چه طور میشه عشقو فراموش کنی؟
چه طور میشه عشقو فراموش کنی؟
ویرایش توسط bahar21 : 11-17-2014 در ساعت 08:46 PM
هیچ طوری نمیشه فراموشش کنی چون یه روزی جز زندگیت بوده و باهاش خاطره ها داشتی پس نمیتونی فراموشش کنی
پس باید چیکار کنیم؟یعنی دیگه به زندگیمون ادامه ندیم؟
فک میکنم منظورتون شکست عشقی بوده.درسته؟
اگه درسته بگید تا جوابتون رو بدم
عزیزم میشه خیلی راحت باید خودتو سرگرم کنی باید از ذهنت بیرونش کنی
سلام
منم حدود سه ، چهر سال هست که با یه دختری که از آشناها هست بودم به امید ازدواج اما نه شرایط مالیم جور شد تا ازدواج کنم و نه خونوادم راضی شد
حالام اون دختر در شرف ازدواجه
سخته تحملش اونم بعد این سالها که با هم بودیم ، اما میشه
خب مسلمه که نمیتونید عشق قدیم" onclick="replacer_hook(146)" target="_blank" href="http://forum.moshaver.co/f140/%D9%BE%DB%8C%D8%AF%D8%A7%20%D8%B4%D8%AF%D9%86%20%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%20%D9%82%D8%AF%DB%8C%D9%85%DB%8C-38751">عشق قدیمی رو فراموش کنید فقط میتونید اونو در گذر زمان کمرنگش کنید ...
به هرحال یک عشق تازه میتونه یک عشق کهنه و قدیمی رو کمرنگ کنه ...
و کسی جز خودتون نمیتونه در این مورد کاری انجام بده ...
1- به واقعیت وجودی او فکر کنید؛ به جای فکر کردن به خاطرات زیبایی که با هم داشتید و لحظات خوبی که با هم سپری کردید، به همه آن چیزهایی فکر کنید که در طی این مدت، شما را رنج می داد و مکدرتان می کرد. حالا دیگر وقت آن رسیده که خیالپردازی را کنار بگذارید و واقع بین باشید؛ پرده رؤیا را کنار بزنید و به چهره واقعی کسی نگاه کنید که شما را فریب داده است.
2- بپذیرید و درک کنید که رابطه ای که بر اساس عشق حقیقی، صمیمیت، صداقت و تعهد بنا نشده باشد، رابطه سالمی نیست و دیر یا زود از هم می پاشد؛ بنابراین در برابر وسوسه برگشتن و از سر گرفتن رابطه، قاطعانه مقاومت کنید.
3- فراموش کردن به این معنی نیست که طرف مقابل را در ذهن و خاطره و یادتان به ناگهان نابود کنید؛ فراموش کردن حقیقی به این معناست که باید به جای او، به فکر خودتان باشید.
4- خودتان را باور داشته باشید. همه آدم های دنیا در یک نفر خلاصه نشه است؛ هر چند شما در عشق شکست خورده اید اما هنوز مردان افراد زیادی هستند که ممکن است در مسیر زندگی شما قرار بگیرند و خواهان ازدواج با شما باشند.
5- خوشبین باشید و نیمه پر لیوان را ببینید و به جای اینکه فکر کنید «من عشقم را از دست داده ام»، فکر کنید «من الان مجردم» و به جای اینکه فکر کنید «کسی را که خیلی وقت بود می شناختم، از دست داده ام»، فکر کنید که «حالا باید با آدم های زیادی آشنا بشوم». خوشبین بودن به شما کمک می کند که زودتر فراموش کنید.
6- اینکه طرف مقابل، شما را با وجود همه عشقی که به او داشتید رها کرد، به این معنی نیست که شما جذاب و دوست داشتنی نبوده اید؛ آنچه که اتفاق افتاده، فقط و فقط به این معنی است که به شما فرصت دوباره ای داده شده که همسری بیابید که درست به همان اندازه ای که شما دوستش دارید، شما را دوست داشته باشد و برایتان ارزش قائل شود.
7- درگیر این فکر وسواس گونه نشوید که ای کاش او را ترک نکرده بودید. بپذیرید و باور کنید که هیچ انسانی مجاز نیست خود را اسیر کسی کند که مناسب او نیست.
8- کسی که احساسات شما را می شنود و می بیند اما هیچ پاسخی به آن نمی دهد، کسی که نسبت به شما و رنج هایتان بی تفاوت و منفعل است، مردی که از آرزوهای شما باخبر است اما شما و نیازهایتان را نادیده می گیرد، قطعا به هیچ عنوان شایسته عشق ورزی نیست. هیچ دلیلی ندارد که ما خودمان را به کسی تحمیل کنیم که دوستمان ندارد، زیرا همانطور که پیش از این نیز گفتیم، عشق، احترام، علاقه، تعهد و صمیمیت، خصوصیاتی هستند که در یک رابطه باید متقابل باشند واگر رعایت نشوند، نتیجه ای جز احساس کسالت و پوچی و سرخوردگی ندارند.
9- با خودتان به شکلی منطقی و سازنده مواجه شوید. لزومی ندارد وانمود کنید که غصه ای ندارید اما لازم است که برای فرار از شرایط پیش آمده، شرایط بهینه ای برای خود مهیا کنید. گاهی یک سفر تفریحی به منطقه ای خوش آب و هوا یا ثبت نام در یک کلاس هنری که با ذائقه و استعداد شما همخوانی دارد و یا معاشرت بیشتر با دوستانی که از وضعیت روحی شما باخبرند، می تواند تغییری بزرگ در روحیه تان ایجاد کند.
10- زمان هایی را نیز به تنهایی بگذرانید. سعی کنید از استقلال کنونی تان شاد باشید. لازم است که یاد بگیرید به تنهایی و بدون وابستگی به دیگران شاد باشید وگرنه نمی توانید فردی را که بعدها قرار است به زندگی تان بیاید، شاد کنید.
11 - همه یادگاری های رابطه قبلی را از خود دور کنید؛ فراموش کردن یک فرد، مستلزم این است که در آینده زندگی کنید؛ نه در گذشته! همه عکس ها، فیلم ها، هدیه ها و هر چیز دیگری که به او مربوط می شود را جمع کنید و در جایی دور از دسترس و دیدتان بگذارید. شاید درابتدا کار ناراحت کننده ای باشد اما به تدریج روحیه تان را بهتر خواهد کرد.
12- یک کاغذ بردارید و همه احساساتتان را روی آن بنویسید. با این روش وقتی توانستید به خوبی این شوک عاطفی تان را پشت سر بگذارید، با خواندن آن نوشته ها خواهید فهمید که چقدر قوی بوده اید که توانسته اید آن را فراموش کنید.
13- به جای تمرکز روی غم و غصه های فعلی تان به زمانی فکر کنید که هنوز درگیر این رابطه نشده بودید. حال به این فکر کنید که پنج سال دیگر در چنین شرایطی چه حسی خواهید داشت و به این بیندیشید که آن موقع، غصه ها و رنج امروزتان برایتان چه مفهومی خواهد داشت.
14- از جسمتان به خوبی مراقبت کنید. به طور مرتب ورزش کنید و اگر آنقدر غصه می خورید که تصور می کنید ممکن است به جسمتان آسیب بزند، حتما با یک مشاور مشورت کنید.
15- به هیچ عنوان برای فراموش کردن فرد قبلی به فرد جدیدی متوسل نشوید. برای آنکه دوباره بتوانید با شیوه ای صحیح و منطقی به کسی دل ببندید، به گذشت زمان نیاز دارید. دل بستن به یک فرد جدید برای فرار از دلبستگی قبلی، کار منصفانه ای نیست. بگذارید به مرور زمان آدم هایی در زندگی تان پیدا شود که اگر به آنها فرصت بدهید، برایتان احترام و ارزش زیادی قائل می شوند.
16- از اشتباهاتتان درس بگیرید و وقتی دنبال فرد جدیدی هستید که عشقتان را با او سهیم شوید، با انجام اشتباهات قبلی، یک دلشکستگی دیگر را رقم نزنید. اشتباهات و تقصیرات خودتان را در رابطه قبلی بپذیرید و سعی کنید دیگر آنها را تکرار نکنید.
خـــــدانـگهــــــدار
j\ولی همه کارهای من اشتباه بوده خیلی ممنون بابت این مشاوره خیلی عالی بوده
ولی باید کامل تر توضیح بدم
من 5 سال با یه پسری دوست بودم که به قصد ازدواج با هم بودیم واقعا همو دوست داشتیم من 21 و اون 22 سال داشت نه سربازی رفته بود نه درسش تموم شده بود نه کار داشت. خانواده ی اونا امروزو فردا میکردند در کل زیاد منو برای پسرشون پسند نمیکردن فقط به خاطر دل پسرشون بود که با من حرف میزدند تا این که بالاخره خانواده ی منم خسته شدن من به خاطر عشقم همه ی خواستگارمو رد میکردم حتی بهشون فکرم نمیکردم اما خیلی بهم گیر میداد اذیتم میکرد خیلی سختی کشیدم تا این که یه روز یه خواستگار خونمون اومد همه راضی بودند من به عشقم گفتم قضیه جدی ولی خانوادشون بدون هیچ اهمیتی فرداش به سفر رفتند اصلا براشون مهم نبود تا این که قضیه خواستگاری جدی شد و هیچ کی دیگه از طرفه من راضی نبود ما با هم باشیم مادرم میگفت مدیونی زنگ بزنی از این حرفا خیلی روزای بدی بود خاونوادش زنگ زدند اما چون خیلی به من تو این 5 سال بی احترامی کردن دیگه مادرم صبرش تموم شده بودو هر چی خواست گفت و منو عشقم تموم کردیم 1 ماه گذشت نه زنگ نه هیچی و من با خواستگارم ازدواج کردم تو شرایط خیلی بدی بودم الان 5 ماهه نامزد دارم ولی الان خیلی پشمونم دلم برای عشقم تنگ شده شوهرم اخلاقایی داره که نمیپسندم و خیلی مشکلات همش یاده عشقم میکنم نمیگم شوهرم بده اما به شدت دلم هوایی شده موندم چیکار کنم به خدا خیلی سخته تا میخوام شاد باشم نمیتونم میگم الان چیکار میکنه؟افسرده شدم نمیدونم با شوهرم چیکار کنم؟همش یاده خوبیای عشقم میفتم خیلی خوب بود.الان عذاب وجدان دارم نمیدونم به چی فکر کنم نمیدونم چیکار کنم؟میترسم از عشقم یه روز بیاد زندگیمو به هم بزنه به کلی افکارم به هم ریخته
ویرایش توسط bahar21 : 11-24-2014 در ساعت 08:50 PM
ینی اون پسره الان میدونه تو نامزد داری پس چرا هیچ حرکتی یا عکس العملی انجام نداد
ببین عزیزم اون پسر بعد 5 سال از تو زده شده بود و تو حتما براش تکراری شده بودی وگرنه اگه خانوادش هم راضی نبودن بلاخره اون یه پسره میتونست خانوادشو راضی کنه
شما هم دیگه بهش فکر نکینین میدونم حرفم غیر منطقیه اما سعی کنید کم تر بهش فکر کنید بیش تر به اینده و نامزدتون فکر کنید به چیزای خوب فکر کنید
مرسی عزیزم از نظرت.باید بگم که نمیدونم خبر داره یا نه ولی مامانش میگفت نمیدونه.من فکر میکنم شاید بیشتر از اینا دوسم داشته که گذاشته خودم تصمیم بگیرمو دیگه نیومده برا همین دلم میسوزه
متاسفانه نمیش هیچ وقت جز خاطرات و یه خاطره مهم
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)