...
...
ویرایش توسط pari@ : 12-13-2014 در ساعت 10:51 PM
راستش شرایط سختیه ... که پدرت بخواد چنین رفتار ریلکسی رو داشته باشه
به هرحال تا نتونید برای خودتون در زندگی ثبات و امنیت خاطری پیدا کنید باید صبور باشید
به هرحال شما نمیتونید رفتار پدرت رو تغییر بدی ولی میتونی برای برخورد متناسب با رفتاراش با مشاوری متعهد مشورت کنید
تا راه مناسب رو به شما نشون بده و شمارو در این راه همراهی کنه
خـــــدانـگهــــــدار
.مرسی.میخواستم برم مشاوره اما نمیذاره
نمی دونم چی بگم
به نظرم صبر و تحمل کنید بهتر از اینه که به فکر فرار و خودکشی باشید که صد درصد بدتر از وضعیت فعلیتونه
بین بد و بدتر ،بد رو انتخاب کنید که ماه پشت ابر نمی مونه
اتفاقی به این سایت رسیدم
با این که اصلا وقت فعالیت رو ندارم تصمیم دارم تو این سایت به هموطنانم کمک کنم چون سری به کمک ها و درخواست ها زدم دیدم خیلی ها برای یک سری مشکلات ساده می خوان دست به خودکشی بزنن و با مشکلات خودم که مقایسه کردم دیدم من باید هزاران بار خودکشی می کردم .منم خیلی مشکل دارم اما تونستم بایستم
دوست من شکست عشقی تو در برابر کار کردن یک بچه 10 ساله و فال فروختن یک دختر 8 ساله خیلی مسخره به نظر میرسه اینطور نیست؟؟
همین که صدای آواز گنجشکها رو میشنوم
یعنی هنوز زنده ام و زندگی ادامه دارد...
پس میتوانم هنوزهم برای بهتر زیستن تلاش کنم
.
.
.
.
.
خدایا شکرت که هنوز زنده ام
از شیخ بهایی پرسیدند: سخت میگذرد چه باید کرد؟
گفت: خودت که میگویی سخت می گذرد، سخت که نمی ماند پس خدارو شکر که می گذرد و نمی ماند.
صبوری کن خواهر
انشالله تو زندگی خودت همیشه موفق باشی و بدون تلخی .
من هر تحقیری را که شدم با صدای بلند خندیدم
اسمم را (با جنبه) گذاشتند
بی آنکه بدانند
خندیدم تا کسی صدای شکسته شدن قلبم را نفهمد...
محتاج
درک شدن نیستم...
فقط دردم می آید
خر فرض شوم....
والا من که پسرم جلو این چیزا سکوت نمیکنم نبایدم بکنم
توهم نکن یعنی تامیتونی سکوت نکن
سکوت کنی یعنی راضی هستی ولی سرحقت که وایستی بهش میرسی
بعضی انصافا از پدر شدن ....... بی خیال
بهشون اهمیتی نده به فکرخودت باش و زیادم به حرفاش گوش نکن (حرفای که میدونی اشتباهه باید جلوشون وایستی )
صبر و تحملم همه چیز و بدتر میکنه (یعنی راه مطمعنی نیست )
بالاخره یه روزی میرسیه که تحملت تموم میشه (حاالا بیماری هایی که تو این عذاب گیرت میاد و فاکتور میگیریم)
پیشنهاد من اینکه با چشمای باز زندگی کنی و حقایق و قبول کنی و یه برنامه واسه زندگیت داشته باشی
یه راه فرار از این زندگی پیداا کن (البته نه خودکشی و فرار از خونه )
این راه هم میتونه ازدواج باکسی باشه که دوستت داره و داریش
هم میتونه مستقل شدن و از زیر بلیط خانواده خارج شدن باشه (این بستگی به سن و وضعیت تحصیلیت داره )
کلا خودت و به آتیش بقیه نسوزون
عشق مهمترین امتحان خداست ..
فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)
...
ویرایش توسط pari@ : 12-13-2014 در ساعت 10:52 PM
عشق مهمترین امتحان خداست ..
فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)
...
ویرایش توسط pari@ : 12-13-2014 در ساعت 10:53 PM
عشق مهمترین امتحان خداست ..
فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)
...
ویرایش توسط pari@ : 12-13-2014 در ساعت 10:54 PM
عشق مهمترین امتحان خداست ..
فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)
ولی بخدا بجان مادرم خیلی حرفات بهم ارامش میده
به مامانمم گفتم
ممنونم حرفات خیییییلی عالیه
همین برام یه دنیا ارزش داره
درسته ماسمالی که میشه هیچی
تا بیاد بگذره هم پدر آدم درمیاد
بقول داریوش:
ماگذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران واای بحال دگران...
سلام دوست گلم به نظر من یه راهی اول پیدا کن که بتونی از خونه خارج بشی بگو میرم فلان ورزش یا بگو میرم پارک دور بزنم جایی که پدرت دوس داره رو بهش بگو و بگو میرم فلان جا وبرو دفترچه کنکورت رو بگیر یا برو کتابخونه اونجا درس بخون منم با reepaaموافقم اصلا زیر بار نرو چون خودت اذیت میشی وبیشتر عذاب میکشی البته اون پسره وپسر هرکاری میتونه بکنه میدونم که شما مثل من دختری وبیشتر روت تمرکز میکنن ولی راهش اینه که خودتو از اونجا بکشی بری بیرون یه کاری پیدا کنی وخودت خرج خودتو در بیاری یا بری کنکور بدی دانشگاه بری اینطوری میتونی از زیر سلطه پدرت بیای بیرون
2سال پیش کلاس خیاطی رفتم ب زور راضیش کردم و
همه دوره هاشو گذروندم
الانم تو فکرم برم کتابای رشتشو بگیرم بخونم
آخرسر بهش میگم
که نتونه مخالفت کنه
من تازه وارد این انجمن شدم و از دیدن بعضی تاپیک ها رنج میبرم چون بعضیهاشون رو تجربه کردم.
مشکل شما دیکتاتوری پدر و عدم تعهده .. دقیقا منم همین مشکلو دارم بااین تفاوت که من پسرم و مشکلم درمورد بی غیرتی نیست بلعکسه خیلی تعصبیه پدرم و... رفتار دیکتاتورانه شبیه پدر شما داره و دوس داره همه چیز رو تحت مدیریت و کنترل خودش بگییره اهمیتی به اید آل و خواست و دلخواه طرف نمیده و فقط حرف خودش رو میزنه وقتی هم زیاد مقاومت نشون بدی تورو محکوم میدونه برای خودم پیش اومده که زبان نفهمی پدر چقدر میتونه دلخراش باشه برای یکی !!
من الان مدتیه سرخورده شدم و انگیزه هیچ کاری ندارم دلیلش تنها سخت گیری ها وسرزنش ها و محدودیت هایی که از طرف پدرم اعمال شده... به نظرم 2 راه داری اگه میتونی با شرایط کنار بیای خودتو تطبیق بده وسعی کن کار خودتو بکنی.اگه نمیتونی و خیلی سخته برات.در کنار اینکه آرامشتو حفظ میکنی تصمیم عاقلانه بگیر برای برون رفت از اون خانواده.مثلا مستقل شدن از طریق کار یا ازدواج.
برای ازدواج به نظرم بگرد یکی رو پیدا کن که شبیه خودت باشه یعنی آدم آرومی باشه و طبق ایده آلهات( ایده آل های معنوی بیشتر منظورمه نه مادی) و کسی که بتونی بهش تکیه کنی.از اینترنت هم میتونی کمک بگیری.
یه نکته دیگه هم یادت بدم اگه کسی اومد خواستگاریت و مشکل روانی نداشت سالم بود اعتیاد نداشت .طبق ایده آلهات آدم خوبی بود و به هرشکلی مشکلی نداشت پدرت باید با ازدواجت موافقت کنه و اگر موافقت نکرد( مثلا گفت حق نداری ازدواج کنی) میتونی بری دادگاه یواشکی و به دادگاه بگی پدرم بدون دلیل موجه منو از ازددواج و انتخابم محروم کرده در این صورت دادگاه بررسی میکنه دلیل اینکه پدر شما طرفو رد کرده چیه ؟ اگه دلیل منطقی و عقلانی باشه مثلا طرف مشکلی داشته باشه که هیچ اگه نه ..اجازه ازدواج پدرت رو خود دادگاه لغو میکنه و خودش برات نامه میزنه و بهت اجازه ازدواج از طرف قانون رو میده و تو با اون نامه میتونی با شخصی که میخوای ازدواج کنی بدون نیاز به امضای پدرت از این جهت اگه بهت بی جهت زور بگه نمیتونه کاری از پیش ببره.
سعی کن با دوستات ارتباط بیشتری داشته باشی یا حضوری یا مجازی .....( برای روحیه و حس تعامل انسان)
حتما از خودت بیشتر خبر بزار و از بچه های سایت و حتی سایت های دیگه مشورت بگیر باعث دلگرمیت میشه و اینکه با دوستان مجازیت احساس تنهایی نمیکنی و بهترین تصمیم رو میگیری
از حرفت ممنون
اره از وقتی تو این سایت عضو شدم خوشحالم
چون دوستای خییلی خوووبی پیدا کردم
و هم اینکه میتونم حرفا مو بگم
اخلاقش که عوض نمیشه ولی چنوقت دیگه جواب همه کاراشو پس میدم
و از خجالتش حساااااااااابی درمیام
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)