نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: ترس از بیان گذشته

1408
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    9083
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    ترس از بیان گذشته

    با عرض سلام

    در زمان دانشجویی به یکی از همکلاسی هایم علاقه مند شدم ولی خیلی در باره ی این موضوع محتاط بودم تا از خودم و طرف مقابلم مطمئن بشم. زمانی که تحصیلم به پایان رسید و قبل از اینکه به سربازی برم به یک شیوه و روشی با طرف مقابلم ارتباط برقرار کردم و موضوع رو بهش گفتم ولی یه مشکلی وجود داشت ( اینکه من یه سال زمان نیاز داشتم تا هم سربازیم تموم بشه و هم یه شغلی را شروع بکنم ). طرف مقابلم هم به من علاقه مند بود و حتی با اینکه از دو شهری که حدود یک ساعت فاصله ی زمانی داشت بودیم ولی مشکلی برای این که از خانواده جدا بشود و به شهر ما بیاید هم نداشت ولی با اون مدت یک سال مشکل داشت واهل رابطه های پنهانی هم نبود که البته من هم نبودم و نیستم و شرایطم شاید به دلیل غروری که اون زمان داشتم اینجوری پیش اومده بود. ارتباط ما در حد چهار پنج روز بیشتر نبود و تمام شد. و الان که شرایطم خوب شده اون در حدود یه سالی هست که ازدواج کرده که البته من تازه متوجه شدم و شاید اگر...

    در این مدت پنج سال و اندی هرگز به هیچ کس دیگری نگاه هم نکردم دیگه فکر کردن که هیچ...

    هنوز هم فراموشش نکردم و شاید هم هرگز نتونم فراموشش بکنم .

    سوالم از خدمت شما این هست که زمانی که خواستم ازدواج بکنم چون خودم از پنهانکاری و دروغگویی متنفرم و هرگز نمیتونم تحمل کنم که همسرم چیزی را از من در هر بازه ی زمانی پنهان کرده باشد . باید این ماجرا را برای ایشون تعریف کنم یا خیر ؟ با تشکر فراوان

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بیان گذشته

    نقل قول نوشته اصلی توسط amir131313 نمایش پست ها
    با عرض سلام

    در زمان دانشجویی به یکی از همکلاسی هایم علاقه مند شدم ولی خیلی در باره ی این موضوع محتاط بودم تا از خودم و طرف مقابلم مطمئن بشم. زمانی که تحصیلم به پایان رسید و قبل از اینکه به سربازی برم به یک شیوه و روشی با طرف مقابلم ارتباط برقرار کردم و موضوع رو بهش گفتم ولی یه مشکلی وجود داشت ( اینکه من یه سال زمان نیاز داشتم تا هم سربازیم تموم بشه و هم یه شغلی را شروع بکنم ). طرف مقابلم هم به من علاقه مند بود و حتی با اینکه از دو شهری که حدود یک ساعت فاصله ی زمانی داشت بودیم ولی مشکلی برای این که از خانواده جدا بشود و به شهر ما بیاید هم نداشت ولی با اون مدت یک سال مشکل داشت واهل رابطه های پنهانی هم نبود که البته من هم نبودم و نیستم و شرایطم شاید به دلیل غروری که اون زمان داشتم اینجوری پیش اومده بود. ارتباط ما در حد چهار پنج روز بیشتر نبود و تمام شد. و الان که شرایطم خوب شده اون در حدود یه سالی هست که ازدواج کرده که البته من تازه متوجه شدم و شاید اگر...

    در این مدت پنج سال و اندی هرگز به هیچ کس دیگری نگاه هم نکردم دیگه فکر کردن که هیچ...

    هنوز هم فراموشش نکردم و شاید هم هرگز نتونم فراموشش بکنم .

    سوالم از خدمت شما این هست که زمانی که خواستم ازدواج بکنم چون خودم از پنهانکاری و دروغگویی متنفرم و هرگز نمیتونم تحمل کنم که همسرم چیزی را از من در هر بازه ی زمانی پنهان کرده باشد . باید این ماجرا را برای ایشون تعریف کنم یا خیر ؟ با تشکر فراوان

    ای بابا

    مثل این می مونه اگه شب رفتی رستوران بهش بگی آقا شرمنده ام من دیشب یه جای دیگه شام خوردم ....

    دوست عزیز من تعجب میکنم این چه سوالیه که به ذهن شما خطور کرده .... ؟

    دلیلی نداره در مورد چیزی که اتفاق نیفتاده با دختری صحبت کنید که شمارو میخواد تمام عشقش قرار بده

    و بعد شما با صداقتی از جنس مسموم خاطرای رو براش میگید تا کام ایشون و خودتون رو تلخ کنید ...

    شرمنده من رک حرف میزنم ....

    ولی نمیدونم چرا ما ایرانی ها همیشه دوست داریم از غم و اندوه و خاطرات تلخ گذشته لذت ببریم و دایما"

    برای خودمون تکرارش کنیم !!!!

    زندگی جدید رو با روحیه جدید و انگیزه جدید شروع کنید نه با یادآوری خاطرات گذشته ی گذشته
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  3. 2 کاربران زیر از mahsa42 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9650
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بیان گذشته

    بنظر منم نگو . تو از الان به بعد می خوای با اون باشی . هر ادمی یه گذشته ای داره ولی کسی نمی خواد تو گذشته زندکی کنه . فکر کن اگه بدونه هر موقع خدایی نکرده بحث کوچیکی هم بوجود میاد یادت میاره که لابد الان به خاطر علاقه ای که به اون همکلاسی داشتی داری با همسرت اینجوری رفتار می کنی و کلن یاد می گیره دلتو از کجا به درد بیاره . نذار هر خلئی تو زندگی رو به اون قضیه ربط بده

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4490
    نوشته ها
    204
    تشکـر
    83
    تشکر شده 145 بار در 98 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : ترس از بیان گذشته

    سلام. من هم با مهسا خانوم هم نظرم.
    زندگی جدید و عشق دوباره برای خودتون بسازید و تو گذشته زندگی نکنید.
    امضای ایشان
    تجربه بهترین درس است ، هرچند حق التدریس آن گران باشد . . .

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد