دوستان سلام.
من یه سال عقدبسته بودم و قبل از اون با هیچ کس هیچ رابطه ای نداشتم از خانواده مذهبی هستم و خودمم خیلی مقیدم.اوایل عقد بستگی مادرم اسرار کرد برای معاینه پرده بکارت بریم و گواهی بگیریم ولی شوهرم و خانوادش حسابی مخالفت کردن و گفتن درست نیست به این مسائل که مربوط به خود زوجین میشه دخالت کرد. شوهرم هم شدیدا مخالفت کرد و گفت اگه من بهت اعتماد داشتم عقد نمیکردیم و اصلا برام اهمیتی نداره و من به پاکی و نجابت تو اطمینان دارم. الان یه ماهه عروسی کردیم و من هیچ گونه اطلاعاتی راجع به نوع پرده بکارتم نداشتم. چند بار از شوهرم خاستم برای اطلاع خودم برم معاینه ولی اجازه نداد و گفت دوست ندارم غیر از خودم کسی زنمو ببینه! منم تنها راهم برای اینکه اطلاعات بدست بیارم اینترنت بود, چند جا سرچ کردم و چند تا عکس دیدم و بعد خودم با یه مکافاتی سعی کردم معاینه کنم و بیشتر شباهت بدم شبیه کدوم عکسه تا نوعشو مشخص کنم.باتوجه به اطلاعاتی که بدست آوردم از نوع حلقویه شاید. تو این یه ماهه که از جشنمون میگزره چندین بار رابطه داشتیم فقط سری اول یکم درد احساس کردم اونم فقط به خاطر کشیده شدن دیواره واژن بود. تو این یه ماهه نه دردی احساس کردم و نه خونریزی داشتم پرده هم سالم سالم سرجاشه! ولی چیزی که منو اذیت میکنه بعد از اولین رابطمون که هر دو انتظار درد و خونریزی داشتیم, وقتی هیچ نشونه ای نبود من ناراحت شدم ولی به روی خودم نیاوردم.شوهرم فقط یه جمله گفت"اصلا چیزی بود؟" همین یه جملش کافی بود تا من همه ی روانم بریزه به هم ولی به روش نیاوردم. تا دیروز بهش گفتم که از حرفش ناراحت شدمو در نتیجه اون حرفش خیلی سعی کردم تا این پرده از بین ببرم چون دیگه ازش بدم اومده بود , نمیدونم شایدم یه جور دلم میخاست مثل بقیه عروس و دومادا بعد از اولین رابطه خونریزی داشته باشم تا خیالمون راحت بشه.... نمیدونم واقعا.
تو این چندین دفعه که با هم رابطه داشتیم چون از قبل پیشنوازی زیاد داشتیم و من و شوهرم هر دو مهارت کامل را از قبل یاد گرفته بودیم و مطالعه زیاد داشتیم من اصلا دردی احساس نکردم و حرکات شوهرم کاملا آروم بود و مواظب بود من ناراحتی نداشته باشم.
من و شوهرم خیلی همدیگرو دوست داریم و خیلی با هم تفاهم داریم از همه لحاظ عالی هستش. ولی تنها چیزی که الان اعصاب منو ریخته به هم همین موضوعه دوست داشتم اولین شب برام خاطره انگیز ترین شب باش ولی نشد ناراحتم. الانم بعد از یه ماه هیچی نشده که نشده.
آخرین باری که باهم رابطه داشتیم من درد داشتم ولی به شوهرم نمیگفتم چون دوست داشتم زودتر به هدفم برسم ولی وقتی شوهرم فهمید که من درد دارم ناراحت شد و گفت ما هنوز به اون شب خاصمون نرسیدیم دوست ندارم تو یه رابطه و یهویی این اتفاق بیافته چرا به من نگفتی تصمیمت چیه, شوهرم روحیات اخلاقی خاصی داره یه شب خاص معین کرده که اون شب به اصطلاح شب ح ج ل ه باشه و میخاد هر سال اون شب و جشن بگیره و ... خلاصه خیلی براش مهمه .من خیلی براش توضیح دادم که پرده از نوع ارتجاعی پاره نمیشه اون شب خاص هیچ اتفاق متفاوتی نمیافته و همین خواهد بود ولی اون میگه شاید یه درصد احتمال داشته باشه اگه نشد هم مهم نیست ولی خوب من استرس دارم.