کسانی که در خود احساس حقارت می کنند
به دیگران رحم می کنند
اما به دلیل غرورشان دم نمی زنند!
یعنی درد می کشند و می خواهند با دیگران هم دردی کنند.
کسانی که با دیگران همدردی می کنند به دلیل دردمند بودن خودشان است.
فریدریش نیچه
به خـــــدایی که در درون من است...
ویرایش توسط nazanin1371 : 06-28-2017 در ساعت 05:50 PM
لیلی
کنج محراب
بال هایش از کتاب رویید
تا به افلاک رسید .
دستها می سایَم...
تا دری بگشایَم...
بر عَبَث می پایم...
که به در کَس آید...
در و دیوارِ بهم ریخته شان...بر سَرَم میشِکند...
***
If You Always Put Limits On Everything You Do
Physical Or Anything Else
It Will Spread Into Yor Work And Into Yor Life
There Are No Limits
There Are Only Plateaus , And You Must Not Stay There
You Must Go Beyond Them
***
دلم از آدمایی گرفته که ندیده و نشنیده قضاوت میکنن
دلم از این همه غصه و دلتنگی گرفته
امروز فهمیدم پسر همسایه مون که 30 سالشه ازدواج کرده اول خوشحال شدم تا اینکه متوجه شدم دختر خانم تازه سوم راهنمایی رو تموم کرده
بالای یک ساعت فکر می کردم که این چه کاریه که کرده و همین طور حاج و واج مونده بودم
مادرش می گفت ما هر چی بهش دختر معرفی می کردیم می گفته من اینا رو نمیشناسم و اوضاع دانشگاهها الان خرابه و من کسی رو می خوام که کوچیک باشه
به هر حال امیدوارم خوشبخت بشن
من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم
برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:
به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.
پسر یکی دیگه از همسایه هامون ( البته از نزدیک نمیشناسم ) چند وقت پیش ازدواج کرده بود سنش 31 بود و دختر خانم 17 سال
آخه این چه وضعشه
ما (= محله ما ) داریم کجا میریم؟؟
من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم
برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:
به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.
این تفاوت سنی میتونه باعث سختی های در زندگی زناشوی باشه .
اما بازم نمیشه سن را معیار سنجش خوبی برای شخصیت ها قرار داد و از دور قضاوت کرد ، بعضی وقت ها یک دختر 17 ساله میتونه همون پسر 31 ساله را راه ببره و مدیریت کنه .
ولی این بدبینی که باعث میشه پسرا سراغ دخترای کم سن برن هم بده ، هم یک معضل . که هر دو جنس هم بی تقصیر نیستن .
یا قائم آل محمد
عارفے گفت:
اے جوان قرآن بخوان
قبل ازآنڪہ برایت قرآن بخوانند.
نماز بخوان
قبل ازآنڪہ برایت نماز بخوانند.
ازتجربہ دیگران استفادہ ڪن
قبل ازآنڪہ تجربہ دیگران شوے.
یا قائم آل محمد
آدم بعضی وقتا چه بدش میاد از انتخابای خودش
ادم باید چیکار کنه که فکر گذشته رهاش کنه ؟!
کسانی که در خود احساس حقارت می کنند
به دیگران رحم می کنند
اما به دلیل غرورشان دم نمی زنند!
یعنی درد می کشند و می خواهند با دیگران هم دردی کنند.
کسانی که با دیگران همدردی می کنند به دلیل دردمند بودن خودشان است.
فریدریش نیچه
کاش یادمان نرود
ادم های مهربان
از سر احتیاج، مهربان نیستند
آنها فقط
دنیا را
کوچکتر از آن می بینند که بدی کنند
کاش یادمان نرود
آن ها خودشان انتخاب کرده اند که نبینند
که نشنوند
یا خودشان را به ندیدن و نشنیدن بزنند
کاش یادمان نرود
آدم های مهربان خودشان انتخاب کرده اند که به روی خود نیاورند؛
نه این که نفهمند
نه این که حس نکنند مجسمه های اضافه شده روی طاقچه خانه
چه هنرمندانه و پر احساس چیده شده اند
کاش یادمان نرود
هزاران فریاد پشت سکوت آدم های مهربان است
و کاش
سکوتشان را
پای هیچ چیز
هیچ چیز و هیچ چیز جز مهربانیشان نگذاریم
کسانی که در خود احساس حقارت می کنند
به دیگران رحم می کنند
اما به دلیل غرورشان دم نمی زنند!
یعنی درد می کشند و می خواهند با دیگران هم دردی کنند.
کسانی که با دیگران همدردی می کنند به دلیل دردمند بودن خودشان است.
فریدریش نیچه
ژان ژاک روسو(فیلسوف فرانسوی):
شبیه شدن زنان به مردان، باعث تسلط مردان بر آنها می شود.
فمینیسم در آمریکا تا سال2003 ص47
یا قائم آل محمد
@javaheri69@
جناب جواهری عزیز
خیلی ممنون که پست میذارید واسه ما و دوس دارید اطلاعات ما رو زیاد کنین
ولی باور کنین گذاشتن این همه پست تو یه روز قابل خوندن نیست
اگه پست هاتون رو یه روز در میون و یک یا دوتاش رو قرار بدید بیشتر حوصله میکنیم بخونیم
اینکه تو یه روز ده تا پست میذارید واقعا آدم نمیتونه بخونشون
هم اسپم میشه واسه پست بقیه هم اینکه آدم وقت نمیکنه بخونشون
امیدوارم متوجه منظور خیر بنده باشید...
همیشه خیلیها خودشان را با دیگران مقایسه میکنند میخواهند مثل آنها شوند چون خودشان نیستند با استعدادها و ویژگیهای شخصی خودشان نا آشنا هستند همیشه یک نسخه کپی از اصل خیلی کم ارزشتر هست پس سعی کنیم خودمان باشیم و خودمان را بشناسیم تا راه تکامل و پیشرفتمان را پیدا کنیم و به اصل وجودی خودمان برسیم "زاغ خواست راه رفتن کبک یاد بگیرد راه رفتن خودش را هم فراموش کرد"
تا میتوانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمی باشد
ذهنم درگیر چراهای بی جوابه!
چرا بایست در اینجای تاریخ در ایران به این دنیا پابگدارم
چرا کسی را که سالهاست دوستش دارم میخواست زندگیش را در کنارمن باشه ،به اینجا رسید؟
چرا عاشقم شد؟ مگر من چی داشتم؟
چرا من نگذاشتم چرا اون نخواست با کسی دیگه ازدواج و همان موقع به خارج از ایران مهاجرت کنه ؟
چرا در اینجا ماند و بخاطر چیزی که نه من مقصر بودم نه اون و بی مسئولیتی و سهل انگاری دیگران به اینجای زندگی رسیدیم؟
چرا هوای آلوده ؟چرا پارازیت ؟چرا سرطان؟ چرا ما مردم ایران حق درست زندگی کردن از ما گرفته شد؟
چرا ایران این روزها در بدتربن روزهای عصر تاریخ خود ایستاده؟
چرا خدا از مردم ایران رو برگزدانده؟
من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم
برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:
به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.
درود
آدم باید چکار کند بتواند اجازه بدهد دیگران به دیگران توهین کنند و ساکت بماند؟
آیا اصلا شدنیست؟
سلام
اگر آن موضوع یا شخصی که مورد توهین قرارگرفته برایت اهمیت دارد برخورد کن اما اگر اهمیت چندانی حداقل در ظاهر قضیه ندارد وقت خودتان رو تلف نکنید.
شما فکر کردید همه کسانی که در جامعه و یا در اطراف ما هستند خیلی انسان های فرهیخته ای هستند؟
همه فرم از آدم ها با همه نوع برخورد و طرز تفکر وجود داره ...فقط خودت باش همین کفایت میکنه
ویرایش توسط آرش67 : 07-04-2017 در ساعت 02:27 AM
من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم
برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:
به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.
چند روزه یه مشکلی بوجود اومده هرکی منو نقل قول میکنه برام نمیاد خودم گاهی تو تاپیکا میام میبینم نقل قول شدم.
چه شب بدی شد
از اینجا رونده از اونجا مونده
چقد حالم بده
کسانی که در خود احساس حقارت می کنند
به دیگران رحم می کنند
اما به دلیل غرورشان دم نمی زنند!
یعنی درد می کشند و می خواهند با دیگران هم دردی کنند.
کسانی که با دیگران همدردی می کنند به دلیل دردمند بودن خودشان است.
فریدریش نیچه
کسانی که در خود احساس حقارت می کنند
به دیگران رحم می کنند
اما به دلیل غرورشان دم نمی زنند!
یعنی درد می کشند و می خواهند با دیگران هم دردی کنند.
کسانی که با دیگران همدردی می کنند به دلیل دردمند بودن خودشان است.
فریدریش نیچه
مییییییششششه برادر میییییشششه
اگه بدونی من چه فکرایی رو از ذهنم بیرون میکنم خودت هم میای کمکم
ببین همونجوری که انتخاب میکنی چه غذایی بخوری و کدوم غذا برای سلامتیت بهتره
همونجور هم باید بدونی کدوم فکر برای روحت بهتره...و به اون خوبا فکر کنی
من نمیگم میشه نیاد تو ذهنت...چون ذهن آزاده...
من میگم میشه مدیریتش کنی و تصمیم بگیری که به کدوم بال و پر بدی و بیشتر بهش بها بدی
وقتی به فکر بد میاد تو ذهنت به خودت بگو...نه دیگه اجازه نمیدم بخوای این فکرا رو بکنی!
یا سریع با یه کسی حرف بزن که حواستو پرت کنه
یا حتی بگو خب حالا که دیگه گذشته من باید یاد بگیرم دیگه تکرارش نکنم
اینم بدون هرچی بخوای از یه فکر فرار کنی بیشتر میاد سراغت
تنها راهش اینکه مدیریتش کنی و زمان بدی بهش که چقدر تو فکرت باشه
میتونی بهش اجازه بدی تا ساعت ها ذهنت رو به کار بگیره و آخرشم از لحاظ روحی خسته ات کنه
یا اینکه همون اول کار ناک اوتش کنی و با ذهنیت مثبت بری استقبالش و بگی خب من بیشتر از این برای شما وقت ندارم !!!
شاید حرفام به نظرت خنده دار باشه
ولی امتحانش کن
من خودم هروقت فکر منفی میاد تو سرم..با خودم میگم خب حالا میگی چیکار کنم؟؟؟ بشینم به شماها فکر کنم تا وقت الانم از دست بره؟ نه من انقد بیکار نیستم ..پس لطفا مزاحمم نشید!
میدونی گاهی لازمه با درونت حرف بزنی و آرومش کنی
بخصوص اگه این افکار مربوط به گذشته باشه فقط باید بشینی ازش نکته دربیاری که اشتباهات گذشته رو تکرار نکنی! همین
وگرنه افسوس گذشته رو خوردن هیچ کاری رو درست نمیکنه فقط زمان حالت رو هم خراب میکنه
تازه من خوندم یکی از عوارض فکر کردن به گذشته دیابت هست
نمیدونم چقدر صحت داره ولی حداقل در مورد مامان صحت داره..چون مامان منم همیشه به گذشته فکر میکنه و هرچی من بهش میگم میگه باشه ولی بازم اعصابش به خاطر گذشته خورد میشه
که خب جدیدا آزمایش داد و متوجه شدیم دیابتش به شدت عود کرده
حالا میخوای خودت رو مریض کنی و با افکار گذشته حالتو بد کنی دیگه دست خودته
دیابت؟؟!!!!؟؟
اینو نمیدونستم!!
واااای مریم منم دارم این مشکلو
خیلی میرم تو فکر گذشته های ناراحت کنندم
البته تو فکر آینده ای هم که ممکنه بد باشه میرما
وایییی خیلی بده خودمم میدونم خیلی خیلی بده اما واقعا دست خودم نیست؛
خیلی دربارش خوندم و میدونم که چقد این افکار بده و میتونه تأثیر منفی بزاره و حتی در آینده اتفاق بیفته.
خیلی وقتا سعی میکنم حواسمو پرت کنم و همونطوری که گفتی مدیریتشون کنم ٬موفقم میشم معمولا اما کلا دست از سرم برنمیدارن
واقعا نمیدونم چرا همیشه افکار منفی تو سرم میچرخن!!
فقطم راجع به گذشته نیست؛
گاهی گذشته ناراحتم میکنه٬ گاهیم از آینده و اتفاقات بدش میترسم!
شاید باورت نشه با اینکه خیلی دلم میخواد مادر بشم اما میترسم ؛
میترسم از اینکه نتونم درست تربیتش کنم٬ میترسم بیماری ناجوری بگیره٬ میترسم آدم موفقی نشه و زندگی خوبی نداشته باشه٬میترسم اتفاق بدی براش بیفته و...
بعدش یه وقتایی میگم اصن بچه نمیخوام
یا مثلا یه وقتایی میترسم شوهرم بیماری بدی بگیره و یا اتفاقی براش بیفته یا یه بلایی بیفته وسط زندگیمون خوشبختیمون از بین بره؛
یا در مورد خونوادمم این نگرانیا رو دارم همش!
فک کنم باید یه تاپیک واسه این مشکلم بزنم!
ویرایش توسط رامونا : 07-04-2017 در ساعت 02:27 PM
خب عزیز من این افکار کم کم باعث میشه افسردگی بگیره
بله دیابت رو من خوندم که ناشی از افسوس گذشته هس
یا حتی گواتر بخاطر بغض شکسته نشده
یا ام اس بخاطر استرس های مهار نشده
فکر ما میتونه خیلی تاثیر گذارتر از اون چیزی باشه که فک میکنیم
الان دقیقا حضور ذهن ندارم که از چه شخصیتی ولی یکی از بزرگای روانشناسی میگه اضطراب ناشی از ترس آینده اس که حال آدم رو هم خراب میکنه!
منم نگرانی های تو رو دارم بخصوص در مورد بچه...چن وقت پیشم با بچهای همینجا حرف میزدیم گفتم من نمیخوام بچه داشته باشم
ولی خب اصل زندگی خیلی پیچیده تر از اینهاس
نمیتونیم جلوی اتفاقی که نیافتاده رو بگیرم!!!! با فکر کردن بهش حتی ممکنه زمینه های ایجادش رو هم فراهم کنیم!!
بهتره رها کنی و حال و زمان اکنونت رو به بهترین شکل بگذرونی اونوقت آیندت هم خوب پیش میره
ولی اگه بترسی و مدام بخوای نگران باشی اون اتفاق بدی که منتظرشی رخ میده
ان شاءالله که همیشه زندگیت خوب و شاد باشه و خوش باشی
اما میخوام یه مثالی بزنم که بیشتر متوجه منظورم بشی...مثالی شبیه به همین نگرانی هایی که داری
مثلا فک کن یه خانمی مثل خودت با همین نگرانی هایی که داری وجود داشته باشه ( که البته حتما وجود داره)
این خانم بچه دار نمیشه چون میترسه بچش خوب تربیت نشه از طرفی شوهرش هم خیلی بچه دوس داره و مدام اصرار میکنه برای بچه
در ضمن این خانم همیشه نگران شوهرشه و میخواد همیشه حالش خوبه بنابراین همیشه چکش میکنه که کجاست و چی میخوره ، آیا غذای سالم میخوره؟ آیا کمربند ایمنیش رو بسته؟ آیا شارژ موبایلش پره که بتونه باهاش در تماس باشه؟
و اون طرف ماجرا شوهرش دوس داره کمی آزاد باشه و یه شیطنت هایی هم داشته باشه و از این رفتارای خانمش کلافه میشه به شدت
حالا یه نگرانی دیگه ی این خانم پدر و مادرش هستن که میخواد همه جوره مواظبشون باشه..آیا پدرش برای چکاپ قلبش رفته؟ آیا مادرش قرص هاشو سر وقت میخوره؟ شبها باید بره بهشون سر بزنه و مطمئن بشه مشکلی توی خونشون نیست و حتما خوب میخوابن و غذای کم کالری میخورن و نوبت دکترهاشون رو حتما میرن!!!
و حالا بازهم شوهرش دوست داره خانمش کمی سرش خلوت تر باشه به خودش بیشتر برسه و کمتر نگران دیگران باشه و به جای والدینش کمی هم وقت برای شوهرش بذاره!!!
یا یه نگرانی دیگه ی اکثر خانما....اینکه مبادا شوهرم رهام کنه!!! سعی میکنه مدام شوهرش رو چک کنه، به کی پیام میده، با کی حرف میزنه، در مورد چی حرف میزنه، چرا تو مهمانی به فلان خانم فلان گفت ، چرا به من نگفت که از فلان خانم بهترم؟؟؟ اصلا نکنه من زشت شدم که همسرم بهم توجه نمیکنه و هجوم میبره به انواع مواد آرایشی برای جذب کردن شوهرش
در حالیکه میدونیم اکثر مردها دنبال سادگی و آرامش و زیبایی طبیعی خانما هستن و اونچیزی که یه مرد رو بیشتر جذب میکنه آرامش و وقار درونی زن هست!!!
خب فک میکنی نتیجه ی زندگی این زن چی میشه؟؟؟؟
یه زنی که فکرش خسته اس از این همه نگرانی و البته کارهایی که نمیرسه همشون رو انجام بده
و...و همسری که از دست این زن خسته شده!!!! چون تمام انرژی رو برای نگرانی هاش میذاره!! و کمتر آسوده اس!!
این زن با خودش فک میکنه که چرا؟ من که این همه حواسم هست به همه چی؟ چرا شوهرم اینو درک نمیکنه!!!
و بووووومممم از اون چیزی که میترسه سرش میاد...سردی و جدایی و اتفاقات بد جور واجور!!!
نه بلای آسمونی بوده نه یه حادثه ی غیر قابل پیش بینی...فقط این خانم به خاطر افکار خودش این رفتارا رو داشته که شاید بتونه جلوی اتفاقات رو بگیره
اما فقط باعث شده از لحظات زندگیش هیچ لذتی نبره و بخاطر فکر آینده زمان حالش رو هم خراب کرده باشه...
تقصیر زمان و زمین و خدا و فلک و روزگار هم نیست! فقط کافی بود کمی رهاتر و آزاد تر زندگیش رو مدیریت کنه!! همین
این یه مثال بود از درونیات خود من...وقتی بهشون فک میکنم میبینم چقدر اشتباه داشتم تو زندگیم
من هرشب باید مامانمو چک کنم که ببینم تنفسش منظمه...جوری که گاهی مامانمم از دستم کلافه میشه!
یا بابامو چک کنم که قرص اشتباهی نخوره و بابام شاکی بشه که مگه من بچه ام!!؟
یا اشتباهاتی که تو رابطه ی عاطفیم داشتم!! یا حتی با دوستام!!
نتیجه ی من این شد که بخوام تو همون لحظه ایی که هستم زندگی کنم...و اگر والدینم به کمکم احتیاج داشتن خودشون حتما بهم میگن و بهتره انقد به پرو پاشون نپیچم چون خدا روشکر خودشون میدونن که باید چیکار کنن و لازم نیست من انقدر نگران باشم
آزاد کن فکرتو...گذشته برنمیگرده..آینده رو هم رفتار الانت میسازه...پس بهتره آروم و شاد بگذرونی تا همه چیز هم با شادی آرامش بیاد سراغت
واسه اتفاقاتی که قابل کنترل نیستن نباید نگران باشی...چون حتی ابر بشر هم که باشی بازم نمیتونی کنترلشون کنی اما میتونی انتخاب کنی که چه تاثیری رو زندگیت بذاره
اگه نمیخوای به یه زن افسرده و مضطرب تبدیل بشی از همین الان آرامش رو تمرین کن و یاد بگیر که باید از آن و لحظه لذت ببری
ببخشید پرحرفی کردم ولی دلم نیومد که ننویسم..امیدوارم به دردت خورده باشه
مریم تو فوق العاده ای دختر!!
چقد قدرت درک و تحلیلت بالاس!
واقعا چقدر خوب درک کردی حس و حالمو
بی تعارف میگم جزء بهترینای این سایتی٬کاملا حرفاتو قبول دارم و واقعا ممنونم که این همه وقت گذاشتی و واسم نوشتی
اتفاقا اینو که گفتی این نگرانیها باعث میشه نتونم رفتار درستی داشته باشمو همین اواخر بود که خودمم احساسش کردم.
درسته واقعا یه وقتایی انقدر درگیر افکارمون میشیم که اصن حواسمون نیست با رفتارامون چقد اطرافیانمونو آزار میدیم.
میدونی من کلا آدم درونگراییم و نگرانیهامو زیاد به زبون نمیارم٬
به خصوص در برابر همسرم سعی میکنم عادی باشم و نمیخوام از اینکه مثلا من دائم نگران آینده یا خانوادمم خسته و کلافش کنم!
حتی نگرانیهام در مورد خودشم همیشه سعی کردم تا جایی که میتونم جلوه مشخصی نداشته باشه و عادی و سرحال باشم و هیچوقتم به این دلیل مشکل قابل توجهی نبوده و خدا رو شکر همه چی بینمون خوب بوده!
قبول دارم یه وقتایی از دستم در میرفت و زیادی یه چیزایی رو بهش یادآوری و اصرار میکردم جوری که دو سه باری صداش دراومد٬ که البته زیاد تکرار نشد و جدی هم نبود و خدا رو شکر قبل از اینکه جدی بشه جلوشو گرفتم!
اما...
نکته خیلی مهم این وسط این بود که این فرو خوردن نگرانیها و ترسهام واقعا انرژیمو گرفته بود؛
شدیدا احساس خستگی و درموندگی داشتم.
یه وقتایی انقدر این افکار بهم غلبه میکرد و ازم انرژی میگرفت که حتی لبخندهامم زورکی بود!
کم کم به خودم اومدم و دیدم همه زندگیم داره به فکر کردن به مشکلات دیگران و نگرانیهایی میگذره که هیچ کاری واسشون نمیتونم انجام بدم و فقط افکارمو آشفته کرده!
نتیجه ش این شد که خیلی بهتر شدم نسبت به سابق و آرامش بهتری پیدا کردم اما هنوزم دارمشون!
قبلا باید هر روز به همه خونوادم زنگ میزدم و بهشون میگفتم چیکار کنن ؛
از اشتباهاتشون حرص میخوردم و از مشکلاتشون اعصابم به هم میریخت!
الان دیگه مدام زنگ نمیزنم و اگرم زنگ بزنم دیگه سعی میکنم وارد مسائل دیگه نشم و فقط خوش و بش میکنیم!
سعی کردم به خودم بقبولونم که هر کسی مسئول زندگی ومشکلات خودشه٬
حتی اگه از سر دلسوزی و نگرانی هم باشه باید باور کنیم هر کسی دغدغه های خودشو داره و باید خودش از پسشون بربیاد و ما فقط میتونیم در صورت لزوم کمک کنیم فقط همین نه بیشتر !حتی برای عزیزترین کسانمون؛
خوب البته یه کمی اولش سخته ولی با تغییر دیدگاه و جلوگیری از واکنشهامون نسبت به اطرافیان کم کم میشه عادت کرد!
سعی کردم با ورزش و موزیک و فعالیتهای شاد طی روز افکارمو کمتر ببرم به سمت نگرانیهای بی مورد و اتفاقات بدی که هنوز رخ ندادن و سعی کنم از الانم لذت ببرم و موفقم بودم تا حدی.
کلا روزا حالم بهتره.
اما هنوزم شبا قبل خواب این افکار میان سراغم و رنج میکشم از رنجهایی که در گذشته دیدم و بازم میترسم از اتفاقات بد آینده!
وقتی واسه زندگی و داشته هام خدا رو شکر میکنم و بعد همسرمو میبینم که آروم خوابیده بغضم میگیره از اینکه یه روز خواب آرومشو نبینم!
انگار اینکه قبل خواب درگیر باشم با فکرای مسموم واسم شده عادت!
یا اینکه کوچکترین حرف یا رفتار ناراحت کننده ای که از کسی ببینم دوباره بهانه ای میشه واسه اینکه منو ببره به سمت اون دنیای منفی!
تا حد زیادی تونستم این افکارو مدیریت کنم و البته اینم بگم که این سایت خیلی کمکم کرده و واسم مفید بوده برای تغییر نگاهم به زندگی٬ اما هنوز باید بیشتر روی خودم کار کنم!
ویرایش توسط رامونا : 07-04-2017 در ساعت 04:32 PM
ممنون رامونای عزیزم
شرمنده میکنی...خودت که خییلی بهتر از منی
من خودمم نگرانی های تو رو دارم...واسه همین خوب درکت کردم!
البته ازدواج نکردم ولی خب فک کنم بدونم یه خانم متاهل چه دغدغه هایی داره
خب خدا رو شکر که داری تمرین میکنی و خوب پیش میری
همینجوری بهتر و بشتر کار کن که بتونی کنترلش کنی...وگرنه این افکارت تو رو کنترل میکنن!
دقیقا هرکسی مسئول رفتار خودشه...هرکسی میتونه با درایت و تفکر تشخیص بده چی خوبه چی بده
ما نمیتونم به جای همه فکر کنیم و تصمیم بگیریم...واقعا شدنی نیست
فقط میتونیم راهنمایی کنیم اونم در صورتی که ازمون کمک خواسته بشه وگرنه میشه دخالت و مزاحمت برای دیگران
ان شاءالله همیشه بهتر از دیروز باشی
خدایا گاهی نگاهی
کسانی که در خود احساس حقارت می کنند
به دیگران رحم می کنند
اما به دلیل غرورشان دم نمی زنند!
یعنی درد می کشند و می خواهند با دیگران هم دردی کنند.
کسانی که با دیگران همدردی می کنند به دلیل دردمند بودن خودشان است.
فریدریش نیچه
خدا منو فراموش كرده!
براي سرفه ي گلدان ها، گلي نمانده خودت گل باش...
سلام
آدم بعضی وقتها این احساسها به سراغش میآید ولی درست نیست بعضی وقتها خدا میخواهد بنده اش را امتحان کند او را به سختیها و مشکلات مبتلا میکند دوست دارد که آیا در سختیها هم یاد او را میکنید یا نه. هر وقت در موقعیت دشواری قرار گرفتی از خودش بخواه کمکت کند خدا همیشه دوست دارد که بندگانش او را بخوانند ادعونی استجب لکم. تا به درخواستشان جواب دهد.
تا میتوانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمی باشد
خدا کسی رو فراموش نمیکنه یاسمن جان
اجازه نده نا امیدی بهت رو کنه
خدا خودش گفته منو به یاد بیارید تا شما رو یاد کنم
پس به جای اینکه ناامید شی خودت برو سمتش...دو رکعت نماز بخون
باهاش درد دل کن...هیچی هم که نشه دلت سبک میشه!
خدا کسی رو فراموش نمیکنه...
فقط ممکنه بندگانش رو که خیلی عاصی میشن به حال خودشون بذاره و دیگه هیچ تلنگری بهشون نزنه ولی بازم حواسش بهشون هست
تو که بنده ی خوبه خدا هستی...پس هیچوقت فراموشت نمیکنه
این بار تو بهش زنگ بزن! گاهی آنتن میپره باید انقد تلاش کنی تا دوباره ارتباط برقرار شه
خدا از هیچ کودوم از بنده هاش رو برنگردونده ، اتفاقا نور رحمت خدا همیشه به ما در حال تابیدنه ، ما هستیم که نمیبینیم .
این ما هستیم که از زیر نورش بعضی وقتا میریم تو سایه ، نه نور . ( اتفاقاً مردم ایران الان خیلی بیشتر از هر جای مورد لطف داره قرار میگیره )
آدما از هر دین و نژادی همیشه مورد لطف و رحمت خدا هستن .
ولی خب واقع بینانه نگاه کنیم الان ایران در بدترین عصر هم نیست ، سختی هی زیاد میشه اما بدترین زمانه اش نیست .
این که چرا شرایط کشور سخت تر شده و میشه ، دلیلش اینه که این قوم خواستار حکومت الهی شده ، پس باید امتحاناتی را پس بده که ببینه آیا آمادگیش را داره یا نه ! ( توضیح امتحانات هم تو قرآن اومده ، قوم حضرت موسی )
یا قائم آل محمد
در حال حاضر 4 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 4 مهمان ها)