نمایش نتایج: از 1 به 6 از 6

موضوع: ارتباط نامشروع همسرم

2564
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7501
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    ارتباط نامشروع همسرم

    سلام. در تیر 92 با همسرم عقد کردیم و در اسفند 92 هم رفتیم سر زندگیمون .من 27 سالم و همسرم30 سال. هر دومعماریم . من فوق لیساسم و او لیسانس بسیار همدیگه را دوست داشتیم البته مشکلاتی بود مثل اینکه قرار بود به جای عروسی بریم سفر که پدر شوهرم زد زیرش. در تیر 93 به تهران اسباب کشی کردیم(تک پسره). برای تحویل دو روزه کارها به اصفهان برگشتیم که متوجه شدم همسرم با یکی از دوست دخترهای سابقش در ارتباطه ( در حد ************ تلفنی) حتی این خانم به شوهرم گفته بود زنت را طلاق بده و من پای همه چیزت هستم. خلاصه کار کشید به دادگاه مجرمیت صادر شد. فهمیدم که شوهرم پیشنهادی از این دست به خانم های دیگری هم داده است و درواقع به نوعی بیمار است. بعد از خواهش های او و گریه هایش از او خواستم که حق طلاق و مسکن را به من بدهد تا برای زندگیم اصمینان داشته باشم و در دادگاه هم تعهد بدهد و برای درمان بیماری به روانپزشک مراجعه کند تا رضایت داده و به زندگی برگردیم. اما علارغم قولی که داد به هیچ یک عمل نکرد و منجر به صدور قرار مجرمیت شد. چطور به او بفهمانم که این حقوق را صرفا برای اطمینان می خواهم و نمی خواهم از آن ها تا زمانی که کاری علیه مصالح خانوادگی نکرده استفاده کنم چون می ترسد طلاق بگیرم. اگر این حقوق را ندهد مجبورم با همین قرار مجرمیت طلاق بگیرم آن وقت با قلب شکسته و عشقی که هنوز هست چه طور کنار بیایم؟ شوهرم هنوز هم عنوان می کند که دوستم دارد و از اشتباه خود پشیمان است.


  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7249
    نوشته ها
    630
    تشکـر
    163
    تشکر شده 1,316 بار در 478 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ارتباط نامشروع همسرم

    [replacer_a]

    یک شب که غافل از همه چیز و همه جا در خانه‌اش نشسته بود و دارد با بچه‌‌اش بازی می‌کند، زنگ درخانه‌اش به صدا در می‌آید.پشت در ، زن میانسالی با دختر جوانی ایستاده‌اند.از همین لحظه زندگی مرد رنگ دیگری به خود می‌گیرد؛ سیاه می‌شود. زن مدعی است که دخترش از مرد حامله است و ...

    به گزارش پارسينه ؛ زن از پشت آیفون همه چیز را شنیده است، او حالا می‌داند که همسر جوانش با زنی دیگر در ارتباط بوده و کار به جاهای باریک هم کشیده...زن بچه‌اش را در آغوش کشیده و مبهوت منتظر است تا مردش از در وارد شود و به او توضیح دهد چرا خیانت کرده است...بعد زن چمدانش را بردارد و برود.برود خانه پدرش و دیگر هیچوقت برنگردد.زندگی او از هم پاشیده است به همین سادگی...به خاطر تنوع طلبی مردش.به خاطر اینکه به او راضی و قانع نشده و احساس کرده در بیرون از چهار دیواری خانه‌اش بیشتر به او خوش می‌گذرد. زن می‌داند که تعداد مردهایی که به حریم خانه و خانواده‌ احترام می‌گذارند روز به روز کمتر می‌شوند.

    او می‌داند که شوهرش هزار دلیل برای کارش دارد.زمان برای زن کشدار می‌شود او فکر می‌کند چه کم گذاشته که مردش یکی دیگر را به او ترجیح داده است.
    صدای همسرش در گوشش می‌پیچد که می‌گوید: من همیشه منتظر یک اتفاق شگفت‌انگیز هستم یک اتفاق هیجان انگیز که مرا از کسالت در بیاورد.سرحالم کند، خستگی‌ را از تن و جسم‌ام خارج کند.زن همیشه سعی می‌کرده اتفاق هیجان انگیز را برای همسرش شکل دهد؛ با غذاهای متنوع، آرایش‌کردن‌های زیبا، لباس‌های دلفریب، دور هم جمع شدن‌های دوستانه،گردش‌های دستجمعی، اتاق خواب جذاب و... اما هیچکدام از این‌ها نتوانسته بود که مرد را پای زن نگهدارد و او از دست زن لیز خورده بود و رفته بود سمت دیگری...

    مرد در جواب همه این حرفها گفت: ذله‌ام کردی بس‌ که بهم عشق ورزیدی! بس‌که مدام بهم زنگ زدی و حالم را پرسیدی، خسته شدم بس‌که پرسیدی کجا هستم؟ چه می‌‌کنم؟ عشق زیاد تو مرا فراری داد.رفتم به سمت زنی که تشنه نگه‌دارد مرا...

    از این حرف مرد، زن یکه‌ خورد؛ مگر می‌شود که کسی از دوست داشتن زیاد هم فرار کند؟ مردها چقدر موجودات عجیبی هستند! وقتی دوستشان داری از تو می‌گریزند و زمانی‌ که از آنها دوری می‌کنی به سمت‌ات می‌آیند. روان‌شناسان معتقدند که این‌گونه عشق‌ زنان به مردان، عشق‌های وسواس‌ گونه است که مردان آن را دوست ندارند اما زنان چون از لحاظ روانی و عاطفی به مرد وابسته می‌شوند، دوست دارند مدام با او در ارتباط باشند! این از تفاوت‌های بارز بین زنان و مردان در عشق ورزیدن است.

    اما واقعیت این است که مردان به دلیل فیزیولوژی که دارند، تنوع طلب هستند.آنها به زنان نزدیک می‌شوند تا نیازهای جسمی خود را برآورده کنند.مردانی که در خانواده‌های سالم دوران کودکی را سپری کرده‌اند و آموزش‌ها و مهارت‌های لازم جنسی را فراگرفته‌اند و به اخلاق و مذهب مقید هستند در بزرگسالی و زمانی که تشکیل خانواده می‌دهند کمتر دچار مشکل اخلاقی می‌شوند و به اصطلاح خیانت نمی‌کنند اما مردانی که دوران کودکی بدی داشته‌‌اند و به اصطلاح عقده‌ای شده‌اند در بزرگسالی دچار بحران‌های جسمی و روحی می‌شوند که ختم به خیانت می‌شود.

    مردان و زنانی که در کودکی به آنها کم‌توجهی شده و یا در معرض آسیب‌های اجتماعی و خانوادگی بوده‌اند در زمان بزرگسالی بیشتر به سمت خیانت به همسر می‌روند. خیانت در واقع یک جور جلب توجه است.وقتی مرد یا زنی از طرف جنس مخالف مورد توجه قرار می‌گیرد و بحران‌های دوران کودکی‌اش در او زنده می‌شود، به سمت جنس مخالف گرایش پیدا می‌کند هر چند که ازدواج کرده باشد. این نوع واکنش در مردان بیشتر از زنان است.

    در واقع مردان بیشتر از زنان خیانت می‌کنند چون بدون این‌که با زنی ارتباط عاطفی برقرار کنند، می‌توانند به او رابطه جنسی داشته باشند اما زنان چون ابتدا باید با مردی ارتباط عاطفی برقرار کنند تا بتوانند با او ارتباط جنسی داشته باشند، کمتر به همسران خود خیانت می‌کنند( در این مورد زنان خاص را باید استثنا کرد).

    بیشتر مردانی که خیانت می‌کنند بعد از برملا شدن رازشان دلایل مختلفی را بهانه می‌کنند؛ آنها می‌گویند همسرشان جذابیت جنسی نداشته و یا آنها را راضی نمیکرده .آنها می‌گویند: همسرشان مدام با او در ارتباط بوده و او را دلزده کرده است، آنها می‌گویند: همسرمان به ما بدبین بوده و همین باعث شده تا ما به سمت زن دیگری برویم.

    اما بیشتر اینها بهانه است.اگر مردی سالم و با اخلاق باشد اگر مشکلی با همسرش پیدا کند از طریق مشاوران کاربلد آن را بر طرف می‌کند.مردی که تمایل به حفظ حریم خانواده‌اش داشته باشد، هرگز خیانت نمی‌کند بلکه ناهنجاری را که چهار دیواری خانه‌اش را تهدید می‌کند، شناسایی و با آن مبارزه می‌کند.

    زن هم امکان دارد که به همسرش خیانت کند.اولین نکته‌ای که باعث می‌شود یک زن به وادی خیانت بیفتد، به بحران‌ها و کمبودهای دوران کودکی‌اش برمی‌گردد اگر زنی در دوران کودکی به اندازه کافی محبت و تجه نبیند و بعد از ازدواج هم با همین کمبودها رو به رو شود در اولین واکنش به همسرش خیانت می‌کند.او با اولین توجه‌ای که ببیند به سمت مرد دیگری می‌رود و ... در چنین شرایطی اگر مردی متوجه کمبود‌های دوران کودکی همسرش شود یا می‌تواند خودش آنها را جبران کند و یا می‌تواند از کمک‌های مشاور استفاده کند تا همسرش راه را به خطا نرود

    زنان گاهی به همسرشان خیانت می‌کنند تا از مردشان انتقام بگیرند. هستند زنانی که متوجه خیانت همسرشان می‌شوند و برای آسیب زدن به او به همان راهی می‌روند که او رفته است.در چنین شرایطی خانواده با بحرانی بسیار پیچیده روبه رو می‌شود که حل آن دشوار است.

    خیانت واژ‌ه‌ای غمبار در عین‌حال پر از خشونت روانی و جسمی است.بحرانی که روز به روز در جامعه ما بیشتر می‌شود.تنها راه در امان ماندن از این آسیب پناه بردن به آموزه‌های دینی و اخلاقی است.در دین اسلام مرد زمانی می‌تواند به زن دیگری به جز همسرش ارتباط برقرار کند که با اطلاع او زن دیگری به شکل رسمی و یا موقت به عقد خود در آورد.چند درصد از مردان ما حاضر هستند چنین کاری بکنند؟ چون آنها معمولا دلیل قانع کننده‌ای برای همسر خود ندارند که او را مجاب کنند که باید به سراغ زن دیگری هم بروند.

    خیانت؛ باعث جدایی می‌شود و اگر درست دقت کنیم هیچ چیزی در دنیا تلخ‌تر از جدایی بین دو همسر آنهم به دلیل خیانت نیست.ایکاش همه ما آنقدر بلندی طبع و آنقدر با اخلاق باشیم که به جای خیانت به یکدیگر، جان‌پناه و محل امن یکدیگر باشیم و داشته و کمبودهای یکدیگر را یا جبران کنیم و یا نادیده بگیریم.اما....

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7249
    نوشته ها
    630
    تشکـر
    163
    تشکر شده 1,316 بار در 478 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ارتباط نامشروع همسرم

    [replacer_a]

    در ازدواج وقتی یکی از دو طرف خیانت می کند، طرف دیگر نابود می شود.





    در ازدواج وقتی یکی از دو طرف خیانت می کند، طرف دیگر نابود می شود. همیشه روحش پریشان و ذهنش مشغول است که چرا؟ چه کم گذاشتم؟ چه کار کردم؟ چه نکردم؟ و ... اما این سوال ها بیهوده هستند. نتیجه ای جز تراشیدن روح آدمی ندارند.

    مساله خیانت در همه دنیا هست و بیشتر میان مردان عمومیت دارد. در جامعه ما نیز این مساله هر روز بیشتر می شود. در میان آشنایان، دو نفری که تصور می کنیم خوشبختانه در کنار هم زندگی می کنند، ناگهان از هم جدا می شوند. یا دچار مشکلات بسیار می شوند و همه آن علاقه یک شبه از بین می رود. اما واقعا دلیل خیانت مردها چیست؟ چه می خواهند که ندارد؟ به دنبال چه هستند که در زن های دیگر پیدا می کنند؟

    در این مطلب ۸ اعتراف مردان خیانت کار و دلیل آنها برای خیانت را آورده ایم شاید تا با مغز و طرز فکر این مردان بیشتر آشنا شویم.

    اعتراف اول :
    انتقام جویی
    «من زمانی به همسر خود خیانت کردم که متوجه شدم او همچنان با نامزد سابق خود ارتباط پیامکی دارد. البته پیام های آنها حاوی هیچ نوع صحبتی که باعث نگرانی باشد، نبود اما تصور اینکه او قبلا با این مرد در ارتباط بوده است و حالا هم این دوستی را ادامه می دهد مرا عصبانی می کرد. صمیمیت همسرم با نامزد سابقش برای من قابل درک نبود.
    با همین عصبانیت از خانه بیرون زدم و یک لحظه تصمیم گرفتم برای درآوردن حرص او، دختر جدیدی را بیابم و شماره اش را بگیرم و همین کار را هم کردم. به نظر من این کار دقیقا همان کاری بود که او انجام می داد و من هم تلافی کرده بودم. ما از هم جدا شدیم. البته همسرم هرگز نفهمید من دوست دختر دارم. دلیل جدایی ما این بود که مناسب هم نبودیم و به درد هم نمی خوردیم. البته اعتراف می کنم آن کار من در عصبانیت درست و اخلاقی نبود اما در آن لحظه احساس خوبی به من داد.»

    اعتراف دوم :
    نبودن جاذبه عاطفی متقابل
    «تا جایی که به خاطر دارم من همیشه عاشق زنانی بودم که از هر نظر کامل باشند. همسر سابق من از خیلی نظرها خوب بود اما با سلیقه من خیلی جور نبود. او بسیار منطقی به نظر می رسید که هیچ نوع ارزشی برای من نداشت و باعث جذب من نمی شد. خیلی تلاش کردم به این مساله توجه نکنم اما نمی توانستم. پس از چند ماه، روزی با گروهی از دوستانم بیرون رفتم و در فروشگاهی که خرید می کردیم دختری را دیدم که بسیار عالی به نظر می رسید.

    از او شماره گرفتم و او به من گفت هر وقت بخواهم می توانم با او تماس بگیرم و قرار بگذارم. من هم همین کار را کردم. پس از چند جلسه متوجه شدم باید رابطه خود با همسرم را پایان بدهم زیرا دیگر هیچ جذابیتی برای من نداشت و دوست داشتم در کنار کسی باشم که دیوانه وار دوستش دارم و برای من فقط یک دوست ساده نیست.»

    اعتراف سوم :
    وقت نگذاشتن برای یکدیگر
    «من زمانی از همسر سابق خود جدا شدم که او بسیار مسافرت می رفت و ما خیلی کم در کنار هم بودیم. من بیشتر مواقع تنها بودم. این تنهایی به ویژه در روزهای تعطیل آخر هفته بسیار مرا آزار می داد. دوست داشتم کسی در کنارم باشد و با هم حرف بزنیم، بیرون برویم و ... . به همین دلیل، دفعه آخری که به مسافرت رفت من سراغ زن دیگری رفتم و پس از بازگشت همه چیز را به او گفتم و از هم جدا شدیم. این جدایی برای هر دوی ما خوب بود. البته می دانم کار من به هیچ وجه اخلاقی نبود اما در تنهایی هایم تنها چیزی که می توانست به من آرامش دهد یک همزبان بود.»
    اعتراف چهارم :
    رابطه اشتباه
    من با نامزدم در دانشگاه آشنا شدم . ما از همان ترم اول با یکدگیر دوست شدیم. پس از فارغ التحصیلی، هر کدام از ما به شهر خودش برگشت اما پیش از آن با هم نامزد کردیم. من تقریبا همه آخر هفته ها به شهر او مسافرت می کردم. اما فقط آخر هفته ها در کنار هم بودیم و در طول هفته با دوستان خود خوشگذرانی داشتیم.

    پس از چند ماه از این روند خسته شدم و با خودم تصور کردم در شهر خودم هم دختران زیبا و خوب زیادی هستند و من چرا همه روزهای تعطیل خود را در جاده و رفت و آمد می گذرانم؟ این مساله را با او در میان گذاشتم و چند باری او به شهر من می آمد اما پس ا مدتی او نیز خسته شد و با هم تصمیم گرفتیم این رابطه دشوار را پایان ببخشیم.»

    اعتراف پنجم :
    مغایرت احساسی و سبک زندگی
    «من همسر سابق خود را در گردهمایی کاهش وزن ملاقات کردم. با هم دوست شدیم و هنگامی که با هم قرار می گذاشتیم و بیرون می رفتیم، هر دو حدود ۲۰ کیلوگرم اضافه وزن داشتیم. من همه رژیم ها و برنامه های ورزشی خود را به دقت و با جدیت فراوان انجام می دادم و به سرعت وزن کم می کردم. اما او به ورزش و رژیم اهمیت نمی داد و در نتیجه کاهش وزنی هم نداشت.

    پس از اینکه اضافه وزن خود را از بین بردم، اعتماد به نفس بیشتری پیدا کردم. زن هایی که قبلا حتی به من نگاه هم نمی کردند مشتاق صحبت با من بودند و این حس خیلی خوبی به من می داد. همسر سابق من از چاقی خود در عذاب بود و به زن های اطراف من حسودی می کرد.

    یکی از روزهای آخر هفته که او خانه نبود، ما با یکی از این زن ها قرار گذاشتم و با هم بیرون رفتیم. من هرگز این مساله را به همسرم نگفتم اما چند هفته بعد با بهانه های مختلف از او جدا شدم. من تصور می کنم باید با زنی باشم که شبیه من است و ارزش های زندگی او ارزش های من هستند. فردی که طرز فکر و اراده مان شبیه هم باشد.»

    اعتراف ششم :
    نداشتن رابطه عاشقانه
    «من و همسرم همیشه خدا با هم جنگ و دعوا داشتیم. برای همه چیز با هم بحث می کردیم این همه تنش اعصاب مرا خورد کرده بود. درست برعکس همسرم، دختری در شرکت ما بود که همه چیز را خیلی راحت می گرفت و رفتار دوستانه ای با همه داشت و شاد بود. یک شب که هر دو تا دیر وقت در شرکت مشغول کار بودیم، تصمیم گرفتیم برای شام با هم بیرون برویم.

    همه چیز خیلی عالی بود. او بسیار خوب و پر احساس بود و شبی رویایی با عشقی پاک را با او پشت سر گذاشتم. این اتفاق جراتی در دل من به وجود آورد تا از رابطه ای که همیشه مرا آزار می داد جدا شوم. یک هفته خانه نرفتم و پس از آن از همسر سابقم جدا شدم و اکنون با همکارم در ارتباط هستم.»

    اعتراف هفتم :
    رویاپردازی
    «من هنگامی به همسر خود خیانت کردم که با دختری آشنا شدم که ابتدا قصدم تسلی دادن به او بود. او تازه از یک رابطه طولانی جدا شده بود و روحیه خوبی نداشت. ما زمان زیادی را با هم سپری می کردیم تا اینکه به هم علاقه مند شدیم. من تصور می کردم او بهترین زن روی زمین است و من با او خوشبخت خواهم بود. به همین دلیل، از همسرم جدا شدم و سراغ آن دختر رفتم. اما رابطه ما دوامی نداشت و متوجه شدم رویاپردازی بسیار بهتر از واقعیت است.»

    اعتراف هشتم :
    پیدا کردن اعتماد به نفس
    «من همیشه خجالتی بودم و به هیچ وجه با جنس زن راحت نبودم. نامزدم نیز مثل من بسیار خجالتی بود رابطه ما مشکلی نداشت اما هیچ هیجان و چیز جالبی هم نداشت. روزی برای کار خود در همایشی شرکت کردم.
    هنگام شام، خانمی رو به روی من نشسته بود که بسیار جذاب و باهوش به نظر می رسید و من واقعا جذب او شده بودم. از این مساله بسیار تعجب کردم زیرا قبلا چنین تجربه ای نداشتم. حس خوبی بود و احساس می کردم در اوج آسمان ها هستم. سعی کردم اعتماد به نفس داشته باشم و با او سر صحبت را باز کردم.

    در طول همایش و کنفرانس های دیگر نیز با هم صحبت می کردیم و وقتمان را با هم می گذراندیم. من هرگز از این رابطه به نامزدم چیزی نگفتم اما چند ماه بعد از او جدا شدم. پس از جدایی من آن زن جذابی که در کنفرانس ها می دیدم را دیگر هرگز ملاقات نکردم. اما همان رابطه کوتاه، اعتماد به نفس خاصی به من داده بود و متوجه شدم اگر اراده کنم می توانم بیرون بروم و زن دلخواه خود را پیدا و با او ازدواج کنم.»

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7501
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ارتباط نامشروع همسرم

    سلام . مرسی از پاسخ های علمی شما. اما من هم همه این ها را می دانم . اما این را هم می دانم که عشق را نمی توان در کفه ی دیگر عقل گذاشت. دیشب با او حرف زدم . میگه خیانت نکردم. هر بار یک حرفی می زنه. میگه متن ها را میگیرم بهت ثابت میکنم. من هم گفتم کاش واقعا این اتفاق بیافتد و من مطمئن شوم شوهرم به زندگی پایبند بوده... اما مطمئنم که این اتفاق افتاده. میخوام چشم ببندم و بگم اشتباه کرده. اما نمیفمه. خدایا کمک کن

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5704
    نوشته ها
    645
    تشکـر
    75
    تشکر شده 416 بار در 244 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ارتباط نامشروع همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط n.r نمایش پست ها
    سلام. در تیر 92 با همسرم عقد کردیم و در اسفند 92 هم رفتیم سر زندگیمون .من 27 سالم و همسرم30 سال. هر دومعماریم . من فوق لیساسم و او لیسانس بسیار همدیگه را دوست داشتیم البته مشکلاتی بود مثل اینکه قرار بود به جای عروسی بریم سفر که پدر شوهرم زد زیرش. در تیر 93 به تهران اسباب کشی کردیم(تک پسره). برای تحویل دو روزه کارها به اصفهان برگشتیم که متوجه شدم همسرم با یکی از دوست دخترهای سابقش در ارتباطه ( در حد ************ تلفنی) حتی این خانم به شوهرم گفته بود زنت را طلاق بده و من پای همه چیزت هستم. خلاصه کار کشید به دادگاه مجرمیت صادر شد. فهمیدم که شوهرم پیشنهادی از این دست به خانم های دیگری هم داده است و درواقع به نوعی بیمار است. بعد از خواهش های او و گریه هایش از او خواستم که حق طلاق و مسکن را به من بدهد تا برای زندگیم اصمینان داشته باشم و در دادگاه هم تعهد بدهد و برای درمان بیماری به روانپزشک مراجعه کند تا رضایت داده و به زندگی برگردیم. اما علارغم قولی که داد به هیچ یک عمل نکرد و منجر به صدور قرار مجرمیت شد. چطور به او بفهمانم که این حقوق را صرفا برای اطمینان می خواهم و نمی خواهم از آن ها تا زمانی که کاری علیه مصالح خانوادگی نکرده استفاده کنم چون می ترسد طلاق بگیرم. اگر این حقوق را ندهد مجبورم با همین قرار مجرمیت طلاق بگیرم آن وقت با قلب شکسته و عشقی که هنوز هست چه طور کنار بیایم؟ شوهرم هنوز هم عنوان می کند که دوستم دارد و از اشتباه خود پشیمان است.
    سلام

    من نمیدانم از کجا به نتیجه بیمار بودن ایشون رسیده اید!؟ و اگر روانپزشک رفتن تشخیص ایشون چی بوده؟

    عزیز ایشون عاشق نیستن, هوسبازن متعهد نیستن و خانواده ای وجود نداره و عشقی که بخواهین حفظش کنید. عشق و عقل در یک کفه ترازو هستند البته با علم اونی که شما میگید هیجانات هورمونیه

    در یک کف و در کفه دیگه عقل.

    اگر میخواهین زندانبان باشید و ایشون زندانی خوب ادامه بدید و گرنه جدا شید و خلاص.


    موفق باشید

  6. کاربران زیر از فرشاد1020 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7501
    نوشته ها
    7
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : ارتباط نامشروع همسرم

    سلام . ممنون از راهنمایی شما دوست عزیز

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. عذاب وجدان از روابط نا مشروع
    توسط نازنین69 در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 09-21-2014, 01:24 PM
  2. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 03-05-2014, 12:34 PM
  3. رابطه بین طبخ گوشت و آلزایمر
    توسط Artin در انجمن نکات تغذیه ای
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 02-28-2014, 01:58 AM
  4. چاقی چند نوع می باشد؟!
    توسط Artin در انجمن سایر
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-17-2013, 12:10 AM
  5. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-28-2013, 11:37 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد