نمایش نتایج: از 1 به 20 از 20

موضوع: دعوا و مشاجرات خانوادگی

2951
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12176
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    1
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    دعوا و مشاجرات خانوادگی

    من33 و شوهرم 38ساله هنگام ازدواج من لیسانس شوهرم دیپلم ردی ( به من گفته بود دیپلم) . در حال حاضر من فوق لیسانس و شوهرم فوق دیپلم و کارمند بانک هستم از اول زندگی با شوهرم مشکل داشتم بی دلیل از خانواده اش تعریف می کرد و من باید دقیقا مثل خواهرهایش لباس می پوشیدم و مثل مادرش غذا می پختم و دائم در مورد این موضوع دعوا داشتیم . سال اول زندگی بعد از مراجعه به دکتر فهیمدم بیماری دارم که باید زود بچه دار شوم در غیر انصورت نازا می شوم. ولی هر بار به دلیلی مخالفت می کرد . دلیل ها : خواهرم 5 سال بچه دار نشده ماهم باید 5 سال صبر کنیم .تو لیاقت مادر شدن نداری . هر وقت تونستی مثل بچه خواهر من بزایی می ذارم بچه دار شی . می خوای بچه دار شی ، بچه رو بندازی سر من بری خونه مامانت .( در حالی که با این که خونه من ، مادرم ( نامادری ام )و مادرشوهرم یک کوچه از هم فاصله داره ولی من مثلا در هفته سه بار خونه مادر شوهرم می رفتم ولی بعضی وقتها 2 ماه یا یک ماه می شد که خونه مادرم نمی رفتم )فعلا وضع مالی مون خوب نیست . خونمون طبقه چهارمه تو حامله بشه سخته از پله ها بالا و پایین بری . و ...
    شوهرم متوجه علاقه شدید من و خانواده من به بچه دار شدن ، شده بود و نمی ذاشت بچه دار شم . شدیدا هم به کسی که من بهش اهمیت می دم فحاشی می کنه و سعی می کنه ارتباط من را با اون طرف قطع کنه یا من رو نسبت به اون طرف بی اعتماد کنه مخصوصا اگر آشنایی ما مربوط به قبل از ازدواج باشد ( زن و مرد فرق نمی کنه چه بسا به زنها بیشتر حساسه) به خونواده ام فوق العاده توهین می کنه . البته این موضوعات مربوط به قبل از دو سال اخیر است . راستی 7 ساله ازدواج کردیم یک سال عقد بودیم . الان دو ساله که اقدام برای بچه دار شدن کردیم که به دلیل همون بیماری من بچه دار نمی شم و داریم تلاش میکنیم ولی هر بار که دکتر میریم و جواب بد می گیریم و من ناراحت می شم و شروع می کنم به داد و بیداد کردن اون بیشتر از من داد و بیداد می کنه و به قول معروف دست پیش میگیره . و شروع می کنه به زدن ( از اول عروسیمون کتک می زد) . و در حین زدن یهو چهره اش عوض می شه مثلا لباش نازک میشه ( حالت لباش ) و دیگه هیچی نمی فهمه که داره به کجام می زنه و من خیلی ازش می ترسم . مثلا همین دفعه آخر من عمل تخمدان انجام داده بود و مرخصی استعلاجی داشتم دعوامون شد سر بچه شروع کرد به زدن و روی شکم من نشست و دستام رو گذاشت زیر پاهاش توی صورت من توف می کرد و با کف دستاش بود یا نمی دونم انگشتاش می زدم توی چشمم من هم که به خاطر توفهاش چشمم بسته می شد نمی تونستم چشمم رو باز نگه دارم میزد و با دستش چشمم رو باز می کرد و وقتی باز بود دوباره می زد انقدر زد که من دهها بار گفتم غلط کردم تا ول کرد . تصمیم گرفتم برم طلاق بگیرم وسایلم رو که جمع کردم اومد عذر خواهی کرد و گفت غلط کردم و اعطاب خورده و دیگه تکرار نمی شه و ... .
    البته بگم این داستان زدن از اول عروسیمون بوده و همیشه بعدش همین ها رو می گه .
    اول های عروسیمون به بدنم می زد و چون کبود میشه الان 2 ساله یاد گرفته توی سرم می زنه و مثلا موهام رو می گیره سرم رو می کوبه به لبه های مبل که هم ابر داره سرم نمی شکنه و هم چو ب داره که درد می آد بخدا انقدر سرم درد می گیره نمی تونم بذارم روی بالش بخوابم .
    حالا یکی دو ماه دیگه نوبت ای وی اف دارم نمی دونم برم درخواست طلاق بدم یا همین جوری ادامه بدم . خودش می گه بچه دار شیم خوب می شم .
    یادم رفت بگم قبلا خودش کارگاه داشت ولی 2 ساله به لطف دولت قبلی کارگاهش ورشکست شد و رانندگی می کنه . خواهش می کنم جواب بدین دارم دیوونه می شم
    یه چیز دیگه : موضوع فحاشی رو که به مادرش گفتم یه لبخند ملیح زد و گفت پسر من هیچ وقت از این حرف های بد نمی زنه میخوام بگم در کل همشون خیلی از خود متشکر و خودپسند هستند و خیلی همدیگر رو قبول دارند مثلا باباش اصلا قبول نمی کنه پسرش منو زده در حالی که خودش داشت می دید ولی بعد که من گفتم بابا دیده گفت نه تو روم نگاه کرد و گفت نه .
    ویرایش توسط چجحخه : 02-10-2015 در ساعت 02:29 AM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5713
    نوشته ها
    150
    تشکـر
    118
    تشکر شده 193 بار در 71 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بعضی اوقات وقتی دعوایمان می شود چهره شوهرم عوض می شود

    سلام دوست عزیز
    شرایط همسرتون از لحاظ روحی اصلا مناسب ادامه دادن نیست
    و اینکه خودشون میگن با بچه دار شدن حالشون خوب میشه هم اشتباهه چه بسا حالش بدتر هم بشه
    شما الان از نظر پزشکی جسمتون بیماره و با کتک کاری شوهرتون ممکنه کار دستتون بده
    بیشتر مشکلات همسرتون میتونه ریشه در دوران کودکیش باشه رابطه پدر شوهر و مادر شوهرتون چطور بوده میدونید؟؟
    و اینکه ایشون در رابطه جنسی هم خشن هستن؟

  3. 2 کاربران زیر از erfaneh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12176
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    1
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بعضی اوقات وقتی دعوایمان می شود چهره شوهرم عوض می شود

    ایشان بسیار مهربان و با شخصیت هستند و وقتی که دیگران مثلا دوستان یا همکاران من ایشان را می بینند با دیدن چهره معصوم و تیپ بسیار زیبای ایشان به من حسودی می کنند و حسرت می خورند و اوایل عروسیم هم مامانم همش می گفت که تقصیر تو است تو جیغ می زنی ولی هیچ وقت منو با چشم و صورت باد کرده ندیده ولی وقتی فهمیدند که نذاشته بچه دار بشم مامانم بهم گفت خوب فکراتو بکن . اگه نخواستی طلاق بگیر . شوهرم تک پسره رابطه پدر و مادر ش بسیار خوب است خونوادگی همدیگر رو خیلی دوست دارند ولی این طور که من فهیمدم مثلا شوهر خواهر شوهرم با اینکه فامیلشونه زیاد دوستش ندارند چه به من که غربیه ام . در ضمن در ************ بسیار عالی است . و مواقعی که مخالف میلش حرف نزنم و چیزی نخوام که برام بخزه خیلی خوبه .اینو نگفتم که تمام درامد من دست شوهرمه و اگر پولی به حسابم واریز شه و بهش نگم یا ندم بسیار عصبانی می شه . خداییشم هم هر چی توی این 8 سال دراورد م عینا دادم بهش تا ریال آخرش
    ویرایش توسط چجحخه : 02-10-2015 در ساعت 02:38 AM

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5713
    نوشته ها
    150
    تشکـر
    118
    تشکر شده 193 بار در 71 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بعضی اوقات وقتی دعوایمان می شود چهره شوهرم عوض می شود

    پس در مواقعی که مخالف میلش عمل میکنید عصبی میشه در هر مساله ای یا فقط در موارد خاصی؟؟
    و اگه ازشون بخواید به مشاور مراجعه کنند قبول میکنن؟

  6. 2 کاربران زیر از erfaneh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12176
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    1
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بعضی اوقات وقتی دعوایمان می شود چهره شوهرم عوض می شود

    وقتی مخالف میلش حرف بزنم . البته توی این 2 سال به دلیل بیماری من بسیار کمتر شده ولی به دلیل بیماری دعوامون می شه که زدن هاش ادامه داره . این بار یک لحظه احساس کردم داره انگشت می کنه چشمم رو در می آره که التماسش کردم و ولم کرد .
    من قبل از ازدواج پیش مشاور می رفتم . اوایلش نمی اومد می گفت مشاور آشنای توست حق رو به تو می ده گفتم که باهر کسی از قبل از ازدواح آشنایی داشتم بدش می اومد مشاورم خانوم بود بعد 2 سال پیش حالم خیلی بد شد و همش خودم رو می زدم و می کوبیدم به در و دیوار و می گفتم بچه می خوام که منو دو سه جلسه دوباره برد پیش همون مشاور که حالم بهتر شد و دیگه نذاشت برم . نه نمی ره پیش مشاور . حتی خواهش کردم که مرد باشه یا به انتخاب خودش باشه که بازم قبول نمی کنه حتی می گم باباتو حکم قرار بدیم قبول نمی کنه ؟
    از طرفی من دوستش دارم جدای موقعی که نظراتمون مخالفه بقیه مواقع رفتارش انقدر دلچسبه که همه آرزوش رو می کنن یعنی مثلا من حق ناراحت شدن ندارم اگه ناراحت بشم اون بیشتر ناراحت می شه و منو می زنه نباید عصبانی بشم اگه عصبانی بشم اون بیشتر عصبانی می شه و ...
    یه چیز دیگه در خرید کردن و یا کار کردن هم با من مثل بچه ها رفتار می کنه می خواد به من یاد بده . اگر من چیزی را بدون حضور او بخرم یه کاری می کنه از خرید خودم پشیمون بشم می دونید چطوری ؟ می ره یه دونه همون جنسو مثلا من قاشق خریدم همون قاشق رو مارک خارجیش بهترین مارک بهترین رنگ بهترین کیفیت می خره مثلا یک قرون حالا من چند خرید م 10 هزار تومان ای می سوزم کلا ازخرید هر چیزی پشیمونم می کنه تا خودش باشه . انصافا هم بهترین چیزها رو می خره .
    ویرایش توسط چجحخه : 02-10-2015 در ساعت 02:48 AM

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6459
    نوشته ها
    1,228
    تشکـر
    5,007
    تشکر شده 3,611 بار در 1,092 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : بعضی اوقات وقتی دعوایمان می شود چهره شوهرم عوض می شود

    نقل قول نوشته اصلی توسط چجحخه نمایش پست ها
    وقتی مخالف میلش حرف بزنم . البته توی این 2 سال به دلیل بیماری من بسیار کمتر شده ولی به دلیل بیماری دعوامون می شه که زدن هاش ادامه داره . این بار یک لحظه احساس کردم داره انگشت می کنه چشمم رو در می آره که التماسش کردم و ولم کرد .
    من قبل از ازدواج پیش مشاور می رفتم . اوایلش نمی اومد می گفت مشاور آشنای توست حق رو به تو می ده گفتم که باهر کسی از قبل از ازدواح آشنایی داشتم بدش می اومد مشاورم خانوم بود بعد 2 سال پیش حالم خیلی بد شد و همش خودم رو می زدم و می کوبیدم به در و دیوار و می گفتم بچه می خوام که منو دو سه جلسه دوباره برد پیش همون مشاور که حالم بهتر شد و دیگه نذاشت برم . نه نمی ره پیش مشاور . حتی خواهش کردم که مرد باشه یا به انتخاب خودش باشه که بازم قبول نمی کنه حتی می گم باباتو حکم قرار بدیم قبول نمی کنه ؟
    از طرفی من دوستش دارم جدای موقعی که نظراتمون مخالفه بقیه مواقع رفتارش انقدر دلچسبه که همه آرزوش رو می کنن یعنی مثلا من حق ناراحت شدن ندارم اگه ناراحت بشم اون بیشتر ناراحت می شه و منو می زنه نباید عصبانی بشم اگه عصبانی بشم اون بیشتر عصبانی می شه و ...
    یه چیز دیگه در خرید کردن و یا کار کردن هم با من مثل بچه ها رفتار می کنه می خواد به من یاد بده . اگر من چیزی را بدون حضور او بخرم یه کاری می کنه از خرید خودم پشیمون بشم می دونید چطوری ؟ می ره یه دونه همون جنسو مثلا من قاشق خریدم همون قاشق رو مارک خارجیش بهترین مارک بهترین رنگ بهترین کیفیت می خره مثلا یک قرون حالا من چند خرید م 10 هزار تومان ای می سوزم کلا ازخرید هر چیزی پشیمونم می کنه تا خودش باشه . انصافا هم بهترین چیزها رو می خره .
    سلام

    به نظر من رفتاری که توضیح دادین هنگام ناراحتی و عصبانیت از خودش نشون میده به هیچ وجه عادی نیست، حتی اگه فقط گاهی اوقات باشه

    شوهر شما حتما نیاز به مشاوره حضوری داره،

    بچه دار شدنتون با این شرایط اشتباه محضه...

    اگه شوهرت رو دوست داری باید بتونی راضیش کنی که بره مشاوره و درمان بشه،

    شما الان امنیت جانی نداری عزیزم، این موضوع شوخی نیست که بخوای همیشه فقط کوتاه بیای و مواظب باشی عصبانی نشه...

    اگه حاضر نیست بپذیره که نیاز به مشاور داره، به بهانه اینکه خودت میخوای بری به عنوان همراه ببرش، بالاخره یجور راضیش کن

    مشاوره تلفنی هم میتونین بگیرین، شماره هاش صفحه اول سایت درج شده
    امضای ایشان



  9. 2 کاربران زیر از naghme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12176
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    1
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بعضی اوقات وقتی دعوایمان می شود چهره شوهرم عوض می شود

    از شما متشکر م
    می تونم بدونم شما کارشناس هستید یا فقط یه خواننده ؟ ( البته اگر ناراحت نمی شید می خوام بدونم نظرتون کارشناسیه؟)

  11. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6459
    نوشته ها
    1,228
    تشکـر
    5,007
    تشکر شده 3,611 بار در 1,092 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : بعضی اوقات وقتی دعوایمان می شود چهره شوهرم عوض می شود

    نقل قول نوشته اصلی توسط چجحخه نمایش پست ها
    از شما متشکر م
    می تونم بدونم شما کارشناس هستید یا فقط یه خواننده ؟ ( البته اگر ناراحت نمی شید می خوام بدونم نظرتون کارشناسیه؟)
    نه عزیزم من یه کاربر معمولیم، حرفام نظر شخصی خودمه

    سایتمون کارشناس هم داره، منتظر باشین سرفرصت حتما به شما پاسخ میدن...
    امضای ایشان



  12. کاربران زیر از naghme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12176
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    1
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بعضی اوقات وقتی دعوایمان می شود چهره شوهرم عوض می شود

    ممنون از اینکه پاسخ دادید . خیلی لطف کردید .

  14. کاربران زیر از چجحخه بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8203
    نوشته ها
    2,001
    تشکـر
    1,983
    تشکر شده 5,258 بار در 1,556 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : بعضی اوقات وقتی دعوایمان می شود چهره شوهرم عوض می شود

    سلام
    به نظر من همسر شما یه شخصیت ناپایدار دارن
    یعنی در مواقع عصبانیت کنترل خودشون و از دست میدن
    و به نوعی هیچ راه کاری واسه عصبانیت خودشون ندارن
    مثلا آدمای عادی وقتی عصبی میشن مراقب دست و پاشون هستن آب خنک میخورن یا چشاموون و میبندن
    اما همسر شما اصلا نمیدونه موقعی عصبانیت چیکار کنه ؟؟این ر
    فتار از بچگی با ایشون بوده مطمعنا موقع بچگی هم این رفتار رو داشته اما نتونسته به مرور زمان حلش کنه

    من پیشنهاد میکنم اگر موقعیت مشاور رفتن و ندارید مشکل و با عوض کردن ایشون حل کنید
    مثلا موقعی که مطابق میل ایشون عمل میکنید و به نوعی باهاتون مهربونه بهش بگید چرا موقع عصابنیت این کارو میکنی ؟؟
    اونم میگه عصبی میشم و دست خودم نیست
    شما هم بگید بیا تمرین کنیم یه کار دیگه بکن
    مثلا از خونه بزن بیرون یا برو آب خنک بخور یا حتی برو تو اتاق درو ببند

    به هر حال بهش بفهمونید که دست بلند کردن رو زن کاری نیست که بشه به راحتی ازش گذشت
    چون زن با یه عزیزم و دوست دارم رام و مطیع میشه پس چرا با زور و خشونت این کار و بکنیم ؟؟

    دوست من همسر شما مثل یه دینامیته که اگه آتیشش نزنید منفجر نمیشه
    باید شما هم مراقب باشید

    مثلا خریدن کردن : بجای اینکه تنها برید خرید باشوهرتون برید خرید بزارید نظر بده و نظراتشو به چالش بکشید با دلیل و منطق خودش البته (و با خنده )
    یا مثلا واسه بچه دار شدن : شما گفتید دارید تلاش میکنید پس داد و بیداد و کردن و دعوا کردن هیچ کمکی نمیکنه به رسیدن منی به تخمک و لقاح
    و تازه این واسه روابط جنسی شما هم خیلی مضرره و روز به روز از هم دور تر میشید

    عاقل باشید و با سیاست عمل کنید مطمعنا شما به عنوان یه زن بهتر از مشاور میتونید مشکل و حل کنید
    موفق باشید
    امضای ایشان
    عشق مهمترین امتحان خداست ..
    فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
    اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
    بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)





  16. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : دعوا و مشاجرات خانوادگی

    سلام
    دوست عزیز واقعا با خوندن مشکلتون شکه شدم
    شما واقعا شک دارین به اینکه طلاق بگیرین یا نه؟ ببخشین اما شوهر شما واقعا ی بیمار روانی هستن

  17. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    10876
    نوشته ها
    105
    تشکـر
    45
    تشکر شده 76 بار در 47 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : دعوا و مشاجرات خانوادگی

    به نظر من همسر شما چند شخصت است البته نظر شخصی ولی من جای شما بودم کلا فکر بچه دار شدنم رو از ذهنم بیرون میکردم چطوری دلش میاد اینجوری بزنه شمارو ادامه این روند منجر به جدایی خواهد شد شک نکیند چون همسر سابق منم همین بود هی میزد میگفت غلط کردم ولی باز میزد

  18. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12485
    نوشته ها
    97
    تشکـر
    210
    تشکر شده 88 بار در 48 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بعضی اوقات وقتی دعوایمان می شود چهره شوهرم عوض می شود

    دوستم
    به نظر من اگه نمیتونی راضیش کنی که برید پیش یه مشاور
    و اگرم دوسش داری و میخوای زندگی کنی پ سعی کن تو لحظاتی که حالش خوبه باهاش صحبت کنی
    و راضیش کنی که رفتارای بدشو بذاره کنار
    و خودت هم کمی صبوری کنی و توکل بر خدا

  19. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    22431
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بعضی اوقات وقتی دعوایمان می شود چهره شوهرم عوض می شود

    نقل قول نوشته اصلی توسط چجحخه نمایش پست ها
    ممنون از اینکه پاسخ دادید . خیلی لطف کردید .
    سلام
    جسارتا من میخوام یه حرفایی به عنوان جواب بدم (کاربر عادیم ولی دقیقا همین مشکل رو دارم با خانمم! )
    اولا دوستان نباید یکطرفه قضاوت کنن. حتما باید حرفای شوهر رو هم شنید، ولی منم همین مشکل رو با همسرم دارم، با این تفاوت که ما هردومون دوست نداریم بچه دار بشیم.
    بیشرین منشا این مشکلات شاغل بودن خانم و آگاه نبودن آقا و خانم با ساختار و مشکلات زندگی با یک خانم شاغل از ابتدای زندگیه.
    زندگی که هر دو نفر شاغل هستن کاملا با زندگی های دیگه فرق داره، اصلا نباید خودتون رو با زندگیهای دیگه مقایسه کنید، حتی نحوه رفتار شما با بقیه ی زوجها فرق داره، یعنی کلا زمانهای بیکاری و زمانهای استراحت و زمانهای کار و تفریح و گردش و دیدو بازدید شما با همه فرق داره و سخت تر اینه که بقیه هم اینو نمیدونن و شما باید همیشه این موردو به همه ی اشناهاتون گوشزد کنین که از شما انتظار یک زوج عادی رو نداشته باشن.
    خانمی که شاغله خصوصیات اخلاقیش بسته به محیط کارش متفاوت از یک خانم خانه داره،که حتی شاید خودش هم ندونه! و این روی رفتار و حرف زدن و همه ی زندگیش با شوهرش اثر داره، بیشترین مشکل اینجاست که خانم شاغل آزادی و استقلال مالی و استقلال رفتاری و حتی من میگم اختیار بیشتری میخواد از زندگیش و همه ی اینا هم ناخودآگاه و غیر ارادیه و این مسئله برای شوهر یک امر غیر طبیعی و حتی غیر قابل پذیرشه، چون مرد ناخودآگاه زندگی خودش رو با دیگران مقایسه میکنه و احساس میکنه اگه به زنش این اختیاراتو بده همه به چشم یک مرد ضعیف و ذلیل و خوار نگاش میکنن! برای همین حساس میشه که خانمش حتی محدودتر از زنهای دیگران باشه، و بر عکس از اونطرف هم خانم خودش رو یه بازنده میبینه که با اینکه هم تحصیلات داره هم درامد داره و از هر نظر (به ظاهر) بی نیاز به مرده ولی مجبوره این زندگی رو بخاطر عشق و علاقش تحمل کنه!
    حالا من از طرف شوهر شما حرف میزنم، منم این اشتباهارو مرتکب شدم که دستم روی همسر بلند شده
    و حتی چند بار هم تکرار کردم و هر دفه که این کارو کردم به عذاب روحی گرفتار شدم که وصف شدنی نیست و همیشه با منه و به قول خودم هر روز سر کار تو خونه و هرجا که هستم با چشم باز کابوس میبینم و همینجور خودمو میخورم!
    مطمئن باش هیچ مردی به هیچ وجهی دوست نداره عشقش رو با ارزشترین آدم زندگیش رو تمام وجودش رو اذیت کنه، ولی هر دو طرف ناخواسته خودشون رو تو همچین شرایطی قرار میدن و هی اشتباه پشت اشتباه!
    من این پیشنهادو میکنم که اول شوهرتون رو به خصوصیات شغلی خودتون آشنا کنین که بدونه شما چه وقتایی خسته این و کی سر حالین، بعد با حرف زدن تو شرایطی که رابطتون خوبه با ملایمت قانعش کنین که چرا شما به بعضی ازادیا نیاز دارین! مثلا توضیح بدین که اپه با همکاراتون یه دفه برین مهمونیو پول نداشته باشین خورد میشین پس باید کمی از پولتونو دست خودتون نگهدارین، اعتماد شوهرتون رو نسبت به چیزایی که میخواین بدست بیارین بعد ازش بخواین که بهتون اجازه(!) بده که این کارو انجام بدین و ببینین که چه راحت خودش هم کمک میکنه که انجامش بدین! چرا گفتم اجازه؟؟ من از اخلاق ذاتیه مردا حرف میزنم، بیبینین شما حتی اگه رئیس جمهور هم باشین بازم تو خونه ای زندگی میکنین که شوهر باید ادارش کنه، حتی اگه تمام پولتونو بگیره در نهایت میبینین که همشو خرج خود شما میکنه، چون مدیر بودن ذات مردونگیه، مرد دوست داره هر امکاناتی میخواد به خونه بیاد از طریق خودش بیاد، هر تصمیمی گرفته میشه از طرف مرد باشه، اگه سعی کنین این ختیارو از مرد بگیرین یا همشو یا بعضیاشو لج میکنه و همه چیو خراب میکنه ولی اگه برعکس تشویقش کنیناز مدیریتش تعریف کنین شمارو که همه ی زندگیش هستین تا خود بهشت هم میبره!
    یه مرد کی خودش تصمیم میگیره سیب زمینی بخره؟ هیچوقت! مگه اینکه خانم ازش بخواد! پس همه ی نیازاتونو با ازش خواستن رفع کنین!
    این نقطه ضعف نه و نقطه عطف مرداست! تو حالتی خوبینو صلح دارین ازش بخواین که براتون فراهم کنه
    یه مرد حاضره جونشو فدای زنش بکنه، اگه ازش خواسته بشه!!!


    امیدوارم کمکی کرده باشم

  20. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14456
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    6
    تشکر شده 575 بار در 298 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : دعوا و مشاجرات خانوادگی

    خیلی اعصابم خرد شد وقتی پست شما رو خوندم. تعجب میکنم با این شرایط چرا میخواین پای نفر سومی رو هم به این زندگی متشنج باز کنین؟ شما در قبال بچه ای که به این دنیا میارین مسئولین و اون دنیا باید پاسخگو باشین.

    وقتی همسرتون در برابر رفتارهای شما اینطوری از کوره در میره و به قصد کشت شما رو میزنه، فردا که نوزادتون گریه کنه و شوهرتون نتونه تحمل کنه و دو تا از این کتکهایی که به شما میزنه، به اون طفل معصوم بزنه که بچه می میره!

    این آقا اصلا ثبات شخصیتی نداره. به نظر من یا راضیش کنید بره پیش روانشناس، یا ازش جدا بشین.
    میترسم زبونم لال دفعه بعد که عصبانی شد، بلایی سرتون بیاره.

    روزنامه ها پر از این حوادثه. از همین جاهم شروع شده.

    نمیدونم واقعا چطور اینهمه سال با این مرد زندگی کردین. هر چه سریعتر تکلیفتون رو با زندگیتون معلوم کنین و ابدا با این شرایط بچه دار نشین.

  21. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    22431
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دعوا و مشاجرات خانوادگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط talieh نمایش پست ها
    خیلی اعصابم خرد شد وقتی پست شما رو خوندم. تعجب میکنم با این شرایط چرا میخواین پای نفر سومی رو هم به این زندگی متشنج باز کنین؟ شما در قبال بچه ای که به این دنیا میارین مسئولین و اون دنیا باید پاسخگو باشین.

    وقتی همسرتون در برابر رفتارهای شما اینطوری از کوره در میره و به قصد کشت شما رو میزنه، فردا که نوزادتون گریه کنه و شوهرتون نتونه تحمل کنه و دو تا از این کتکهایی که به شما میزنه، به اون طفل معصوم بزنه که بچه می میره!

    این آقا اصلا ثبات شخصیتی نداره. به نظر من یا راضیش کنید بره پیش روانشناس، یا ازش جدا بشین.
    میترسم زبونم لال دفعه بعد که عصبانی شد، بلایی سرتون بیاره.

    روزنامه ها پر از این حوادثه. از همین جاهم شروع شده.

    نمیدونم واقعا چطور اینهمه سال با این مرد زندگی کردین. هر چه سریعتر تکلیفتون رو با زندگیتون معلوم کنین و ابدا با این شرایط بچه دار نشین.





    شما خانوما حتما تجربه زندگی مشترکو دارین و میدونین که دعواها بین زن و مرد چجوری شروع میشه و چجوری بالا میگیره، ولی جسارتا هیچوقت نشستین رفتار و "مخصوصا" حرفهای خودتون رو که موقع دعوا میزنین تحلیل کنین ببینین چه اثری روی همسرتون داره؟ بله، همیشه اونی که برخورد فیزیکی میکنه مرده و همیشه هم کسی که از دور قضاوت میکنه میگه زن هرچی هم گفته باشه فقط حرف بوده و بس ولی مرد دست بلند کرده و مقصره!!!
    خب معلومه که زن و مرد توی دعوا رفتارای متفاوت دارن چون باهم تفاوت دارن انتظار نداشته باشین مرد هم وقت عصبانیت بشینه بگه "خاک بر سر اون .... کنن با اون دماغش!" اگه مردتون اینجوری باشه که اصلا وای به حال زندگیتون، اگه مرد خشونت مردونه نداشته باشه که هرکی خواست با سوء نیت به خونوادش نگاه کنه کلاه خانما پس معرکست!

    این رفتارای مرد عجیب نیست، مهم اینه که چرا نمیتونین مشاجراتتون رو کنترل کنین که کار به جاهای بد نکشه،
    من خودم تجربه ی دعواهای سخت رو داشتم، یه بار که با خانومم دعوای خیلی سخت داشتیم کار بالا گرفت وخانومم یه لفظ خیلی خیلی بد و شکننده رو به من گفت که من خیلی عصبانی شدم ولی دیدم اگه بخوام وسط دعوا به این کلمه حساس بشم هی تکرارش میکنه که منو خورد کنه ولی اون بازم همینجور تکرار کرد هرچی گفتم بسه بیشترش کرد تا اینکه منم عصبانی شدم و متاسفانه دستم روش بلن شد، ولی بازم فایده نداشت که دیگه من رفتم بیرون، بعد 2-3 روز پدر خانومم زنگ زد یکم بحث کردیم گفت حق نداشتی دست رو دخترم بلند کنی گفتم بله میدونم کارم خیلی بد بود ولی نمیدونین آخه چی گفت به من گفت هرچیم گفته باشه نباید اینکارو میکردیو با عصبانیت داد کشید که میام ببینم چرا اینکارو کردیو اینا و خلاصه یه جلسه گذاشتن برای روشن کردن قضیه، پدر خانومم هی از مردی دم میزدو منو تحقیر میکرد که مرد باید خودشو کنترل کنه مرد فلان مرد بهمان حرف منم تو کتش نمیرفت ، به هیچ عنوان نمیتونستم ثابت کنم که بابا اگه وسط دعوای ما بودین میدیدین که من 1ثانیه هم نمیتونستم خانوممو ساکتش کنم از فحش دادن و توهین به منو خونوادمو مخصوصا اون کلمه ی زشتش، آخر سر دیگه داشتم میترکیدم که کسی حتی 1درصد به منم حق بده که آره خانوم هم کارش اشتباه بود یه دفه وسط همین بحثا عمدا عصبانی شدم و همون کلمه رو خطاب به پدر زنم گفتم، تو فلانی تو یه فلانی هستی!!! آنچنان آتیشی گرفت و حمله ور شد سمت من که منو بزنه که گرفتنش! گفتم میخواستی منو بزنی؟؟ گفت به من گفتی فلانی؟؟!! گفتم حالا دیدی نمیشه آدم همیشه خودشو کنترل کنه؟
    گفتم منم سر خونوادم غیرت دارم نمیتونم بشینمو یکی همینجور بدو بیرا ببنده بهشون!
    ببخشید وقتتونو میگیرم با زیاد حرف زدنم ولی چون لمس کردم این شرایطو نمیتونم حرف نزنم، خانم باید تو دعوا هم لطافت طبعشو حفظ کنه که آقا هم فرصتی برای کنترل خودش و ابراز تاسف و معذرت خواهی پیدا کنه، نه اینکه خانم پا به پای مرد به فحش کاریو کتک کاری ادامه بده و به اصطلاح کم نیاره که پیروز بشه، از نظر من هیچ دعوایی برای هیچکدوم از طرفین پیروزی نداره، اپه خانم من از دست من کتک خورده مثل اینکه من خودمو زدم! اگه خانم هم تحقیر کرده شوهرشو مثل اینکه خودشو تحقیر کرده چون زنو شوهر همه ی منافع و ضرراشون کاملا در هم تنیده شده

  22. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4490
    نوشته ها
    204
    تشکـر
    83
    تشکر شده 145 بار در 98 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : دعوا و مشاجرات خانوادگی

    سلام.
    دوست عزیز واقعا ناراحت شدم شما باید خیلی زود قدمی برداری در جهت رفع حالات عصبی همسرتون. ایشون حتی دست بلند کردنشون به روی شما عادی نیست ،
    و خوب تحمل کردن این شرایط واقعا برای هر خانومی ممکن نیست،
    و اینکه گفتین تمام درآمدتون نزد همسرتونه کاملا غلطه، از اول نباید این اجازه رو به همسرتون میدادید هیچ جایی گفته نشده که درامد زن باید به مرد داده بشه و اینکه دوستمون گفت مردا حس مدیریت دارن و دوست دارن که هر چیزی به وسیله خودشون به خونه آورده بشه یا بالاخره اون پول و خرج خودتون میکنه اشتباهه ، شما چه شاغل باشی چه خونه دار همسرت باید خرجی شما رو بده و اگه میگفتین با کار کردن شما مخالف هست شما باید کارت و ترک میکردی نه حاصل زحمتتون و به دست ایشون بدید میتونید کمکشون کنید ولی با رضایت خودتون.
    حتما به مشاور مراجعه کنید.
    موفق باشید.
    امضای ایشان
    تجربه بهترین درس است ، هرچند حق التدریس آن گران باشد . . .

  23. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14456
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    6
    تشکر شده 575 بار در 298 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : دعوا و مشاجرات خانوادگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط Bulut نمایش پست ها
    شما خانوما حتما تجربه زندگی مشترکو دارین و میدونین که دعواها بین زن و مرد چجوری شروع میشه و چجوری بالا میگیره، ولی جسارتا هیچوقت نشستین رفتار و "مخصوصا" حرفهای خودتون رو که موقع دعوا میزنین تحلیل کنین ببینین چه اثری روی همسرتون داره؟ بله، همیشه اونی که برخورد فیزیکی میکنه مرده و همیشه هم کسی که از دور قضاوت میکنه میگه زن هرچی هم گفته باشه فقط حرف بوده و بس ولی مرد دست بلند کرده و مقصره!!!
    خب معلومه که زن و مرد توی دعوا رفتارای متفاوت دارن چون باهم تفاوت دارن انتظار نداشته باشین مرد هم وقت عصبانیت بشینه بگه "خاک بر سر اون .... کنن با اون دماغش!" اگه مردتون اینجوری باشه که اصلا وای به حال زندگیتون، اگه مرد خشونت مردونه نداشته باشه که هرکی خواست با سوء نیت به خونوادش نگاه کنه کلاه خانما پس معرکست!

    این رفتارای مرد عجیب نیست، مهم اینه که چرا نمیتونین مشاجراتتون رو کنترل کنین که کار به جاهای بد نکشه،
    من خودم تجربه ی دعواهای سخت رو داشتم، یه بار که با خانومم دعوای خیلی سخت داشتیم کار بالا گرفت وخانومم یه لفظ خیلی خیلی بد و شکننده رو به من گفت که من خیلی عصبانی شدم ولی دیدم اگه بخوام وسط دعوا به این کلمه حساس بشم هی تکرارش میکنه که منو خورد کنه ولی اون بازم همینجور تکرار کرد هرچی گفتم بسه بیشترش کرد تا اینکه منم عصبانی شدم و متاسفانه دستم روش بلن شد، ولی بازم فایده نداشت که دیگه من رفتم بیرون، بعد 2-3 روز پدر خانومم زنگ زد یکم بحث کردیم گفت حق نداشتی دست رو دخترم بلند کنی گفتم بله میدونم کارم خیلی بد بود ولی نمیدونین آخه چی گفت به من گفت هرچیم گفته باشه نباید اینکارو میکردیو با عصبانیت داد کشید که میام ببینم چرا اینکارو کردیو اینا و خلاصه یه جلسه گذاشتن برای روشن کردن قضیه، پدر خانومم هی از مردی دم میزدو منو تحقیر میکرد که مرد باید خودشو کنترل کنه مرد فلان مرد بهمان حرف منم تو کتش نمیرفت ، به هیچ عنوان نمیتونستم ثابت کنم که بابا اگه وسط دعوای ما بودین میدیدین که من 1ثانیه هم نمیتونستم خانوممو ساکتش کنم از فحش دادن و توهین به منو خونوادمو مخصوصا اون کلمه ی زشتش، آخر سر دیگه داشتم میترکیدم که کسی حتی 1درصد به منم حق بده که آره خانوم هم کارش اشتباه بود یه دفه وسط همین بحثا عمدا عصبانی شدم و همون کلمه رو خطاب به پدر زنم گفتم، تو فلانی تو یه فلانی هستی!!! آنچنان آتیشی گرفت و حمله ور شد سمت من که منو بزنه که گرفتنش! گفتم میخواستی منو بزنی؟؟ گفت به من گفتی فلانی؟؟!! گفتم حالا دیدی نمیشه آدم همیشه خودشو کنترل کنه؟
    گفتم منم سر خونوادم غیرت دارم نمیتونم بشینمو یکی همینجور بدو بیرا ببنده بهشون!
    ببخشید وقتتونو میگیرم با زیاد حرف زدنم ولی چون لمس کردم این شرایطو نمیتونم حرف نزنم، خانم باید تو دعوا هم لطافت طبعشو حفظ کنه که آقا هم فرصتی برای کنترل خودش و ابراز تاسف و معذرت خواهی پیدا کنه، نه اینکه خانم پا به پای مرد به فحش کاریو کتک کاری ادامه بده و به اصطلاح کم نیاره که پیروز بشه، از نظر من هیچ دعوایی برای هیچکدوم از طرفین پیروزی نداره، اپه خانم من از دست من کتک خورده مثل اینکه من خودمو زدم! اگه خانم هم تحقیر کرده شوهرشو مثل اینکه خودشو تحقیر کرده چون زنو شوهر همه ی منافع و ضرراشون کاملا در هم تنیده شده
    من 6 سال از زندگی مشترکم میگذره، نمیگم تا حالا اختلاف نظر نداشتیم ولی خدا رو شکر مثل آدمهای عاقل و بالغ با صحبت کردن حلش میکنیم.
    نه من آدمی هستم که موقع خشم هرچی از دهنم درمیاد بگم، نه شوهرم آدمیه که از کوره در بره، فحاشی کنه یا دست روی من بلند کنه.
    مادرو پدرم هم همینطوری بودن. ما هرگز دعوا و مشاجره شونو ندیدیم. قهر ممکن بود باشه ولی داد و بیداد و کتک کاری اصلا.

    هنوزم میگم رفتار اون آقا طبیعی نیست. مردونگی به این چیزا نیست. اگه مردونگی به از کوره در رفتن و کتک و فحش باشه، پیغمبر ما وقتی فحاشی مردم رو نسبت به خودش و اهل بیتش می دید، یا شکمبه گوسفند رو رو سر و صورتش پرت میکردن، باید هر روز با یکی دست به یقه میشد که بهش نگن بی غیرت!
    یا امام کاظم. اسمش یعنی فروبرنده خشم. یعنی خشمگین نمیشه، یا عصبانیتش رو بروز نمیده و تو خودش می ریزه.

    الگوهای اینجوری تو دین ما زیاده. شما دارین کار غلط خودتون و امثالهم رو توجیه میکنین و میگین مرد اگه اینجوری نباشه مردونگی نداره و کلاه زن و بچه ش پس معرکه س!
    ولی من اصلا این حرف رو قبول ندارم. خشونت مساوی مردونگی نیست. اگه اینجوری باشه با عرض معذرت، هر کی لات تر باشه، مردتره!

    کاش همه چه مرد و چه زن یاد بگیرن خشم خودشون رو کنترل کنن تا اینقدر مشکل تو زندگی ها پیش نیاد.

  24. کاربران زیر از talieh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  25. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23309
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    2
    تشکر شده 9 بار در 9 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دعوا و مشاجرات خانوادگی

    سلام.دوست عزیز با خوندن مشکلاتتون واقعا قلبم درد گرفت.
    گاهی آدم تو زندگیش صحنه هایی میبینه ک حتی گذشت سالیان دراز اون صحنه ها رو از ذهن آدم پاک نمیکنه و مطمئنن روح آدم رو خراش میده.
    تصور کنید تو این صحنه ک توصیف کردین بچه ای شاهد بود و مادرش رو زیر شکنجه های مستبدانه و وحشیانه پدرش میدید.
    خدا خیلی دوستون داشته ک بچه دار نشدین و این بزرگترین نشونه های حضور ایزد توی خونه هاس!
    هیچکس نمیتونه همچی فیلمی نگاه کنه و انسان سالم حتما موقع دیدن چنین فیلمی روحش بشدت آسیب میبینه چه برسه به لمس این دردها.
    تحقیر و شکنجه و ظلم رو نپذیرید و خودتون رو نجات بدین.دین ما هم ظلم رو برنمیتابه.هرچند هم ک شما بد باشید این رفتار شماس اما عکس العمل همسرتون بیماریه و ممکنه ختم به قتل بشه خدای نکرده.
    خدا لعنتم کنه اگر با این حرفا میخام شمارو به طلاق تشویق کنم اما فقط میگم خودتون رو نجات بدین.نمیدونم چجوری.مشاور باید بگه.شاید لازم و واجبه حتما تو رفتاراتون تجدید نظر کنید و تغییر رو از خودتون شروع کنید.شایدم باید ایشون درمان بشه من نمیدونم چون تو زندگی واقعی و جای همسر شما نیستم اما مطمئنم هرجور شده باید سریعا یه فکر اساسی بکنید.
    ان شاء الله به طلاق ختم نشه چون از صحبتاتون و اینکه میخاین که از اون مرد فرزند داشته باشید مشخصه عشق وجود داره.اما حتما این زخم عمیق زندگیتون رو درمان کنید تا به مرگ تدریجی زندگی و عشقتون مبدل نشه.

    ان شاء الله خداوند پاداش وفاداری به همسرتون و عهدتون رو بده و زندگیتون آرام بشه

    فرستاده شده از LG-D380ِ من با Tapatalk

  26. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    23309
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    2
    تشکر شده 9 بار در 9 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دعوا و مشاجرات خانوادگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط Bulut نمایش پست ها
    شما خانوما حتما تجربه زندگی مشترکو دارین و میدونین که دعواها بین زن و مرد چجوری شروع میشه و چجوری بالا میگیره، ولی جسارتا هیچوقت نشستین رفتار و "مخصوصا" حرفهای خودتون رو که موقع دعوا میزنین تحلیل کنین ببینین چه اثری روی همسرتون داره؟ بله، همیشه اونی که برخورد فیزیکی میکنه مرده و همیشه هم کسی که از دور قضاوت میکنه میگه زن هرچی هم گفته باشه فقط حرف بوده و بس ولی مرد دست بلند کرده و مقصره!!!
    خب معلومه که زن و مرد توی دعوا رفتارای متفاوت دارن چون باهم تفاوت دارن انتظار نداشته باشین مرد هم وقت عصبانیت بشینه بگه "خاک بر سر اون .... کنن با اون دماغش!" اگه مردتون اینجوری باشه که اصلا وای به حال زندگیتون، اگه مرد خشونت مردونه نداشته باشه که هرکی خواست با سوء نیت به خونوادش نگاه کنه کلاه خانما پس معرکست!

    این رفتارای مرد عجیب نیست، مهم اینه که چرا نمیتونین مشاجراتتون رو کنترل کنین که کار به جاهای بد نکشه،
    من خودم تجربه ی دعواهای سخت رو داشتم، یه بار که با خانومم دعوای خیلی سخت داشتیم کار بالا گرفت وخانومم یه لفظ خیلی خیلی بد و شکننده رو به من گفت که من خیلی عصبانی شدم ولی دیدم اگه بخوام وسط دعوا به این کلمه حساس بشم هی تکرارش میکنه که منو خورد کنه ولی اون بازم همینجور تکرار کرد هرچی گفتم بسه بیشترش کرد تا اینکه منم عصبانی شدم و متاسفانه دستم روش بلن شد، ولی بازم فایده نداشت که دیگه من رفتم بیرون، بعد 2-3 روز پدر خانومم زنگ زد یکم بحث کردیم گفت حق نداشتی دست رو دخترم بلند کنی گفتم بله میدونم کارم خیلی بد بود ولی نمیدونین آخه چی گفت به من گفت هرچیم گفته باشه نباید اینکارو میکردیو با عصبانیت داد کشید که میام ببینم چرا اینکارو کردیو اینا و خلاصه یه جلسه گذاشتن برای روشن کردن قضیه، پدر خانومم هی از مردی دم میزدو منو تحقیر میکرد که مرد باید خودشو کنترل کنه مرد فلان مرد بهمان حرف منم تو کتش نمیرفت ، به هیچ عنوان نمیتونستم ثابت کنم که بابا اگه وسط دعوای ما بودین میدیدین که من 1ثانیه هم نمیتونستم خانوممو ساکتش کنم از فحش دادن و توهین به منو خونوادمو مخصوصا اون کلمه ی زشتش، آخر سر دیگه داشتم میترکیدم که کسی حتی 1درصد به منم حق بده که آره خانوم هم کارش اشتباه بود یه دفه وسط همین بحثا عمدا عصبانی شدم و همون کلمه رو خطاب به پدر زنم گفتم، تو فلانی تو یه فلانی هستی!!! آنچنان آتیشی گرفت و حمله ور شد سمت من که منو بزنه که گرفتنش! گفتم میخواستی منو بزنی؟؟ گفت به من گفتی فلانی؟؟!! گفتم حالا دیدی نمیشه آدم همیشه خودشو کنترل کنه؟
    گفتم منم سر خونوادم غیرت دارم نمیتونم بشینمو یکی همینجور بدو بیرا ببنده بهشون!
    ببخشید وقتتونو میگیرم با زیاد حرف زدنم ولی چون لمس کردم این شرایطو نمیتونم حرف نزنم، خانم باید تو دعوا هم لطافت طبعشو حفظ کنه که آقا هم فرصتی برای کنترل خودش و ابراز تاسف و معذرت خواهی پیدا کنه، نه اینکه خانم پا به پای مرد به فحش کاریو کتک کاری ادامه بده و به اصطلاح کم نیاره که پیروز بشه، از نظر من هیچ دعوایی برای هیچکدوم از طرفین پیروزی نداره، اپه خانم من از دست من کتک خورده مثل اینکه من خودمو زدم! اگه خانم هم تحقیر کرده شوهرشو مثل اینکه خودشو تحقیر کرده چون زنو شوهر همه ی منافع و ضرراشون کاملا در هم تنیده شده
    چطور میتونید اسم این طور عکس العمل وحشیانه رو مردونگی و خصلت مرد بزارید؟
    حتی حسین(ع) تو کارزار جنگ بخاطر خشم شخصی خودش شمشیر به دشمن خدا نکشید.

    نمیدونم الان متاهلید یا جدا شدین اما درهر صورت درباره طرز فکرتون به روانشناس مراجعه کنید.
    من حق رو به هیچوجه به خانوم نمیدم چون صحبتاتون راجع به خصلتای ذاتی مرد درسته بجز این خشونت ها.
    اما بدونید که خدا زور بازو به شما نداده تا با صحبتای وقیحانه همسرتون به اون متوسل بشید.
    پدرخانومتون هم مثل شما.چون با شنیدن اون حرف زشت شما بهتون حمله ور شده دلیل نمیشه کارتون طبیعی باشه.این مهر تایید نیست.
    بقول دوستمون مهر تاییدتون پیامبر ما باشه ک دشنام های مردمش رو چطور تحمل میکرد نه پدرخانومتون...!!!

    اگر حرفای شما رو قبول کنیم پس باید تمام قاتل های جهان رو بخشید که به دلایل موجه برای عصبانیت آدم کشتن!

    خواهش میکنم به خودتون بیاین و از خشم خداوند که بالاتر از خشم شما مرد(!!!!!!!!!!)هاست بترسید

    فرستاده شده از LG-D380ِ من با Tapatalk

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. عوارض اسپری مو بر سلامتی
    توسط R e z a در انجمن زیبایی پوست و مو
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-11-2013, 09:57 AM
  2. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-14-2013, 09:51 PM
  3. درباره تعدد زوجات و عوارض روان‌شناختی آن
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی ازدواج
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 08-15-2013, 05:24 PM
  4. ناباروری و تأثیر عوامل روانشناختی بر آن
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی ازدواج
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 08-14-2013, 12:34 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد