نوشته اصلی توسط
rezazdm
سلام . من 3 سال قبل از ازدواج با همسرم رابطه داشتم . متاسفانه همسرم بداخلاق بود و من احساس کردم شاید بخاطر رابطه ای که با هم داشتیم باشه سریعا تصمیم به ازدواج گرفتم و ازدواج کردیم از روز اول ازدواج در دوران نامزدی به من بدبین بود و تهمت میزد . 6ماه پس از ازدواج مراسم عروسی رو گرفتم و حتی بخاطر سطح مالی پایین همسرم اجازه ندادم جهیزیه بگیره و همشو خودم براش گرفتم . بهترین مراسمی که حتی بیشتر از توانم بود گرفتم .ولی دست از اخلاق بدش و بدبینیش بر نداشت 7ماه گذشت مادر زنم بهم پیشنهاد بچه دار شدن داد تا شاید اخلاقش بهتر بشه . تو دوران حاملگی بدتر شد . منو کتک میزد و با مشغله کاری که داشتم تحملش سخت بود چند بار من هم کتکش زدم که شاید بفهمه من از اون از نظر جسمی قوی تر هستم. دخترم به دنیا اومد . حالا دختر 3ماهم هم کتک میخورد . نمیدونستم چه کنم . همش با صبر و حوصله جوابشو می دادم ولی حرف تو گوشش نمیرفت . باهاش صحبت میکردم ولی تا چندکلمه ازمن میشنید سریعا شروع به دعوا و دادو بیداد میکرد و آبرومو جلو درو همسایه میبرد . پس از کلی ضرر مالی به دلیل آبرو بردن من از سرکار بیکار شدم .دیگه کار گیرم نمیومد . منی که کلی غرور داشتم مجبور به عملگی شدم . احساس میکردم خوشحاله من هم غرورمو میشکستم و یه جورایی از این که خوشحاله از زندگیم راضی بودم . این قضیه گذشت و دوباره بیکارشدم . با اینکه وضع مالی خوبی نداشتم ولی ولی به هر روشی بود حتی اگر قرض میکردم نمیذاشتم کوچکترین سختی رو احساس کنه . هرجوری بود هر چیزی که میخواست رو براش فراهم میکردم. الان دوباره رفتم سر کار . تمام سختی کار رو به جان میخرم فقط با شادی همسرم خوشم . ولی از روز اول شروع به دعوا کردن و دادوبیداد کرده و همش منو میزنه . مدتیه که دخترم عصبی شده و همش گریه میکنه . واقعا دیگه صبرم تموم شده . هرچی به عقب فکر میکنم میبینم من از روزی که با همسرم ازدواج کردم همش پس رفت داشتم . از کارم که بهترین شغل بود بیکار شدم . تقریبا 50 میلیون تومان ضرر مالی دیدم . کلی گوشیمو شکست . از خانوادم رانده شدم . کلی ضرر جسمی به خودم زدم تا آسیبی بهش نزنم . و همه اینها هیچ نتیجه ای نداشت جز روز به روز بدبخت تر شدن . لطفا راهنماییم کنید . بخدا هر روز دعا میکنم روز بعد چشمم باز نشه . آخه این همه زحمت آدم برا عشقش بکشه بعد کلی توحین و تهمت بشنوه . بچشو جلو چشمش بخاطر هیچ چیزی بزنه . نمیدونم چکار کنم .از شما عاجزانه تقاضای راهنمایی دارم . در ضمن مادر همسرم هم با شوهرش همین برخورد رو داشت و الان یک سال میشه که از هم جدا زندگی میکنن و مادر همسرم تقاضای طلاق داده . هر روز پدرخانومم التماس مادرخانوم میکنه که برگرده ولی مادرخانومم نمیخواد