائلش رو با خونواده اش در میون بذاره که حداقل سبک بشه و بدونه داره درک میشه این خودش آرامش دهنده است.

  9. کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : نداشتن خواهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط moslem نمایش پست ها
    یلدا خانم احساسات و شرایط زندگی شما با ما فرق داره همیشه اینجوری بوده که دختر با مادرش صمیمی تر بوده تا پسر، من فرزند آخر خانواده ام یه برادر دارم که 6 سال ازم بزرگتره و 5تا برادر و 1 خواهر از دست دادم هرچند که سعی میکنم با این شرایط کنار بیام ولی برام سخته چون میخوام یه دل گرمی داشته باشم همیشه تنهام در تمام اوقات
    متاسفم بابت از دست دادن خواهر و برادراتون
    حرفتون متین هست
    قطعا شرایط زندگی هر کسی با کسی دیگه فرق میکنه
    درسته من چون دختر هستم، یه جایی دیدم این موضوع داره خیلی اذیتم میکنه و برام یه جای خالی تو زندگی درست کرده ، یه چیزی شبیه یه عقده
    یه مسئله ی حل نشدنی، یه تنهایی که گاها موجب بغض و گریه ی من میشد
    اما بعد ها که به طور جدی قضیه رو با مادرم و خونواده ام در میون گذاشتم خب خیلی سعی کردن درکم کنن
    حتی مادرم میگفتن اگه میدونستم انقدر دوست داشتی خواهر داشته باشی به هر قیمتی میشد یه خواهر برات به دنیا میاوردم
    ولی در عین حال هم مادرم و هم بقیه ی خونواده ام سعی میکنن درکم کنن و همیشه کنارم باشن که نذارن این موضوع و این تنهایی اذیتم کنه

    شما هم درسته پسرید ولی توجه داشته باشید که خونواده ای دارید و یه برادر بزرگتر که به نظرم میتونه یه تکیه گاه خیلی خوبی باشه
    بعضی افراد هستن تک فرزند هستن و تنهاییشون از من و شما بیشتر هست اما به راحتی باهاش کنار اومدن و اون جاهای خالی رو با حضور افراد یا چیزای دیگه برای خودشون پر کردند
    میتونید رابطه و صمیمیتتون رو با پدرمادر و برادرتون بیشتر کنید
    قطعا میتونن باهاتون همدردی کنن و تا حدودی آرامش بدن بهتون

    من هم الان میدونم دیگه هیچوقت خواهری نخواهم داشت ولی دیگه مثل قبل نیست تا کسی اسمی از خواهر ببره من بغض کنم و به گریه بیفتم ، سعی میکنم کنترل کنم
    این همه سال سعی کردم خودم رو قوی کنم
    چون با گریه های من خواهری تو زندگی من نمیاد و با تداوم این کار روحم آسیب میبینه
    بیشترین کسی که میتونه به آدم تو حل مسائل زندگیش کمک کنه خودش هست

    آدم یه موجود اجتماعیه که حضور در جمع و حرف زدن رو به تنهایی ترجیح میده
    اما هر کسی باید مخاطب تنهاییش رو از بین داشته هاش پیدا کنه و وقت هایی رو باهاش بگذرونه که تنهاییش کم بشه
    من چند سال قبل که برادرهام مجرد بودند مادرم میگفتن داداشات ازدواج کنن همسراشون میشن خواهرای تو
    من هم خوش بین بودم به این موضوع و دوست داشتم زن داداش داشته باشم که جداقل دختر دیگه ای رو تو زندگیمون ببینم
    ولی بعدها دیدم اون ها انتظارات من رو برآورده نمیکردن
    من نمیتونستم باهاشون راحت حرف دلم رو بزنم چون ممکن بود به چشم خواهر شوهری ببینن و باعث کدورت یا ناراحتی بشه
    یا گاهی دوست داشتم باهاشون بیرون برم اما چون راحت نبودم هیچوقت اینو نگفتم
    زیاد هم اهل بیرون رفتن با دوستام نبودم
    این شد که خیلی وقتایی که بیرون میرم همراهی با مادرم رو به همه ترجیح میدم
    حتی وقت هایی بوده کارای اداری داشتم ولی دوست داشتم تنها نباشم از مادرم خواستم و ایشون هم با کمال میل همیشه پایه هستن

    یا وقتی که به برادرم گفتم که من دوست داشتم روابط صمیمی ای رو با همسرای شما داشته باشم ولی الان اون چیزی نیست که من انتظار داشتم
    اول ابراز تاسف کردن و بعد گفتن هر جا و هر موقع خواستی بری بیرون به ما بگو
    الان هم که متاهل شدن و وقتمون برای دیدن هم کمتر شده صمیمت ها برقرار هست و گاها زن داداشام تعجب میکنن که برادرهام انقدر من رو دوست دارن و صمیمی هستن

    با همه ی این ها
    در آینده میتونید با همسرتون باشین و تنهاییتون رو با ایشون قسمت کنید
    من بعد از سال ها تو زندگیم یاد گرفتم مسائل زندگی رو به خودم زیاد سخت نگیرم چون در این صورت آرامشم خیلی بیشتر هست.
    شما هم سعی کنید منطقی تر به موضوع نگاه کنید و به داشته های دیگه ای که دارید فکر کنید.
    پسرها تو ایران به نسبت دخترها معمولا با دوست هاشون بیشتر وقت میگذرونن
    گاهی هم با دوست های خوبی وقت گذروندن برای آدم خوب هست.
    ویرایش توسط یلدا 25 : 09-28-2017 در ساعت 04:43 PM

  11. 2 کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : نداشتن خواهر

    به قول آقای سام به نظرم اگه سعی کنید برنامه های مشخصی رو برای زمان هاتون داشته باشین این موضوع روز به روز براتون کمرنگ تر خواهد شد
    چون آدم موجودیه که با شرایط بهتر میتونه کنار بیاد و خودش رو وفق بده.

  13. کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2017
    شماره عضویت
    36753
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    4
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نداشتن خواهر

    یلدا خانم ممنونم از راهنمایی هاتون همیشه این صحبت کردنه برام آرامش بخش بوده به حرفاتون خیلی دارم فکر میکنم امیدوارم که بتونم با خانوادم صحبت کنم ، البته اوایل یعنی 5 سال پیش باهاشون صحبت کردم تنها چیزی که گفتن دخترای خاله ات خواهراتن ولی اونجوری که من میخوام نیستن

  15. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : نداشتن خواهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط moslem نمایش پست ها
    سلام ،الان 20 سالمه و 6 ساله که حسرت نداشتن خواهر رو میخورم
    همیشه دلم می خواست یه خواهر داشتم یه خواهر که چند سال از خودم بزرگ تر باشه، وقت هایی که دلم
    می گیره پیشش درد و دل کنم، گریه کنم،منو تو آغوش بگیره ، دعوا کنیم و اون همه جوره کنارم باشه اما خب خواهر ندارم و همیشه احساس کمبود مهر و محبت دارم
    به بودنش نیاز دارم خیلی اوضاعم بهم ریختس نمیدونم چیکار کنم شبانه روز به مشکلم فکر میکنم و دنبال راه حل میگردم ولی چیزی به ذهنم نمیرسه
    لطفا راهنمایی بفرمایید
    سلام
    آخ داغ دلم را تازه کردی
    رفیق میدونی کی بیشتر دلت خواهر میخواد
    اون موقعی ک یکی را جای خواهر نداشته ات دوست داشتی و بهش اعتماد میکنی و بعد خنجر به قلبت میزنه
    نمیتونم برای خواهرنداشتن و تنهاییت راه حل بدم اما ی نصیحت میکنم ک خیلی ازش ضربه خوردم هیچکس را مثه خواهرت ندون هیچکی خواهرت نیس پ راز دلت را پیش هیشکی نگو و پیش هیچکی دردو دل نکن مثه خواهرت.نه دوست نه فامیل نه زن داداش هیچکس مثه خواهر نیس فقط از همه رازها و دردهات بعدا برعلیه و برای تحقیرت استفاده میکنن
    این تجربه دردناک منه
    با بقیه بگو و بخند اما محرم راز و دلت نکن.

  16. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : نداشتن خواهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط moslem نمایش پست ها
    یلدا خانم ممنونم از راهنمایی هاتون همیشه این صحبت کردنه برام آرامش بخش بوده به حرفاتون خیلی دارم فکر میکنم امیدوارم که بتونم با خانوادم صحبت کنم ، البته اوایل یعنی 5 سال پیش باهاشون صحبت کردم تنها چیزی که گفتن دخترای خاله ات خواهراتن ولی اونجوری که من میخوام نیستن
    خواهش می کنم
    امیدوارم تونسته باشم یه کوچولو کمکی کرده باشم
    این مورد رو هم درک میکنم
    مادر من هم قبلنا میگفت دختر خاله هات و دختر داییت بزرگ بشن میتونی مثل خواهر بهشون تکیه کنی
    صبر کردم بزرگ شدن ولی دیدم این ها هم اونی که میخوام نیستن!

    خیلی خوبه که با خونواده تون حرفاتونو بزنید کمترین فایده اش این هست که به حرفاتون گوش میدن و همدردی میکنن که این خودش خیلی آرامش میده
    آدم گاهی نیاز داره کسی رو داشته باشه و حرفاش رو گوش کنه، کسی که کنارش باشه
    کسی که فیس تو فیس باهاش حرف بزنه و دستاشو فشار بده و بغلش کنه
    مادر، پدر، برادر این ها نعمت های زیادی هستن
    سعی کنید قدر با هم بودن هاتون با خونواده تونو بیشتر بدونید
    چرا که خوشبختی لذت بردن از داشته هاست نه حسرت خوردن نداشته ها و انتظار برای داشتنشون.
    سربلند و سلامت باشید.

  17. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : نداشتن خواهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط fateme.68 نمایش پست ها
    سلام
    آخ داغ دلم را تازه کردی
    رفیق میدونی کی بیشتر دلت خواهر میخواد
    اون موقعی ک یکی را جای خواهر نداشته ات دوست داشتی و بهش اعتماد میکنی و بعد خنجر به قلبت میزنه
    نمیتونم برای خواهرنداشتن و تنهاییت راه حل بدم اما ی نصیحت میکنم ک خیلی ازش ضربه خوردم هیچکس را مثه خواهرت ندون هیچکی خواهرت نیس پ راز دلت را پیش هیشکی نگو و پیش هیچکی دردو دل نکن مثه خواهرت.نه دوست نه فامیل نه زن داداش هیچکس مثه خواهر نیس فقط از همه رازها و دردهات بعدا برعلیه و برای تحقیرت استفاده میکنن
    این تجربه دردناک منه
    با بقیه بگو و بخند اما محرم راز و دلت نکن.

    عزیزممم متاسفم...
    واقعا حرفات درسته فاطمه جان
    گاهی آدم با اینکه دلش گرفته و دوست داره با کسی حرف بزنه ولی براش بهتره که بعضی چیزارو نگه و بغض رو با خنده عوض کنه و بگه و بخنده
    این مدت که برادرزاده ام به دنیا اومده داداش کوچیکم همش به شوخی منو اذیت میکنه میگه عمه شدی یعنی فحش خور شدی!
    منم حسرت میخخورم اگه خواهرم زنده بود شاید الان میتونستم بچه هاش رو بغل کنم و حسرت شنیدن خاله گفتن هاشون رو نداشتم
    خیلی از تنهایی ها و گریه ها رو نداشتم
    ولی اگه خواست خدا این بوده خب من هم به حکمت و خواسته اش احترام میذارم

    چند روز پیش هم یکی از دایی هام گفت اخی حالا عمه شدی ولی اگه خواهرت بود الان خاله هم شده بودی
    حرفش با خنده بود ولی تلخ و باعث بغض من شد...
    با این حال زن داداشم میگه به برادرزاده ات میگم بهت بگه خاله که دیگه ناراحت نباشی.

  18. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2017
    شماره عضویت
    36753
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    4
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نداشتن خواهر

    من این اشتباه کردم و منتظر ضربه هم هستم
    نقل قول نوشته اصلی توسط fateme.68 نمایش پست ها
    سلام
    آخ داغ دلم را تازه کردی
    رفیق میدونی کی بیشتر دلت خواهر میخواد
    اون موقعی ک یکی را جای خواهر نداشته ات دوست داشتی و بهش اعتماد میکنی و بعد خنجر به قلبت میزنه
    نمیتونم برای خواهرنداشتن و تنهاییت راه حل بدم اما ی نصیحت میکنم ک خیلی ازش ضربه خوردم هیچکس را مثه خواهرت ندون هیچکی خواهرت نیس پ راز دلت را پیش هیشکی نگو و پیش هیچکی دردو دل نکن مثه خواهرت.نه دوست نه فامیل نه زن داداش هیچکس مثه خواهر نیس فقط از همه رازها و دردهات بعدا برعلیه و برای تحقیرت استفاده میکنن
    این تجربه دردناک منه
    با بقیه بگو و بخند اما محرم راز و دلت نکن.

  19. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31916
    نوشته ها
    1,553
    تشکـر
    2,376
    تشکر شده 1,676 بار در 966 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : نداشتن خواهر

    سلام
    منم کلا خواهر ندارم ما چهار تا برادریم خوب به هر حال شاید اگر خواهر داشتم وضعیتم با الان متفاوت بود به هر حال این دگه گذشته فکر کردن ندارد

  20. کاربران زیر از سعید62 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نداشتن خواهر

    سلام
    به شما حق میدهم چون خواهر خیلی خوبه دلسوزه
    من همیشه دوست داشتم برادر داشته باشم مخصوصا دوران نوجوانی همیشه بچه های مدرسه رو می دیدم دو برادر در مدرسه هستند یا پشت هم هستن
    الان خداروشکر میکنم پسرم بزرگ شده و فاصله سنی ما زیاد نیست وقتی کسی می بینتش و آشنا نیست فکر میکنه برادر کوچکترمه و دلم رو به داشتن اون خوش کردم
    به هر حال همه کس همه چیز رو ندارند
    اگر مقدور هستش رابطه عاطفی بیشتری با پدرو مادر ایجاد کنید
    ویرایش توسط siavash_en : 09-28-2017 در ساعت 07:50 PM

  22. 2 کاربران زیر از siavash_en بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2017
    شماره عضویت
    36283
    نوشته ها
    181
    تشکـر
    45
    تشکر شده 82 بار در 73 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : نداشتن خواهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط moslem نمایش پست ها
    سلام ،الان 20 سالمه و 6 ساله که حسرت نداشتن خواهر رو میخورم
    همیشه دلم می خواست یه خواهر داشتم یه خواهر که چند سال از خودم بزرگ تر باشه، وقت هایی که دلم
    می گیره پیشش درد و دل کنم، گریه کنم،منو تو آغوش بگیره ، دعوا کنیم و اون همه جوره کنارم باشه اما خب خواهر ندارم و همیشه احساس کمبود مهر و محبت دارم
    به بودنش نیاز دارم خیلی اوضاعم بهم ریختس نمیدونم چیکار کنم شبانه روز به مشکلم فکر میکنم و دنبال راه حل میگردم ولی چیزی به ذهنم نمیرسه
    لطفا راهنمایی بفرمایید
    میدونید راستش گاهی ما قدر چیزهایی ک داریم رو نمیدونیم قبلا کسی بهم گفت ک خیلی دلش میخواسته خواهر داشته باشم میفهمم. چون خودم خواهرم. خواهر غمخواره درسته خواهر ک داری یعنی یه نفر دائما دعات میکنه غمخوارته حتی اگه بهت نگه . اما با همه اینها ایا شما میتونی درد و دل مردانه ت رو به خواهرت بگی؟ نه شما ب عنوان یک مرد باید با یک مرد با برادر صحبت کنی درباره وضع اقتصاد وغیره.. برادر داشتن برای یک مرد خیلی خوبه البته شرایط همیشه یکسان نیست

  24. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : نداشتن خواهر

    یکی از خوبیهای این فروم اینه که آدم متوجه میشه چه مسائلی برای اطرافیانش هست ولی حواسش نیست

    این نداشتن خواهر برای من یکی از این موارد بود
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  25. کاربران زیر از آرش67 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  26. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : نداشتن خواهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط fateme.68 نمایش پست ها
    سلام
    آخ داغ دلم را تازه کردی
    رفیق میدونی کی بیشتر دلت خواهر میخواد
    اون موقعی ک یکی را جای خواهر نداشته ات دوست داشتی و بهش اعتماد میکنی و بعد خنجر به قلبت میزنه
    نمیتونم برای خواهرنداشتن و تنهاییت راه حل بدم اما ی نصیحت میکنم ک خیلی ازش ضربه خوردم هیچکس را مثه خواهرت ندون هیچکی خواهرت نیس پ راز دلت را پیش هیشکی نگو و پیش هیچکی دردو دل نکن مثه خواهرت.نه دوست نه فامیل نه زن داداش هیچکس مثه خواهر نیس فقط از همه رازها و دردهات بعدا برعلیه و برای تحقیرت استفاده میکنن
    این تجربه دردناک منه
    با بقیه بگو و بخند اما محرم راز و دلت نکن.

    من یه زمانی از این مسئله خیلی ضربه خوردم تو 14.15 سالگیم دیوانه وار دوست داشتم که خواهر بزرگتر داشته باشم حتی 4.5 تا خواهر مجازی داشتم
    فک کن مثلا به فلان دختر وابسته میشدی به عنوان خواهرت باهاش تلفنی صحبت میکردی اس ام اس میدادی بعد یهو ولت میکرد میرفت


    خداروشکر گذشت اون روزا و خداروشکر دیگه برنمیگرده خیلی روزای بدی بود .امکان نداشت برم پارک ببینم خواهر برادری دارن با هم میخندن یا صحبت میکنن چشم گریون برنگردم خونه

    حتی اینقدر این مسئله زندگیمو تحت الشعاع قرار داد که بخاطرش خود زنی کردم یادش بخیر دکتر تو بیمارستان گفت اگه یه میلی متر بیشتر دستش بریده میشد دست راستش از کار میوفتید


    حالا اینقدر مسائل کاری و درسی زیاد شده که این مسئله شده یه نقطه کوچیک گوشه دلم که هروقت یادش بیوفتم یکم دلگیرش میشم ولی فراموش میشه


    همیشه تو دلم میگم منکه نه خواهر داشتم نه برادر و تک فرزند بودم و هستم ایشالا همسرم بتونه هم خواهرم باشه هم همسرم


    خداروشکر که گذشت
    ویرایش توسط sam127 : 09-29-2017 در ساعت 09:31 AM

  27. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : نداشتن خواهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط sam127 نمایش پست ها
    من یه زمانی از این مسئله خیلی ضربه خوردم تو 14.15 سالگیم دیوانه وار دوست داشتم که خواهر بزرگتر داشته باشم حتی 4.5 تا خواهر مجازی داشتم
    فک کن مثلا به فلان دختر وابسته میشدی به عنوان خواهرت باهاش تلفنی صحبت میکردی اس ام اس میدادی بعد یهو ولت میکرد میرفت


    خداروشکر گذشت اون روزا و خداروشکر دیگه برنمیگرده خیلی روزای بدی بود .امکان نداشت برم پارک ببینم خواهر برادری دارن با هم میخندن یا صحبت میکنن چشم گریون برنگردم خونه

    حتی اینقدر این مسئله زندگیمو تحت الشعاع قرار داد که بخاطرش خود زنی کردم یادش بخیر دکتر تو بیمارستان گفت اگه یه میلی متر بیشتر دستش بریده میشد دست راستش از کار میوفتید


    حالا اینقدر مسائل کاری و درسی زیاد شده که این مسئله شده یه نقطه کوچیک گوشه دلم که هروقت یادش بیوفتم یکم دلگیرش میشم ولی فراموش میشه


    همیشه تو دلم میگم منکه نه خواهر داشتم نه برادر و تک فرزند بودم و هستم ایشالا همسرم بتونه هم خواهرم باشه هم همسرم


    خداروشکر که گذشت
    آخی الهی

  28. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  29. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34739
    نوشته ها
    398
    تشکـر
    35
    تشکر شده 121 بار در 88 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نداشتن خواهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    آخی الهی
    رزمریم خانم
    من تو رو مثل خواهر بزرگترم میدونم گرچه از من کوچیکتری
    نمیدونم چرا

  30. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2017
    شماره عضویت
    36283
    نوشته ها
    181
    تشکـر
    45
    تشکر شده 82 بار در 73 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : نداشتن خواهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط sam127 نمایش پست ها
    من یه زمانی از این مسئله خیلی ضربه خوردم تو 14.15 سالگیم دیوانه وار دوست داشتم که خواهر بزرگتر داشته باشم حتی 4.5 تا خواهر مجازی داشتم
    فک کن مثلا به فلان دختر وابسته میشدی به عنوان خواهرت باهاش تلفنی صحبت میکردی اس ام اس میدادی بعد یهو ولت میکرد میرفت


    خداروشکر گذشت اون روزا و خداروشکر دیگه برنمیگرده خیلی روزای بدی بود .امکان نداشت برم پارک ببینم خواهر برادری دارن با هم میخندن یا صحبت میکنن چشم گریون برنگردم خونه

    حتی اینقدر این مسئله زندگیمو تحت الشعاع قرار داد که بخاطرش خود زنی کردم یادش بخیر دکتر تو بیمارستان گفت اگه یه میلی متر بیشتر دستش بریده میشد دست راستش از کار میوفتید


    حالا اینقدر مسائل کاری و درسی زیاد شده که این مسئله شده یه نقطه کوچیک گوشه دلم که هروقت یادش بیوفتم یکم دلگیرش میشم ولی فراموش میشه


    همیشه تو دلم میگم منکه نه خواهر داشتم نه برادر و تک فرزند بودم و هستم ایشالا همسرم بتونه هم خواهرم باشه هم همسرم


    خداروشکر که گذشت
    اینکه خواهر بزرگتر داشتن خوبه شکی نیست اما همه که یکجور نیستند این همه خواهر ک برادر دارن ایا همه با هم خوب هستن؟ خیلی از خواهر برادرها شاید سالی یکبار هم تماس تلفنی نداشته باشن . کلا ادم هرچی ک نداره براش مهم میشه. من خودم این حس رو نسبت ب برادر دارم دوست داشتم چند برادر بزرگتر داشتم تا تکیه گاهم باشن اما شاید برادرم برعکس دلش نخواسته باشه ک خواهرداشته باشه و خواسته برادر داشته باشه.

  31. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : نداشتن خواهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط قیامت نمایش پست ها
    رزمریم خانم
    من تو رو مثل خواهر بزرگترم میدونم گرچه از من کوچیکتری
    نمیدونم چرا
    شما لطف دارید

  32. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  33. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : نداشتن خواهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط samane.m نمایش پست ها
    اینکه خواهر بزرگتر داشتن خوبه شکی نیست اما همه که یکجور نیستند این همه خواهر ک برادر دارن ایا همه با هم خوب هستن؟ خیلی از خواهر برادرها شاید سالی یکبار هم تماس تلفنی نداشته باشن . کلا ادم هرچی ک نداره براش مهم میشه. من خودم این حس رو نسبت ب برادر دارم دوست داشتم چند برادر بزرگتر داشتم تا تکیه گاهم باشن اما شاید برادرم برعکس دلش نخواسته باشه ک خواهرداشته باشه و خواسته برادر داشته باشه.

    فانتزی نوجوانی هام بود این دیدگاه

  34. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : نداشتن خواهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط Tarah نمایش پست ها
    نظریه زیبایی بود
    پست این نظریه یه فکر زیبا هست
    درود بر شما
    لطف دارید، متشکرم
    نگاه شما هم زیباست.

  35. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : نداشتن خواهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط سعید62 نمایش پست ها
    سلام
    منم کلا خواهر ندارم ما چهار تا برادریم خوب به هر حال شاید اگر خواهر داشتم وضعیتم با الان متفاوت بود به هر حال این دگه گذشته فکر کردن ندارد

    سلام
    من هم با آقا سعید موافقم
    یه نکته ی مثبت و خوبی که همیشه تو نظراتشون هست اینه که آدم وقتی یه خاطره ی یا گذشته ی تلخی داشته دیگه سعی کنه بهش فکر نکنه
    و این خیلی مهمه و تاثیر گذار.

  36. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : نداشتن خواهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط sam127 نمایش پست ها
    من یه زمانی از این مسئله خیلی ضربه خوردم تو 14.15 سالگیم دیوانه وار دوست داشتم که خواهر بزرگتر داشته باشم حتی 4.5 تا خواهر مجازی داشتم
    فک کن مثلا به فلان دختر وابسته میشدی به عنوان خواهرت باهاش تلفنی صحبت میکردی اس ام اس میدادی بعد یهو ولت میکرد میرفت


    خداروشکر گذشت اون روزا و خداروشکر دیگه برنمیگرده خیلی روزای بدی بود .امکان نداشت برم پارک ببینم خواهر برادری دارن با هم میخندن یا صحبت میکنن چشم گریون برنگردم خونه

    حتی اینقدر این مسئله زندگیمو تحت الشعاع قرار داد که بخاطرش خود زنی کردم یادش بخیر دکتر تو بیمارستان گفت اگه یه میلی متر بیشتر دستش بریده میشد دست راستش از کار میوفتید


    حالا اینقدر مسائل کاری و درسی زیاد شده که این مسئله شده یه نقطه کوچیک گوشه دلم که هروقت یادش بیوفتم یکم دلگیرش میشم ولی فراموش میشه


    همیشه تو دلم میگم منکه نه خواهر داشتم نه برادر و تک فرزند بودم و هستم ایشالا همسرم بتونه هم خواهرم باشه هم همسرم


    خداروشکر که گذشت
    سلام
    چه قدر تلخ
    البته خوبه که الان دیگه اون خلع ها رو ندارید
    ان شاالله همسر آینده تون بتونه تنهایی هاتون رو براتون پر کنه

    حرفاتون من رو یاد یه خاطره انداخت
    چند سال پیش سر یه موضوع خونوادگی من حال و روز خوبی نداشتم و همه ی مسائل رو درونم میریختم
    چون اهل درد و دل با دوستام یا فامیل نبودم زیاد
    یه شب ماه رمضون بود من تو یه سایت اتفاقی با دختری هم صحبت شدم
    از همون اول چت کردنمون حرفاش خیلی به دلم نشست، حس عجیبی داشتم
    احساس کردم برای اولین بار تو عمرمه که حس میکنم یه خواهر پیدا کردم!
    اونقدر جملات و حرفای محبت آمیز و صمیمی براش نوشتم که طفلی بهم شک کرد، گفت تو دختر نیستی!
    من اون دختر رو نه ندیده بودم نه میشناختم ولی همون حرف زدن مجازی باهاش خیلی حالمو خوب میکرد
    بعد که فهمیدم هم سن خواهر خودم بوده یهویی بغض کردم، زدم زیر گریه
    بعد چند دقیقه که حرف زدیم گفت من میدونم تو پسری!
    منم انگاری آتیش میگرفتم، از قسم خوردن خوشم نمیاد ولی حاضر شدم قسم بخورم که دختر هستم ولی نامرد باورم نکرد
    حتی گفتم تلفنی حرف میزنم باهات که الان صدامو بشنوی و بدونی دخترم
    ولی نامرد باور نمی کرد من رو تنها گذاشت رفت
    تا چند دقیقه انقدر با صدای بلند گریه می کردم کل صورتم و کیبورد لپتاپم خیس شده بود
    ولی شانس آوردم کسی از صدام بیدار نشده بود تو اون حال منو ببینه.
    هیییع روزگار..

    البته با دوسه تا از دخترای انجمن رابطه ی خیلی خوبی داریم و حس می کنم واقعا خواهرم هستن ولی حیف مجازیه اینجا و شهرامون دور هست.
    من دوست دارم شهرامون یکی بود و میتونستیم پیش هم بریم، یه دل سیر حرف بزنیم، تو چشماشون زل بزنم و دستاشونو فشار بدم ولی حیف که نمیشه!
    ویرایش توسط یلدا 25 : 09-29-2017 در ساعت 11:53 PM

  37. کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  38. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : نداشتن خواهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط یلدا 25 نمایش پست ها
    خیلی وقت ها که احساس تنهایی میکردم یا دوستام یا اقوام رو با خواهراشون میدیدم بهشون غبطه میکردم و بغض می کردم، گاهی هم برای این تنهایی خودم گریه میکردم
    شما هم اشک دم مشکی دارینا
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  39. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : نداشتن خواهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط آرش67 نمایش پست ها
    شما هم اشک دم مشکی دارینا
    بله دقیقا
    خیلی وقت ها سعی می کنم کنترل کنم ولی خب یه وقت یهویی بی اختیار اشکام جاری میشن...
    چند روز پیش سر چند تا موضوع ناراحت بودم ولی همه رو ریختم تو خودم هیچی نگفتم، مادرم هم خونه نبود اون چند روز
    توی اون هیر و ویر با داداش کوچیکم که خیلی با هم صمیمی هستیم حرفمون شده بود دوسه روز سرد بودیم با هم
    بعد که داداش بزرگم اومد خونمون متوجه شده بود که ما بحثمون شده تا پرسید چی شده و چند تا شوخی کرد
    من دیگه بغض داشت خفه ام میکرد بی اختیار زدم زیر گریه...
    دوست دارم همیشه محکم باشم ولی گاهی خیلی سخت میشه واقعا!

  40. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12497
    نوشته ها
    390
    تشکـر
    1,041
    تشکر شده 580 بار در 275 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : نداشتن خواهر

    اگه من خواهر یا برادری داشتم دنیارو بخاطرشون زیرو رو میکردم...نمیزاشتم آب تو دلشون تکان بخوره...برای خنده و شادی و راحتیشون از زندگیه خودمم میزدم
    البته در کنارش نحوه ی درست زندگی کردن و انسانی خوب بودن رو هم بهشون یاد میدادم تا در همه حال بهترین تصمیمات و کمترین اشتباهات رو داشته باشن
    ولی در عین حال برای لبخندشون و آرامششون هرکاری میکردم...اصلا نمیتونم بفهمم که چرا باید بین خواهر و برادرها کینه و دلخوری باشه...اصلا چه معنی داره
    این همه جنگ و دعوا و قهر و آشتی ؟ خواهر و برادر از یه سن و سالی که به حساب بچگی هست گذشتن دیگه باید یار و غمخوار و پشت و پناه هم باشن...
    بزار یچیزی رو بهتون بگم تو این شبای عزیز : حتما شنیدین که ما انسانها معمولا تفکر عجیب و جالبی داریم...اینکه (مرگ خوبه...اما واسه همسایه) احتمالا شنیدین

    و متاسفانه دیده هم شده که اکثر ما با همین تفکر و اینکه همیشه اتفاقاته بد واسه همسایست توی یک دلخوشی و شکم سیریه خیالی زندگی میکنیم..از بس که غرق در دنیای مادّی شدیم و خوشی ها و دغدقه های پوچ و غافل از اینکه خدایی هم اون بالاست که گفته حتی یک برگ خشک شده ی درخت هم که میخواد از شاخه جدا شه و به زمین بیوفته به اِذن و اراده ی منه...حتی یه برگ خشکیده...
    اما ما درگیر علم و منطق و علت و معلول دنیوی و دلخوشیه خودمونیم که نه همه چیز خوبه و حادثه وقتی بخواد اتفاق بیوفته مارو خبر میکنه و داد میزنه که آهای بشر : من دارم میام.آماده باش.
    بزار یکبار هم که شده صادقانه اون چیزیکه همه ته دلشون ازش میترسن هم بگیم ...به عنوان مثال : مرگ...فقدان...بیماری غیر قابل درمان...نقص عضو...و هزاران بلا و مشکل دیگه...

    پس هرکسی که هستی...و هر سن و سالی که داری...از لحظه لحظه ی زندگیت برای عشق ورزیدن به خونوادت و نزدیکانت استفاده کن...برای نیکی کردن به تمام دنیا...
    بدون که هر لحظه از زندگیت یا زندگی عزیزانت ممکنه آخرین لحظه باشه.عمرت و لحظاتت رو بیهوده و سر مسائل هیچ و پوچ از دست نده.ما فناناپذیر نیستیم.هر لحظه از زندگیتون میتونه آخرین لحظه باشه...از کجا میدونی که همینکه خودت یا عزیزانت و خونوادت یا عشقت پاشو از در بیرون گذاشت دو قدم جلوتر پاش گیر نکنه و نیوفته و ... تمام ؟ یه حادثه ...یا تصادف...یا مریضی...یا هزاران بلای دیگه...از کجا مطمئنی ؟ و اونوقت اگر اتفاق افتاد...آیا به خودت نمیگی که قبل از اینکه این اتفاق بیوفته چیکار کردم؟ چی گفتم؟ چه رفتاری داشتم؟ آیا خواهر یا برادر خوبی بودم ؟آیا همسر خوبی بودم ؟ آیا ناراحتش کردم ؟ آیا آخرین خاطره و تصویرم ازش یه دعوا و بحث و ناراحتی سر یه مساله ی پوچ و بی ارزش بود ؟ آیا از لحظات باهم بودنمون درست استفاده کردم ؟ یا اینکه به سرت خاک میریزی و تا آخره عمر پشیمونی و حسرتش رو تحمل میکنی ؟

    قدر سلامتی و همون به ظاهر اندک چیزهایی که داری رو بدون و ناشکری نکن...بیخود و بی جهت سر کوچکترین کمبودها زندگی رو برای خودت و خونوادت تلخ و جهنم نکن...چنتا همسایه هستن که اون لحظه ای که تو داری سیر میخوابی اونها گرسنه به خواب میرن ؟ چنتا خونه ؟ چنتا خونواده ؟ آیا میدونی همون لحظه ای که تو داری سر کوچکترین دغدغه ها خودت و همه رو سرزنش یا ناراحت میکنی ممکنه اونطرفه دنیا مثلا یه بچه ی 5 ساله باشه که بلند میشه و میبینه تمام خونوادش زیر بارانی از آتش سوختن و تیکه پاره شدن و خونشون رو سرشون خراب شده و حالا هم آواره ی کوچه و خیابونها شده ؟ یک مثال کوچیک بود...ممکنه بگی از من و تو زیاد در این موارد کاری و کمکی بر نمیاد...اما حداقل میتونی به خودت بیای و برای خودت این برداشت رو داشته باشی که قدر داشته هاتو بدونی و خدارو شاکر باشی که هنوز محتاج ساده ترین و اولیه ترین نیازهای یک انسان برای زندگی نیستی...
    شمایی که داری اینو میخونی...چه مرد ...چه زن...چه مجرد چه متاهل...بزار یه نصیحتی بهت بکنم که شاید نه تنها پدر و مادرت بلکه هیچکس دیگه تا هزاران سال قبل و بعد از این هم بهت نگفته باشه...در زندگیه اجتماعیت جوری سعی و تلاش کن و زحمت بکش و کار کن و برای رسیدن به اهدافت انگیزه نشون بده که وقتی مردم بهت نگاه میکنن فکر کنن قراره هزار سال عمر کنی(منظورم مال و ثروت اندوزی و غرق در مادیّات شدن نیست...بلکه تلاش و کار بی وقفه برای ساختن جامعه و دنیایی بهتر و خدمت به مردم هست)...و در عوض جوری خدا رو عبادت کن و به خونوادت عشق بورز که انگار همین فردا از دنیا میری...
    خلاصه ی کلام : در زندگی اجتماعیت آنچنان کار و تلاش کن و همینطور برای انسانی بهتر و کاملتر شدن سختی بکش که انگار جاودانه ای و قراره تا ابد زنده بمونی...و در مقابل برای عشق ورزیدن به خدا و خونوادت و نیکی کردن به اطرافیانت طوری باش که انگار همون لحظه زندگیت رو به اتمامه و دیگه فرصتی نداری...خیال نکن اینها رویاست.یک نمونه مصداق بارزش زندگیِ پیامبر و مولا ( علی ).یه نگاه به زندگیشون بندازی اونوقت تا ته حرف من رو رفتی.از کار و تلاش اجتماعیشون گرفته تا عشق بی پایان به خونواده و بندگی مخلصانه به خدا...
    ای پیر.ای جوون.ای بشر..از لحظه لحظه ی زندگیت برای عشق ورزیدن و خوبی کردن به نزدیکانت استفاده کن.اگر آدمیزاد از دو دقیقه ی بعدش خبر داشت..انقدر زندگیها به بحث و دعوا و جدایی و فقدان و پوچی نمیرفت...هرچیکه ناراحتی و غم دارین... هرچیکه حرف داری و تو دلت مونده همین الان همشو بریز بیرون در اولین فرصت برو عزیزانت رو در آغوش بگیر...و دست پدر و مادرت رو هم ببوس...از احساس درونیت براشون بگو...مهم نیست اونا چی بگن یا چیکار کنن...تو فقط حرفت رو بزن...صادقانه و شجاعانه دلت رو بزار کفه دستت تا سرت جلوی خودت و خدای خودت بالا باشه...و بعدا پشیمون نباشی...دنیا ارزش این چیزارو نداره.
    هر اونچه که لازم بود گفته شد ...دیگه تصمیم نهایی با شماست...سلامت و سربلند باشید.
    ویرایش توسط YAshin.SAhAkiyAn : 10-02-2017 در ساعت 05:53 PM

  41. کاربران زیر از YAshin.SAhAkiyAn بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  42. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39647
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نداشتن خواهر

    نقل قول نوشته اصلی توسط moslem نمایش پست ها
    سلام ،الان 20 سالمه و 6 ساله که حسرت نداشتن خواهر رو میخورم
    همیشه دلم می خواست یه خواهر داشتم یه خواهر که چند سال از خودم بزرگ تر باشه، وقت هایی که دلم
    می گیره پیشش درد و دل کنم، گریه کنم،منو تو آغوش بگیره ، دعوا کنیم و اون همه جوره کنارم باشه اما خب خواهر ندارم و همیشه احساس کمبود مهر و محبت دارم
    به بودنش نیاز دارم خیلی اوضاعم بهم ریختس نمیدونم چیکار کنم شبانه روز به مشکلم فکر میکنم و دنبال راه حل میگردم ولی چیزی به ذهنم نمیرسه
    لطفا راهنمایی بفرمایید

    منم میشه گفت مشکلات شمارو دارم و برای اولین باره که دارم مشکلمو اعلام میکنم
    برای منی که تک فرزندم و اصلا رابطه ی خوبی با پدر و مادرم ندارم خیلی سخت تره همیشه یه اندوهی توی دلم بوده و هست که چرا من باید تنها باشم چرا من یه خواهر ندارم و این شده حسرت همیشگیم خیلی موقع ها هست که به خاطر نداشتن خواهر گریه میکنم مثل همین الان و این یچیزیه که نمیشه تغییرش داد و یه اندوهیه که همیشه توی دلم میمونه و باعث شده بسیار افسرده بشم با اینکه سن زیادی ندارم و 17 سالمه اما مشکل نداشتن خواهر باعث شده که رفتارم هیچ موقع بچگونه نباشه و همیشه جدی بودم و همینطور افسرده واقعا خیلی خیلی سخته . همیشه این مشکلو توی دلم نگه داشتم و باعث شده خیلی اذیت بشم هیچ همدمیم ندارم که لاقل براش دردو دل بکنم و این خیلی ادمو داغون میکنه . چن وقتی هم هست که فشار نداشتن خواهر روم خیلی بیشتر شده و همیشه وقتی دوستامو میبینم که خواهر دارن و یا کلا موضوعی که به خواهر منتهی میشه خیلی ناراحت میشم و میگم چرا من اخه؟ این عقده به جایی رسیده و شدید شده که سعی میکنم توی رویاهام لاقل یکی رو تصور کنم به جای خواهرم یا شب ها بالشتمو بقل میکنم این حرف ها برای اولین باره از دهنم بیرون میاد و خیلی وقته که توی دلم بوده و با نوشتن این چیزها هم هیچ تغییری توی ایجاد نشد و اروم نشدم وای اینو میخوام به همه کسایی که پیام منو میخونن بگم که اگه دیر نشده سعی کنید پدر مادراتونو راضی کنید یا لاقل از پرورشگاه هم حتی ییارید چون اصلا فرقی نداره و کسایی که خواهر و حتی برادر دارن . میگه که تا وقتی چیزیو از دست ندی ارزششو نمیفهمید خیلی مراقب خواهراتون باشید و بهشون عشق بورزید چون باور کنید اگه نبودن میشدید یکی مثل من درون ریز افسرده و کاریشم نمیتونستید کنید مراقب خواهراتون باشید و باهاشون درست برخورد کنید و بدونید عزیز ترین افراد هستن وخیلی شماهارو دوست دارن حتی اگه به روتون ندارن
    خیلی دوست داشتم و دارم که یکی لاقل تو زندگیم باشه که حکم خواهرمو داشته باشه برام خواهری کنه یکی که وقتی دلم از این زندگی پره برم پیشش درد و دل کنم و خودمو خالی کنم یکی باشه که دیگه من حسرت بقل کردن نداشته باشم چون گفتم رابطم با پدر مادرم خوب نیست به طوری که میتونی بگم سالی یکبار بقلشون کنم اگه
    همیشه این حسرت ها تو دلم بوده همسرم که باز خواهر ادم نمیتونه باشه
    همیشه پدر و مادرمو مقصر این بلایایی که سرم اومده میدونستم و اونا بودن که باعث شدن من اینقدر عصبی بشم
    بدبختی اینم هستش که اصلا اهل دوست دختر و اینا نیستم و فقط یکی رو میخواستم برام خواهر باشه
    ویرایش توسط mhebl : 11-26-2018 در ساعت 12:43 AM

  43. کاربران زیر از mhebl بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  44. بالا | پست 31

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2017
    شماره عضویت
    36753
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    4
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نداشتن خواهر

    دقیقا دردمون یکیه، تا حدودی تونستم باهاش کنار بیام ولی بعضی وقتا مثه الان شدیدا بهشون نیاز داریم منتها نیستن و مجبوریم تو خودمون بریزیم سعی کن خوتو مشغول کنی اینجوری کمتر بهش فکر میکنی

  45. بالا | پست 32

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2020
    شماره عضویت
    43722
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    5
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نداشتن خواهر

    اوههههه مشکل بع این نمیگن سرت شلوغ بشه یادت میره بهتره ازدواج هم که کردی نمیگن باجناق داره

  46. بالا | پست 33

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2023
    شماره عضویت
    49423
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نداشتن خواهر

    درکت می کنم من خودم خیلی وضعیتم داغونه از بس دوست داشتم و دارم که خواهر داشته باشم الان حاضرم همه زندگیمو بدم حتی خونه و ماشینمو اما یک خواهر خوب داشته باشم
    اما خیلی دنبال راهکار گشتم نتیجه اینکه ازدواج کنید خواهر خانومتون رو آبجی صدا کنید و اینکه نهایت دختر دار بشید
    البته که من خواهر خانوم دارم و واقعا باور دارم آبجیمه اما اگر واقعی بود، نمی مردم هیچ وقت

  47. کاربران زیر از امیررضا ۱۳۶۵ بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  48. بالا | پست 34

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2023
    شماره عضویت
    49423
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نداشتن خواهر

    درسته اما وقتی نیست چیکار میشه کرد
    من که فکر می کنم بهترین جایگزین خواهر خانومه بشه خواهر همینکه آبجی صداش کنی خوبه

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد