نوشته اصلی توسط
عاطفه محمودی
سلام 19سالمه من 4سال پیش تو 15 سالگی ب خواسته پدرم ازدواج کردم با ی پسر نسبتا خوب ک از نظر خانوادم اکی بود همه چیزش و هیچ نقص یا کاستی نداشت
بگذرم از این ک این 4 سال چ مشکلاتی داشتم فقط اینک هیچ کدوم از مشکلاتم رو ب خاوادم نمیگفتم چون از دید شوهرم و خانوادش ی دختر خبرچین بودم و نمیگفم تا ثبت کنم ک این طور من نیستم و اینکه من الان ت عقدام
اول ک اومدن خواستگاری به من گفتن پسرشون لیسانس داره و میخوام ی شرکت بزنیم براش و ...
تااینکه2سال پش از تو وسایل شخصی شوهرم ی برگهایی رو پیدا میکم و متوجه میش ایشو فوق دیپلم دارن و انصراف دادن ازدانشگاه از سال84ک وارد دانشگاه میشن تا92ک انصاف میدن در کل فهمیدم مدرک فوق دیپلم ایشون 6سال طول کشیده ازشون ک پرسیدم گفتم چرا بهم نگفتی گف نمیخواستم از دستت بدم
چند مدت بعد هم همین طور ی دفتر پیدا کردم از ایشون ک مطالب جالبی نوشته بود مثل ی صفحش نوشته بود ک امروزدلم برا مامانم تنگ شده زنگ زدم بهش وگریه کردم سیگار کشیدم و... وصفحه بعدش مشاورش براش یادداشت نوشته بود
این طور ک من فهمیدم متوجه شدم دفتر مربوط ب یک کمپه ترک اعتیاد یا این جور چیزاست.در این مورد هم ک حرف زدم گفتم جریان فترچیه گفتن مال دوستم بوده
من این جریانات رو نگفتم ب خانوادم ولی امرزه ک من رو ایشون جدیدا با دوستای دانشگام ک منو تا ی مسیر روسوندن دیدن و حرفای خیلی زشتی ب من زدن ک میبرمت پزشکی قانونی و تو نجسی به من دست نزن و ...
ومنو مورد اتهام قرار دادن البته ناگفته نماند ک من با2دختر و2پسر بودم
و الان ب من تهمت میزنن ب کاری که فکر نکنم خیلی بد باشه
من این چیز هایی ک ازشوهرم دیدم رو گفتم و اینم بگم ک مدتها پیش شوهر خالش خیلی بی مقدمه و بدون هیچ مشکلی با اون ها گفت ک دامادتون معتاد بوده و ما زیربغل هاشو میگرفتیم
الان من موندم ک این اقا اگ معتاد باشن من میتوم تضمین کنم ک رجوع نمیکنن. و میشه الان تمام پیکان ها از روی من برداشته بشه و انقدر با دید بعد بهم نگاه نکنن