سلام
مشکلی برام پیش اومده که منو به جمع شما راهنمایی کرد.پیشاپیش از کمک هاتون تشکر می کنم.
چند وقت پیش با پسری برای ازدواج آشنا شدم که از همه نظر به هم میخوردیم و شرایط خوب بود.
حدود یک ماه پیش اتفاقی افتاد که من حرفی که خیلی بد بود و نباید میزدم رو زدم و باعث شد که ایشون خیلی ناراحت بشن
و بهم گفتن که یه مدتی حرف نزنیم و می خواد که فکر بکنه.در این مدت یه سری کارهایی داشت که خیلی مهم بودن ولی متاسفانه شکست خورد و من میدونم که دلیلش من بودم چون که انرژی و امیدشو گرفتم
این یک ماهه برا دوتامون از جهنم بدتر بوده.تا اینکه دیروز باهاش حرف زدم و برام توضیح دادن که احساس میکنن همه جا اضافه ان و ممکنه حتی درس و دانشگاهو بیخیال بشن و برن سربازی گفتن که میخان از همه دور بشن.
من گفتم که شاید اگه همو ببینیم من بتونم حالتو خوب کنم ولی نمیشه حداقل تا سه هفته دیگ.من تلاشمو کردم که بتونم با حرف زدن دوباره بهش امید بدم و خوبش کنم چون اعتقاد دارم که عشق همه چیو خوب میکنهولی گفتن که فقط تنهایی و مرگ خوبش میکنه و من کاری از دستم بر نمیاد.گفتن در شرایطی نیستن که رابطه رو نه خوبش کنن نه بدش کنن.و اینکه تو الان اذیتی اگه میخای تمومش کنیم تو لااقل تکلیف خودتو بدونی حالا امید به آینده.
ولی میدونم هنوز دوستم داره فقط از دستم خیلی ناراحت شده خیلی.
تصمیم بر این شد که یه مدت حرف نزنیم و من جلوخودمو بگیرم که پیام ندم.ازش خواستم قول بده خوب بشه ولی جوابش نه بود.
تو رو خدا کمکم کنید چیکار کنم حقش نیست اینقد نا امید و ناراحت باشه.
با تمام وجودم دوستش دارم میخوام حالش زود خوب بشه و هر کاری برا خوب شدنش می کنم.فقط بگید چیکار کنم
مرسی که برای خوندن مشکلم وقت گذاشتید و شرمندم که توضیحش طولانی بود .