نمایش نتایج: از 1 به 14 از 14

موضوع: خسته شدم از رفيق تنهايي بودن

3566
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18117
    نوشته ها
    179
    تشکـر
    142
    تشکر شده 51 بار در 38 پست
    میزان امتیاز
    9

    خسته شدم از رفيق تنهايي بودن

    سلام.من دختر شونزده ساله هستم كه مشكل دوست دارم چجورسي بگم. فك ميكنم تنهام و هيچ كسوندارم و خيلي تنهام و هيچ دوستي ندارم راستش فقط يه دوست صميمي دارم كه بعضي اوقات هست و بعضي اوقات نيست همش فك ميكنم داره تحملم ميكنه وقتي ميخوام با بقيه دوست صميمي بشم بازم اونا گروها خودشونو دارن و بهم توجه نميكنن بخدا خسته شدم و به دوست خيلي نياز دارم خييييييلي نه خواهري دارم نه دوست مثل خواهري بقيه رو نگاه ميكنم ميبينم حداقل پنجتا دوست صميمي دارم من چي،حتي وقتي بيمارستان بودم بخاطر اپانديسم هيچكس نيومد ملاقاتم فقط همون دوست صميميم زنگ ميزد احوال پرسي ميكرد خسته شدم از بي كسي از بي همدمي چكار كنم.؟؟؟؟

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    24045
    نوشته ها
    1,075
    تشکـر
    990
    تشکر شده 1,812 بار در 718 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : خسته شدم از رفيق تنهايي بودن

    سلام.
    توی این دوره زمونه که زندگیا ماشینی و مجازی شده ، هرکسی دنبال گرفتاری های خودشه، رفت و امدهای قدیم هیچ اثری زشون نیست، دوستی های قدیم کم رنگ شدن، امروزه ادما بیشتر با خودشون سرگرمن..

    میخوام بگم شما تنها اینجوری نیستی، ولی همیشه انتظار نداشته باش دیگران بهت نزدیک بشن و باهات دوست بشن، سعی کن از جمع دوستات فاصله نگیری، باهاشون گفتگو داشته باش هرچند درباره موضوعات به ظاهر ساده، میتونی دعوتشون کنی خونه (مثلا برای تولدت)

    یا باهاشون قرار بزاری برای بیرون رفتن،

    تعداد دوست مهم نیست، باید تلاش کنی دوستای خوب پیدا کنی

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18117
    نوشته ها
    179
    تشکـر
    142
    تشکر شده 51 بار در 38 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : خسته شدم از رفيق تنهايي بودن

    راستش همون يه دوست صميميم هم بخاطر اشتباه من باهام سرد شد،من و اون الان هفت ساله باهم دوستيم،من يه حماقتي كردم و بهش ايميل دادم من دارم وابسته يه نفر ميشم بخدا نميخوام اينجوري باشم ولي بخدا دست خودم نيس اونم برام فرستاد كيه كه تمام اميد ابجي منه و خودم خبر ندارم گفتم خودتي گفت من ميگه ميتونم رفيقم،دوستم ،ابجيمو تنها بزارم،مطمين باش ناميدت نميكنم و كار خوبي كردي بهم گفتي،بعد اون ايميل لعنتي كلا دوستم عوض شد باهام سرد شد سر هر حرف و كار الكي باهام قهر كرد حتي يه قهرش دو ماه طول كشيد قبلش بهم پيام داده بود كه من ك نميخوام اذيتت كنم چون تو اگ وابستم بشي خييلي اذيت ميشي بخدا موندم همش حس ميكنم داره تحملم ميكنه قبل از ايميلم يبار سرويس مدرسه داشت به طرف در ميرفت و منم تو مسيرش بودم زود منو كشيد كنار گفت هووي مراقب خودت باش مگ من چندتا ابجي دارم ولييي الان...هروقت گريه ميكردم اونم دستمو ميرفت و همرام گريه ميكرد وقتي بهش اس ميدم يا ج نميده ك يعني شارژ ندارم وقتي جواب ميده انگار از روي اجبار داره جوابمو ميده
    الانم هم من امتحان نمونه دولتي دادم قبول شدم و اون رفته يه مدرسه ديگه فقط كلاس زبان باهم تو يه كلاس افتاديم،همش حس ميكنم اعصابش خورده كه من تو كلاسش افتادم ،نظرشما چيه؟اونم مثه همه دارم تحمل ميكنم يا...

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18117
    نوشته ها
    179
    تشکـر
    142
    تشکر شده 51 بار در 38 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : خسته شدم از رفيق تنهايي بودن

    نقل قول نوشته اصلی توسط orbital نمایش پست ها
    سلام.
    توی این دوره زمونه که زندگیا ماشینی و مجازی شده ، هرکسی دنبال گرفتاری های خودشه، رفت و امدهای قدیم هیچ اثری زشون نیست، دوستی های قدیم کم رنگ شدن، امروزه ادما بیشتر با خودشون سرگرمن..

    میخوام بگم شما تنها اینجوری نیستی، ولی همیشه انتظار نداشته باش دیگران بهت نزدیک بشن و باهات دوست بشن، سعی کن از جمع دوستات فاصله نگیری، باهاشون گفتگو داشته باش هرچند درباره موضوعات به ظاهر ساده، میتونی دعوتشون کنی خونه (مثلا برای تولدت)

    یا باهاشون قرار بزاری برای بیرون رفتن،

    تعداد دوست مهم نیست، باید تلاش کنی دوستای خوب پیدا کنی
    راستش بابام سخت گيره و نميزاره برم خونه كسي يا كسي بياد خونمون يا بيرون قرار بزارم و من نه تلگرام دارم و نه واتس اپ هيي فقط برام١٥روزي شارژ دو تومني ميگيره برا دلخوشيم همين

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    24045
    نوشته ها
    1,075
    تشکـر
    990
    تشکر شده 1,812 بار در 718 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : خسته شدم از رفيق تنهايي بودن

    نقل قول نوشته اصلی توسط negin478 نمایش پست ها
    راستش بابام سخت گيره و نميزاره برم خونه كسي يا كسي بياد خونمون يا بيرون قرار بزارم و من نه تلگرام دارم و نه واتس اپ هيي فقط برام١٥روزي شارژ دو تومني ميگيره برا دلخوشيم همين
    افرین به پدرت که مراقب دختر کوچولوشه، اگه بتونی به پدرت نشون بدی که دوستای خوبی داری و میتونی بهشون اعتماد کنی، اونوقت اجازه میده بیان پیشت و بری پیششون. برای اینکار از مامانت کمک بگیر، مثلا با مامانت صحبت بکن که بهمراه دوستت مثلا برین بازار...



    اینجوری هم مامانت دوستتو میشناسه هم میتونه با پدرت صحبت کنه ...

    سعی کن خودتو وابسته به فضای مجازی نکنی، موبایل خوبه اما به وقتش،

    در مورد رفتار دوستت هم فکر میکنم خودت بهتر میدونی شما تو سن بلوغین و گهگاهی خلقیاتتون پایین و بالا میشه، ممکنه دوستت امروز رو فرم باشه و باهات گرم بگیره، ممکنه حال خودشم تداشته باشه..

    اگه میتونی ی مدت ازش فاصله بگیر بزار اون دلش برات تنگ بشه،

    برای دوستی ،دخترای فامیل هم گزینه ی خوبی هستن، چون خانوادت ازشون شناخت دارن ، رفت و امدت راحت تره

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18117
    نوشته ها
    179
    تشکـر
    142
    تشکر شده 51 بار در 38 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : خسته شدم از رفيق تنهايي بودن

    نقل قول نوشته اصلی توسط orbital نمایش پست ها
    افرین به پدرت که مراقب دختر کوچولوشه، اگه بتونی به پدرت نشون بدی که دوستای خوبی داری و میتونی بهشون اعتماد کنی، اونوقت اجازه میده بیان پیشت و بری پیششون. برای اینکار از مامانت کمک بگیر، مثلا با مامانت صحبت بکن که بهمراه دوستت مثلا برین بازار...



    اینجوری هم مامانت دوستتو میشناسه هم میتونه با پدرت صحبت کنه ...

    سعی کن خودتو وابسته به فضای مجازی نکنی، موبایل خوبه اما به وقتش،

    در مورد رفتار دوستت هم فکر میکنم خودت بهتر میدونی شما تو سن بلوغین و گهگاهی خلقیاتتون پایین و بالا میشه، ممکنه دوستت امروز رو فرم باشه و باهات گرم بگیره، ممکنه حال خودشم تداشته باشه..

    اگه میتونی ی مدت ازش فاصله بگیر بزار اون دلش برات تنگ بشه،
    برای دوستی ،دخترای فامیل هم گزینه ی خوبی هستن، چون خانوادت ازشون شناخت دارن ، رفت و امدت راحت تره
    راتش من به هر طريقي بود بابامو رتضي كودم و رفتم تولد خمين دوستم ،من ترسم اينه كه اگه ازش دور شم اونم كلا دورمو خط بكشه اصن ميخواد تا شروع كلاسا ديه نه بهش پيام بدم نه زنگ بزنم؟ميشه حدود ده روز بنظرتون خوبه؟

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    24045
    نوشته ها
    1,075
    تشکـر
    990
    تشکر شده 1,812 بار در 718 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : خسته شدم از رفيق تنهايي بودن

    نقل قول نوشته اصلی توسط negin478 نمایش پست ها
    راتش من به هر طريقي بود بابامو رتضي كودم و رفتم تولد خمين دوستم ،من ترسم اينه كه اگه ازش دور شم اونم كلا دورمو خط بكشه اصن ميخواد تا شروع كلاسا ديه نه بهش پيام بدم نه زنگ بزنم؟ميشه حدود ده روز بنظرتون خوبه؟
    وقتی خودش تمایل نداره هرچی بری بطرفش اون بیشتر ناز میکنه و کلاس میزاره، چند روز دیگه مدارس شروع میشن و حتما دوستای جدید و بهتری پیدا میکنی. نگران نباش

  8. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18117
    نوشته ها
    179
    تشکـر
    142
    تشکر شده 51 بار در 38 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : خسته شدم از رفيق تنهايي بودن

    نقل قول نوشته اصلی توسط orbital نمایش پست ها
    وقتی خودش تمایل نداره هرچی بری بطرفش اون بیشتر ناز میکنه و کلاس میزاره، چند روز دیگه مدارس شروع میشن و حتما دوستای جدید و بهتری پیدا میکنی. نگران نباش
    شايد حق باشما هسته،وقتي اون هيچ تمايلي به دوستي با من نداره من چقد تلاش كنم و اونم...ببينيم من چقد بدم كه حتي دوست صميمي هفت سالمهه ديگه داره تحملم ميكنه

  9. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21732
    نوشته ها
    115
    تشکـر
    14
    تشکر شده 225 بار در 86 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : خسته شدم از رفيق تنهايي بودن

    نقل قول نوشته اصلی توسط negin478 نمایش پست ها
    سلام.من دختر شونزده ساله هستم كه مشكل دوست دارم چجورسي بگم. فك ميكنم تنهام و هيچ كسوندارم و خيلي تنهام و هيچ دوستي ندارم راستش فقط يه دوست صميمي دارم كه بعضي اوقات هست و بعضي اوقات نيست همش فك ميكنم داره تحملم ميكنه وقتي ميخوام با بقيه دوست صميمي بشم بازم اونا گروها خودشونو دارن و بهم توجه نميكنن بخدا خسته شدم و به دوست خيلي نياز دارم خييييييلي نه خواهري دارم نه دوست مثل خواهري بقيه رو نگاه ميكنم ميبينم حداقل پنجتا دوست صميمي دارم من چي،حتي وقتي بيمارستان بودم بخاطر اپانديسم هيچكس نيومد ملاقاتم فقط همون دوست صميميم زنگ ميزد احوال پرسي ميكرد خسته شدم از بي كسي از بي همدمي چكار كنم.؟؟؟؟
    سلام نگین خانم

    به این متن یه نگاه بنداز
    امیدوارم کمکی برات باشه

    http://forum.moshaver.co/f124/%D8%B3...F%DB%8C-32032/

    اگر بتونم چند تا کتاب هم بهت معرفی میکنم مطالعه کنی
    تا با مدل های رفاقت و دوستی آشنا بشی و طبق اونها دلبستگی هات رو مدیریت کنی
    ویرایش توسط amirkabir : 09-16-2016 در ساعت 04:59 PM

  10. کاربران زیر از amirkabir بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28609
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خسته شدم از رفيق تنهايي بودن

    اولا سلام هر کاری میکنی خانم نگین بکن به من ربطی نداره زندگی خودته ولی خوب کسایه زیادیو دیدم تو سن تو با موقعیت تو از رو تنهایی رو به دوستی با جنس مخالف زدن الکی آب و تابش نمیدم چون فکر کنم خودت بدونی ولی اینو بدون اولین پسریو که باش دوست شدی حتی از رو تنهایی حتی اگه لمستم نکنه که نداریم همچین پسریو تاثیری که رو روانت میذاره تا آخر عمر بات میمونه فقط اینا رو گفتم که اگه خواستی این راهو پیش بری روشنش کرده باشم برات خدافظ. اینو گفتم چون احساس کردم شاید از رو تنهایی شاید بخوای همچین کاری کنی.

  12. کاربران زیر از پسریخی 17 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18117
    نوشته ها
    179
    تشکـر
    142
    تشکر شده 51 بار در 38 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : خسته شدم از رفيق تنهايي بودن

    نقل قول نوشته اصلی توسط پسریخی 17 نمایش پست ها
    اولا سلام هر کاری میکنی خانم نگین بکن به من ربطی نداره زندگی خودته ولی خوب کسایه زیادیو دیدم تو سن تو با موقعیت تو از رو تنهایی رو به دوستی با جنس مخالف زدن الکی آب و تابش نمیدم چون فکر کنم خودت بدونی ولی اینو بدون اولین پسریو که باش دوست شدی حتی از رو تنهایی حتی اگه لمستم نکنه که نداریم همچین پسریو تاثیری که رو روانت میذاره تا آخر عمر بات میمونه فقط اینا رو گفتم که اگه خواستی این راهو پیش بری روشنش کرده باشم برات خدافظ. اینو گفتم چون احساس کردم شاید از رو تنهایی شاید بخوای همچین کاری کنی.
    خيلي متشكرم از كمكتون و حرفاتون،من هرچقدرم تنها بشم رو به همچين چيزايي نميبرم چون خودم ديدم جنس محالف چه بلايي سر دوستام تو مدرسه اوردن

  14. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18117
    نوشته ها
    179
    تشکـر
    142
    تشکر شده 51 بار در 38 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : خسته شدم از رفيق تنهايي بودن

    نقل قول نوشته اصلی توسط پژمان نمایش پست ها
    سلام
    منم مثل شمام سنم 27
    پسرم
    تنهام
    کم کم دارم حافظمو از دست میدم
    واقعا؟؟براي چي حافظتونو؟؟

  15. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31067
    نوشته ها
    23
    تشکـر
    27
    تشکر شده 36 بار در 18 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خسته شدم از رفيق تنهايي بودن

    نقل قول نوشته اصلی توسط پژمان نمایش پست ها
    سلام
    منم مثل شمام سنم 27
    پسرم
    تنهام
    کم کم دارم حافظمو از دست میدم
    سلام من 27 سالم ... دیگه امیدی به اینده ندارم .. یه وقتایی به خودم میگم من باید در اینده با کی زندگی کنم ... ! واسه چی واسه کی ؟ با این ادما کدوم ادما ؟ کسی رو دورم نمیبینم ... با هیچ چیزی حال نمیکنم ... اصلا حرفی واسه گفتن ندارم چون خالی خالیم ... دیگه از همه چی سردم از هیچی ذوق نمیکنم ... ادما خیلی تغییر کردن ولی دنیا همون دنیاس ... دیگه برام هیچی زیبا نیست ... فکر میکنم فقط باید بگذرونم .. اما این ادما هستن که فقط میتونن بهم کمک کنن ! درد تو تمام وجودم گز گز میکنه
    ویرایش توسط CMD : 09-17-2016 در ساعت 08:28 PM

  16. کاربران زیر از CMD بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    18117
    نوشته ها
    179
    تشکـر
    142
    تشکر شده 51 بار در 38 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : خسته شدم از رفيق تنهايي بودن

    نقل قول نوشته اصلی توسط CMD نمایش پست ها
    سلام من 27 سالم ... دیگه امیدی به اینده ندارم .. یه وقتایی به خودم میگم من باید در اینده با کی زندگی کنم ... ! واسه چی واسه کی ؟ با این ادما کدوم ادما ؟ کسی رو دورم نمیبینم ... با هیچ چیزی حال نمیکنم ... اصلا حرفی واسه گفتن ندارم چون خالی خالیم ... دیگه از همه چی سردم از هیچی ذوق نمیکنم ... ادما خیلی تغییر کردن ولی دنیا همون دنیاس ... دیگه برام هیچی زیبا نیست ... فکر میکنم فقط باید بگذرونم .. اما این ادما هستن که فقط میتونن بهم کمک کنن ! درد تو تمام وجودم گز گز میکنه

  18. کاربران زیر از negin478 بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    CMD

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دوراهی جدايي
    توسط efef در انجمن سرد شدن رابطه
    پاسخ: 11
    آخرين نوشته: 05-05-2016, 12:07 AM
  2. رژيم غذايي براي فكر
    توسط سهيل در انجمن روانشناسی فردی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 09-16-2015, 11:49 AM
  3. تنهايي
    توسط negin478 در انجمن اختلال شخصیت
    پاسخ: 7
    آخرين نوشته: 09-15-2015, 08:44 PM
  4. رهايي از خواب هاي بد
    توسط آنديا در انجمن اختلال خواب یا بیداری
    پاسخ: 6
    آخرين نوشته: 07-03-2015, 04:13 AM
  5. خانم هايي كه به دنبال سياست زنونه هستند...
    توسط zbahane در انجمن اخلاق و رفتار همسر
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 09-15-2014, 03:43 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد