موضوع:خیانت
سلام
من 21 سالمه ،از یه خونواده ی ظاهراً خوشبخت، 6ماه پیش احساس کردم که مامانم رفتارش عوض شده ، وقتی بابام سر کار بود گاهی با یه نفر تلفنی صحبت می کرد. ولی اینقدر آروم حرف می زد که چیز خاصی متوجه نمی شدم. ولی .از اونجایی که ما از یه خونواده ی خیلی خوب بودیم !اصلا فکرم به اینجا نمی رسید که مامانم بخواد خیانت کنه!ولی می دونستم موضوع مهمی باید باشه
هر روز رفتارش عجیب تر می شد آ هنگ غمگین گوش می دادو گریه می کرد یا اینکه یهو موقع ناهار می رفت بیرون داشتم نگران می شدم چندین بار ازش دلیلشو پرسیدم ولی می گفت هیچ مشکلی نداره،یه ماه پیش یه بار که گوش وایسادم شنیدم داره به یکی می گه :بدون تو نمی تونم زندگی کنم دارم از دوریت می سوزم ، ولی باید تحمل کنم .
انگار دنیا رو سرم خراب شد داشتم از شدت بغض خفه می شدم ، باورم نمی شد که این مامان منه
مثل دیوونه ها شده بودم ولی باز باور نمی کردم یه فکری به ذهنم رسید ، یه روز که حموم بود گوشیشو از تو کمدش پیدا کردم و وایبر مامانمو رو لپ تاپم نصب کردم ؛ ولی ای کاش نمی کردم چون چیزاییو دیدم که از دونستنش وحشت داشتم بد تر از همه اینکه فهمیدم اون شخص پسر دوست بابامه! !
30 سالشه زن و بچه داره! و باهم رابطه خانوادگی داریم.به خدا شاید کسی باور نکنه ولی تا حالا هیچ مردیو به خوبی و مهربانی و وفاداری بابام ندیدم همیشه همه جا از مامانم تعریف می کنه همیشه به منو خواهرم می گه قدر مامانتونو بدونید و...چطور تونست این کارو باهاش بکنه مگه اون پسر لاابالی چیش از بابام بهتر بود!!!
من واقعاً نمی دونم باید چکار کنم انگار تو برزخم
لطفاً کمکم کنید