نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: تردید در انتخاب

2018
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7729
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    2
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    تردید در انتخاب

    سلام........حدود یک سال پیش با پسری در دانشگاه آشنا شدم که 2 سال از من کوچکتر هستن بعبارتی من 27 سالمه و ایشون 25 سال و اهل یکی از روستاهای استان کرمانن. بعد از دو ماه از شروع رابطمون موضوع رو با خانوادش در میون گذاشتن اما با مخالفت شدید خانواده مواجه شد دلیل مخالفتشونم یکی اختلاف سنیمون بود و یکی هم اینکه اونا دید خوبی نسبت به بچه های شهرای بزرگ ندارن. حدود 4 ماه بعد از شروع رابطمون از گوشه کنار بهشون خبر میرسید که مامانش داره برای دختر داییش هدیه و نشون و .... میبره در صورتیکه خودش کاملا مخالف بود و همیشه به همه میگفت که من شخص دیگه ای رو دوست دارم و اصلا از دختر داییم خوشم نمیاد اما همچنان تحرکات مادرش ادامه داشت تا اینکه یک بار که برای تعطیلات عید خونه رفته بود بعد از یک جر و بحث کوچیک که با هم داشتیم به من اس ام اس داد و گفت من نامزد کردم! نگو که تو اون چند روزی که قهر بودیم به اصرار خانوادش رفته بوده خواستگاری و یکی دو بار هم تلفنی با دختر داییش حرف زده
    اما بعد از تعطیلات عید به من گفت که تو صحبتهایی که با دختر داییش داشته بیشر از قبل مطمئن شده که اون بدردش نمیخوره...و بعد از این ماجراها یک اس ام اس به دختر داییش داد که هیچ احساسی بهش نداره و نمیتونه باهاش ازد کنه...خلاصه تا همین الان که یکسال میگذره هنوز خانوادش دارن هر روز ماجرای دختر داییش رو رسمیتر میکنن و ایشون هم داره روی من پافشاری میکنه ...دو ماه پیش تصمیم گرفتم عمیقا دیگه به ازدواج باهاش فکر نکنم تا اینقدر ضربه روحی نخورم تو این رفت و آمدا ...از طرفیم خودش چندین بار گفته اگه از نظر مالی استقلال کامل داشت اینقدر نظر خانواده براش مهم نمیشد....و الانم داره قدمهای خیلی خوبی برای استقلالش بر میداره...با خودم میگم بمونم شاید خدا خواستو همه چیز حل شد آخه من واقعا دوسش دارم...از طرفی وقتی باهاشم و اسم دختر داییشم هست حس میکنم سبک میشم.... .با خودم میگم راهش فقط صبره اما با توجه به سنم خیلی جای ریسک ندارم...تورو خدا کمکم کنین و نظرتونو بگین...درباره هر کدوم از اتفاقات این یک سال من نظر بدین و راهنماییم کنین...مرسی
    ویرایش توسط ماتیلدا : 10-24-2014 در ساعت 01:03 PM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : لطفا بخونین و کمکم کنین

    نظر شخصی منه با توجه با نوشته های شما

    بهتره که این شخصو برا ازدواج انتخاب نکنید :

    1.تفاوت سنی ( حتما در آینده براتون مشکل ساز میشه )
    2.تفاوت سطح طبقاتی ( ازدواج تنها بین دو نفر تمام نمیشه وصلت بین دو خوانوادس )
    3.تفاوت نگرش خانواده هاتون در رابطه با ازدواج و رابطه شما دوتا ( حتماً در آینده از طرف خوانواده همسرتون تحقیر یا سرزنش میشین )
    4.عدم آشنای شما ( چون همش از جانب ایشون نقل قول کردن و خودتون هیچ برداشتی ازش نداشتین )
    5. عدم استقلال مالی آقا پسر ، عدم استقلال فکری پسر ( اگه واقعاً شما رو میخواسته هرگز به طرف دختر دایش برا شناخت و مقایسه نمیرفت )
    6.شروع رابطه با ایشون ( به احتمال زیاد در آینده نصبت به شما بدبین میشن )
    7.تنها دلیل شما برا ازدواج احساسات و عجله ( خوب فکر کنین برا شروع یک زندگی نباید با احساساتتون تصمیم بگیرین )
    8. عدم اطمینان شما از خودتون برا شروع یک زندگی و تنها دلیلتون اینکه ( اگه اینو ازدست بدم دیگه شاید خواستگار نیاد ، سنم بالا میره )
    .
    .
    .

    امیدوارم موفق باشید و بهترین تصمیم رو برای زندگیتون بگیرید

  3. 5 کاربران زیر از reza1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7729
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    2
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا بخونین و کمکم کنین

    [QUOTE=reza1;39998]نظر شخصی منه با توجه با نوشته های شما

    بهتره که این شخصو برا ازدواج انتخاب نکنید :

    1.تفاوت سنی ( حتما در آینده براتون مشکل ساز میشه )
    2.تفاوت سطح طبقاتی ( ازدواج تنها بین دو نفر تمام نمیشه وصلت بین دو خوانوادس )
    3.تفاوت نگرش خانواده هاتون در رابطه با ازدواج و رابطه شما دوتا ( حتماً در آینده از طرف خوانواده همسرتون تحقیر یا سرزنش میشین )
    4.عدم آشنای شما ( چون همش از جانب ایشون نقل قول کردن و خودتون هیچ برداشتی ازش نداشتین )
    5. عدم استقلال مالی آقا پسر ، عدم استقلال فکری پسر ( اگه واقعاً شما رو میخواسته هرگز به طرف دختر دایش برا شناخت و مقایسه نمیرفت )
    6.شروع رابطه با ایشون ( به احتمال زیاد در آینده نصبت به شما بدبین میشن )
    7.تنها دلیل شما برا ازدواج احساسات و عجله ( خوب فکر کنین برا شروع یک زندگی نباید با احساساتتون تصمیم بگیرین )
    8. عدم اطمینان شما از خودتون برا شروع یک زندگی و تنها دلیلتون اینکه ( اگه اینو ازدست بدم دیگه شاید خواستگار نیاد ، سنم بالا میره )
    .
    .
    .

    سلام.....ممنونم از راهنماییتون آقا رضا
    مورد 1 و 2 رو قبول دارم .....درباره مورد 3 باید بگم حداقل الان برای خودم شانس زیادی قائلم که بتونم بعد از ازدواج نظر مساعد خانوادش رو داشته باشم ... اما درباره مورد 4 باید بگم من شناخت خوبی ازش دارم... و واقعا شخصیتش رو تحسین میکنم... فوق العاده خودساخته و امین و مسئولیت پذیر و مهربونه.... در اصل آره من میترسم از دستش بدم نه به این خاطر که دیگه خواستگار گیرم نمیاد بلکه به این خاطر که تا بحال واقعا پسر به این خوبی ندیدم با اینهمه صفتهای عالی.... کسی که مورد اعتماد همه است و تو همه خوبیای وجودش بی دریغه.... بجز این مورد دختر داییش من تمام رفتارهاشو واقعا تحسین میکنم... البته در مورد همین موضوع هم یه سری دلیلایی داشت واسه خواستگاری رفتن... میگفت خانوادم گفتن برو آشنا شو اگه خوشت نیومد بهم بزن. منم برای اینکه اونا سر تو لج نکنم رفتم جلو... اما بعدش که بهشون گفته نپسندیدمش گفتن آش کشک خالته بخوری پاته نخوری پاته!!! خیلی با من درباره جزئیات صحبت نمیکنه میگه سپردم به خدا ... میدونم که اگه ول کنم این رابطه رو و برم اون زجر میکشه، سکوت میکنه و به من حق میده و اگر نرم کنارم میمونه و تا هر زمانی که بتونه روی من پافشاری میکنه، اما منم هرچی دور و برم رو نگاه میکنم تمام ازدواجهای اطرافم بالاخره یکی دوتا ایراد نسبتا مهم داشته.... اختلاف تو مدرک تحصیلی، اختلاف زیاد تو سن، اختلاف سطح خانوادها، با خودم میگم عشق یعنی یک جا مطمئن بشی ... یک جا کوله بار سفرتو زمین بذاری و صبوری کنی... اشتباه میکنم؟؟؟؟ درباره استقلال مالی که تا بحال که دانشجوی فوق بود ماهی 600 تومنی در می‌آورد اما الان یک هفته نیست دفاع کرده سر یک کار خیلی خوب رفته... بخاطر من برنگشته خونشون گرچه از منم دوره ( من شیرازیم، دانشگاهمون رفسنجان بوده و ایشون اهل یکی از روستاهای دور کرمانن) و داره سعی میکنه همونجا آینده اش رو بسازه خیلی با پشتکار و پر تلاشه... راستی منظورتون از مورد 6 رو نفهمیدم اما اگه منظورتون اینه که من رابطه رو شروع کردم اصلا اینجوری نیست حداقل 2-3 ماه طول کشید تا پذیرفتمش... ممنونم از راهنماییتون آقا رضا

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7729
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    2
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا بخونین و کمکم کنین

    هیشکی منو دوست نداره؟؟؟؟؟؟؟

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد