نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: فراموش کردن اتفاق تلخ

2599
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2017
    شماره عضویت
    34522
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    فراموش کردن اتفاق تلخ

    سلام. وقتی 22 سالم بود و دانشجو بودم. سال آخری بودم که برای یه پروژه از یکی از اقوام دور کمک گرفتم. این آقای فامیل دور بهم کمک کرد پروژه رو تموم کنم و نمره قابل قبول بگیرم. من ایمیل خودم رو با شماره خودم فرستادم و اون کارش شده بود اس دادن به من.اشتباه من از این جا شروع شد. یه استاد رو تو دانشکده خودمون دوست داشتم که یک طرفه بود و کاملا بی خبر موند.سعی کردم فراموشش کنم پس گفتم بذار با این فامیل دور حرف بزنم. فامیل دور از تهران بلند شد اومد شهرمان تا من رو ببینه گفتم نمیشه و شهر کوچیکه وحرف در میارن. بعد از این که من نرفتم دیدنش آروم آروم سرد شد با من .من هم به اقتضای سنم وابسته شده بودم و بیش از حد پیام می دادم بهش.یه جوری شد که کاملا بی تفاوت شده بود. من هم رفتم تهران پیش یکی از دوستان و بهش گفتم بیا منو ببین خلاصه اون مدت دوباره دیدمش. خیلی مختصر. حالا من احساس می کردم دارم واقعا وابسته میشم. آخرین امتحان کارشناسی آن رو که دادم بهم گفت رفته شهرشان شهر شون سر راه من بود رفتم اونجا و گفتم بیا ببینمت منو برد یه جای متروک و شروع کرد به دستمالی و بوسیدن من.من خل و چل فکر کردم این عاشق منه همون لحظه گفت که عاشق تو نیستم و بهتره از من دور بشی و اینکه من رو ترک می کنه چون من حاضر به داشتن رابطه ی نامشروع باهاش نیستم.و اگه اون عاشق من بشه زندگی اش به هم میخوره.ایشون به شراب خواری و رابطه های نامشروع زیادش تازه خیلی هم افتخار می کنه. من ویران و پشیمان از اعتماد به فامیل دور برگشتم خونه. یه مدت بعد اون دوست دختر پیدا کرد و به کلی از دلم بیرونش کردم و ازش متنفر شدم و هستم. مرتب کابوس می دیدم من دست به قلم داشتم اون هم نمونه و خیلی توبه کردم از این کار.همکار. همون شب اتفاق تلخ زن دایی ام خواب دید من پام شکسته زنگ زد گفت چیکار کردی حالت خوبه؟ هیچی بهش نگفتم. بعد یه ماه از این ماجرا فامیل دور زنگ زد و یه کار بهم پیشنهاد کرد من ساده هم قبول کردم اما نصف کاره الان اون رفته خارج و تو زندگیش مشکل نداره. اما من پنج سال تمامه که دارم خودم رو سرزنش می کنم با خوام مشکل دارم و هر روز و هر ساعت به اون روز نحس فکر می کنم.فقط وقتی میرم سر کار حالم بهتر میشه. من خودم رو نمی بخشم و نمی دونم زندگی ام تا کی این جوری پیش میره .از طرفی نفرت شدیدی به اون آقای فامیل دور دارم و دلم میخواد تلافی کنم. تا حالا چند تا خواستگار هم رد کردم چون کلا نگاه خوبی به مردها ندارم. فقط یه چیز می خواهم که بشم همونی که بودم . که با خیال راحت بمیرم. خیلی نذر و صدقه کردم که شاید احساس خوبی نسبت به خودم داشته باشم اما انگار بی فایده است. همه اش اون صحنه‌ها میاد جلو چشمام و گریه می کنم. من سابقه ی پانیک هم دارم و این روزها که نمیرم سر کار مدام تپش قلبم می ره بالا.
    باید چیکار کنم؟
    ویرایش توسط Dokhtaregol : 03-30-2017 در ساعت 05:14 PM

  2. کاربران زیر از Dokhtaregol بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21877
    نوشته ها
    2,577
    تشکـر
    2,345
    تشکر شده 1,788 بار در 1,138 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : این چه دردیه؟

    این درد!! به قول دکتر شهرام بهتره به یکی از همکاران ایشون ( ترجیا خانوم ) مراجعه کنید تا راهنمایی کنند !! ممکنه به روان پزشک هم معرفی کنند شما رو .

  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : فراموش کردن اتفاق تلخ

    قبل از هرچیز باید با خودتان شفاف باشید و در مورد این موضوع به نتیجه‌ای روشن برسید كه فكر كردن در مورد گذشته و مرور تجربه‌های تلخ برای‌تان آزار‌دهنده است و مثل یك سم كشنده در دراز مدت شما را از پا خواهد انداخت.

    با جرات می‌شود گفت در همه جای دنیا كسی وجود ندارد كه تا به حال اتفاق و خاطره‌ای بد را تجربه نكرده باشد. همه ما تجربه‌های ناخوشایندی داشته‌ایم كه در گوشه‌ای از ذهن ما ثبت شده و هر ازگاهی مرور آن برای‌مان عذاب آور است.عده‌ای آن را به سرنوشت نسبت می‌دهند و عده‌ای همه اتفاقات را بازتاب رفتار خود انسان‌ها می‌دانند اما چیزی كه مهم است نحوه نگرش و برخورد ما با خاطره‌های تلخ است. یادآوری و تفكر در مورد خاطرات ناگوار گاهی تا آنجا پیش می‌رود كه انرژی و توانایی ادامه زندگی را از انسان سلب می‌كند و اینجاست كه بالاخره همه مان با این سوال روبه‌رو می‌شویم كه با این خاطرات تلخ چه باید كرد؟ اما ما راه رویارویی با خاطرات ناخوشایندتان را برای‌تان می‌گوییم.


    قبل از هرچیز باید با خودتان شفاف باشید و در مورد این موضوع به نتیجه‌ای روشن برسید كه فكر كردن در مورد گذشته و مرور تجربه‌های تلخ برای‌تان آزار‌دهنده است و مثل یك سم كشنده در دراز مدت شما را از پا خواهد انداخت. باید از این وضعیت خسته شوید، خسته از غصه خوردن و فكر كردن و مرور تجربه‌های گذشته، خسته از احساس افسردگی و حسرت در مورد گذشته و بعد از این خستگی سودمند و به موقع، باید همه توانت را برای مقابله با این حس یك جا جمع كنی. تنها به این فكر كن كه همین الان درست همین الان دیگر نمی‌خواهی حسرت گذشته را بخوری و از داشتن حس افسردگی و ناراحتی به اندازه كافی خسته شده‌ای.


    یك مكان دنج و راحتی را درنظر بگیرید و آنجا بنشینید. چشم‌های‌تان را ببندید و چند نفس عمیق بكشید. به تاریكی پشت پلك‌تان توجه كنید و سعی كنید فضای تاریك را در مقیاسی بزرگ‌تر تصور كنید آنقدر كه سیاهی همه اطراف شما را احاطه كند. حالا یك تلویزیون را تصور كنید كه در مقابلتان قرار گرفته است و حتی‌الامكان این تلویزیون را قدیمی در نظرتان تجسم كنید چون شما در حال بازسازی اتفاقات گذشته‌تان هستید. بعد از این كار حادثه‌ای كه باعث دلخوری شما شده است را در صفحه تلویزیون خلق كنید و با دقت به آن نگاه كنید. شخصیت‌هایی كه هنگام به‌وجود آمدن آن حادثه تلخ وجود داشته‌اند را با جزئیات تصویرسازی كنید. صداها، رنگ‌ها و حتی بویی كه در آن لحظه حس كرده‌اید را از قلم نیندازید. بعد از این كار نوبت شماست.


    سعی كنید با دكمه‌ای كه روی بدنه تلویزیون است (یادتان باشد كه تلویزیون شما از نوع قدیمی است و كنترل ندارد) صداها را كم و زیاد كنید. صداهایی كه باعث رنجش‌تان شده را كم و آن‌هایی كه حس خوبی به شما می‌دهد را زیاد كنید. می‌توانید رنگ صورت یا لباس شخصیت‌هایی كه در این فیلم سینمایی خودساخته، باعث آزارتان شده است را كمرنگ تصویرسازی كنید. به‌تدریج شخصیت‌ها را حذف كنید و حتی می‌توانید نوع جملات آن‌ها را با سلیقه خود تغییر دهید.
    بعد از این‌كه تصاویر كمرنگ و كمرنگ‌تر شد دست‌تان را روی دكمه خاموش تلویزیون بگذارید و تمام صحنه مربوط به آن تجربه تلخ را برای همیشه محو كنید. انجام این تمرین را اگر برای چند بار انجام دهید، می‌تواند كمك زیادی به فراموشی اتفاق تلخ گذشته تان كند.


    وقتی از یك خاطره تلخ صحبت می‌كنید و سعی دارید آن را با كسی به اشتراك بگذارید تقریبا همه آدم‌ها یك جواب مشتركی را به شما می‌دهند و آن این جمله است« از خاطره بد بگذر و فراموشش كن» اما در دنیای واقعیت وقتی صحبت از عمل وسط می‌آید اینكار كمی مشكل به‌نظر می‌رسد. فراموش كردن اتفاق تلخ كار خیلی سختی است اما حداقل می‌توانید نوع احساسی كه نسبت به آن تجربه بد را دارید تغییر بدهید. وقتی خاطره‌ای تلخ را مرور می‌كنید قبل از هرچیز به این فكر كن كه این اتفاق می‌تواند جنبه مثبتی هم برای شما داشته باشد. به‌دنبال آن جنبه مثبت و خوب، تجربه ناخوشایند هم داشته باش تا حسی جدید را جایگزین حس آزاردهنده سابقت كنی.


    هنگام مرور و تصویرسازی یك حادثه تلخ، آیا خودت را در تصاویری كه دوباره بازسازی كرده‌ای می‌بینی یا خیر؟ اگر خودت را در صحنه نمی‌بینی این نشان می‌دهد كه شما هنوز غرق در احساسات باقی مانده از خاطرات گذشته‌ات هستی. اما وقتی در تصویرسازی تجربه‌های تلخ گذشته‌ات خودت را هم تجسم می‌كنی این نشانه خوبی است چون شما به‌عنوان یك تماشاچی به آن اتفاق نگاه می‌كنید و خودتان را جدا كرده‌اید و آن صحنه تلخ را در زمان حال و جایی كه هم‌اكنون هستی نگاه می‌كنی. یادت باشد گذشته تنها یك خاطره است و این ما هستیم كه آن‌ها را زنده می‌كنیم. در این تصویر‌سازی‌ و احیای دوباره زمان حال را از دست نده.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2017
    شماره عضویت
    34522
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : این چه دردیه؟

    بارها و بارها فکر کردم چطور یه ضربه ای بهش بزنم حتی بیش تر رویاهام اینه که دارم میکشمش

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32094
    نوشته ها
    58
    تشکـر
    53
    تشکر شده 31 بار در 23 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : فراموش کردن اتفاق تلخ

    با سلام
    حس انتقام خودت نابود میکنه

    چرا نمیسپاری به خدا و خودت به ارامش برسی

    اینطور ادماا باید سپرد به خدا
    هر کسی هر کاری میکنه خوب یا بد به خودش میرسه یه روزی

    شاد باشید

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2017
    شماره عضویت
    34522
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فراموش کردن اتفاق تلخ

    تنها چیزی که می بینم اینه اون داره منو آزار میده و لذت می بره

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2017
    شماره عضویت
    34522
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : فراموش کردن اتفاق تلخ

    احساس احترام به خودم ندارم همه ی دخترهای خیابون که فقط آرایش بیشتری دارند و موهاشون رو به ستایل خاصی درآورده اند از من پاک تر اند.آرزو دارم بمیرم. همه ی آدم ها وقتی بیدار میشن از خواب اول فکر می کنند بذار ببینم ساعت چنده ولی من اولین فکر هر روز صبحم اینه که چرا اینقدر ساده بودم و اعتماد کردم؟ چرا اون حق فامیل بودنمون رو نگه نداشت؟
    ویرایش توسط Dokhtaregol : 03-30-2017 در ساعت 04:32 PM

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد