نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: بی میلی همسر به ادامه زندگی

1352
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8503
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    بی میلی همسر به ادامه زندگی

    سلام، من یک زن متأهل هستم که 1 سال و نیم از شروع زندگی مشترکم میگذره و تابحال اشتباهات زیادی رو در حق زندگی و همسرم مرتکب شدم که به تازگی دارم متوجه اشتباهاتم میشم و قصد جبران دارم، اما همسرم دیگه علاقه ای به ادامه زندگی مشترک نداره و میگه طلاق بگیر، و البته با خانمی متأهل که در همسایگی ما بوده هم ارتباط داشته که نمیدونم هم در چه حدی بوده، اما ظاهرا قطع شده ارتباطشون و رابطه ما از قطع ارتباط اینها خوب شده بود تا اینکه مجددا فهمیدم با زنی در ارتباط هست که نمیشناسم، خودش میگه در حد یک مشاور هست و چیزی نیست، اما پیامهایی که اتفاقی دیدم چیز دیگه ای میگفت، اولش انکار کرد، اما حالا سر هر چیزی میگه که بهم شک داری برو، اگر میخوای بمونی نباید کاری به کارم داشته باشی، من هر کار بخوام میکنم، تو در حق من بدی کردی، کوتاهی کردی، بی آّروم کردی و این حرفا، وقتیی میگم درست میشه، میگه من دیگه آدم اسبق نیستم، توانایی ادامه زندگی مشترک رو ندارم و بین ما هم حس و علاقه ای نمونده، و مدام ترغیبم میکنه به اینکه برگردم خونه بابامچند روزی بود که میدیدم دعایی رو میسوزونه، که وقتی جا گذاشته بود دعا رو، دیدم که بخشهای زیادیش سوزونده شده، اما از بخشیش که هنوز نبریده بود معلوم بود که دعای نفاق هست، که چیزیش برام واضح نبود، اما جاییش نوشته بود نفاق، زیرش اسم شوهرم زائیده نرگس ...و زیرش اسم من زائیده کلثوم ...زیرش انشاءاللهو بعد نوشته بود دائما ابدا افتدنمیدونم خودش میدونه این دعا چی هست یا اینکه اون زن یا کسی دیگه فریبش داده و این و بهش دادن، اما یادمه که چند ماه پیش ساعت 4 صبح با صدای حرف زدنش از خواب بیدار شدم داشت با تلفن با کسی حرف میزد که بهش میگفت که رفته پیش یک دعانویس که بهش گفته اون دینش خالص نیست و نمیتونید با هم بمونید، که اون موقع فکر کردم منظورش به من هست، که خودش انکار کرد، اما با دیدن این برگه باز به اون دعا نویس و این ماجراها شک کردم، نمیدونم باید چیکار کنم، اطلاعات چندانی در مورد این چیزها ندارم و نمیدونم مکنه جادو و دعایی در تشدید بی مهری بین ما نقش داشته بوده و آیا راهیی برای حلش هستاینکه مدام همسرم میگه برو به غرورم برمیخورهمیدونم اشتباهاتی کردم، اما برخورد اون و این دعا و حضور زنی که بجای من بوسه و دوستت دارم میگه و میشنوه شدیدا آزارم میدهما مشکلات بسیاری داشتیم و داریم، از مالی تا خانوادگی و اعتقادی و رفتاریو مهمترین مشکل ما که فکر میکنم به همش دامن میزد مشکل و خلاء جنسی بین ما بوده، نه اینکه رابطه ای نبوده باشه، بوده، اما کم و بی میل، چون همسرم از اول مشکل داشته و با بی توجهیش به درمان خودش، در من هم بیمیلی بوجود آورد و در جواب سرد شدن من، بجای جواب دادن به درخواست کمکم، خودش رو ازم دور کرد و رابطه رو قطع کرد و یا با فاصله بیشتر و بدتر از قبل ادامه داد، رابطه های بی مقدمه و بی آماده سازی و بی احساس و نوع روابطی که از نظر بهداشتی و دینی تائید نشدن، ************ مقعدی و دهانی و امثال اینها که بجای پذیرفتن اینکه اشکال داره، میگفت تفاهم جنسی نداریم....از طرفی ما در همسایگی دیوار به دیوار خانواده ایشون زندگی میکنیم که تمام کارهامون و خریدها و درآمد و رفت و آمد و همه چیز رو بررسی و پیگیری میکنن و مدام با سرزنش و پشت سر گویی بین ما تفرقه و دلخوری ایجاد میکنن و یا ما رو خسته عصبی میکنن و نمیذارن انرژی برای مشکلات خودمون داشته باشیم، که این واکنش ها الان در همسرم بیشتر از همیشه است و مدام میگه شخصیتش خورد شده است و اعتباری نداره و این حرفا و از طرفی هم میگه من هیچکس و نداشتم که بهم محبت کنه و بجاش همتون مدام سرکوب و تحقیرم کردیو تو هم که خوب بودی شدی مثل مادرم و مثل اون رفتار کردی و ....و تحقیر همیشگیش که میگه میل جنسی به من نداره، اما هروقت که بهش فشار میاد میاد سراغم...هروقت که من خوبم، اونم باهام خوبه، اما با اشتباهاتش از سیگار تا اون زن قبلی و الان این زن، و هروقت که من خسته میشم، باهام تندی و قهر میکنه که برو و علاقه ندارم و اینهانمیدونم چیکار کنم، نمیدونم راهی برای برگشتن عشق ما و درست شدن و استحکام زندگیمون مونده، یا اینکه باید جدا شماز اسم طلاق هم دلم میلرزه، من برای جدایی ازدواج نکردم، روی برگشتن هم ندارم... و صادقانه اش اینه که هنوز همسرم و دوست دارم....لطفا راهنماییم کنید

  2. کاربران زیر از تی تی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8470
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بی میلی همسر به ادامه زندگی مشترک و ارتباط با زنی دیگر

    سلام.انشاا.. مشکلتون زودتر حل بشه. اگر به حرف شما گوش نمیده،سراغ بزرگتری بروید که بشه ازش کمک خواست تا پا در میانی کنه و بتونید به مشاوره و ... مراجعه کنید. وگرنه یک نفری نمیشه مشکلو حل کرد. باید طرف مقابل هم بخواد.

  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : بی میلی همسر به ادامه زندگی

    خب اینطور که شما گفتید راه زندگی به مرحله سردی و بدی افتاده

    با ایشون صحبت قاطع و مفصلی انجام بدید و ازش بپرسید آیا واقعا" میخواد ادامه بده یا خیر؟

    وگرنه با این اوضاع و احوال پیش رفتن فقط شما دارید یک زندگی فرسایشی رو طی میکنید ...

    و هیچ نتیجه ای هم برای شما نخواهد داشت
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  5. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7318
    نوشته ها
    630
    تشکـر
    966
    تشکر شده 1,691 بار در 465 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بی میلی همسر به ادامه زندگی

    با توجه به حرفاتون برداشتی که من از همسرتون دارم اینه که ایشون هنوز در دوران کودکی خودشون هستن و جسما بزرگ شدن ولی روحا و مغزا رشدی نداشتن

    این که هرچی میشه میگه برو ینی راهی رو پیدا کرده که میدونه هروقت بهتون این حرفو بزنه شما ساکت میشید و کوتاه میاید و این خیلی بده و برا شما نقطه ضعف

    به حساب میاد و یا اینکه اصلا دیگه علاقه ای بهتون نداره

    و این رو هم فراموش نکنید یه ادم وقتی به همسرش خیانت میکنه که اون ارامش ذهنی و شوق اولیه زندگی رو باهاش نداره و از همصحبتیه باهاش دیگه لذتی نمیبره

    وگرنه تا وقتی که این نیاز ها برطرف بشه دلیلی برای این که این کارا رو با کس دیگه ای بکنه نداره

    اما کاری که شما میتونید بکنید اینه که فعلا به طلاق فک نکنید ای کاش میگفتید که بچه هم دارید یا نه تا بشه بهتر کمکتون کرد

    در هر حال برای جدا شدن همیشه فرصت هست ولی اگه جدابشید دیگه راهی برای برگشت نیست و البته حسرتتون بابت اینکه

    زود تصمیم گرفتید و عجله کردید

    بازم ای کاش اون اشتباهاتی که در حق خودتون و همسرتون کردیدو میگفتید شاید ایشون دارن با این کار از شما انتقام میگیرن

    در مورد سوزاندن دعا هم فک میکنم که ایشون به وهابیت نزدیک شدنو گرفتار اونا شدن چون این جماعت حرفشون اینه که مردمو

    به ارامش برسونن

    در هر حال کسی که عشقش سست شده و از عشقش کم شده رو میشه برگردوند ولی کسی که دیگه علاقه و عشقی به شما نداره رو نمیشه

    کاری کرد به نظرم اگه همسرتونو دوست دارید حتی شده ازش عشق هم گدایی کنید ولی اگه بازم نشد زندگی بدون عشق علاقه دیگه زندگی نیست

    و جدا شید بهتره

    موفق باشید

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد