نمایش نتایج: از 1 به 12 از 12

موضوع: تردید در انتخاب

1801
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    36853
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    3
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    Question تردید در انتخاب

    سلام
    دختری 25 ساله هستم و یکهفته ای میشه که پسرعموم به خواستگاریم اومده با سوالایی که آماده کرده بودم جلسه اول دوم و سوم رو گذروندیم با توجه به جواب سوالا پسر خوبیه
    روز سوم کلی اصرار کرد که جوابمو بگو گفتم خبرتون میکنیم و بعد از مشورت و تحقیق نهایی یک روز و نیم بعد جواب موافقو بهشون گفتیم
    و چون پسر عموم تهرانه قرار شد تلفنی بیشتر با هم آشنا شیم
    چون به پسرعموم گفتیم موافقم خیالش راحت شد و با لحن شوخی بهم گفت من سه ماه فکر کردم تا بیام خواستگاری تو 24 ساعت مسیله ای به این سختی و حل کردی
    و گفت تو روز خواستگاری با مامانم اینا حرف میزدی خوشت اومده بود شوهر کنی
    وگفت من تو اون سه روز که همو دیدیم شگردمو زدم که تو رو راضی کنم و از این حرفا

    خیلی ناراحت شدم از حرفاش بغض گلوم و گرفت و کاملا منصرف شدم
    خانواده گفتن اینقدر زود تصمیم نگیر و بیشتر باهاش حرف بزن
    فرداش نتونستم بهش نگم و آخر مکالمه گفتم از حرفای دیروزت ناراحت شدم و گفت کدومش و وقتی گفتم گفت به خدا من هیچ منظوری نداشتم همینجوری واسه شوخی گفتم من آدم شوخی ام چون رو من شناخت نداری ناراحت شدی سه چهار بار معذرت خواهی کرد و گفت من تا کسی و نخوام خواستگاریش نمیرم من واسه داشتنت ذوق دارم خواستم صمیمی بشیم شوخی کردم اشتباه از من بود نباید اینقدر زود صمیمی میشدم

    حالا شمابگین چه کار کنم اطرافیانم یکی میگه سخت نگیر پسر خوبیه خانوادگی زن دوستن
    یکی میگه این اخلاقشه هر چیزی و میگه و ناراحتت میکنه
    حالا چکار کنم مضطرب و سر در گمم حرفاش تو ذهنمه و میگم اینا حرفای خانوادش هم هست و بخاطر همین میخوام بگم نه که نگن دلش شوهر میخواد

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31916
    نوشته ها
    1,553
    تشکـر
    2,376
    تشکر شده 1,676 بار در 966 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : تردید در انتخاب

    نقل قول نوشته اصلی توسط sara1371 نمایش پست ها
    سلام
    دختری 25 ساله هستم و یکهفته ای میشه که پسرعموم به خواستگاریم اومده با سوالایی که آماده کرده بودم جلسه اول دوم و سوم رو گذروندیم با توجه به جواب سوالا پسر خوبیه
    روز سوم کلی اصرار کرد که جوابمو بگو گفتم خبرتون میکنیم و بعد از مشورت و تحقیق نهایی یک روز و نیم بعد جواب موافقو بهشون گفتیم
    و چون پسر عموم تهرانه قرار شد تلفنی بیشتر با هم آشنا شیم
    چون به پسرعموم گفتیم موافقم خیالش راحت شد و با لحن شوخی بهم گفت من سه ماه فکر کردم تا بیام خواستگاری تو 24 ساعت مسیله ای به این سختی و حل کردی
    و گفت تو روز خواستگاری با مامانم اینا حرف میزدی خوشت اومده بود شوهر کنی
    وگفت من تو اون سه روز که همو دیدیم شگردمو زدم که تو رو راضی کنم و از این حرفا

    خیلی ناراحت شدم از حرفاش بغض گلوم و گرفت و کاملا منصرف شدم
    خانواده گفتن اینقدر زود تصمیم نگیر و بیشتر باهاش حرف بزن
    فرداش نتونستم بهش نگم و آخر مکالمه گفتم از حرفای دیروزت ناراحت شدم و گفت کدومش و وقتی گفتم گفت به خدا من هیچ منظوری نداشتم همینجوری واسه شوخی گفتم من آدم شوخی ام چون رو من شناخت نداری ناراحت شدی سه چهار بار معذرت خواهی کرد و گفت من تا کسی و نخوام خواستگاریش نمیرم من واسه داشتنت ذوق دارم خواستم صمیمی بشیم شوخی کردم اشتباه از من بود نباید اینقدر زود صمیمی میشدم

    حالا شمابگین چه کار کنم اطرافیانم یکی میگه سخت نگیر پسر خوبیه خانوادگی زن دوستن
    یکی میگه این اخلاقشه هر چیزی و میگه و ناراحتت میکنه
    حالا چکار کنم مضطرب و سر در گمم حرفاش تو ذهنمه و میگم اینا حرفای خانوادش هم هست و بخاطر همین میخوام بگم نه که نگن دلش شوهر میخواد
    سلام
    به سایت مشاور خوش آمدید. خیلی عجولانه موافقت کردید حالا هم خیلی عجولانه میخواهید نه بگویید ازدواج مسئله مهمی هست یک انتخاب سرنوشت یک عمر آدم را رقم میزند پس عجله در چنین امری کاملا خطاست تا شما به شناخت کافی از پسرعموتان نرسیده اید هرگونه تصمیم گیری اشتباه است پس هم به خودتان زمان بدهید هم از پسرعمویتان بخواهید که یک مدت فرصت بگیرید تا بیشتر با هم تماس داشته باشید تا شناخت بیشتری نسبت به ایشان پیدا کنید تا یک تصمیم درست و منطقی بگیرید.

  3. 3 کاربران زیر از سعید62 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    36853
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    3
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تردید در انتخاب

    موافقم با حرفتون عجله کردم
    فعلا دو بار تلفنی صحبت کردیم اما برادرم میگه چون بهش گفتی ناراحت شدم از حرفات دیگه چیزی نمیگه که خودشو خراب کنه
    من به پسرعموم گفتم موافقت کردم که رابطه برای شناخت ادامه پیدا کنه نه اینکه همه چیز تموم و گفتم در مرحله شناختیم
    ولی ایشون وارد احسسات میشن و از منم تقاضا میکنن که مثلا برات گل میفرستم برام گلی میفرستادی نه فقط تشکر کنی یا اینکه میگن من تو رو سارا جان میخوام صدا کنم تو چی و از این حرفا
    ممنون میشم در این شرایط سخت و سر در گمی راهنمااییم کنین

  5. کاربران زیر از sara1371 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    36853
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    3
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تردید در انتخاب

    نقل قول نوشته اصلی توسط سعید62 نمایش پست ها
    سلام
    به سایت مشاور خوش آمدید. خیلی عجولانه موافقت کردید حالا هم خیلی عجولانه میخواهید نه بگویید ازدواج مسئله مهمی هست یک انتخاب سرنوشت یک عمر آدم را رقم میزند پس عجله در چنین امری کاملا خطاست تا شما به شناخت کافی از پسرعموتان نرسیده اید هرگونه تصمیم گیری اشتباه است پس هم به خودتان زمان بدهید هم از پسرعمویتان بخواهید که یک مدت فرصت بگیرید تا بیشتر با هم تماس داشته باشید تا شناخت بیشتری نسبت به ایشان پیدا کنید تا یک تصمیم درست و منطقی بگیرید.


    موافقم با حرفتون عجله کردم
    فعلا دو بار تلفنی صحبت کردیم اما برادرم میگه چون بهش گفتی ناراحت شدم از حرفات دیگه چیزی نمیگه که خودشو خراب کنه
    من به پسرعموم گفتم موافقت کردم که رابطه برای شناخت ادامه پیدا کنه نه اینکه همه چیز تموم و گفتم در مرحله شناختیم
    ولی ایشون وارد احسسات میشن و از منم تقاضا میکنن که مثلا برات گل میفرستم برام گلی میفرستادی نه فقط تشکر کنی یا اینکه میگن من تو رو سارا جان میخوام صدا کنم تو چی و از این حرفا
    ممنون میشم در این شرایط سخت و سر در گمی راهنمااییم کنین

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : تردید در انتخاب

    نقل قول نوشته اصلی توسط sara1371 نمایش پست ها
    سلام
    نقل قول نوشته اصلی توسط sara1371 نمایش پست ها
    دختری 25 ساله هستم و یکهفته ای میشه که پسرعموم به خواستگاریم اومده با سوالایی که آماده کرده بودم جلسه اول دوم و سوم رو گذروندیم با توجه به جواب سوالا پسر خوبیه
    روز سوم کلی اصرار کرد که جوابمو بگو گفتم خبرتون میکنیم و بعد از مشورت و تحقیق نهایی یک روز و نیم بعد جواب موافقو بهشون گفتیم
    و چون پسر عموم تهرانه قرار شد تلفنی بیشتر با هم آشنا شیم
    چون به پسرعموم گفتیم موافقم خیالش راحت شد و با لحن شوخی بهم گفت من سه ماه فکر کردم تا بیام خواستگاری تو 24 ساعت مسیله ای به این سختی و حل کردی
    و گفت تو روز خواستگاری با مامانم اینا حرف میزدی خوشت اومده بود شوهر کنی
    وگفت من تو اون سه روز که همو دیدیم شگردمو زدم که تو رو راضی کنم و از این حرفا

    خیلی ناراحت شدم از حرفاش بغض گلوم و گرفت و کاملا منصرف شدم
    خانواده گفتن اینقدر زود تصمیم نگیر و بیشتر باهاش حرف بزن
    فرداش نتونستم بهش نگم و آخر مکالمه گفتم از حرفای دیروزت ناراحت شدم و گفت کدومش و وقتی گفتم گفت به خدا من هیچ منظوری نداشتم همینجوری واسه شوخی گفتم من آدم شوخی ام چون رو من شناخت نداری ناراحت شدی سه چهار بار معذرت خواهی کرد و گفت من تا کسی و نخوام خواستگاریش نمیرم من واسه داشتنت ذوق دارم خواستم صمیمی بشیم شوخی کردم اشتباه از من بود نباید اینقدر زود صمیمی میشدم

    حالا شمابگین چه کار کنم اطرافیانم یکی میگه سخت نگیر پسر خوبیه خانوادگی زن دوستن
    یکی میگه این اخلاقشه هر چیزی و میگه و ناراحتت میکنه
    حالا چکار کنم مضطرب و سر در گمم حرفاش تو ذهنمه و میگم اینا حرفای خانوادش هم هست و بخاطر همین میخوام بگم نه که نگن دلش شوهر میخواد



    سلام سارا جان

    به سایت مشاور خوش اومدی

    میدونم حرفش خیلی ناراحتت کرده و خب ممکنه هر دختر دیگه ای هم بود ناراحت میشد

    فقط اجازه نده این حرفای کوچیک رو تصمیماتت به این زودی اثر بگذارن

    شاید واقعا قصدش شوخی بوده باشه

    و حتما در حرفات تاکید کن که این مرحله فقط شناخت هست و شما هنوز جواب قطعیت رو نگفتی و این پذیرش شما معنیش جواب نهایی نیست بلکه یه بازه زمانی هست برای اینکه ببینید به درد هم میخورید یا نه؟؟!!

    و البته در کلامتون نباید خشم ، عصبانیت ، بغض یا ناراحتی باشه که فک کنن شما آدم زودرنجی هستید چون باعث میشه دیگه رو حرفاتون حساب نکنن یا اینکه نخوان حرفای مهم رو با شما درمیون بذارن

    پس با حفظ خونسردیتون و با احترام کامل هم به خانواده ی خودتون و هم خانواده ی ایشون بگید که دو سه ماه رو برای شناخت بذارن و اصلا نمیخواید وارد فاز عاطفی بشید و حتما سعی کنین چنباری رو یا شما با خانواده برید خونه ی عموتون یا خانواده ی ایشون رو دعوت کنین خونه یا اینکه زیر نظر خانواده ملاقات حضوری داشته باشید

    چون به طور کل فضای مجازی باعث سوءتفاهمم میشه و بهتره این برخوردها هم حضوری باشه ( بازم تایید میکنم با حضور حداقل یکی از اعضای خانواده )

    و با قاطعیت و البته در کمال آرامش به پسرعموتون بگید این اوکی شما فقط واسه این بود که پروسه آشناییتون بیشتر بشه و جواب قطعیتون رو بعد از این پروسه میگید و تو این مدت هم نمیخواید وارد فاز عاطفی بشید چون ممکنه باعث شناخت ناقص شما از هم بشه و بخواید بخاطر علاقه یا وابستگی که شکل میگیره چشم رو مواردی ببندید که بعدا باز اذیت و آزار در زندگی مشترک بشه!

    و در آخر تاکید دوباره بر اینکه اجازه ندید حرفای آدما خیلی زود شما رو برآشفته و باعث تغییر نظرتون بشه

    الانم که پسرعموتون عذرخواهی کردن و اشتباهشون رو قبول کردن

    اگه فک میکنین میتونین از این قضیه بگذرید واقعا باید بگذرید و دیگه در موردش حرف نزنین که باعث اذیت بشه

    یا اینکه بیشتر در موردش فک کنین و به خودتون زمان بدید که واقعا میخواید چیکار کنین

    البته اگه واقعا قصد ایشون شوخی بوده باشه شما بیشتر از این ماجرا رو کش ندید

    فقط با همون حفظ احترام بگید که فعلا میخواید فقط شناخت پیدا کنین تا بعدا جواب نهایی رو بدید...

    در نهایت اینکه دو سه جلسه مشاوره حضوری همراه هم برید که بدونین علاوه بر توافق دیگران از لحاظ روانشناسی هم بهم میخورید یا خیر..موفق باشید

  8. 2 کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : تردید در انتخاب

    سلام دوست عزیز
    خوش اومدین به سایت
    بچه ها نظرات خوبی ارائه دادن
    و خب خودتون هم با این دید وارد این رابطه شدین که میخواین شناخت بیشتری از پسر عموتون پیدا کنین و اون بله هم برای ایجاد این فرصت شناخت بوده نه اینکه بله ی نهایی رو داده باشین
    سعی کنین توی برخوردهاتون به خصوص تو زندگی مشترک و به خصوص موقع شناخت و نامزدی خیلی زود به حرفای طرف مقابل واکنش نشون ندید
    این رو به خونواده ی خودتون و خونواده ی عموتون هم بگین که نکنه برن از الان با این دید که شما موافق این زادواج هستین به فکر تدارک باشن

    میدونم حرفای ایشون تامل برانگیز و ناراحت کننده بوده ولی خب اگه شوخی بوده که هیچی
    اگه هم جدی بوده در لفظ شوخی، شاید منظورشون این بوده شما قطعا بله رو دادین و تعجب کردن زود بهشون جواب بله دادین

    پس حداقل چند ماه رو برای شناخت همدیگه وقت بگذارید و معیاراتونو با شرایط ایشون بررسی کنید
    اگه هم رو پسندیدیدبهتره از یه مشاور ازدواج هم برای اثبات نظرتون کمک بگیرین البته قبل از عقد
    و تو این بین هم اگه حرفی زدن که باعث ناراحتی شما شد اگه شما زود واکنش نشون بدین و ابراز ناراحتی کنین شاید باعث بشه یه سری چیزهارو نگن بهتون
    ولی اگه زود به روش نیارید باعث میشه روی حقیقی خودش رو نشون بده و باعث بشه شما بهتر بتونید ایشون رو بشناسید.
    یه نکته ی دیگه هم اینکه سعی کنید تو این بازه ی زمانی جدای از احساسات در مورد ایشون فکر کنید و اجازه ندید وابستگی و دلبستگی چندانی پیش بیاد که باعث بشه شما از روی احساس تصمیم بگیرین.
    خوشبخت بشید.
    ویرایش توسط یلدا 25 : 10-10-2017 در ساعت 05:06 PM

  10. کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    36853
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    3
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تردید در انتخاب

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها


    سلام سارا جان

    به سایت مشاور خوش اومدی

    میدونم حرفش خیلی ناراحتت کرده و خب ممکنه هر دختر دیگه ای هم بود ناراحت میشد

    فقط اجازه نده این حرفای کوچیک رو تصمیماتت به این زودی اثر بگذارن

    شاید واقعا قصدش شوخی بوده باشه

    و حتما در حرفات تاکید کن که این مرحله فقط شناخت هست و شما هنوز جواب قطعیت رو نگفتی و این پذیرش شما معنیش جواب نهایی نیست بلکه یه بازه زمانی هست برای اینکه ببینید به درد هم میخورید یا نه؟؟!!

    و البته در کلامتون نباید خشم ، عصبانیت ، بغض یا ناراحتی باشه که فک کنن شما آدم زودرنجی هستید چون باعث میشه دیگه رو حرفاتون حساب نکنن یا اینکه نخوان حرفای مهم رو با شما درمیون بذارن

    پس با حفظ خونسردیتون و با احترام کامل هم به خانواده ی خودتون و هم خانواده ی ایشون بگید که دو سه ماه رو برای شناخت بذارن و اصلا نمیخواید وارد فاز عاطفی بشید و حتما سعی کنین چنباری رو یا شما با خانواده برید خونه ی عموتون یا خانواده ی ایشون رو دعوت کنین خونه یا اینکه زیر نظر خانواده ملاقات حضوری داشته باشید

    چون به طور کل فضای مجازی باعث سوءتفاهمم میشه و بهتره این برخوردها هم حضوری باشه ( بازم تایید میکنم با حضور حداقل یکی از اعضای خانواده )

    و با قاطعیت و البته در کمال آرامش به پسرعموتون بگید این اوکی شما فقط واسه این بود که پروسه آشناییتون بیشتر بشه و جواب قطعیتون رو بعد از این پروسه میگید و تو این مدت هم نمیخواید وارد فاز عاطفی بشید چون ممکنه باعث شناخت ناقص شما از هم بشه و بخواید بخاطر علاقه یا وابستگی که شکل میگیره چشم رو مواردی ببندید که بعدا باز اذیت و آزار در زندگی مشترک بشه!

    و در آخر تاکید دوباره بر اینکه اجازه ندید حرفای آدما خیلی زود شما رو برآشفته و باعث تغییر نظرتون بشه

    الانم که پسرعموتون عذرخواهی کردن و اشتباهشون رو قبول کردن

    اگه فک میکنین میتونین از این قضیه بگذرید واقعا باید بگذرید و دیگه در موردش حرف نزنین که باعث اذیت بشه

    یا اینکه بیشتر در موردش فک کنین و به خودتون زمان بدید که واقعا میخواید چیکار کنین

    البته اگه واقعا قصد ایشون شوخی بوده باشه شما بیشتر از این ماجرا رو کش ندید

    فقط با همون حفظ احترام بگید که فعلا میخواید فقط شناخت پیدا کنین تا بعدا جواب نهایی رو بدید...

    در نهایت اینکه دو سه جلسه مشاوره حضوری همراه هم برید که بدونین علاوه بر توافق دیگران از لحاظ روانشناسی هم بهم میخورید یا خیر..موفق باشید
    سلام خیلی خیلی ممنون ازشما رز مریم عزیز و از راهنماییهاتون و آرامشی که از حرفاتون بهم منتقل شد حتما نکاتی که گفتین رو انجام میدم و به کار میبرم
    و براتون آرزوی موفقیت و پیشرفت دارم
    حرفاتون خیلی زیبا و دلنشین بود

  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    36853
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    3
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تردید در انتخاب

    نقل قول نوشته اصلی توسط یلدا 25 نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز
    خوش اومدین به سایت
    بچه ها نظرات خوبی ارائه دادن
    و خب خودتون هم با این دید وارد این رابطه شدین که میخواین شناخت بیشتری از پسر عموتون پیدا کنین و اون بله هم برای ایجاد این فرصت شناخت بوده نه اینکه بله ی نهایی رو داده باشین
    سعی کنین توی برخوردهاتون به خصوص تو زندگی مشترک و به خصوص موقع شناخت و نامزدی خیلی زود به حرفای طرف مقابل واکنش نشون ندید
    این رو به خونواده ی خودتون و خونواده ی عموتون هم بگین که نکنه برن از الان با این دید که شما موافق این زادواج هستین به فکر تدارک باشن

    میدونم حرفای ایشون تامل برانگیز و ناراحت کننده بوده ولی خب اگه شوخی بوده که هیچی
    اگه هم جدی بوده در لفظ شوخی، شاید منظورشون این بوده شما قطعا بله رو دادین و تعجب کردن زود بهشون جواب بله دادین

    پس حداقل چند ماه رو برای شناخت همدیگه وقت بگذارید و معیاراتونو با شرایط ایشون بررسی کنید
    اگه هم رو پسندیدیدبهتره از یه مشاور ازدواج هم برای اثبات نظرتون کمک بگیرین البته قبل از عقد
    و تو این بین هم اگه حرفی زدن که باعث ناراحتی شما شد اگه شما زود واکنش نشون بدین و ابراز ناراحتی کنین شاید باعث بشه یه سری چیزهارو نگن بهتون
    ولی اگه زود به روش نیارید باعث میشه روی حقیقی خودش رو نشون بده و باعث بشه شما بهتر بتونید ایشون رو بشناسید.
    یه نکته ی دیگه هم اینکه سعی کنید تو این بازه ی زمانی جدای از احساسات در مورد ایشون فکر کنید و اجازه ندید وابستگی و دلبستگی چندانی پیش بیاد که باعث بشه شما از روی احساس تصمیم بگیرین.
    خوشبخت بشید.
    سلام خیلی خیلی ممنون ازشما یلدای عزیز و از راهنماییی های زیباتون حتما نکاتی که گفتین رو انجام میدم و به کار میبرم
    و براتون آرزوی موفقیت و پیشرفت دارم
    حرفاتون خیلی زیبا و دلنشین بود سپاسگزارم

  13. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : تردید در انتخاب

    نقل قول نوشته اصلی توسط sara1371 نمایش پست ها
    سلام خیلی خیلی ممنون ازشما رز مریم عزیز و از راهنماییهاتون و آرامشی که از حرفاتون بهم منتقل شد حتما نکاتی که گفتین رو انجام میدم و به کار میبرم
    و براتون آرزوی موفقیت و پیشرفت دارم
    حرفاتون خیلی زیبا و دلنشین بود
    خواهش میکنم، ان شاءالله که بهترین تصمیم رو بگیری و خوشبخت بشی

  14. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : تردید در انتخاب

    نقل قول نوشته اصلی توسط sara1371 نمایش پست ها
    سلام
    دختری 25 ساله هستم و یکهفته ای میشه که پسرعموم به خواستگاریم اومده با سوالایی که آماده کرده بودم جلسه اول دوم و سوم رو گذروندیم با توجه به جواب سوالا پسر خوبیه
    روز سوم کلی اصرار کرد که جوابمو بگو گفتم خبرتون میکنیم و بعد از مشورت و تحقیق نهایی یک روز و نیم بعد جواب موافقو بهشون گفتیم
    و چون پسر عموم تهرانه قرار شد تلفنی بیشتر با هم آشنا شیم
    چون به پسرعموم گفتیم موافقم خیالش راحت شد و با لحن شوخی بهم گفت من سه ماه فکر کردم تا بیام خواستگاری تو 24 ساعت مسیله ای به این سختی و حل کردی
    و گفت تو روز خواستگاری با مامانم اینا حرف میزدی خوشت اومده بود شوهر کنی
    وگفت من تو اون سه روز که همو دیدیم شگردمو زدم که تو رو راضی کنم و از این حرفا

    خیلی ناراحت شدم از حرفاش بغض گلوم و گرفت و کاملا منصرف شدم
    خانواده گفتن اینقدر زود تصمیم نگیر و بیشتر باهاش حرف بزن
    فرداش نتونستم بهش نگم و آخر مکالمه گفتم از حرفای دیروزت ناراحت شدم و گفت کدومش و وقتی گفتم گفت به خدا من هیچ منظوری نداشتم همینجوری واسه شوخی گفتم من آدم شوخی ام چون رو من شناخت نداری ناراحت شدی سه چهار بار معذرت خواهی کرد و گفت من تا کسی و نخوام خواستگاریش نمیرم من واسه داشتنت ذوق دارم خواستم صمیمی بشیم شوخی کردم اشتباه از من بود نباید اینقدر زود صمیمی میشدم

    حالا شمابگین چه کار کنم اطرافیانم یکی میگه سخت نگیر پسر خوبیه خانوادگی زن دوستن
    یکی میگه این اخلاقشه هر چیزی و میگه و ناراحتت میکنه
    حالا چکار کنم مضطرب و سر در گمم حرفاش تو ذهنمه و میگم اینا حرفای خانوادش هم هست و بخاطر همین میخوام بگم نه که نگن دلش شوهر میخواد


    تو آدم تا با هم آشنا بشن و اخلاقهای همدیگه دستشون بیاد مدتی طول می کشه و در طی این زمان ممکنه دلخوریهایی هم پیش بیاد اگه طرفین اعتقادات و ملاکهای رفتاری همو بشناسن میتونن بفهمن که کدوم رفتارهای طرف مقابلشون غیر عمدی و به دلیل ناآگاهی هست و کدوم رفتارها عمدی و به صورت رفتار نرم و معمولش هست
    همچنین علاوه بر ناآشنایی خیلی از پسرهایی که دختربازی نکردند در اوایل رابطه ممکنه حرفهایی بزنند یا رفتارهایی انجام بدن که باعث دلخوری نامزدشون بشه ولی واقعا هدفشون این نیست ممکنه عقاید قدیمی و یا اشتباه مثل فرمان دادن و مسخره کردن و یا کشتن گربه دم حجله ندشته باشن

    به نظرم قابل قبول هست که می خواسته شوخی کنه گرچه حرف خوشایندی نزده شاید به این دلیل باشه که رفتار با خانمها رو خوب بلد نیست که در آینده یاد خواهد گرفت

    میتونیم در مورد شوخی ایشون اینطوری نگاه کنیم ( شاید این نگاه منفی و یا سختگیرانه باشه ) اینکه ایشون درسته عذرخواهی کرده اما اصل حرفش این بوده که به دلیل ناآشنایی ، شما سوءبرداشت کردین بعضیها در صورت صمیمی بودن هم از این مدل شوخیها به شدت بدشون میاد اما به هرحال به نظرم این مطلب رو کشش ندین و صحبتی دربارش نکنین اما برای شناخت اون آقا تو پازلی که از شخصیتش تو ذهنتون درست می کنین ازش استفاده کنین


    همونطور که دوستان گفتن حدود رابطه رو مشخص کنین واسه این حد و حدود دلیل داشته باشین و روی اون به توافق برسین همین پروسه توافق می تونه اولین راه شناخت باشه اینکه نشون بده چه طور آدمی هست و چقدر حق و خواسته های دیگران رو می تونه بفهمه

    گفتین سردرگمین
    شرایط وقتی برای آدم سخت میشه که بخوایم از روی نا آگاهی انتخاب کنیم. لازم نیست همین الان تصمیم قطعی و صددرصدی بگیرین مدتی رو برای آشنایی درنظر بگیرین تا با چشم بازتری عمل کنین
    بهتره از روی حدس و گمان شخصی یا اطرافیان تصمیم نگیرین در طی آشنایی از روی مجموعه رفتارهاش با شما و دیگران درستی یا نادرستی کمانهایی که خودتون و یا اطرافیان دارن رو بررسی کنین نمیشه از روی یه رفتار یا گفتار گفت فلانی هر حرفی رو می زنه

    همچنین می تونین کمی که رابطه گذشت و شناخت مختصری پیدا کردین به صورت شخصی به مشاور ازدواج مراجعه کنین و شرح حال رو تعریف کنین و قبل از ازدواج هم دو نفری برای انجام تست ازدواج اقدام کنین.

    همونطور که دوستان گفتن در دوره شناخت وارد فاز عاطفی نشین چون در غیر این صورت شناخت بدست نمیاد و اگه بیاد هم تاثیر گذار نخواهد بود
    ویرایش توسط آرش67 : 10-11-2017 در ساعت 02:42 AM
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  15. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : تردید در انتخاب

    اگر درباره همسر آینده‌تان مردد هستید یا حس خنثایی به گزینه ازدواجتان دارید، یا حتی اگر خیلی داغید و فکر می‌کنید همسرتان را یافته‌اید و با وجود همه مشکلات، عاشقش هستید، این سوال‌ها را از خود بپرسید و به آن‌ها جواب دهید. جواب شما به این سوال‌ها نشان می‌دهد که عاطفه‌تان کجای این قصه است.

    ۱- به اینکه پدر و مادر فرزندتان باشد افتخار می‌کنید؟
    فکر کنید اگر قرار باشد مادر یا پدر بچه‌ای باشید، دوست دارید فرزندتان خصوصیات همسرتان را داشته باشد؟ چهره‌اش شبیه او باشد و مثل او رفتار کند؟ دوست دارید انسانی را به این دنیا بیاورید که با او مشترکا در به دنیا آمدنش سهیم هستید؟ بخشی از وجود ما با تولد فرزندمان تکثیر می‌شود. اگر دوست ندارید فرزندتان، این میراث به جا مانده از شما شبیه به همسرتان باشد شک نکنید که ازدواج موفقی نخواهید داشت. حتی اگر تصمیم داشته باشید هیچ وقت بچه دار نشوید، باز باید این سوال‌ها را از خودتان بپرسید و به آن پاسخ دهید. اینجا بچه موضوعیت ندارد، بلکه مهم این است که شما چقدر عمیقا به رفتار و ظاهر همسرتان احترام می‌گذارید و آن را می‌پسندید.


    ۲-دوست دارید عضو خانواده او محسوب شوید؟
    با ازدواج، شما عضو یک خانواده جدید می‌شوید و حکم دختر یا پسر آن‌ها را پیدا می‌کنید. آیا ورود به این خانواده جدید برای شما خوشایند است یا نسبت به آن احساس بدی دارید؟ اگر فکر می‌کنیدشان و شخصیت شما به گونه‌ای است که با ورود به این خانواده جدید، هم خودتان و هم خانواده‌تان احساس بدی پیدا می‌کنند، قدری تامل کنید. فکر نکنید حساب همسرتان از خانواده‌اش جدا است و اگر خانواده‌اش مطلوبتان نیستند اهمیت ندارد. هر فرد نماینده خانواده خود است و حتی اگر توانسته باشد رفتار و ظاهر خود را از آن‌ها متمایز کند، باز هم در ریشه،‌‌ همان خواهد بود. از آن مهم‌تر، جدا کردن یک فرد از خانواده‌اش غیر ممکن است. سعی نکنید بعد از ازدواج همسرتان را از آن خود کنید و رابطه‌تان را با خانواده او از بین ببرید. ازدواج‌ها هر قدر هم خوب و موفق باشند، وقتی مخالفت یا اختلاف با خانواده‌ها در میان باشد خیلی زود سست شده و از هم می‌پاشند.

    ۳- از اینکه او را به دیگران معرفی کنید چه حسی دارید؟
    این سوال هم ظاهر همسر شما را شامل می‌شود و هم باطنش را. آیا از اینکه با او دیده شوید، او را به همکاران و دوستان و فامیل معرفی کنید یا با او قدم بزنید خوشحال می‌شوید یا خجالت می‌کشید؟ در اماکن عمومی رفتارش باعث مباهات شما است یا مایه سرافکندگیتان؟ اگر همین ابتدای کار احساس می‌کنید از بودن در کنار او خجالت می‌کشید یا با ظاهر و رفتارش راحت نیستید، قید این ازدواج را بزنید. معمولا چیزهایی که ما از آن‌ها دلزده می‌شویم هیچ وقت برایمان خوشایند نخواهند شد. در واقع زیبایی‌ها شاید عادی شوند، اما زشتی‌ها هیچ وقت عادی نمی‌شوند.

    ۴-از تنها بودن با او کسل نمی‌شوید؟
    ابتدای آشنایی خیلی‌ها فکر می‌کنند تحت هر شرایطی می‌توانند کنار هم دوام آورند. زیر سقف آسمان و روی فرش زمین، باز هم عاشقانه زندگی خواهند کرد. این رویاهای عاشقانه خیلی وقت‌ها غلط از آب در می‌آید. اگر می‌خواهید بدانید همسر مناسبتان را یافته‌اید یا نه، تصور کنید در یک جزیره خالی از سکنه با او حبس شده‌اید. فکر می‌کنید زندگی ماجراجویانه و جالبی خواهید داشت یا پر از کسالت و سکوت و تلخی؟ حاضرید همه عمر در یک جزیره با او باشید؟ به اندازه کافی حرف برای زدن دارید؟ می‌توانید با هم از پس زندگی برآیید؟ اگر جوابتان به این سوال‌ها مثبت است (و البته تحت تاثیر تب عاشقی قرار ندارید و می‌توانید منطقی فکر کنید) می‌توانید از این مرحله هم به سلامتی عبور کنید.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  16. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2017
    شماره عضویت
    37190
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تردید در انتخاب

    سلام, فک میکنم خیلی زود بهشون جواب دادین عجله نکنید مخصوصا باشوخی که ایشون کردن وقت بیشتری روباهم بگذرونین البته بدون دخیل کردن احساس وقتی بهشون علاقمندبشین کمترمتوجه ایراداتشون میشین دررفتاراشون دقت کنین شاید واقعا بی منظور شوخی کردن اما اگه بازم هم تکرارکردن یاازشون بخواین راجب همچین چیزایی که شوخی دران جایز نیس شوخی نکنن یا بیشتر در انتخابتون تامل ودقت کنین
    عجله نکنید وصبربه خرج بدین بالاخره اخلاقیاتشون روبه طورنسبی خواهید شناخت وبعدازان تصمیم بگیرید
    موفق باشین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

24، فکر، من، ماه،

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد